رفسنجانی که یک شخصیت اصولگرای پراگماتیک به شمار می‌آید، در مصاحبهٔ اختصاصی‌اش با من در سال ۲۰۰۵ هنگامی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده بود، از برقراری رابطه با آمریکا سخن گفت و اعلام کرد که مایل است تا پروندهٔ این مساله مختومه اعلام شود.

انتخاب دکتر حسن روحانی به معنای سیاست‌های معتدل‌تری در داخل ایران و روابطی سازنده با کشورهای خارجی است او از نزدیک ترین سیاستمداران ایرانی به هاشمی رفسنجانی به شمار می‌آید و هنگامی که صلاحیت وی برای شرکت در انتخابات تائید نشد در اقدامی بی سابقه هاشمی اعلام کرد که به روحانی رای خواهد داد این در حالی بود که پیش از عدم احراز صلاحیت هاشمی رفسنجانی، منابع آگاه از برتری و پیروزی او با اکثریت آرا خبر می‌دادند.

اما اهمیت این نکته در چیست؟ رفسنجانی که یک شخصیت اصولگرای پراگماتیک به شمار می‌آید، در مصاحبهٔ اختصاصی‌اش با من در سال ۲۰۰۵ هنگامی که نامزد انتخابات ریاست جمهوری شده بود، از برقراری رابطه با آمریکا سخن گفت و اعلام کرد که مایل است تا پروندهٔ این مساله مختومه اعلام شود ولی فقط در صورتی که منافع طرفین پایمال نشود و مذاکرات بر مبنای مصلحت و احترام متقابل صورت‌ گیرد. اگر هاشمی رفسنجانی به ریاست جمهوری انتخاب می‌شد تمام تلاشش بر این بود که با شفاف‌سازی برنامهٔ هسته‌ای، بتواند غرب را متقاعد کند که ایران قصد ساخت بمب اتم را ندارد. در نتیجه، منطقی به نظر می‌رسد انتظار داشته باشیم که دکتر روحانی نیز همین روش را در پیش ‌گیرد.

از سویی دیگر، گذشته است آن دورانی که آمریکا یا هر کشور غربی تصور می‌کرد که ایران تحت فشار‌های خارجی تسلیم خواهد شد. اعمال تحریم‌های سنگین، اکثریت مردم ایران را تحت فشار قرار داد ولی به دولت آسیبی نرساند و نتوانست ایران را به زانو در آورد.به گفتهٔ محمد خزاعی، نماینده ایران در سازمان ملل، مذاکره با آمریکا برای رهبر ایران خط قرمز به شمار نمی‌آید. اما ایران حاضر نیست تا به دلیل اعمال تحریم‌ها یا تهدیدهای نظامی بر سر میز مذاکرات بنشیند. به گفته خزاعی: «با اعمال زور - با قرار دادن تیغ بر گردن ایران - رابطه‌ای میان ایران و آمریکا برقرار نخواهد شد و به این دلیل ایران نمی‌تواند پیشنهاد مذاکرات را بپذیرد.»

خاطره‌ای از گذشته را به یاد آوردم که در حقیقت امروزه می‌تواند کارگشا واقع شود. پنجاه سال پیش در چنین ماهی و در اوج دوران جنگ سرد، جان اف. کندی رئیس‌جمهور آمریکا یکی از مهم‌ترین سخنرانی‌هایش را ایراد کرد. موضوع این سخنرانی شوروی و قانون منع استفاده از سلاح‌های هسته‌ای بود. نگارش متن این سخنرانی یک ماه به طول انجامید و این سخنرانی می‌بایست در سال ۱۹۶۳ ایراد می‌شد تا از حواشی سیاسی انتخابات ۱۹۶۴ در امان باشد. تهیهٔ متن سخنرانی از چشمان پنتاگون به دور نگاه داشته شد مبادا ارتش از تصور برقراری هر گونه رابطه‌ای با اتحاد جماهیر شوروی، سرسخت‌ترین دشمن آمریکا، فرو بپاشد. نیویورک تایمز در مقاله‌ای جزئیات تهیهٔ متن این سخنرانی را منتشر و در آن به نقش «تئودور سورنسون» به عنوان استاد نگارش متن‌های سخنرانی اشاره کرده است.

موضوعات مطرح شده در این سخنرانی، بسیار دقیق و آینده‌نگرانه به نظر می‌آیند. آن‌گونه که در مقاله نیویورک تایمز نیز به آن اشاره شده، کندی از ترسی صحبت می‌کند که در جان مردم آمریکا ریشه دوانده است، ترس از پایان جهان، که مردم آمریکا را از تامل و اندیشیدن به برقراری صلح با مسکو باز داشته است: «بسیاری از ما فکر می‌کنیم که این اتفاق غیرممکن است. بسیاری از ما عقیده داریم که این امری است غیرواقعی. اما این طرز فکر چیزی جز شکست، یاس و بدبینی در پی نخواهد داشت؛ طرز فکری که جنگ را گریزناپذیر و بشریت را محکوم به نابودی می‌داند و انسان را فارغ از قدرت تصمیم‌گیری می‌شمارد. ما چنین طرز تفکری را نمی‌پذیریم. مشکلات ما به دست انسان‌ها پدید آمده‌اند، پس انسان‌ها نیز می‌توانند این مشکلات را حل کنند.»

نیویورک تایمز به درستی خاطرنشان می‌کند که سخنرانی کندی باعث شد تا خط تماس مستقیم میان مسکو و واشنگتن ایجاد شود و قرارداد منع انجام آزمایش‌های هسته‌ای نیز میان این دو کشور امضا شد. کندی خطر این تصمیم سیاسی را پذیرفت تا شاید از تنش موجود میان دو کشور بکاهد.همگی اذعان داریم که طی ۳۴ سال گذشته هیچ رئیس‌جمهوری در آمریکا از سرمایهٔ سیاسی‌اش برای برقراری رابطه میان ایران و آمریکا استفاده نکرده است، و این سوال هرگز مطرح نشده که چرا ایجاد رابطه با ایران ضروری و حتی الزامیست. آمریکا اگرچه مخالف سرسخت شوروی کمونیستی بود ولی در ‌‌نهایت توانست با این قضیه کنار بیاید و در ‌‌نهایت شاهد افول کمونیسم باشد. اما آمریکا با سرسختی تمام مانع بهبودی روابطش با ایران می‌شود، کشوری که به میزان شوروی کمونیست از آن روی‌برگردان است ولی پیشبرد رابطه با این کشور برایش حیاتی است.

در گذشته، اتحاد جماهیر شوروی دشمن اصلی آمریکا به شمار می‌رفت اما در ۳۴ سال گذشته و پس از انقلاب ۱۹۷۹، ایران این نقش را برعهده گرفته است و به نوعی طلیعه‌دار حکومت دینی، تندروی، تروریسم و رویکرد ضد آمریکایی به جهانیان شناسانده شده است. به طور حتم این مهم‌ترین و در عین حال ناکارآمد‌ترین استراتژی آمریکا در دوران ما بوده است. امروز، پس از روشن شدن نتیجه انتخابات ایران و با تجربه‌ای که از ۲۲ سال تهیه خبر از ایران کسب کرده‌ام، معتقدم که منافع مشترکی برای دو کشور وجود دارد که می‌تواند زمینه‌ساز برقراری روابط گردد، همانند اتفاقی که چندین دههٔ پیش میان ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت.

به یاد دارم که در مصاحبه‌ام با محمود احمدی‌نژاد به او گفتم که لحن او بسیار تند و پرخاشجوست و به عقیدهٔ من، هیچ ‌کدام از سران جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب به اندازهٔ محمود احمدی‌نژاد، موضع جنگ‌طلبانه در برابر جهان اتخاذ نکرده‌اند. نحوهٔ عملکرد او نتیجه‌ای نداشت جز موضع‌گیری متقابل در برابر ایران و فشارهای روزافزون بر مردم این کشور.اکنون، روز جدیدی آغاز شده و فرصتی دوباره پدید آمده است. ملت ایران در دستیابی به خواسته‌هایشان استوار هستند. آیا روحانیون حکومت اسلامی از دکتر حسن روحانی ـ که خود نیز به این گروه وابسته است- به عنوان یک چهره برای آشتی و تشنج‌زدایی استفاده خواهند کرد یا دست او را نیز همچون خاتمی خواهند بست؟ آیا ایالات متحده آمریکا به این نتیجه خواهد رسید که برقراری روابط استراتژیک با ایران ضروری است و بهبود روابط به شهامت بیشتری برای تصمیم‌گیری سیاسی نیاز دارد؟

کریستین امانپور

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی