ناراحتی اصلی آنها از این است که شرایط زیست احزاب نامساعد است و ادامه وضعیت فعلی و تداوم دولت احمدی نژاد در دوره مشایی آنها را در وضعیتی قرار می دهد که مردم آنها را از قدرت کنار می گذارند. مردود شدن احزاب در بی توجهی مطلق به خواست ملت مساله ای نیست که با فرار به جلو و هیاهوی تبلیغاتی به فراموشی سپرده شود.

انتخابات آتی ریاست جمهوری از جهات زیادی با تمام انتخابات های پیشین در تاریخ جمهوری اسلامی ایران تفاوت دارد. این تفاوت نه فقط به شرایط خاص بین المللی و این مهم که ادامه اثرگذاری جمهوری اسلامی بر تحولات جهانی را نشان می دهد، که به شرایط داخلی ایران باز می گردد. انتخابات آتی اثبات خواهد کرد که پدیده انحصار قدرت و بازی جهانی و ساختگی چپ و راست برای همیشه از ایران رخت بر بسته است و یا اینکه دولت محمود احمدی نژاد گسستی مقطعی و ناقص بوده که تنها وقفه ای در ادامه سلطه باندهای کنترل کننده اقتصاد و سیاست ایجاد کرده و به بایگانی سپرده می شود. جناح های چپ و راست که در نهایت به یک نقطه ختم می شوند نشان داده اند که در حفظ انحصار قدرت تساهل نداشته و از هر ابزاری برای سرکوب هر نوع صدایی که علیه مکانیسم احتکار قدرت بلند شود استفاده کرده و با کسی تعارف نمی کنند.

راحت ترین کار برای حفظ قدرت اجازه ندادن به غیر برای وارد شدن به عرصه انتخابات است. تنها در چنین شرایطی است که پدیده نادر تبدیل شدن کاندیداهای منتخب چپ و راست به سخنگوی شورای نگهبان به وفور یافت می شود. کسانی که خود کاندیدای ریاست جمهوری هستند مدام پیش بینی می کنند که اسفندیار رحیم مشایی رد صلاحیت می شود. در دنیای امروز که رسانه ها خصوص ترین اخبار را به میان مردم می کشانند چنین نقض درشت و بی واهمه اصول اخلاقی و سیاسی تاسف آوری که شاهدیم تنها در وضعیتی رخ می دهد که قیم های خودساخته به دنبال حفظ قدرت حتی به قیمت قربانی کردن جمهوریت نظام باشند. طرح آمریکایی-صهیونیستی که در سال 88 با هماهنگی کامل داخل و خارج طراحی و اجرا شد و به دلیل برخورد با سد محکم امت مسلمان ایران ناکام ماند به دنبال بازتولید شدن است.

به میدان آمدن مستقیم قطب فتنه با اقمارش نشان می دهد که بازسازی فتنه براندازی نظام اسلامی که یادگار امام راحل و شهدای گرانقدر انقلاب و نمونه بی چون و چرای خواست الهی است بار دیگر مردم و خواص را در برابر آزمونی جدی قرار داده است. حمله به احمدی نژاد به عنوان کسی که به دلیل تبعیت از خواست مقام معظم رهبری افسانه بودن هولوکاست را عیان کرد نشانی واضح بر بی اعتقادی احزاب به آرمان های جمهوری اسلامی و نگاه ملتمسانه آنها به خارج است.

تاکید جدی بر اجرای پروژه بازگشت به قبل از 84 از جهات زیادی قابل ارزیابی است. این پروژه فقط به احقاق حق ملت باز نمی گردد. اگرچه طراحان پروژه از اینکه در 8 سال گذشته قسمت اندکی از حقوق مردم به آنها بازگردانده شده و از احزاب و فرقه ها دریغ شده است ناراحتند، اما ناراحتی اصلی آنها از این است که شرایط زیست احزاب نامساعد است و ادامه وضعیت فعلی و تداوم دولت احمدی نژاد در دوره مشایی آنها را در وضعیتی قرار می دهد که مردم آنها را از قدرت کنار می گذارند. مردود شدن احزاب در برآورده کردن حداقل نیازهای مردم و بی توجهی مطلق به خواست ملت مساله ای نیست که با فرار به جلو و هیاهوی تبلیغاتی به فراموشی سپرده شود. طراحان پروژه ارتجاع نمی توانند با کارشناسی نمایی؛ دستاوردهای بی نظیر دولت عدالت در هدفمندی یارانه ها، مسکن مهر، طرح های عمرانی و سایر موضوعات درخشان دیگر را غلط؛ و درست را در برائت از آنها معرفی کنند.

شاخصی به نام هدفمندی

هدفمندی یارانه ها به دلایل زیادی به مانند شاخصی برای شناخته شدن هویت مخالفین احمدی نژاد و گفتمان عدالت طلبی عمل می کند. برآوردهای آمریکا و رژیم صهیونیستی نشان می داد که با افزایش سالانه 10 درصد در مصرف سوخت طی 10 سال؛ نفتی برای صادرات باقی نمانده و اقتصاد ایران فرو می پاشد. زمینه های فروپاشی در دولت های اصلاحات و سازندگی با به هم ریختن اقتصاد با ابزارهایی مانند ساختار ویران اداری، بودجه نویسی با چانه زنی و ریخت و پاش، عدم سرمایه گذاری کافی در صنعت نفت و چندین سیاست ویرانگر دیگر به خوبی فراهم شده بود.

لشگرکشی رئوس احزاب در برابر هدفمندی یارانه ها با بهانه های پوچی مانند یارانه درمان، یارانه تولید و غیره تنها اسم رمزهایی برای کشاندن وضعیت کشور به شرایط مرگ تدریجی با حیف و میل منابع عمومی یعنی سیاست راهبردی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. مدعیان ولایتمداری گوش های خود را بر سخنان رهبر انقلاب در باره پیشرفت های کشور بسته اند. آیا این سخنان رهبر انقلاب که سیاه نمایان را خائن می نامد برای شناسایی هویت جریان های خاص کافی نیست؟

هدفمندی یارانه ها به این دلیل مورد غضب است که از عوامل اصلی باز گرداندن ریل اقتصادی کشور به مسیر اصلی است. کنترل مصرف دیوانه وار انرژی، کمک به مردمی که زیر چرخ های توسعه ساخته شده به وسیله بانک جهانی و تکنوکرات های وطنی له شده بودند، افزایش بهره وری صنایع که در حال محو شدن از صحنه ایران بودند و جای آن را واردات از چین با میدان داری اتاق ایران و چین و سایر الیگارش ها گرفته بود، تنها قسمتی از دستاوردهای هدفمندی یارانه ها است.

ناتوانی دنیای استکبار در جدال مستقیم با جمهوری اسلامی آنها را به اجرای پروژه نابودی تدریجی کشانید و فاز نخست این پروژه با برنامه موسوم به سازندگی اجرا شد.

اجرای سیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در تمام کشورهای پذیرنده تنها در 2 حالت روی داده است. نخست، کشورهایی که در آنها کودتا شده بود و دوم کشورهایی که در آنها احزاب آمریکایی روی کار بوده اند. شیلی، آرژانتین، اندونزی و غیره مصداق مورد نخست و کشورهایی مانند لهستان، روسیه، مجارستان و غیره مصداق هایی برای مورد دوم هستند. ایران تنها کشوری بود که بدون اینکه در یکی از دو گروه فوق قرار داشته باشد عرصه تاخت و تاز امپریالیسم اقتصادی قرار گرفت و با حمله بیرحمانه سرمایه داری به سرمایه های بی مانند اندوخته در دوران دفاع مقدس روبرو شد. شوک درمانی اقتصادی؛ نسخه پیچیده شده در آمریکا؛ بوسیله تکنوکرات های اقتصادی که در 8 سال گذشته بارها به دکتر احمدی نژاد نامه نگاری کرده اند آغاز شد و کشور را تا آستانه فروپاشی پیش برد. ژست های علمی و کارشناسی این دار و دسته در دوران موسوم شده به اصلاحات هم ادامه یافت و سرخوردگی عمیق مردمی ناشی از تبعیض های سرسام آور، بی اعتمادی عمیق اجتماعی پدید آورده بود.

ظهور دولت مردمی احمدی نژاد که با باز گرداندن اعتماد به مردم همراه بود خشم طراحان براندازی نرم را برانگیخت و آنها را به رویارویی همه جانبه با وی کشاند. بر باد رفتن هه آنچه در 16 سال پیش از احمدی نژاد اندوخته بودند ناگوارتر از آن بود که واکنش های عصبی و فحاشی های دیوانه وار به همراه نداشته باشد.

در چنین شرایطی، اردوکشی احزاب و فرقه ها در برار احمدی نژاد در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری، تعیین کننده آینده جمهوری اسلامی است. مشخص می کند که آیا جمهوری اسلامی در مسیر امام و مقام معظم رهبری ادامه می یابد یا آنچه اردوگاه سرمایه داری جهانی می خواهد به وقوع خواهد پیوست.