مصاحبه با آقای شکری معاون سابق وزیر اطلاعات: «باید دید موسوی و باند او، با این انحراف عقیدتی، در حوزه سیاسی به دنبال چه چیز بوده‌اند؟ می‌توان از جلسات خصوصی ولی مکتوب و مستند آنها، مشخص کرد که هدف اینها از شرکت در انتخابات برای کمک به مردم نبوده بلکه به دنبال تغییر نظام دینی بودند.»

مقدمه و معرفی مهمان صفحه گفت و گو

همین الان آنها مشغول کارند. در حال حاضر جاسوسهای آمریکا و انگلیس مشغول کارند و در میان مردم و دستگاههای مختلف قصد ضربه زدن به انقلاب و نظام را دارند ... همیشه و در همه جا خطر از ناحیه نفوذ اطلاعاتی دشمن بیشتر است ... در قضیه جنگ هم اگر ما بیشتر می زدیم و کمتر می خوردیم به خاطر این بود که کار اطلاعاتی شایسته ای انجام می دادیم ...
اینها بخشی از عبارتی اند که امام خامنه ای خطاب به سربازان گمنام امام عصر (عج) فرموده اند. همین عبارات کوتاه کافی بود تا ما را به اصرار از مسئولان وزارت اطلاعات وا دارد تا بخشی از ناگفته های خود را برای اولین بار بگویند.
گفتگوی این هفته با یکی از معاونین سابق و مشاورین فعلی وزیر اطلاعات است . میهمان این هفته را به دلیل شرایط شغلی اش نمی توانیم معرفی کنیم، همین اندازه بدانید که سید عباس شکری خودش را یک بسیجی معرفی می کند، فراکسیون انقلاب اسلامی مجلس هشتم هم در 9 دی امسال از خدماتش تشکر کرد.
شکری از بچه های قدیمی دوران جنگ و از همکاران و دوستان سردار مشفق در دوره دفاع مقدس است. از برخی دوستان مشترکشان که پرسیدیم گفتند: «اینا بچه های جنگن، بچه ستاد جنگم نبودن ، بچه نوک پیکان جنگ بودن ، کارشون هم تو جنگ تخریبچی بود، تو تخریب هم تخصص اصلیشون انفجارات بود.»
گفتگوی این هفته اگر چه در سه صفحه تنظیم شده اما گفتگو با یک تخریبچی است. یعنی گفتگو با یکی از همانهایی که هم مین های دشمن را خنثی کرده و هم برای آنها مین کاشته. شکری اما بعد از جنگ هم همان رسته تخریب را ادامه داد ولی در میدان جنگ نرم. تخریچی جنگ نرم ما هم در این سالها و بویژه در فتنه 88 مین های جنگ نرم را خنثی کرده و هم در این میدان برای فتنه گران مین کار گذاشته . جنس مصاحبه شکری با «9 دی» از همین موارد است، هم مین گذاری و هم خنثی کردن مین ! بخوانید اما مواظب باشید پایتان روی مین نرود ...

آغاز گفت و گو

قسمت اول

 جناب آقای شکری ! با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید، بدون مقدمه عرض كنم كه هفته نامه 9 دي همانطور كه از هويت نامش پيداست بنا را بر اين گذاشته كه موضوعات را با صراحت دنبال كند و از ميهمانان صفحه گفتگو هم مي خواهد كه با توجه به انتظار مخاطبان اين نشريه بي پرده سخن بگويند ...

بسم الله الرحمن الرحیم . البته اين روش و منش خوبي است ولي اقتضا شغلي ما اين را مي طلبد كه به ميزاني كه شرايط كاري اقتضا مي كند سخن بگوييم . البته اميدوارم روزي برسد كه اين اقتضاآت برطرف شود و بر اساس شعاري كه برخي سر ميدهند يعني "دانستن حق مردم است" ما هم بتوانيم مردم را از پشت پرده برخي از اقدامات مطلع كنيم .

 

 ان شاءالله . ببينيد بیش از یک سال و نیم از انتخابات ریاست جمهوری دهم و دقیقا یک سال از دفع فتنه هشت ماههای که در تاریخ انقلاب و ایران بیسابقه بود میگذرد. هنوز برخیها قضایای پارسال را از جنس یک دعوای سیاسی و انتخاباتی میدانند، برخی دیگر نیز تحلیلهای ارایه شده درباره برانداز بودن جنس فتنه 88 را بهانه دولتیها و اصولگرایان برای محو کامل رقیب سیاسی خود ارزیابی میکنند. سؤال این است که شما به عنوان یک مقام امنیتی كه البته در دوره فتنه سال قبل مسئوليت مستقيمي در اين باره داشتيد ، چطور وقوع چنین اتفاق بزرگ در صحنه سیاسی کشور آن هم با بهرههایی از بدنه داخلي و درون خانوادگي جمهوری اسلامی را توجیه میکنید؟

برای پاسخ به این سؤال باید کمی جريان فتنه را ریشهیابی کنیم . من سئوال مي كنم مگر اصل حادثه عاشورای امام حسین (ع) یک شبه اتفاق افتاد؟

 

 اتفاقا ما هم دنبال همين ريشه ها و زمينه هاي پيدايش فتنه 88 هستيم و قطعا برای خوانندگان نشريه 9 دي جالب خواهد بود اگر بفرمایید ریشه فتنه از کجا آغاز شد ؟

از مجموع اطلاعات موجود در پایانه اسناد استراتژیک وزارت اطلاعات اینگونه دریافت میشود كه توسط مرکزیتی از اول انقلاب تا به حال فتنههای بسیار بزرگ و پیچیده طراحی و تولید و عملیاتی شده است و البته در اين فتنه ها بسیاری از عناصر داخلی به عنوان پیاده نظام آن مرکزیت نقشآفرینی كرده اند و شايد خودشان هم متوجه نشده اند!

 

 اگر امکان دارد آن مرکزیت را معرفی كنيد؟

بديهي است كه ما الان نمي توانيم به تمام ابعاد آن اشاره كنيم ولي اگر بخواهم اشاره كوتاهي كنم بايد بگويم كه این مرکزیت یک پدیده منحصر به فرد، پیچیده، چند وجهی و دارای فرآیندهای متفاوت است که راس اصلي آن به سازمانهاي جاسوسی آمریکایی، انگلیسی و رژیم اشغالگر قدس مي رسد.

 

 یعنی تا به حال این مرکزیت شناسایی نشده ؟

موضوع به اين سادگي كه شما فكر مي كنيد نيست . من شايد در جواب بايد بگويم كه بله متأسفانه به طور کامل شناسايي نشده ،چون نشانه هاي اصلي و داخلي آن تا سالها قبل خودش را لو نداده بود .

 

 اگر ممکن است بیشتر توضیح دهید، چرا؟!

پس از ناکامیهای پی در پی دشمنان نظام در دهه اول انقلاب به خاطر محوریت ولایت فقیه و شخص حضرت امام ، این مرکزیت عملیات هوشمند و فتنهای بزرگ علیه امام را طراحی و اجرا كرد. در آن مقطع بعد از ریاست جمهوری بنیصدر ملعون جرياني به نام خط سه در داخل شکل گرفت و با جسارت تمام آقای منتظری را در مقابل حضرت امام علم کرد. در آن مقطع حساس وزارت اطلاعات با شناخت دقیق و عمیق ماهیت این جریان فتنه وارد عمل شد و به شاخه نظامی و عملیاتی آن را ضربه زد که مهدی هاشمی معدوم در رأس آن بود ولی بعدها بويژه پس از ارتحال حضرت امام ، متأسفانه شاخه سیاسی این جریان که به شدت از امام كينه به دل داشت و با رهبری آيت الله خامنه اي هم مخالف بود با جسارت تمام به دليل خوش خيالي برخي از مسئولان عالي رتبه به تدريج وارد دستگاه اجرایی کشور شد و در لایههای حساس و استراتژیک سياسي و  اقتصادی کشور نفوذ کرد .

 

 جناب آقای شکری شما گفتید وزارت اطلاعات شناخت عمیقی از این جریان پیدا کرد، پس چرا با کل جریان برخورد نکرد؟

نفوذ بخش مؤثر این جریان در بخشهایی از حاکمیت از يك سو و همچنين نفوذ اين جريان در راس برخي از مراكز حساس اجازه برخورد با شاخه سیاسی این جریان را نداد و متأسفانه حمایتهای برخی از شخصیتها که اتفاقا در فتنه 88 نیز نقش محوری و در حقیقت رهبری فتنه را داشتهاند موجب در امان ماندن آنان شد.

 

 این جریان چه اهدافی را دنبال میکرد؟

اهداف بلندمدتشان تغییر نظام و قانون اساسی بود ولی برای رسیدن به هدف بزرگ اولیه نیاز به بسترسازی و ایجاد آمادگی در درون جامعه داشتند. آنان به دنبال تغییر باور، تغییر افکار، تغییر رفتار و در نهایت تغییر ساختار نظام بودند. عناصر کلیدی آن جریان معتقد بودند به دلیل عدم کارایی استراتژی براندازی نظامی باید از حالت پیکار نظامی به حالت پیکار فرهنگی سیاسی تبدیل وضعيت دهند براي همين صراحتا میگفتند كه برای براندازی نظام باید فرهنگ مردم را تغییر داد و استراتژی جدید مبارزه فرهنگی است.

 

 مهمترین دستاورد این جریان چه بود؟

پس از سالهای بسیار سخت و سرنوشتساز دفاع مقدس که بیشترین فشار به طبقه مستضعف کشورمان وارد شد تنها چيزي كه عايد اين جريان شد ایجاد یک طبقه مدرن و ثروتاندوز بود. البته توفیقاتی هم در استحاله فرهنگی سیاسی جامعه داشته اند.

 

 برگردیم به سؤال اول ، چرا فتنه 88 اتفاق افتاد؟ چه جریاناتی در آن نقش داشتند؟

بنده بر اساس اطلاعاتي كه دارم عناصری که در فتنه 88 نقش داشتهاند را به چهار دسته تقسیم مي كنم :

دسته اول: بیگانگان با محوریت آمریکا، اسراییل و انگلیس که بیشترین نقش عملیاتی در داخل کشور را انگلیسیها به عهده داشتهاند به دلیل اینکه آمریکاییها و اسراییلیها در داخل کشور پایگاهی به اسم سفارت ندارند و بیشتر نقش هدایتی و رهبری این فتنه را بعهده داشته اند.

دسته دوم: ضد انقلاب سنتی داخل و خارج از کشور شامل افراد، جریانات، تشکلهایی با گرایشات مثل :

1. اسلامگرایی التقاطی مانند منافقان، لیبرال دموکرات (نهضت آزادی و ...) اسلامگرایان سوسیال دموکرات (جنبش مسلمانان مبارز و ....) اسلامگرایان سوسیالیست (بنیصدر و ...)

2. ملیگرایان لیبرال دموکرات (جبهه ملی داخل کشور و خارج از کشور ملیگرایان سوسیال دموکرات و سوسیالیست

3. چپگرایان سوسیال دموکرات، سوسیالیستها و کمونیستها

4. مشروطهخواهان و سلطنت طلبان.

دسته سوم: ضد انقلاب جدید كه این دسته نیز از زمان دولت‌‌های سازندگی و اصلاحات كم كم ادبيات خودشان را به ادبيات اپوزیسیوني تبدیل كردند. این جریان با شعار زیبای تبدیل معاند به مخالف و مخالف به موافق عرصه را برای جولان فرهنگی- اجتماعی ضد انقلاب پیشین و فعالان تجديد نظر طلب سیاسی اجتماعی جدید فراهم كرد. این تحول هم پروژه بود و هم پروسه، در این مرحله واژه هایی مانند فعال سیاسی به جای ضد انقلاب و پس از آن فعال اجتماعی (مانند فعال دانشجویی، فعال کارگری، فعال حقوق بشر و ...) در عرصه عمومی ظاهر شد، فعالان سیاسی و اجتماعی با گرایشات مشابه گردهم آمدند و شبکههای حقیقی و مجازی را در قالب سازمانهای غیر دولتی یا همان (ان جی اوها و تشکلهایی در حوزههای مختلف صنفی) به وجود آوردند.

دسته چهارم: خواص بیبصیرت بودند كه متأسفانه سیاست نفوذ و رخنه سرویسهای اطلاعاتی در طول سالهای گذشته در بین نزدیکان و بستگان درجه یک برخي از شخصیتها و رجال سیاسی مذهبی کشور، عامل اصلی بازدارندگی ایشان در مقابله با جریان فتنه بود . از طرفي كينه جوييها و حسادتهاي سياسي باعث شد تا اين شخصيتها تحت تاثير القات اطرافيانشان قرار بگيرند و متأسفانه حتي در مواردي شاهد همراهی و حتی رهبری اين شخصيت هاي با نفوذ توسط همين اعضاي خانواده بودیم.  اما عامل اصلی و مقوم و شتابدهنده تهدیدات در فتنه 88 علیه نظام و انقلاب اسلامی ، آمریکا بوده که با استفاده از همه توان و دولتهای همپیمان و سه عامل دیگر اقدام به انجام يك كودتاي مخملي كرد .

دسته پنجم هم فرقه های نوظهوری است که ریشه و پیشینه آنها استعماری است مانند انجمن حجتیه و بهائیت و ...

 

 با این دستهبندی که شما کردید تقریبا همه دشمنان جمهوری اسلامی از ابتدا تاکنون و برخی جریانات به اصطلاح خودی یا داخلی را در فتنه 88 سهیم میدانید ! به نظر خودتان این کمی اغراقآمیز نیست؟ می خواهم بگویم  که اینها با هم تناسب ندارند برخی از اینها در تعارض با هم هستند.

این که چطور جریانات متفاوت از نظر فکری، از نظر معرفتی، از نظر ارزشی گفتمانی با همدیگر در فتنه 88 به اتفاق نظر رسیدند، یگانه عمل کردند، اشتراک در هدف پیدا کردند، اشتراک در رویه پیدا کردند و در یک جبهه قرار گرفتند ، همان نکته مهمی است که باید تبیین شود. یکی از عناصر التقاطی اینها یعنی سروش میگوید این جبهه سبز یک طرفش سکولاریزم فلسفی است و طرف دیگرش ارزشگرایانی که خودشان را بیشتر و پیشتر از همه با امام تعریف میکردند ! چگونه این جبهه به اتفاق و انسجام و یگانگی و همنوایی رسیدهاند؟! وقتی از این عنصر منافق سؤال میکنند منظورت از سکولاریزم فلسفی چیست ، میگوید سکولاریزم فلسفی اساسش بر مادیگرایی استوار است ماتریالیست نفی هرگونه الوهیت و قومیت برای انسان و جهان، یک طرف این طیف اینها هستند که هیچ ارزشی را برنمیتابند و طرف دیگر کسانی هستند که خود را ارزشگرا و منادی اندیشههای حضرت امام (ره) میدانند و خود را مقربتر از همه به اندیشههای امام میدانند؟!

 

 آیا این چهار دسته به صورت تشکیلاتی با هم ارتباط داشتند، یعنی موضوع فتنه در ایام انتخابات ریاست جمهوری از قبل برنامهریزی شده بود؟

سؤال جالبی را مطرح کردهاید که اتفاقا در بسیاری از محافل این سؤال از ما مطرح شده است. ببینید ماهیت جریان فتنه در قالب جنگ هوشمند که ترکیبی از جنگ نرم و سخت است قابل توصیف و تبیین است. این جنگ مانند جنگ کلاسیک دارای هدف، استراتژی، تاکتیک، برنامهریزی عملیاتی، فرماندهان عالی، طراحان، افسران و سربازان است. هدف غایی این جنگ هوشمند تغییر نظام مبتنی بر ولایت فقیه و ایجاد جمهوری اسلامی قلابی در منطقه خاورمیانه بود. در دکترین این جنگ ائتلاف جریانهای معاند، مخالف، معارض، خواص بیبصیرت با ائتلاف جهانی و منطقهای علیه نظام قابل فهم است!

 

 یعنی این خواص بی بصیرت می دانستند ...

شاید بسیاری از آنها ندانسته در این حلقه قرار گرفته اند ولی الان در حال بازی در زمین آنها هستند. استراتژی این فتنه ایجاد اختلال در نظم موجود و ناکارآمدسازی نظام و ایجاد جنبش فراگیر اجتماعی علیه نظام بود. تاکتیکهای دشمن در فتنه 88 خلق و مصادره مناسبتهای ملی و مذهبی، سایهسازی رهبری، سایهسازی مرجعیت، سایهسازی روحانیت، ایجاد شبکهها و نهادهای اجتماعی سکولار، ایجاد کانونها و جریانهای عرفانی و مذهبی جعلی ، ایجاد فرقههای کلاسیک و نوظهور بود.

بنابراین طی یک فرآیندی مرکزیت هدایت فتنه توانسته در بستر انتخابات از دستههای ذکر شده بهره ببرد اینکه بگوییم همه اینها به صورت سیستمی و تشکیلاتی با هم مرتبط بودهاند و همه جریانات داخلی فتنه مستقیم وصل به سازمان جاسوسی سیا بودهاند و مستقیم از سوی آنان هدایت میشدهاند؟ خیر، این را من نمی گویم ولی عرض کردم دشمن از بستری که در زمان سازندگی و اصلاحات برایش در کشور فراهم شد طرح نفوذ و رخنه را در برخی خواص به اجرا درآورده و متاسفانه بیشترین بهره را نیز در جنگ هوشمند از این گروه برد.

 

 بنابراین بخشی از این جریان به طور غیر مستقیم و به عنوان موتور محرک و پشت پرده بخشی دیگر عمل میکرده است؟

جریان خارج و داخل میخواستند که یک تفکر جنبشگونه را به جامعه ایران تحمیل بکنند، به آنها جرأت بدهند، اعتماد به نفس بدهند که میتوانید در مقابل نظام بایستید. هدف مشترک این جریان داخلی و خارجی هم این بود که بگویند احمدینژاد نه، چون احمدینژاد توی این چهار سال خیلی از بنیانهای آنها را در سطح جهان به چالش گرفته بود، محل بیداریهای فراوان شده بود، نسبت به استراتژی آمریکا در خاورمیانه چالش بنیادین به وجود آورده بود و نمیگذاشت استراتژی آنها در سطح خاورمیانه به پیش برود. هدف دوم این بود که بنیاد ولایت فقیه و ولیفقیه را در کشور تضعیف نمایند، هدف سوم شکستن اقتدار نظام در داخل و همچنین در فضای بینالمللی بود. غرب استراتژیاش برای خاورمیانه سکولاریسم است، رسما هم اعلام کرده و دهها پروژه تا الان اجرا کرده که بتواند سکولاریسم را در خاورمیانه تقویت کند.

 

 مگر الان در خاورمیانه به جز ایران سکولاریسم حاکم نیست؟ غرب چه مشکلی در این زمینه دارد؟

مشکل غرب موج اسلامخواهی و به قول مقام معظم رهبری بیداری اسلامی است که بنیاد سکولاریسم در خاورمیانه را به شدت تهدید میکند و این موج برآمده از جمهوری اسلامی ایران است.  اخیرا در گزارش سازمان سیا تئوری اسلام میانه رو برای خاورمیانه و کشورهای اسلامی ارایه شده و مفصل گفته‌‌اند در تونس، عراق، افغانستان، مالزی، ایران، مصر، سوریه، ترکیه و پاکستان چه کار کردهاند تا الگوی سکولاریسم را بتوانند به پیش ببرند و نوعی اسلام حداقلی را ترویج کنند.

پس طرح آینده آنها برای ایران و تمام خاورمیانه سکولاریسم است یعنی برای خنثی کردن موج بیداری اسلامی که بر پایه فرهنگ و اعتقادات مردم مسلمان منطقه سوار است، غرب و به طور مشخص آمریکا جدایی و مفارقت کامل بین ساحت دین و ساحت سیاست را دنبال میکند، این تئوری مرکزیت فتنه است. عوامل آنان در داخل هم متأسفانه به یک نوعی از سکولاریسم اسلامی رسیدهاند، این از آن برچسبهای ناچسبی است که اتفاق افتاده است ! از آن پارادوکسهایی است که دارد اتفاق میافتد. از یک سو  اجزای بنیانهای سکولاریسم و لیبرالیسم را گرفتند و از سوی دیگر بعضی از ارزشهای دینی را مطرح می کنند اینجاست که یک نوع تفاهم متقابل تئوریک بینشان به وجود آمد و آن هم سکولاریسم اسلامی است که در سکولار بودن با هم تفاهم دارند و سکولاریسم پادگفتمان حکومت دینی و نظام دینی است، از این نظر اینها را به تفاهم متقابل رسانده است. این عوامل باعث شد این جریانات با هم پیوند بخورند. اینها با توهم خودشان فکر کردند حالا که نیروی نمانده که جمهوری اسلامی بتواند با اتکا به آن ادامه حیات دهد. مردم دو دسته شده اند و بخشی از ساختار سیاسی جدا شده اند ، اختلافات که در ساختار سیاسی رو به تعمیق و گسترش است، فشارهای بینالمللی که روز به روز گسترش پیدا میکند ، فضای رسانهای بینالمللی علیه نظام است. بنابراین رهبری زیر این فشار تسلیم خواهد شد، این علتی بود که اینها را به هم پیوند داد که البته یوم الله 9 دی این فرضیه دشمن را باطل کرد.

 

 ببخشید جناب آقای شکری این تحلیل را کمی بدبینانه نمی دانید؟ آیا برای این تحلیلتان که بسیار تکاندهنده هم هست، شواهد و قرائن و سند و مدرکی هم دارید؟

این فقط یک تحلیل نیست بلکه کالبدشکافی یک سناریوی کامل و مدرن است. اسناد و مدارک آن هم متقن و معتبر است. یکی از اسناد که از موارد مهم انحراف عقیدتی میرحسین موسوی و باند او نیز هست، جزوه الگوی زیست مسلمانی اوست که توسط مؤسسه جمعیت توحید و تعاون تهیه شده و موسوی بارها در صحبتهای انتخاباتی خود از آن نام برده. حرف اصلی این جزوه همان ادعای دروغ استحالهطلبان مبنی بر «چالش بین جمهوریت و اسلامیت» و «ایجاد انسداد در نظام دینی» است!  مؤسسه موسوی وظیفه این جزوه را در یافتن راهی برای برونرفت از انسدادهای موجود ذکر میکند! یعنی با جبههگیری در برابر اصل ولایتفقیه که ستون خیمه جمهوری اسلامی است به ارایه جایگزین آن میپردازد و صد البته، مسیری که نشان میدهد مسیر طی شد در غرب است یعنی برپایی یک نظام لیبرال دموکراسی تحت عنوان منافقانه «عقلانیت جمعی توحیدی» است!

با دقت روی این عبارت فکر کنید، در این جزوه ذکر میکنند که «پیدا کردن راه برونرفت از انسدادهای موجود با توسل به کتاب و سنت و باز تفسیر معرفت و تجربه دینی – و نه خود دین- و الگوی اجتماعی آن یعنی عقلانیت جمعی توحیدی صورت خواهد گرفت» اما در تمام طول جزوه شما به ندرت مطلبی از اسلام و بویژه موضوع ولایت و امامت مشاهده میکنید.

در ابتدای جزوه و مقدمه آن نیز به نحو افراطی به موضوع رویکرد عقلانی جزوه اشاره میکنند به نحوی که در حدود 20 صفحه اول بیش از 12 مرتبه بر رویکرد عقلانی تحقیق خود و حدود 12 مرتبه نیز از سایر مشتقات آن مانند مدلهای عقلانی، بررسی عقلانی، تحلیل عقلانی، ابزارهای عقلانی، منظومه عقلانی، شاخصهای عقلانی، عقلانیت متعارف و ... استفاده میکنند. گویا دیگران در تحقیقات خود از رویکردهای غیر عقلی و احمقانه بهرهگیری میکنند! البته واضح است که تأکید افراطی آنها بر رویکرد عقلانی و نیز عقلانیت جمعی به دلیل بی اعتنایی آنها به کتاب و سنت است که منافقانه فقط اسمی از آنها آورده ولی در سرتاسر کتاب و جزوه حضور واقعی آنها دیده نمیشود.

 

 کمی بیشتر درباره این به اصطلاح «عقلانیت جمعی توحیدی» توضیح میدهید؟

در سرتاسر این جزوه آنچه دیده میشود یک کشور و حتی جهان کاملا بی عیب و نقص و مدینه فاضله در سایه تشکیل یک نظام لیبرال دموکراسی تحت عنوان عقلانیت جمعی توحیدی است! ذکر کلمه توحیدی نیز برای خالی نبودن عریضه است والا با توجه به توضیحاتی که میدهند، مشخص میشود، توحیدی صرفا صفت است و نه قید، یعنی چون مردم مسلمان هستند! خود به خود لیبرال دموکراسی آنها نیز اسلامی میشود! یعنی همان حرفهای سروش و کدیور و دیگر فتنه گران و پیش از اینها بازرگان و گروهک نهضت آزادی.

والا اگر منظورشان واقعا مردمسالاری دینی باشد، جمهوری اسلامی ایران مصداق کامل و واقعی آن است و این همه یقهدرانی برای عقلانیت جمعی توحیدی معنی ندارد. عقلانیت جمعی توحیدی موسوی و باند او یا همان نسخه جدید لیبرال دموکراسی آنطور که در این جزوه توصیف کردهاند، قرار است که تمام شئون زندگی را پوشش دهد به طوری که تحقق مطالبات اساسی اجتماعی، عمل به پیمان با خدا !، تمهید تدابیر، ساماندهی جامعه، سرعتبخشی زندگی سعادتمندانه، ساختن جهانی آباد، اخلاقمدار و خدامحور، رسمیت یافتن حقوق و تکالیف فردی و اجتماعی، زنده نگه داشتن امر به معروف و نهی از منکر، منزلت واقعی شهروندان، شنیده شدن همه صداها، امکان برقراری نسبتی متعادل بین فرد و جمع، استقرار آمیزهای از اصالت فرد و جمع، ممانعت از استبداد اکثریت، تدبر و تعمق در فضای علمی و کارشناسانه، تعامل در صحنه زندگی اجتماعی، تبیین چیستی و حدود تساهل و مدارا، شکوفایی اندیشه و آزادی بیان، شکوفایی استعدادهای علمی- فنی و اقتصادی، حرمت مالکیت معنوی، شکوفایی و برپایی مکارم اخلاق، تعامل گسترده با جامعه جهانی، رفاه و تکفل اجتماعی، جامعه مبتنی بر عدالت، استقرار زیرساختهای عدالت، اساس هویت مستقل، تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی، پاسخگو نمودن جامعه، تبدیل یک منظومه اندیشهای به نظم توحیدی، عمل صالح، میزان دخالت دولت در امور، پیشرفت و تحول، تعیین و تشخیص موقعیت جامعه، کوشش پرنشاط انسان، ساماندهی ملی، تعریف منافع و تدابیر، محکومیت متخلفان، پرهیز از رد و پذیرش مطلق سنت و تجدد، تعیین نقشهای چهارگانه دولت، سامان هنجارها- وفاق اجتماعی- رسیدن به عدالت را فقط از طریق عقلانیت جمعی توحیدی قابل تحقق میدانند ؟! یعنی این عقلانیت جمعی توحیدی چیزی است که همه این مسایل برشمرده شده از طریق آن قابل حل و دستیابی است.

 

 ببخشید فکر کنم لازم باشد تا کمی عینی تر این مباحث را مطرح کنید. اگر ممکن است نمونه هایی را به عنوان شاهد مثال بیاورید.

برای مثال میتوان به یکی از بروشورهای تبلیغاتی موسوی که در خرداد 88 توسط دفتر کوشک تهیه شده و حاوی صحبتها، مواضع و برنامههای او است، اشاره کرد و موارد انحرافی آن را بر مبنای آنچه که ذکر شد، مشاهده نمود:

- جهت ایجاد یک تعامل سازنده در نظام بینالملل، راهی جز تنشزدایی و اعتمادسازی وجود ندارد.

- جهان به منزله یک دهکده جهانی است و باید با تغییرات جهانی همراه شد و نظام مدیریت جهان امروز را پذیرفت و با آن حرکت کرد.

- برای خروج از اقتصاد تک محصولی، راهی جز تنشزدایی، اعتمادسازی و رابطه با نظام‌‌های مالی، اقتصادی و سیاسی جهان حاضر وجود ندارد.

- اینجانب در همه مقاطع ، فکر میکردم و هنوز نیز بر این نظر هستم که ما انقلاب کردیم که یک فرد در پست و مقام خود همیشگی و جاودانی نباشد !

این بخش از سخنان موسوی بسیار شبیه ادعاهای ابراهیم یزدی سرکرده گروهک نهضت آزادی است که اگر به بهترین انسان هم حداکثر اختیارات را بدهیم آن هم به صورت مادامالعمر، این سرآغاز دیکتاتوری و فساد است.

 

 اگر اجازه دهید من نکته مهمی را عرض کنم ادبیاتی که این جزوه عقلانیت جمعی توحیدی دارد و قسمتی از آن را شما بیان کردید ما را به یاد ادبیات حزب توده و مارکسیستهای مسلمان انداخت. چقدر این عقلانیت جمعی توحیدی شبیه جامعه بیطبقه توحیدی است! آیا این جزوه بیانگر استمرار حیات و تکامل یافتن افکار انحرافی اوایل انقلاب نیست که امام راحل بارها بر بطلان آنها تاکید کردند و ظاهرا این جریان در طول این سالهای دراز ، چراغ خاموش و در بالاترین سطوح جمهوری اسلامی به حیات خود ادامه داده است؟ تهیه این جزوه مربوط به چه زمانی است؟ ببینید آقای شکری  برخی تحلیلگران و چهرههای سالهای نخست انقلاب که تعدادی از آنها نیز به خیل شهدا پیوستهاند مثل شهید آیت و شهید دیالمه، معتقد بودند که موسوی از ابتدا تحت تأثیر حزب توده و جریانات مسلمانان مبارز بوده است.

 

باید دید موسوی و باند او، با این انحراف عقیدتی، در حوزه سیاسی به دنبال چه چیز بودهاند؟ میتوان از جلسات خصوصی ولی مکتوب و مستند آنها، مشخص کرد که هدف اینها از شرکت در انتخابات برای کمک به مردم نبوده بلکه به دنبال تغییر  نظام دینی بودند. یکی از جلسات مستمر سران فتنه، جلسات پنجشنبههای موسوی بوده است. در جلسه 25/1/85 ، استراتژی خود را «اجتماعی کردن گفتمان» ذکر میکنند و گفتمان را «جنگ برای بازپسگیری مواضع از دست رفته» تعریف میکنند، مواضع از دست رفته ای مانند بسیج، مردم، مساجد و دانشجویان.

یک عنصر اطلاعاتی و امنیتی میتواند از این مباحث تلویحا براندازی نرم نظام دینی را استنباط کند اما فعلا ما چنین قضاوتی نمیکنیم تا ببینیم آیا مواضع آنها شفافتر خواهد شد؟

دقیقا شش ماه بعد، یعنی در تاریخ 20/7/85 مجددا در جلسه ای با مسئولیت شخصی موسوی، موضوع براندازی نرم نظام را صریحا مطرح میکنند و می گویند: «اسقاط نظام از طریق بازتولید انقلاب 57 غیرممکن است اما پاشنه آشیل نظام ، انقلاب نرم است»!سپس برخی ویژگیهای انقلابهای رنگی را برمیشمارند، مانند گرایشات لیبرالی، دفاع از دموکراسی و حقوق بشر، شکلگیری در کریدورهای قدرت، آشکار و بزرگ کردن تقلب و ... اما وقتی به استراتژیهای و تاکتیکهای انقلابهای نرم میپردازد، ضمیر را به «ما» برمیگردانند و می گویند «تاکتیکهای ما برای براندازی نظام دینی ایران» که این تاکتیکها عبارتند از : 1. با اجتماعات گفتوگو کنیم، 2. مردم باید به علایق غیرمعمول (!) ترغیب شوند (که دکتر امیری توضیح میدهد یعنی امروزی شویم) 3. یاری همگان را بپذیریم (که دکتر مدنی توضیح میدهد ما مرزبندی با هیچ جا نداریم) 4. ماهیت رژیم مستقر را افشا کنید و رازها را بیرون بریزید، 5. باید با تخریب و تحریف، چهره رژیم منفور شود، 6. از شمایل شیعیپرستانه و تقدس آنها پرهیز شود، 7. به هراس اخلاقی دولت دامن بزنید، 8. نامی کوتاه، فانتزی و جوانپسند انتخاب کنید، 9. دختران جوان با لباسهای روشن را در صف جلو قرار دهید، 10. از آوازها و سرودهای دستهجمعی مهیج بهره بگیرید، 11. اماکن عمومی را پارلمان مردم کنید و ...

 

 این عناوینی که ذکر می کنید در جزوه زیست مسلمانی موسوی آمده یا در جای دیگری ذکر شده ؟

همه اینها در جلسات پنج شنبه جریان نفاق جدید با مدیریت شخص میر حسین موسوی مطرح شده و نشان میدهد که جلسه شش ماه پیش آنها در مورد اجتماعی کردن گفتمان نیز در واقع برنامهریزی برای براندازی بوده نه صرفا شرکت در انتخابات. یعنی باند موسوی بعد از خارج شدن اصلاحطلبان از قدرت در سال 84، تصمیم به شرکت در انتخابات با هدف ادامه و استمرار روند براندازی استحالهطلبانه گرفت و جلسات پنجشنبههای موسوی همانگونه که مشاهده شد در این مسیر حرکت میکرد.

 

 آقای شکری خب این اسناد بسیار تکاندهنده است، دیدگاه خود موسوی در این جلسات چه بوده و اظهارنظر کرده است؟

موسوی در جلسه 26/7/86، امکان ایجاد چپ جدید را مطرح می کند و میگوید: «برای تغییر، باید ایده جدید ترکیبی از چپ مارکسیستی و اسلام مطرح شود»، «شعارها باید تغییر داده شود» ، «از تجربه اول انقلاب هم (!) میتوان استفاده کرد»

همین موسوی درست شش ماه بعد یعنی در تاریخ 22/1/87 میگوید: «چپ جدید را حذف کنیم و قرائت امام خمینی بیاید»! تقریبا نوعی نفاق فرقانی را از خود بروز میدهد.

 

قسمت دوم

اکنون با این مقدمات سئوال این است که موسوی و دیگر سران فتنه، چگونه وارد مرحله اصلی براندازی یعنی مرحله تهاجم و عملیات نهایی براندازی برای استقرار آلترناتیو خودشان شدند ؟

جزوه «منشور راهبردی» که در دو سه هفته آغازین اغتشاشات بعد از انتخابات - روی این زمان دقت کنید تقریبا نیمه اول تیر 88 است - نوشته شده و از جاسازی منزل علیرضا بهشتی بدست آمده است، با این جمله آغاز میشود:

«پدیده شگرفی که به نام جنبش سبز در این ایام تجربه کردیم، بیش از هر چیز نتیجه و حاصل پدیده دیگری به نام قیام شرایط یا شورش واقعیت بود.»

حالا باید دید اولا پدیده قیام شرایط یا شورش موقعیت چیست و ثانیا این پدیده، چگونه فتنه سبز را ایجاد کرده ؟

در واقع آنچه اینها آن را قیام شرایط و شورش موقعیت میخواند، در اصطلاح علم براندازی «موقعیت انقلابی» نام دارد. موقعیت انقلابی به این معنا است که شرایط سیاسی جامعه و نظام، به نحوی است که جریان برانداز میتواند از مرحله مقدماتی یا زمینهسازی و یا انفعال و تهدید، وارد مرحله تهاجم فعال و عملیات اصلی و نهایی براندازی شود.

برای آنکه بتوانیم تشخیص بدهیم که چه زمانی شرایط سیاسی جامعه در وضعیت «موقعیت انقلابی» قرار میگیرد، باید بفهمیم که دو مشخصه اصلی آن بوجود آمده : اول اینکه مردم نخواهند، یعنی نظام موجود را نخواهند و دوم آنکه نظام هم نتواند یعنی قادر به دفاع اصولی از خود در برابر جریان برانداز نباشد. هنگامی که چنین ویژگیهایی مشاهده شد ، جریان برانداز میتواند وارد فاز تهاجم و اجرای عملیات نهایی براندازی شود و آلترناتیو خود را مستقر کند. به همین دلیل در پایان آن منشور راهبردی  مینویسند: «شورش موقعیت یا قیام شرایط یعنی حالا وقتشه» یعنی وقت آن است که جریان برانداز باند موسوی و دیگر سران فتنه، از فاز تهدید وارد فاز تهاجم براندازی شوند.

حالا باید دید که در جریان فتنه چه اتفاقی رخ داد که آنها از آن شرایط، موقعیت انقلابی را استنباط کردند و تصمیم گرفتند بعد از 22 خرداد در هر حالتی – چه شکست و چه پیروزی- وارد فاز نهایی براندازی و تهاجم شوند.

 

 یعنی این موقعیت انقلابی یا به قولی «قیام شرایط» بعد از 25 خرداد به وجود آمده بود یا قبل از آن؟

از اوایل خرداد و مشخصا هفته دوم خرداد، حضور هواداران موسوی در سطح خیابانها آغاز شد. آنها ابتدا در سطح پارکها و چهارراهها و عمدتا شبها و در سطحی محدود حاضر شدند و سپس در سایر خیابانها بویژه خیابانهای شمالی و ولیعصر و در اواسط روز و در سطحی گستردهتر، این حضور ادامه یافت.

در این حالت طبیعی بود که نیروی انتظامی قصد برخورد با آنها را نداشت و آرام نمودن فضا برای 22 خرداد، استراتژی اصلی مدافعان نظام بود. سران فتنه از این حضور گسترده هواداران موسوی از یک سو و عدم امکان برخورد نیروی انتظامی با آنها از دیگر سو، تلقی «موقعیت انقلابی» داشتند و تصمیم نهایی خود را مبنی بر ورود به فاز تهاجم براندازی به شکل «آغاز اغتشاشات» در صورت شکست در انتخابات و به شکل «جشنهای ساختارشکنانه» در صورت پیروزی اتخاذ کردند.

 

 ظاهرا موسوی در این باره مصاحبه ای هم با یک نشریه خارجی داشتند که خیلی هم صدا کرد ...

همینطور است که می گویید. برای اثبات این تحلیل میتوان به دو مورد کاملا واضح و آشکار یعنی مصاحبه با موسوی با مجله تایم و نامه آقای هاشمی رفسنجانی به مقام معظم رهبری استناد کرد.

خبرنگار مجله تایم، در 21 خرداد 88 – یک روز قبل از انتخابات - در مصاحبه با موسوی به او متذکر میشود که حتی شما اگر به مقام ریاست جمهوری هم برسید به اندازه رهبری قدرت نخواهید داشت بویژه در حوزههای سیاست خارجی و امنیت ملی، اما موسوی موکدا میگوید: «تجمعات خیابانی چشمگیر هفتههای گذشته، و فشارهای عمومی احتمالا ماهیت ساختار قدرت را به نحوی بنیادین دگرگون خواهد ساخت و در واقع این اتفاق با فشار بر رهبری نسبت به پذیرش بیشتر افکار عمومی رخ خواهد داد.»

ملاحظه کنید هدف موسوی از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نه کمک به مردم بلکه تغییر بنیادین ماهیت ساختار قدرت است ! و اتکای او در این بیان آشکار و جسارتآمیز، صرفا تجمعات خیابانی هواداران اوست ، همانگونه که قبلا گفته ام ، تلقی موسوی هم از آن «موقعیت انقلابی» است.

اما احتمال باخت نیز وجود دارد! به همین دلیل خبرنگار تایم از موسوی میپرسد: «اگر انتخابات را ببازید، آن وقت چه میشود؟» موسوی پاسخ میدهد: «تغییر از مدتی قبل آغاز شده است. تنها بخشی از آن به پیروزی در انتخابات مربوط میشود و بخشهای دیگر ادامه خواهند یافت و هیچ عقبگردی در کار نخواهد بود.» یعنی حتی در صورت شکست نیز روند تغییر بنیادین ماهیت قدرت و به عبارت صریحتر براندازی نظام ادامه خواهد یافت که دیدیم ادامه نیز یافت.

 

 اما برخی از شخصیت های سیاسی و بویژه نمایندگان مجلس که منتقد احمدی نژآد هستند، مناظره ها را دلیل اصلی اغتشاشات می دانند ...

اشتباه افراد سادهلوح و خواص بیبصیرت از اینجا معلوم میشود که علت همه این اغتشاشات را به مناظرهها نسبت میدهند! و احمدینژاد را نیز به همان اندازه جریان برانداز در وقوع حوادث آتشسوزی و آدمکشی و خسارات جانی و مالی مقصر قلمداد میکنند! در حالی که پر چالش ترین مناظره انتخاباتی در شب سالگرد ارتحال امام – یعنی شب چهارده خرداد – پخش شد ولی اولین درگیرها از 25 خرداد – یعنی 10 روز بعد و سه روز پس از انتخابات انجام شد!

 

 آقای شکری ! نامه بدون سلام و والسلام هاشمی رفسنجانی به رهبر انقلاب هم در این فرایند تاثیر داشت؟

برداشت بنده به عنوان یک عنصر امنیتی این است که نامه جسارتآمیز هاشمی به مقام معظم رهبری نیز درست به مانند موسوی با تصور وجود «موقعیت انقلابی» به نگارش درآمد و با اتکای به این موقعیت انقلابی بود که مقام معظم رهبری را تهدید به اقدامات براندازی در جریان انتخابات و پس از آن کرد! نامه ای که قبل از رسیدن به حضرت آقا در سایتها منتشر شد علی هاشمی در ستاد قیطریه و در جمع شش نفر از اعضای اصلی ستاد موسوی با هیجان وصف ناپذیری مطرح می کند : «این نامه حاج آقا خیلی تند است و ما داریم آن را چاپ می کنیم ، شما هم بگویید چاپ کنند. باید دست به دست هم بدهیم تا موج ایجاد کند. حاج آقا گفته یا اینجا کار خراب می شود یا فضا برمی گردد.»

 

 ظاهرا این نامه آقای هاشمی است که الان دست شماست ...

بله ! آقای هاشمی در نامه مورخ 19/3/88 یعنی سه روز قبل از انتخابات به آقا مینویسد: «بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم، احزاب و جریانها، این وضع را بیش از این برنمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند، در جامعه شکل خواهد گرفت که نمونههای آن را در اجتماعات انتخاباتی در میدانها، خیابانها و دانشگاهها، مشاهده میکنیم ... از جنابعالی انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که هماکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح میدانید، اقدام مؤثری بنمایید و مانع شعلهورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید.

سرچشمه شاید گرفتن به بیل

چو پر شد نشاید گرفتن به پیل»

ملاحظه کنید هاشمی در پایان این فراز از نامه اش خبر از اغتشاشات پس از انتخابات می دهد. بنابر این معلوم میشود که پشتوانه آقای هاشمی نیز برای ارسال نامه تند و بدون سلام و حتی تهدیدآمیز به مقام معظم رهبری، تصور او مبنی بر وجود «موقعیت انقلابی» در جامعه است.  این ادعای آقای هاشمی مبنی بر وجود آتشفشانهایی که نمونه آنها را در اجتماعات انتخاباتی در خیابانها مشاهده میکنیم مؤید این امر است. حتی تهدید ناشیانه مقام معظم رهبری به شعلهورتر شدن آتش در جریان انتخابات و پس از آن هم  به دلیل امیدواری آقای هاشمی به استمرار موقعیت انقلابی است که آن را به شکل آتشی که دودش در فضا قابل مشاهده است، بیان میکند.

نتیجه اینکه از مصاحبه موسوی در قبل از 22 خرداد کاملا برمیآید که آنها به دلیل تصور وجود «موقعیت انقلابی» در جامعه ، تصمیم قطعی خود را برای اجرای عملیات نهایی براندازی چه در صورت پیروزی، به صورت اجرای جشنهای ساختارشکنانه و چه در صورت شکست ، به صورت اغتشاشات براندازانه، اتخاذ کرده بودند و صریحا نیز آن را بیان میکردند.

 

 در حلقه اطراف موسوی کسان دیگری بودند که همین گونه فکر کنند؟

این مسئله در منشور راهبردی نیز به صراحت ذکر شده که آنجا میگویند:«شورش موقعیت با قیام شرایط یعنی حالا وقتشه» ، «حالا وقت تبدیل جشن به جنبش است» ، «حالا وقت تبدیل خیابان به پارلمان مردم است» ، «حالا وقت شورش وضع موجود علیه خودش است» ، «حالا وقت شورش خودی‌‌ها علیه خودیها است.» این منشور را تمام عناصر حلقه اول موسوی پذیرفته اند و به آن عمل کرده اند.

 

 آیا هدف فقط این بود که انتخابات ملغی بشود یا اهداف کلان دیگری را تعقیب میکردند؟

این جریان چهار هدف کوتاهمدت را دنبال میکرد. هدف اول مشروعیتزدایی از حکومت بود، می خواستند مشروعیت حکومت را از آن بگیرند . برای همین به دو عنصر ملی مشروعیت نظام که اولی «ارزشهای مشترک» و دومی «اعتماد متقابل» است ناجوانمردانه حمله کردند. هدف دوم ایجاد شکاف در حکومت و فرسوده کردن آن و سومین هدف تقویت یکپارچگی و مقاومت ملی در مقابل حکومت و هدف چهارم فلجسازی حکومت بود تا نتواند به اهداف خودش برسد. اما اینها اهداف میانه و مرحلهای بود ولی  اهداف غایی راس اصلی فتنهگران که همان سازمان های امنیتی جریان استکبار بود ، امور دیگری بود. اول نابودسازی مدل انقلاب اسلامی بود، نباید این مدل موفق باشد. اگر این مدل انقلاب اسلامی موفق شود و تسری پیدا کند، نظم نوین جهانی آمریکا را بهم خواهند زد، دوم اینکه این مدل حکومت اسلامی باید از درون فروپاشی پیدا کند ، از درون فرسوده شود و به اضمحلال و نابودی برسد.

جالب است که همین کار را دستگاه یزید کرد، سپاهی که به جنگ امام حسین (ع) میرود چه سپاهی است؟ لشکر حضرت علی است، با لشکر حضرت در کوفه به جنگ پسرش امام حسین (ع) رفتند، با یاران امام علی فرزند امام علی (ع) را سر بریدند. گفتند باید کاری کنیم که این تفکر برای همیشه بخشکد این مربوط به امروز و دیروز نیست. آمدند گفتند اگر میخواهید در امان باشید باید بیایید در لشکر ابن زیاد و ابن سعد. یک خیمهای زدند و یک پرچمی زدند گفتند هر کس که مخالف حسین است برود زیر آن پرچم ! بعد گفتند این کفایت نمیکند کسی از ماست که همراه ما بیاید تا حسین را نابود کنیم. اتفاقا خواص بیبصیرت آن روز آنها را همراهی کردند و بر امام حسین (ع) شمشیر کشیدند. پرچم سبز جریان فتنه دقیقا برگرفته از الگوی ابن زیاد و ابن سعد بود. بنابراین این مدل باید از درون فروپاشی بشود تا به دنیا بگویند این مدل مفلوکی بود، چون خود مردم در مقابلش ایستادند و آن را فروپاشی کردند.برای اجرای هدفمند و دقیق این مدل، غرب کلیه مؤسسات و بنیادهایی که در فروپاشی شوروی سابق فعالیت داشتهاند را فعال کرد تا از نظر اندیشه و عمل ، بیشترین حملات به حوزه دین، اعتقاد، مرجعیت و رهبری گسیل داشته شود.

 

 موسوی در این جریانات خودش رهبری و هدایت را بر عهده داشت یا اینکه تحت تأثیر افراد یا گروههای دیگری به این سمت کشیده شد؟

به نکته خوبی اشاره کردید. ببینید حضور و نفوذ منافقان در پیرامون موسوی به حدی است که میتوان گفت نامبرده به واقع در چنگال منافقان گرفتار شده و عناصر نفوذی این گروهک از هر طرف او را احاطه کرده بودند ...

 

 فکر کنم لازم باشد تا کمی صریح تر این حلقه اطراف موسوی را معرفی کنید.

مهمترین عنصر نفوذی منافقین در ستاد میرحسین، اردشیر امیر ارجمند است که اخیرا به خارج از کشور متواری شده و مدتی در استراسبورگ فرانسه و بعد پاریس مستقر شد. مادر و برادر این شخص از اعضا و سمپاتهای منافقین هستند. همین الان اردشیر امیر ارجمند ارتباطات تشکیلاتی با کادر اطلاعات گروهک منافقان در فرانسه دارد و بنابر اطلاعات موجود با سرویس اطلاعاتی امنیت داخلی فرانسه نیز چندین جلسه برگزار کرده و ضمن تخلیه کامل اطلاعاتی، رهنمودهای لازم جهت ادامه همراهی با این سرویس و پیشبرد کارها به عنوان نماینده و مشاور میرحسین موسوی در اروپا و خاصه در هیئت مدیره کانال تلویزیون رسا به وی داده شده.

یکی دیگر از عناصر نفوذی منافقین در تشکیلات موسوی فاطمه رهنما، همسر شاپور کاظمی (برادر زهرا رهنورد) است. این فرد در اغتشاشات بعد از انتخابات دستگیر شد. فرد دیگر از اطرافیان موسوی، وحید طلایی است که ارتباطات وسیعی با سرپل گروهک نفاق دارد، عضو کمیته به اصطلاح آسیبدیدگان باند موسوی بوده و با صالح نقره کار (خواهرزاده رهنورد) ارتباطات نزدیکی داشت.

طلایی در وصل افراد متعدد در حوزههای مختلف و ارایه اطلاعات داخلی و انتقال آن به سرپل نفاق فعال بوده و مبالغ زیادی را برای کمک به خانواده آسیبدیدگان از منافقین دریافت کرده است . البته باید اضافه کنم که چند نفر جاسوس سرویس های بیگانه در حلقه اطراف موسوی فعال بودند که شناسایی شدند و ...

 

 ببخشید آقای شکری ، این افراد با موسوی ارتباط غیر رسمی داشتند یا در ستاد موسوی فعالیت رسمی داشتند ؟

نخیر! اینها در ستاد موسوی فعال بودند. همین وحید طلایی در کمیته حقوقی ستاد میرحسین فعالیت داشت و با توجه به دسترسیهایش به اطلاعات ستاد در انتقال اطلاعات به منافقین و القاء مطالب آنان به اعضای ستاد فعال بوده .

 

 نقش همسر موسوی یا همان زهرا رهنورد در این ارتباطات چیست ؟

رهنورد هم جلساتی را در سه شنبه ها داشت که خانمی به نام زهرا حاتمی دبیری جلسات سهشنبههای زهرا رهنورد را بعهده داشت . این فرد دارای سابقه سمپاتی به منافقین و خانوادههای منافق دارد. خواهر و شوهر خواهرش هر دو در قرارگاه اشرف منافقین در عراق بودند که معدوم شدند و یک خواهرزادهاش هماکنون در قرارگاه منافقین در عراق بسر میبرد.

البته چهار نفر از اعضای تشکیلات موسوم به مادران عزادار که زیر نظر زهرا رهنورد فعال بوددند و وی از آنها برای اهداف غیرقانونی و فتنهگرانه خودش سوء استفاده می کرد، در حین خروج از کشور دستگیر شدند. این افراد از مرتبطین گروهک منافقین بودند و قصد داشتند در کشور آلمان با سرپل منافقین ملاقات کنند.

 

 البته آقای شکری اجازه بدهید من سئوال مهمی را در اینجا بپرسم که فکر کنم این سئوال خیلی از خوانندگانی که این مصاحبه را می خوانند هم باشد. سئوالم این است که آیا وزارت از این ارتباطاعات اطلاع داشت یا بعد از فتنه و حساس شدن روی موسوی و بدست آمدن برخی از سر نخ ها این عوامل شناخته شدند ؟

 

سئوال سختی را مطرح کردید ولی مجبور به پاسخگویی هستم . باید اذعان کنم در این بخش از عملیات نفوذ دشمن متاسفانه غافلگیر شدیم ! ولی علیرغم ضرباتی که از این محور متحمل شدیم بلافاصله بچه ها دست به کار شدند و با عنایت الهی و با طراحی عملیات پیچیده اطلاعاتی و با اسقفاده از فن آوری های جدید فنی و عملیاتی ، ماهیت پیچیده نفاق جدید و حلقه های مختلف آن شناسایی شده.

البته در اینجا هم مانند دوره جنگ سخت، کمکهای مردمی به مدد ما آمد. بد نیست به خاطره ای اشاره کنم . در زمان دستگیری حلقه اول موسوی، یکی از کارکنان عادی دفتر موسوی تقاضای مذاکره با بچه های ما را داشت و مدعی بود که اطلاعات مهمی دارد. بعد از دیدار نیروی ما با این بنده خدا ، وی خبر داد که بهزادیان نژاد - رییس ستاد موسوی – دو روز قبل از اقدامات ما ، اسناد و مدارک مهمی را به ویلای شخصی خود در دماوند منتقل کرده و در محلی آن را جاسازی کرده که بلافاصله با اعزام به محل ، اسناد مهمی از جمله اسناد جلسات ده ساله موسوی و حلقه اولش کشف شد.

 

  فکر کنم برای مردم جالب باشه که درباره این جلسات ده ساله و اسنادی که اشاره کردید بیشتر صحبت کنید و برخی ...

 البته در این مصاحبه امکان عرضه این اطلاعات نیست ولی ما این نوید را می دهیم که انشاءالله در قالب نمایشگاهی به اطلاع مردم ایران برسد.

 اگر اجازه بدهید من سئوال مهم دیگری هم دارم که مطرح کنم ...

 

فعلا که ما پاسخگوی سئوالات شما هستیم . البته مصاحبه کمی هم طولانی شده شاید بد نباشد که ادامه را برای فرصت دیگری بگذاریم ...

 

ما شما را خسته کردیم ولی آقای شکری واقعا منافقین تا این اندازه قدرت دارند که بتوانند این طور جولان بدهند ، نفوذ کنند و روی شخصیت ها و خواص ما آنهم از جنس خواص با سابقه و حتی خوش سابقه تاثیر بگذارند؟ فکر نمی کنید شما کمی منافقین را بزرگ نمایی کردید؟

خب به سئوال خوبی اشاره کردید . ببینید منافقین به همان معنا و تشکیلاتی که سعی می کنند خودشان را معرفی کنند یعنی سازمانی که وابستگی به جایی ندارد ، در همان سالهای نخست انقلاب با ضربات نظام اسلامی متلاشی شد و در حال حاضر ما با یک سازمان به نام منافقین خلق طرف نیستیم بلکه این سازمان و چند تشکل دیگر امروز تبدیل شده اند به مجموعه ای متشکل از عناصر، اطلاعات، امکانات و ظرفیت سازمانهای جاسوسی . دقیقا مانند دوره دفاع مقدس که ما فقط با سرباز عراقی نمی جنگیدیم بلکه عراق کلکسیونی بود از ظرفیت همه قدرتهای استعماری . نشانه اش هم این است که امروز شما می بینید مقر اصلی این سازمانها در کشورهای غربی است . اصلا چرا غرب این سازمانها را از لیست گروههای تروریستی خارج نمی کند؟

 

 سئوال دیگری که برای بسیاری از مردم ما مطرح است متن بیانیه های موسوی است . با این اطلاعاتی که شما مطرح کردید به نظر می رسد که بیانیه های موسوی هم توسط این حلقه تهیه می شده ؟

بله ! این ارتباط آنقدر تنگاتنگ شده که در مواردی ادبیات رجوی در بیانیه های موسوی دیده شده . در اوایل فتنه سال 88 مسعود رجوی در تیرماه طی بیانیهای خطاب به موسوی و زهرا رهنورد اعلام کرده بود: «بایست و استقامت کن، ما گذشته تو را در خصوص قتل عام سال 67 نادیده میگیریم چرا که امروز هدف مشترکی داریم و آن هم مبارزه علیه ولایت فقیه است. پس به اکنون و آینده بیندیش.»

در سال 89 زهرا رهنورد در خصوص اعدامهای سال 67 در مصاحبه با سایتهای خارجی در پاسخ به سؤال آنان اظهار کرده که این اعدامها لکه ننگی است به دامن نظام جمهوری اسلامی ایران که با هیچ آب کوثر و زمزمی نمیتوان آن را پاک کرد.

رجوی در 7 اردیبهشت سال 89 هم در بیانیهای خطاب به میرحسین از او میخواهد به هر قیمتی شده قیام را زنده نگه دارد و با مجوز و بدون مجوز مردم را دعوت به حضور در خیابان و مقابله با نظام کند. در این بیانیه رجوی به میرحسین میگوید که موسوی باید در قالب همین رژیم بماند و کارهای خود را پیش ببرد و حفظ او واجب است. جالب اینجاست که رجوی تأکید می کند که ما باید به گونهای عمل کنیم که موسوی را یک قدم به مقابله با ولایت فقیه به جلو هل دهیم.

 

 یعنی موسوی از این بیانیه ها اطلاع دارد و باز در این مسیر حرکت می کند؟

شاید برای شما جالب توجه باشد که میرحسین هم در بیانیه خودش که در 29 آذر 89 منتشر کرده و در ضمن آن اهانتهای مستقیمی به نظام مقدس جمهوری اسلامی داشته ، بیانیه اش را با ذکر شعار مشهور و معروف مسعود رجوی به پایان رسانده ...

 

 کدام شعار رجوی ؟ نترسید نترسید ...

بله ! منافقین در طول جریان فتنه از طریق کانال تلویزیون خودشان بارها از هوادارانشان خواستند که در صحنه اغتشاشات از شعار «نترسید نترسید ما همه با هم هستیم» استفاده میکردند که میرحسین هم همین شعار را در پایان بیانیه اش آورده و نوشته : «یادمان نرود که همه با هم این شعار را میدادیم که نترسید نترسید ما همه با هم هستیم.»

 

 ولی این همنوایی موسوی و رجوی خیلی عجیب است ، این چفت شدن موسوی با منافقین چطور تحقق پیدا می کنه ...

ببینید ، موسوی در اطراف خود حلقه ای از منافقین را دارد که تحت تاثیر آنهاست، کانالهای ارتباطی موسوی کانالیزه شده ، برای همین مثل یک آدم جن زده شده و اساسا انگار هیچ چیز را نمی فهمد، برای همین هم به اعتشاشگران عاشورا می گوید مردم خداجو !

 

  جناب شکری ! اشاره کردید که موسوی همچنان به صدور بیانیه های خودش ادامه میدهد و حتی برای 16 آذر در اواخر آبان بیانیه میدهد. خب جریان فتنه و میرحسین موسوی الان به لحاظ اجتماعی چه وضعیتی دارند و حمایت از جریان فتنه و شخص موسوی در میان گروههای مختلف اجتماعی به چه میزان است؟ ضمن اینکه بگویید استراتژی وزارت اطلاعات جهت برخورد با موسوی چیست؟

در پاسخ به سؤال اول باید بگویم که بر اساس آخرین اطلاعات موجود پس از مدیریت و هدایت هوشمندانه مقام معظم رهبری در خصوص اعطای فرصت به موسوی برای نشان دادن چهره اصلی اش و عدم برخورد مستقیم با سران فتنه که امکان مظلومنمایی را از آنها گرفت، روند تحولات و اقدامات صورت گرفته از طرف نهادهای امنیتی و رسانهای، چهره واقعی سران فتنه را برای بسیاری از مردم آشکار کرد به طوری که بخش عمده ای  از حمایتهای مردم و نخبگان از جنبش به اصطلاح سبز در سطح گستردهای کاسته شده. طبق اطلاعات و تحلیلهای موثق ما میزان ریزش نیروی جریان فتنه در میان طیفهای مذهبی به مراتب بالاتر بوده. به نحوی که موسوی در ارزیابی شرایط راهپیمایی روز قدس یکی از نگرانیهای خودش را حضور افراد غیرمذهبی به عنوان حامیان جریان فتنه یاد می کند و می گوید که حضور این چهره های غیر مذهبی در دفاع از من مورد بهرهبرداری نظام قرار خواهد گرفت.

در عین حال در میان اقشار عادی جامعه هم ریزش نیروی هوادار موسوی به نحو محسوسی قابل مشاهده است که نمونه آن عدم شکلگیری جریانات اعتراضی در طول سال گذشته و بعد از عاشورای سال 88 است.

 

 اخیرا وزیر اطلاعات از اشراف کامل این وزارتخانه بر فضای مجازی فتنه سخن گفته بود.

در حوزه مجازی نیز تحرک عناصر طرفدار موسوی و جریان فتنه با افت شدیدی روبرو شده و در موارد موجود نیز فضای یأس و ناامیدی به نحو محسوسی در میان آنها رو به افزایش است. نکته مهمتر در خصوص جریان فتنه این است که سازمان فتنه تا حدود زیادی دچار فروپاشی شده و بعد از 9 دی این جریان دیگر توانایی ایجاد حرکتهای اجتماعی را از دست داده و با افشای ماهیت واقعی سران فتنه، دیگر امکان فریب اذهان عمومی برای آنها به هیچوجه وجود ندارد.

 

خب ، جناب آقای شکری سیاست وزارت اطلاعات در این خصوص چیه، بالاخره مردم واقعا الان محاکمه این افراد را مطالبه دارند، کی قرار است این اتفاق بیفتد؟

 استراتژی وزارت اطلاعات در برخورد با میرحسین موسوی و دیگر سران فتنه قطعا در کنار رصد کردن فعالیتها و تحرکات آنها ، تبیین حقایق و آگاهیبخشی به مردم و اقشار مختلف و ایجاد هوشیاری برای جلوگیری از هرگونه شیطنت فتنهگران وصل به سرویسهای اطلاعاتی بیگانه است. البته همه نهادهای نظام با هماهنگی و همدلی کامل تحرکات جریان فتنه را زیر نظر دارند و با استراتژی مشخص این کار را پیگیری می کنند ، انشاءالله در آینده نزدیک هم ضربه نهایی به هسته مرکزی فتنه وارد می شود.

 

 از نظر شما استراتژی جریان فتنه و میرحسین موسوی برای آینده چیست؟

بر اساس آنچه ما رصد کرده ایم و اشراف اطلاعاتی به نظر می رسد که استراتژی این جریان بهرهگیری و سوء استفاده از خانواده آسیبدیدگان در فتنه از طریق شبکه زهرا رهنورد به منظور زنده نگه داشتن به اصلاح جنبش سبز، استمرار اهانت و حمله به ارکان اصلی نظام خصوصا جایگاه ولایت فقیه و رهبر معظم انقلاب، پیشبرد اهداف براندازانه نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با استفاده و ارتباط با اپوزیسیون و گروهکهای ضد انقلاب، رسانههای خارجی، سایتهای ضد انقلاب، فراریان خارجنشین و ...، مهمترین مبحث، تفکیک مأموریت بین سران فتنه و نقش هر یک از آنان برای تداوم و استمرار فتنهگری در نظام است.

 

 یعنی شما معتقد به یک تقسیم کار در این جریان هستید؟

قطعا همینطور است . البته شاید باز هم برخی از شخصیتها ادعا کنند که ما از این موضوعات اطلاع نداشتیم  برای همین من به برخی از کدهای اطلاعاتی اشاره می کنم . برای نمونه شما به این کد اطلاعاتی که مربوط است به یکی از جلسات محفلی موسوی با عناصرش در تیرماه امسال توجه کنید که چطور جریان فتنه در درون خودشان تقسیم کار کرده اند. موسوی خطاب به این حلقه می گوید: «یک وقت تلقی ما این است که این جنبش با این عظمت چهره های گوناگونی دارد. مثلا فردی در موقعیتی قرار می گیرد و می تواند تند و صریح صحبت کند و دیگری ملایم صحبت کند. یکی می تواند پنجره ای را باز نگه دارد ، یکی می تواند مذاکره کند، ما باید استقبال کنیم .

 در این حالت این گرایشها مکمل همدیگرند. یعنی دوستانی که الان در سطح جنبش فعالیت می کنند و اسمشان هم مطرح است، می توانند نقشهایی را داشته باشند که دیگری نمی تواند آن نقش را داشته باشد و این را ما باید به عنوان فرصت تلقی کنیم و دائما وقتی با این حضرات قرار داریم ، بگوییم این جنبه جنبه خوبی است. ما نمی خواهیم این تنوع را از دست بدهیم. فرض کنید آقای کروبی، آقای خاتمی ، آقای هاشمی و دیگران عین هم فکر کنند، عین هم عمل کنند و عین هم بیایند در صحنه ، این چیز خوبی نیست. بله در مواردی چه اشکالی دارد که اینها همه با هم یک بیانیه بدهند. این اوج است و ایجاد امید می کند. من این را کامل قبول دارم ولی اینکه فکر کنیم همه فکرها عین هم باشد ، من این را اصلا به ضرر جنبش می دانم. این به نفع ماست که آقای هاشمی در همین موقعیت خودش باشد. البته دوست دارم هاشمی بیاید کارهای دیگری هم بکند، اما اگر نکرد همین هم خوب است . ببینید ما به نماز آقای هاشمی هم نیاز داریم.»خوب که دقت کنید دقیقا روند حرمت موسوی و تلاشی که وی برای هماهنگی و استفاده از دیگران دارد مشخص می شود. یا مثلا زهرا  رهنورد که نقش خاتمی در جنبش سبز را نقش تغییر فرهنگ در جنبش بیان میکند.

 

 بنابر این به عقیده شما تحرکات اخیر مثل خاتمی و تغییر ادبیات آنها در راستای همین استراتژی است؟

محمدرضا خاتمی در همین جلسات می گوید که ما به محمد خاتمی گفتهایم که شما عقب بایستید و هرگز اقدامی نکنید تا ما راه را باز کنیم سپس وارد صحنه شوید ...

 

 بنابراین تحرکات اخیر خاتمی و یکی به نعل زدن و یکی به میخ زدنهای خاتمی در همین راستاست ...

تردید نکنید ! میرحسین در ملاقات خودش با شکوریراد که به عنوان نماینده مشارکتیها با او ملاقات داشته ، بعد از اخذ گزارش از شکوریراد مبنی بر انحلال حزب و وضعیت نابسامان آنان در سراسر کشور به او توصیه میکند: «شما باید هستههای جدید با نامهای جدید و عناصر سفید ایجاد کنید. اگر سازماندهی مناسب انجام نشود، هدایت استانها با مشکل روبرو خواهد شد، لذا توصیه میکنم به جای حزب، شبکه اجتماعی را در فضای مجازی دنبال کنید. شبکه اجتماعی محسنات بسیار زیادی دارد که حزب ندارد من به قدرت شبکه اجتماعی در فضای مجازی بعد از انتخابات (فتنه) ایمان آوردهام.»

 

 به نظر میرسد جریان اصلاحطلبان به معنای عام آن یعنی «نفاق جدید» با اتخاذ رویکرد جدید، در پی فدا کردن تعدادی از سران فتنه و یا به عبارت دیگر زیر تیغ کردن برخی از آنهاست تا طیف اصلی و مؤثر جریان نفاق جدید را در بدنه نظام برای کادرسازی و ظهوری دوباره در مقطع مناسب دیگر حفظ کند.

 کاملا درست است . مصداق این رویکرد را هم میتوانید علاوه بر اظهارات نفرات مؤثر جریان فتنه از جمله شخص محمد خاتمی، در دو بیانیه اخیر میرحسین به وضوح مشاهده کنید.

 

 آقای شکری به عنوان آخرین سؤال، وضعیت کنونی میرحسین و جریان فتنه چطور است؟

جریان فتنه اکنون دچار عدم توان بسیج نیروی مردمی در کف خیابان و عدم همراهی طرفداران و هواداران جریان و ریزش نیرویی، عدم امکان تحرک و فعالیت در راستای اهداف فتنهگری و رصد کامل اطلاعات و سرخوردگی و یأس کامل برای میرحسین و رهنورد، عدم تأثیرگذاری در فضای مجازی و شکلگیری شبکه اجتماعی با توجه به افشا شدن ماهیت میرحسین شده است.

 

 در حال حاضر اشتغالات موسوی چگونه است ؟ چه کار می کند ؟

موسوی در حال حاضر کاملا مأیوس، منزوی و مستأصل و درمانده شده. تنها مشغله این آدم میهمانیهای دورهای با کروبی و خاتمی است! اوج استیصال و درماندگی موسوی را شما در بیانیه اش به مناسبت 16 آذر و روز دانشجو به راحتی می توانید ببینید ...

 

 بیانیه 16 آذر موسوی چطور بوده ...

بدیهی است که هر کس می خواهد درباره یک حادثه ای اعلام موضع کند چند روز قبل از آن و یا حداقل در همان روز این کار را می کند ولی موسوی به جای آنکه بیانیه 16 آذر را در روز 15 یا 14 آذر صادر کند، در روز 29 آبان منتشر میکند! و برای آنکه پیشاپیش به منتقدان پاسخ داده باشد که این چه زمان بیانیه دادن است، آذر را به عنوان ماه دانشجو مفتخر میکند که از پنجاه سال پیش تاکنون سابقه نداشته است.

این موضوع آنچنان غریب است که حتی در بیانیه خود از ذکر نام آمریکا و روز ملی مبارزه با استکبار جلوگیری می کند، فقط در ابتدا و انتهای بیانیه به موضوع اشاره میکندو بقیه بیانیه تکرار مکرر همان حرفهای همیشگی و کهنه شده تقلب و استبداد و کودتا است که دیگر یا شنوندهای ندارد و یا اگر هم داشته باشد از فرط تکرار، برایشان ملالآور شده است.

 

 خب، خیلی ممنون از وقتی که در اختیار هفته نامه 9 دی قرار دادید. در پایان اگر نکتهای به عنوان جمعبندی این بحث دارید بفرمایید؟

به عنوان جمعبندی میتوانم بگویم با توجه به تجربه سه دهه از انقلاب شکوهمند اسلامی و بنا بر اسناد و مدارک، با قاطعیت میتوان گفت که مجموعه گروهکهای ضد انقلاب و اپوزیسیون داخل و خارج از نظام توان راهاندازی جریان مخالف علیه نظام و به عبارت دیگر براندازی را نداشته و نخواهد داشت ولی خیانت نیروهای داخلی و سران فتنهگر ضدانقلاب سبب زنده شدن گروهکها و امیدواری آنان زیر سایه سرویسهای اطلاعاتی کشورهای بیگانه سبب شده تا بار دیگر برای نظام بتوانند دردسری بیافرینند که البته با هوشیاری و حضور پرشور مردم بسیار فهیم و آگاه کشورمان و آمادگی همه نهادهای انقلابی کشور و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی نظام و مهمتر از همه تدابیر هوشمندانه و عالمانه رهبر معظم انقلاب ، منجر به خنثی شدن طرح شوم آنان شده.

 

 ان شاءالله، البته خیلی از مباحث ما ماند که امیدواریم در فرصتی دیگر بتوانیم با شما به گفتگو بنشینیم .

ان شاءالله . امیدوارم شما هم مانند حماسه 9 دی ، همانطور صریح و با شجاعت باقی بمانید.

------------------------------------------

«نقل شده از هفته نامه سیاسی اجتماعی 9 دی»