طی روزهای گذشته برخی منابع و تحلیل‌گران از رایزنی‌هایی در کاخ سفید برای به تعویق انداختن اجرای این تحریم‌های شدید برای جلوگیری از ایجاد تنش و ارسال پیامی منفی برای دولت آینده ایران خبر داده و همچنین بر ضرورت این اقدام تأکید کرده بودند. ضرورتی که مدنظر سیاست‌گذاران کاخ سفید قرار نگرفت

دور جدیدی از تحریم‌های یک جانبه آمریکا علیه ایران از دوشنبه گذشته اجرایی شد. تحریم‌هایی که به گفته وزیر انرژی آمریکا شدیدترین تحریم‌ها علیه ایران تاکنون می‌باشد. این تحریم‌ها اگر چه شش ماه قبل به امضای باراک اوباما رسیده بود اما زمان اجرایی شدن آن بدون شک با توجه به زمان انتخابات ریاست‌جمهوری در ایران برای چنین موعدی در نظر گرفته شده بود.

اما به واقع چرا در حالی که نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در ایران با استقبال نسبتاً گسترده جهانی مواجه شد و حتی باراک اوباما و سران گروه 8 از «استقبال محتاطانه» از انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری سخن گفتند این تحریم‌ها اجرایی شد؟

خراسان در ادامه سرمقاله خود نوشت: طی روزهای گذشته برخی منابع و تحلیل‌گران از رایزنی‌هایی در کاخ سفید برای به تعویق انداختن اجرای این تحریم‌های شدید برای جلوگیری از ایجاد تنش و ارسال پیامی منفی برای دولت آینده ایران خبر داده و همچنین بر ضرورت این اقدام تأکید کرده بودند. ضرورتی که مدنظر سیاست‌گذاران کاخ سفید قرار نگرفت و حداقل در این مرحله مشخص شد که شیوه برخورد آمریکا با ایران به رغم برگزاری انتخابات 24 خرداد و نتیجه آن تغییری نداشته است و کاخ سفید همچنان سیاست مذاکره تحت فشار را دنبال می‌کند. پس از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و انتخاب حسن روحانی دو دیدگاه در بین تحلیل‌گران و چهره‌های نزدیک به دستگاه دیپلماسی آمریکا برای نحوه تعامل با ایران به ویژه در موضوع هسته‌ای مطرح شد. در نگاه اول تعدادی از تحلیل‌گران و چهره‌های نزدیک به کاخ سفید نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران را تابعی از فشارهای خارجی و به ویژه تحریم‌ها می‌دانند و در همین راستا معتقدند دلیلی برای تغییر این رویکرد وجود ندارد آن گونه که نیو ریپابلیک می‌نویسد: «‌دنیس راس از موسسه واشنگتن و از چهره‌های بلندپایه سابق وزارت خارجه آمریکا بر این عقیده است که باید کمتر در مورد ایران خصومت به خرج داد و سخن از جنگ به میان آورد اما این به معنی تغییر موضع نیست. به زعم وی، از آنجایی که رویکرد آمریکا در قبال ایران به پیروزی روحانی منجر شده، دلیلی برای تغییر این سیاست وجود ندارد و نباید زمان بیش از اندازه‌ای را برای دیپلماسی در نظر گرفت.» البته در سوی دیگر برخی تحلیل‌گران با استناد به تجربه قبلی با ایران بر رویکردی متفاوت تاکید می‌کنند: «ولی نصر، مقام سابق وزارت خارجه آمریکا که هم اکنون در دانشگاه جان هاپکینگز فعالیت می‌کند، از آمریکا می‌خواهد نخستین گام را برای ترغیب دولت جدید ایران برای نشستن پای میز مذاکره، بردارد. نصر می‌گوید در هشت سال گذشته ایالات متحده بر سیاست اعمال فشار و تحریم ایران متمرکز بوده و از ارائه مشوق‌ها به منظور تغییر محاسبات جمهوری اسلامی، رویگردان بوده است. وی خاطرنشان می‌کند ادامه این روند می‌تواند نتیجه عکس به همراه داشته باشد، چرا که پوششی برای رویکرد جدید روحانی در مذاکرات هسته‌ای ایجاد نمی‌کند و در عین حال موضع اصلاح‌طلبان را تضعیف می‌کند. البته این به معنی استقلال روحانی در تصمیم‌گیری در زمینه هسته‌ای نیست. از سوی دیگر روحانی نمی‌تواند بدون این که آمریکا نخستین گام را برداشته باشد، پای میز مذاکره بازگردد. باید توجه داشت پیروزی روحانی به معنی تغییر رژیم در ایران نیست، بلکه تنها بازی تغییر می‌کند. به هر ترتیب نتیجه انتخابات ایران به اندازه‌ای روشن بوده که بتواند اعتبار ادامه سیاست کنونی آمریکا را زیرسوال ببرد.» مدیر تحقیقات شورای ملی ایرانی آمریکایی نیز در مطلبی در الجزیره و هم راستا با این نظر می‌نویسد: « مقامات دولت اوباما می‌گویند این اعمال تحریم‌ها علیه ایران بوده که پیروزی روحانی در انتخابات را به دنبال داشته است. این درحالی است که پیش از انتخابات هیچ کس در واشنگتن نمی‌گفت که هدف از تحریم‌ها، ناگزیر کردن مردم ایران برای رای دادن به کاندیدایی میانه‌رو در انتخابات است. کوری متغیر واشنگتن به وابستگی بیش از اندازه به تحریم‌ها منجر شده است. آن دسته از تحلیلگران آمریکایی که پیروزی روحانی را ناشی از اعمال تحریم‌ها می‌دانند، به نوعی به دیدگاه دایی‌ جان‌ناپلئونی عقیده دارند، به این معنی که هر اتفاقی که در ایران می‌افتد ناشی از دسیسه‌های دیگران است.»

بدون آن که به این بحث بپردازیم که رویکرد سیاست خارجی آمریکا تا چه حد متاثر از این دیدگاه‌ها و تحلیل‌های اتاق‌های فکر و کارشناسان سیاست خارجی در این کشور است، آن چه در اولین مواجهه جدی دولت اوباما با نحوه تعامل با نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایران خود را نشان داد ادامه رویکرد قبلی بود و به رغم گزارش‌هایی مبنی‌بر تعویق این تحریم‌ها و ضرورت ارسال پیام مثبت به ایران کاخ سفید نتوانست بر تردیدهای خود فائق آید. تردیدهایی که البته برخی مواضع داخلی در ایران نیز در پررنگ‌تر شدن آن بی‌تأثیر نبوده است. تأکید پررنگ دولت مستقر بر نقش تحریم‌ها در اوضاع نابسامان اقتصادی - که البته در تأثیرگذاری تحریم‌ها بر اوضاع اقتصادی تردیدی نیست اما بحث در میزان آن است - و همچنین مباحث مطرح شده در تبلیغات انتخاباتی از سوی نامزدهای انتخابات و همچنین تأکید رئیس جمهور منتخب در اولین نشست خبری خود بر این که اولویت دولت یازدهم در زمینه تحریم‌ها «جلوگیری از اعمال تحریم‌های جدید خواهد بود» و برخی مواضع و شرایط دیگر همچون وضعیت اقتصادی و چالش کسر بودجه دولت آینده، دولتمردان آمریکا را در این مرحله به این جمع‌بندی رسانده که نیازی به تغییر رویکرد قبلی احساس نمی‌شود و اگر تحریم‌ها موثر بوده است می‌توان با تشدید آن ایران را در پای میز مذاکرات آینده وادار به انعطاف بیشتری در مواضع قبلی خود کرد. به نظر می‌رسد دولت اوباما در اولین گام خود برای تعامل با دولت آینده ایران انتظارها را برآورده نکرد، اعمال این رویه از سوی کاخ سفید اگر چه فشار را بر ایران افزایش داده اما تجربه قبلی نشان داده که در عمل منجر به آن چه «انعطاف» بیشتر ایران می‌نامند نشده است. با توجه به مواضع صریح مقام‌های ایرانی درباره به رسمیت شناخته شدن حق برخورداری ایران از فناوری هسته‌ای، این شیوه یعنی «مذاکره تحت فشار» نه تنها بن‌بست پیش آمده در روند مذاکرات هسته‌ای را باز نخواهد کرد بلکه این کلاف سر در گم را پیچیده‌تر می‌کند. رسیدن به فرمولی برای اعتمادسازی در مسئله هسته‌ای کار چندان پیچیده‌ای نیست. راه رسیدن به این فرمول از نهادهای فنی و تخصصی همچون آژانس می‌گذرد اما اگر نگاه آمریکا به مسئله هسته‌ای ایران همچنان مبتنی بر استفاده از اهرم مسئله هسته‌ای - به واسطه قدرت اجماع‌سازی این مسئله - برای تسویه حساب در دیگر حوزه‌های سیاسی مثل سوریه، صلح خاورمیانه و... باشد نمی‌توان چندان امیدی به تغییر شرایط داشت.