میشل فوکو (۱۹۲۶-۱۹۸۳) متفکر و فیلسوف شهیر فرانسوی در شهریور و آبان ۱۳۵۷، یعنی در بحبوحه انقلاب اسلامی، دو سفر به ایران داشت که طی آن از برخی از شهر های ایران از جمله تهران، قم و آبادان دیدار کرد و با طبقات مختلف مردم در باره اوضاع ایران در حال انقلاب گفت‌وگو کرد.

وی که وقایع انقلاب اسلامی را به دقت پیگیری می‌کرد تحلیل‌هایش را از انقلاب قبل از پیروزی انقلاب در روزنامه‌ای ایتالیایی منتشر کرد. مجموعه این مقالات کوتاه در کتابی با عنوان «ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند؟» منتشر شده است که بخش‌هایی از آن در پی می‌آید:

ایرانی‌ها چه رؤیایی در سر دارند؟ فقط رفتن شاه کافی نیست. آنها علاوه بر شعار «مرگ برشاه» فریاد «اسلام اسلام» و «ما همه سرباز توایم خمینی» سر می دهند. حاکم مستبد در برابر تبعیدی بی سلاحی که ملت پشتیبان اوست قرار دارد.

رژیم فضای باز سیاسی را مطرح می کند، اما آیة الله از پاریس هشدار می‌دهد که فریب این طرح‌ها را نخورید. گروه‌های سیاسی به این دلخوش کرده‌اند که امام حرکت را به پیش می‌برد، اما قدرت به آنها خواهد رسید، چون امام تشکیلات و برنامه ای ندارد. با فرونشتسن گرد و خاک انقلاب واعظ پیر فراموش می‌شود و قدرت بدست سیاستمداران می‌افتد. اما جریانات روز بروز نشان می‌هد که این خوشبینی شتابزده است و رابطه امام با مردم عمیقتر از این‌هاست.

تحلیلگران غربی می‌گفتند مردم مبارز فقط می دانند که چه نمی خواهند، اما نمی دانند که چه می خواهند. اما من در بین مردم قم و تهران از افراد بسیاری پرسیدم که چه می خواهید. چهار نفر از پنج نفر می گفت «حکومت اسلامی». روحانیت از لحاظ سازمانی که دارای تشکیلاتی مستقل از دولت و از یکدیگر است، برخاسته از مردم، مظهر خواسته های آنان و راهنمای آنهاست.

از حیث اعتقادی ایمان به امام غایب و بقای رهبری معصوم که حامل نور شریعت است و مردم باید اسباب بازگشتش را فراهم کنند، پشتوانه ای قوی برای قیام است. تشیع هم ریشه در گذشته دارد و هم امید به آینده دور را در دلها می‌دمد و پیش رفتن بسوی آینده روشن را تشویق می‌کند، آینده‌ای که بجای فرمانبری محض نوعی تجدید عهد در آن حضور دارد.

اصول ارزش‌هایی که رهبران انقلاب از آن سخن می گفتند بسیار شبیه به اصول دموکراسی به نظر می‌آید، اما آنها از موضع اسلامی به این اصول می‌نگرند. آنها از راه بازی‌های سیاسی و زدو بندهای حزبی کار را به پیش نمی‌برند و می‌دانند که از این طرق راه بجایی نخواهند برد.

از این روست که دست خالی در مقابل گلوله می‌ایستند و با قبول خطر یک حمام خون به پیش می‌تازند. آنها خوب می دانند به دنبال چه هستند. جلوه ای از رفتار در حکومت اسلامی آن بود که مردم در زلزله فردوس دیده بودند. کشاورزان طرح های حکومت را نمی پسندیدند؛ لذا به رهبری روحانیون و کمک های مردم، شهری را بنا کردند که اسلامیه نامیدند. این نمونه ای از سازمان سیاسی اسلامی است که مردم در پی آن هستند.

عنصر مهم دیگر این است که آنها بدنبال آوردن معنویت به درون زندگی اجتماعی هستند. آنها در پی جامعه ای هستند که معنویت در آن رشد و شکوفا گردد. از این جهت که حکومت اسلامی کوششی است برای حل مشکلات امروزی از طریق سیاسی کردن برخی ساختارهای اجتماعی و دینی، و از این حیث که در پی آن است که سیاست را معنوی کند، تحت تأثیر آن هستم.

موج عظیمی براه افتاده است، بدون تشکیلات حزبی و بدون سلاح نظامی، آن هم در مقابل یکی از مجهزترین ارتش ها و مخوفترین نظام های پلیسی جهان و این است که آن را با همه جنبشهای دیگر متفاوت می سازد. حرکت روز بروز شتاب بیشتر می گیرد. ارتش در مقابله با ملت تردید می کند.

قیام همگانی ملی جنگ داخلی را منتفی کرده. قیام گسترش پیدا کرده است. اعتصاب همه جا را فراگرفته و با افزایش حقوق و اعطای مزایا مشکل حل نمی شود. سیاسی کاری و بحثهای سیاسی راجع به آینده کاربردی ندارد و نمی تواند انقلاب را کند کند. حکومت لیبرالی و نقشه های سازشکارانه علی امینی که کارگذار آمریکاست هم کاری از پیش نمی برد. رهبری امام به بازی احزاب سیاسی میدان نمی دهد و جز به رفتن شاه از راه جنبش مردمی راضی نمی شود. اما چه خواهد شد، معلوم نیست.

آمریکا حامی شاه است. رسانه‌های رسمی شوروی هم حکومت اسلامی را در ایران خطرناک توصیف کردند. بنابراین از لحاظ بین المللی شاه مورد حمایت و انقلابیون تنها هستند. مخالفان، شاه را غیر قانونی اعلام می‌کنند. شاه نظامیان را روی کار می آورد. آنها ممکن است بتوانند نظم را برقرار کنند اما نمی‌توانند کشور را اداره کنند. بزودی ممکن است وحدت نظامیان درهم شکسته شود و گروه های از آنها به نهضت بپیوندند. از سوی دیگر، محرم نزدیک است و انتظار می رود انقلاب به اوج برسد. مردم پیرو حسین شهید باکی از مردن ندارند. وزارت خارجه آمریکا هم منتظر عاشوراست. آنها می پندارند اگر محرم را مقاومت کنند امید نجاتی هست.

ابتدا شاه تصمیم می گیرد به صورت مسالمت آمیز با قضیه مقابله کند. شریف امامی را به صحنه می آورد، زندانیان سیاسی را آزاد می کند و سانسور را بر می دارد، اما این ترفند ها مؤثر واقع نمی شود.

بناچار نظامیان را روی کار می آورد تا با خشونت و مشت آهنین برخورد کند. اما انقلاب چونان آتشی در خرمنگاه از شهری به شهری و از استانی به استان دیگر سرایت می کند. اعتصاب بخش های مختلف را یکی پس از دیگری به تعطیلی کشانیده است، صنعت نفت، ذوب آهن، هواپیمائی و همه جا. اقشار مرفه و فقیر همه در اعتصابند. خواستهای آنها سیاسی است، بسی فراتر از تقاضاهای صنفی و اضافه حقوق. اما اعتصاب آنها برای هرج و مرج کشیدن کشور نیست، وظیفه ای ملی است و مسئولانه انجام می گیرد. خلبانی می گوید در پرواز مسؤل ایمنی مسافران بوده است و اکنون مسؤل ایمنی کشور است. کارگران نفت نیاز داخلی را تولید می کنند، اما نفتکش های خارجی را منتظر می گذارند.

نقطه اصلی این جنبش در بیرون از کشور است: امام خمینی، همو که حرف آخر را می‌زند و در دل همه جا دارد. یک خلبان بوئینگ با لحن آمرانه به من گفت «گرانبها ترین ثروتی که ایران از قرنها پیش تاکنون داشته در فرانسه پیش شماست. خوب نگاهداریش کنید.»

ساواک در شهرها با چماقداری و آشوب می خواهد اعتصابیون را بدنام کند. اما این دسیسه نیز افشا می‌شود. با روی کار آمدن نظامیان مجددا سانسور برقرار می شود، اما این بار مطبوعاتی ها روزنامه ها را منتشر نمی‌کنند. روش‌های دیگر اطلاع رسانی بکار گرفته می‌شود، تلفن، نوار ضبط صوت، اعلامیه، مجالس و منابر و مانند آن.

شیوه مبارزه بسیار کارآمد و وحدت ملت شگفت انگیز است

شیوه مبارزه بسیار کارآمد است. وحدت ملت شگفت انگیز است. همه اقشار یک خواست دارند: رفتن شاه، که معنایش پایان وابستگی و فساد، استقرار عدالت، پیشرفت و فعال شدن اسلام و زندگی و روابط جدید با دنیا و بالاخره حکومت اسلامی. آنها آزادی می خواهند، اما نه «آزادی امیال»، بلکه آزادی از قدرت های جهانی. آنها احزاب سیاسی را هم کارگذاران قدرت ها می دانند. ”و از اینجاست نقش شخصیت آیت الله خمینی که پهلو به افسانه می زند. امروز هیچ رئیس دولتی و هیچ رهبر سیاسیی، حتی به پشتیبانی همه رسانه های کشورش نمی تواند ادعا کند که مردمش با او پیوندی چنین نیرومند دارند.

جنبشی است دارای سازمان سیاسی اما متفاوت و هدفش هم رهایی از استیلای خارجی و استبداد داخلی است. «شاید این نخستین قیام بزرگ بر ضد نظامهای جهانی باشد، مدرنترین و دیوانه وارترین صورت شورش.»

آنها فقط رفتن شاه را نمی‌خواهند. فقط یک جمهوری آنها را قانع نمی کند. «جنبشی که در آن نفس مذهبی دمیده شده است که بیش از آنکه از عالم بالا سخن بگوید به دگرگونی این دنیا می اندیشد.»