در صورت حمله اسرائیل به ایران منطقه دچار تشنج شدید شده و در وهله اول امنیت که بزرگترین آسیب پذیری و وجه حساسیت برانگیز اسرائیل می باشد با مخاطره روبه رو می شود و در صورت تداوم درگیری میان این دو بازیگر منطقه ای امنیت کل منطقه با چالش مواجه خواهد شد.

موضوع حمله به تأسیسات اتمی ایران همواره از مباحث رایج در اظهارات گاه و بیگاه مقامات اسرائیلی علیه جمهوری اسلامی ایران بوده است. اما بنا به دلایلی چون رویکرد سیاست خارجی آمریکا در منطقه، تحولات عربی به ویژه در سوریه، غیر قابل پیش بینی بودن شدت پاسخگویی ایران نسبت به این حمله احتمالی، موضع گیری های مقامات اسرائیلی را می توان در راستای اعمال فشار بر ایران در جهت محدود کردن روند فعالیت های صلح آمیز هسته ای و نیز امتیازگیری از غرب، ارزیابی نمود که بیشتر جنبه تبلیغی دارد تا اینکه دارای بُعدی عملیاتی باشد.
باور غالب در غرب بر این استوار است که هدف اسرائیل از طرح این موضوع یا تمهید مقدمات آن جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای است و در واقع جلوگیری از تشدید «تهدید و جودی» ایران علیه موجودیت اسرائیل می باشد. امّا با عنایت به رویکرد سیاست خارجی آمریکا در منطقه، بحران سوریه و احتمال گسترش غیرمترقبه دامنه بحران در منطقه و نیز غیر قابل پیش بینی بودن شدت پاسخگویی جمهوری اسلامی ایران نسبت به حمله احتمالی اسرائیل و محدودیت های داخلی اسرائیل در اقدام به حمله ای سریع، تحقق این امر و مبادرت به حمله به ایران را تقریباً ناممکن کرده است.

هرگاه در روند مذاکرات هسته ای ایران با غرب نوسانی حادث می¬شود مقامات اسرائیلی بر شدت حملات لفظی خود افزوده و در فوری بودن خطر ایران بزرگ نمایی می کنند. به هرحال تحقق این مدعا برای اسرائیل آسان نخواهد بود و دلایل گوناگونی را می توان بر غیرقابل تحقق بودن حمله به ایران برشمرد. رویکرد آمریکا در مورد پرونده هسته ای ایران بر "گفتگو" با ایران به عنوان گزینه اول و در گزینه دوم "اعمال تحریم های سختگیرانه" و در پاره¬ای موارد یکجانبه در مدیریت پروژه هسته ای ایران تاکید دارد. آمریکا به رغم اعلام بر روی میز بودن همه گزینه ها از جمله گزینه نظامی، در پی راه اندازی جنگی دیگر در خاورمیانه نیست و همین امر را در زمره انتظارات خود از اسرائیل به عنوان متحد راهبردی خود در منطقه گنجانده است. سفر ژنرال «مارتین دمپسی» در اواسط ژانویه 2012 به تل آویو و گوشزد کردن این نکته به مقامات اسرائیلی که اگر بخواهند به ایران حمله کنند، واشنگتن مشارکتی در اقدام نظامی آن ها علیه ایران نخواهد داشت؛ مبین این امر می باشد.

از سوی دیگر با تحولات منطقه خاورمیانه و بهار عربی به ویژه در سوریه، اسرائیل یکی از بزرگ ترین بازنده های تحولات اخیر بوده است. چرا که حکومت های طرفدار آمریکا ساقط شدند و حکومت های ملی و در بدترین وضعیت برای اسرائیل حکومت های اسلامی روی کار خواهند آمد و نتیجه هر چه باشد حکومت های جدید در روند مذاکرات صلح خاورمیانه از موضع برابر ورود یافته و بر آن تأثیر خواهند گذارد. این تحولات اساس و استراتژی های امنیتی و سیاسی اسرائیل را که بر پایه صلح قرار دارد دچار آسیب پذیری کرده است. در این وضعیت که ژئوپلیتیک و توازن قوا در منطقه تا حدودی به ضرر اسرائیل است، توانایی مواجهه نظامی این کشور را با کشور قدرتمند و تأثیرگذاری چون ایران با کاستی و محدودیت-های فراوانی مواجه نموده است.

مؤلفه دیگر که مانع از حمله اسرائیل به ایران خواهد بود، وحشت از توانایی های دفاعی ایران و عدم پیش بینی تل آویو از پاسخگویی ایران نسبت به تهاجم احتمالی و چگونگی شدت عمل و واکنش ایران می باشد. با نگاهی به توان نظامی ایران و تجارب این کشور در 8 سال جنگ سال تمام عیار با عراق و نیز ظرفیت گسترده توان موشکی ایران، ضریب امنیتی- نظامی ایران در سطح بالایی می باشد. علاوه بر این متحدین منطقه ای ایران مسأله ای است که به نگرانی های اسرائیل افزوده است. در صورت وقوع جنگ میان ایران و اسرائیل، حزب الله همانند بازوی قدرتمند ایران در همسایگی مرزهای این کشور عمل خواهد کرد که توانایی وارد آوردن صدمات گسترده به این رژیم را خواهد داشت. از دیگر خطرات بالقوه برای اسرائیل گروه های نظامی و چریکی فلسطین می¬باشند که توانایی خود را در جنگ های نامتقارن نشان داده اند.از سوی دیگر و با توجه به تحولات سوریه به ویژه پس از حمله اخیر اسرائیل به این کشور و نامشخص بودن نوع رفتار این کشور بر پیچیدگی موضوع افزوده است.

در صورت حمله اسرائیل به ایران منطقه دچار تشنج شدید شده و در وهله اول امنیت که بزرگترین آسیب پذیری و وجه حساسیت برانگیز اسرائیل می باشد با مخاطره روبه رو می شود و در صورت تداوم درگیری میان این دو بازیگر منطقه ای امنیت کل منطقه با چالش مواجه خواهد شد. در این میان احتمال به حرکت درآمدن گروه¬های مخالف اسرائیل در فلسطین زیاد می باشد و امنیت شهرک های صهیونیست نشین را به شکلی جدی دچار مخاطره خواهد کرد. همچنین گروه های نظامی و شبه نظامی خارج از فلسطین مثل حزب الله لبنان با ورود به درگیری بر شدت بحران خواهند افزود که در این صورت اسرائیل باید هم در درون مرزهای خود با گروه های فلسطینی مبارزه کند، هم در مرزهای خود با حزب الله درگیر شود و هم در سطح منطقه ای با ایران و احتمالا سوریه به جنگ بپردازد.

نکته دیگر آنکه اسرائیل به دلیل فقدان عمق استراتژیک و نیز جمعیت اندک و شرایط خاص این رژیم تاکتیک جنگ سریع و برق آسا را دستور کار دکترین امنیتی خود قرار داده است که باید در بردارنده چهار مؤلفه باشد. نخست، پیروزی قطعیت داشته باشد؛ دوم، اهداف بوضوح مشخص گردند؛ سوم، دشمن از همان آغاز معین باشد؛ چهارم، جنگ طولانی نباشد. بنابراین هدف اصلی اسرائیل ایجاد ضربات سهمگین و خردکننده در کوتاه ترین زمان ممکن و دست یابی به پیروزی قاطع به واسطه یک جنگ برق آسا و پرهیز از یک جنگ طولانی و تمام عیار می باشد.

با توجه به شرایط حاکم بر درگیری احتمالی این کشور با جمهوری اسلامی ایران می توان گفت که این درگیری هیچکدام از خصایص یک جنگ برق آسا را نخواهد داشت. پاسخ ایران نیز همه جانبه، فراگیر و تمام عیار خواهد بود و اسرائیل بدلیل آنکه توان پذیرش ضربات سنگین نظامی در یک بازه زمانی طولانی را ندارد، با ورود به یک جنگ تمام عیار در معرض سقوط قرار خواهد گرفت.

بنابراین می توان چنین نتیجه گرفت که درگیر شدن اسرائیل با کشوری چون ایران که از قدرت های تأثیرگذار منطقه ای می باشد عواقب و پیامدهای خاص خود را دارد که اساساً نوع آن ها با آنچه در جریان جنگ اسرائیل با ارتش های عربی رخ داده است متفاوت خواهد بود. اسرائیل نمی تواند همان سیاست ها و استراتژی هایی را که در قبال اعراب به اجرا درمی آورد درباره جمهوری اسلامی ایران اعمال نماید. با توجه به دلایل مطروحه احتمال مواجهه نظامی اسرائیل با ایران با موانع و چالش های اساسی مواجه است و به نظر می رسد که مواضع مقامات اسرائیلی را می توان رویکردی تبلیغی تلقی نمود تا اینکه جنبه عملیاتی داشته باشد.