احمدی نژاد، مهمترین سدی بود که فشارهای اصلاح طلبان از ولایت فقیه را دفع می کرد؛

اصولگرایان احمدی نژاد را به عنوان نامزد خودشان قبول و تعیین نکردند و بعد هم او را در قد و قواره رئیس جمهوری قبول نداشتند.

دکتر الهام را در مرکز تحقیقات شورای نگهبان ملاقات کردیم. سخنگوی دولت نهم از ناگفته های بسیاری در تعامل مجالس هفتم و هشتم با دولت های نهم و دهم گفت، از تعامل مجلس و دولتی که نقطه اشتراکشان تنها در ظاهر گفتمان اصولگرایی بود! الهام از این گفت که شیوه تعاملی که مجالس هفتم و هشتم در برخورد با دولت های احمدی نژاد پیش گرفته بودند، هیچ سابقه تاریخی نداشت، حتی مجلس های پنجم و هفتم هم با دولت خاتمی چنین نکردند! وی در گفت وگو با از تلاش هایی که برخی ها در القای حاکمیت دوگانه و جدایی رئیس جمهور و ولایت فقیه می کنند؛ انتقاد کرد و گفت هر کس که این کار را بکند به نظام خیانت کرده است.
مجالس هفتم و هشتم مجالسی بودند که با نام اصولگرایی رأی آوردند و گفتمان حاکم بر آنها گفتمان اصولگرایی بوده. (حداقل در ظاهر). مقام معظم رهبری در دیدار با نمایندگان مجلس فرمودند: «این طور نباشد که بنشینید در مجلس قانونگذاری بکنید و دولت در اجرا به مشکل برخورد.» شما روند قانونگذاری در مجلس هشتم را از نظر چارچوب های قانونی و نوع تعامل با دولت چگونه می بینید؟

مجالس هفتم و هشتم و دولت نهم و دهم از نظر گفتمانی منسوب به اصولگرایی هستند در نتیجه هم انتظارات، انتظارات ویژه ای بود و هم نقد مخالفان، نقد خاصی! مخالفان می گفتند دولت و مجلس با هم هستند و به همین خاطر مجلس دیگرنظارت جدی بر دولت ندارد و این همگرایی در واقع مانع اعمال وظایف بخصوص وظایف نظارتی مجلس می شود. مجلسی ها هم برای پرهیز از این اتهام به گونه ای ویژه عمل کردند. روشی را در تعامل با دولت انتخاب کردند که به نظر من بی سابقه بوده است! و حتی قابل مقایسه با تعامل مجالس پنجم و هفتم (که دو مجلس غیر همسو با دولت بودند) با دولت خاتمی هم نیست! تعامل مجالس پنجم و هفتم با دولت خاتمی تعامل مبتنی بر مصلحت گرایی، تحمل یا هر تعبیری که خودشان داشتند بود. منتهی در این دوره شاید چون دیگر حس کردند خودی هستند، خودشان را مقید به قبول جایگاه دولت و تأثیری که در مدیریت کشور دارد و انتظاراتی که وجود دارد نکردند و خواستند برای پرهیز از این که کسی به آن ها بگوید وکیل الدوله، دائم مخالفت بکنند و به تعبیری بشوند منتقدان درون گفتمانی! این یک واقعیت بود که آنها بروز دادند ولی حمل بر صحت اش (حالت خوشبینانه) این است که خواستند بگویند وکیل الدوله نیستیم! شخصیت های مؤثر مجالس هفتم و هشتم، به نوعی رقیبان احمدی نژاد در انتخابات بودند. اینها رقیب بودند و تفاوت های گفتمانی داشتند اگرچه همه در جریان اصولگرایی تعریف می شوند ولی اصولگرایی آنها متفاوت است. در واقع این اصولگرایان احمدی نژاد را به عنوان نامزد خودشان قبول و تعیین نکردند و بعد هم او را در قد و قواره رئیس جمهوری قبول نداشتند. این حرف رک و بی تعارفی است. گروهی از اینها در دور دوم مرحله نهم انتخابات ریاست جمهوری به احمدی نژاد یا از روی اضطرار رأی داده بودند یا نامزدی در صحنه نداشتند! در دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری هم به لحاظ شرایط ویژه ای که بود و بحث انقلاب و ضد انقلاب پیش آمد و بحث مقابله با نظام بود، از وی حمایت کردند! در شرایط سال 88 هر آدم خیلی ساده سیاسی هم می توانست جبهه بندی ها را تشخیص بدهد! مع الوصف اینها همچنان با احمدی نژاد شفاف نبودند! بحث این نیست که بخواهیم تفتیش بکنیم که چه کسی به چه کسی رأی داده اما جریانات سیاسی باید مواضع روشنی بخصوص در چنین مواقع حساسی داشته باشند. میر حسین موسوی هیچگاه نمی توانست نامزد اصولگرایان بشود. وی گفتمان فریب و تقلب را به میدان آورد و دستش هم رو شد، تازه با همان گفتمان اصیلاش هم اگر راست می گفت طیف اصولگرایان از اول یک جریانی در مقابل دولت میرحسین در زمان امام راحل بودند. برخی اینها همان جناحی بودند که شاید در اصحاب 99 نفری به نخست وزیری ایشان رأی ندادند! من نمی خواهم راجع به درستی یا نادرستی تصمیم آنها صحبت کنم ولی نمادی بودند که از اول با میرحسین نبودند. اما چرا بعدها تلویحاً از او حمایت کردند، من هیچ تحلیلی جز بغض از احمدی نژاد را در اینجا نمی بینم. هیچ مصحلت قابل فهمی در مقابله مجلس هفتم و هشتم با دولت نیست! احمدی نژاد بر فرض ضعف هایی هم داشت ولی در دل نظام بود و تازه در مدت چهار سال دولت نهم مهمترین ظرفیت نظام یعنی گفتمان انقلاب و رهبری را نیز تقویت کرد. احمدی نژاد مهمترین سدی بود که فشارهای اصلاح طلبان از ولایت فقیه را دفع می کرد در ارتباط مردم و نظام یک نشاط، روحیه تازه، حرکت و امید تازهای را آفرید. محرومین را دوباره به صحنه آورد و انحصار صاحبان ثروت و مدعیان دائمی قدرت و اشرافیت جدید متولیان انقلاب را کنار زد. پاکسازی که احمدی نژاد از این طیف در نظام انجام داد مهمترین خدمت ماندگارش به رهبری، ولایت فقیه و ملت ایران است. احمدی نژاد این حصر را شکست و مردم را وارد میدان کرد. این اقدام برای همیشه تاریخ یک اقدام مقدس و ماندگار است. به خاطر همین یک کار احمدی نژاد باید حد او و حق او را در نظام محفوظ بداریم. در دوره دهم انتخابات ریاست جمهوری این ظرفیت به کار آمد و با براندازی مقابله کرد. یعنی پتانسیلی که به وسیله احمدی نژاد در دوره نهم ایجاد شد در دوره دهم نظام را از براندازی حفظ کرد. البته به صورت دموکراتیک و نه با ضرب و زور قدرت، که خود این ارزش والایی بود. آن وقت چگونه برخی از اصولگرایان در دوره دهم این مهم را فهم نکردند! من هیچ تحلیلی برای این موضوع ندارم. البته بعضی از اصولگرایان در این قضایا بعد و قبلش در میدان آمدند و مثل آقای حدادعادل منصفانه عمل کردند و در برابر فتنه به صورت شفاف ایستادگی کردند و این روش ایشان اگرچه منتقد احمدی نژاد هم بودند اما قابل تقدیر و احترام است. این نیست که ما هر ناقدی را دفع کنیم. من می خواهم بگویم اینها ناقد نبودند بهترین وضعش این است که اصلاً از فهم و بصیرت برخوردار نیستند ولی بدترش این است که مطالبات شخصی آنها بر انقلاب غلبه داشت.


ریشه این بغضی را که گفتید بیشتر باز می کنید؟

این بحث ریشه های مختلف دارد من نمی خواهم تحلیل روانشناختی از این قضایا بکنم.

 

شما تحلیل سیاسی اش را بفرمایید.

این نوع برخوردها انقلابی نیست بخصوص در عرصه انقلاب و آن هم در یک نظام اسلامی. ما حتی اگر دوست داشته باشیم کار خوب به دست خودمان انجام شود و نه به دست رقیبمان قابل مذمت است. من این را از ادبیات امام راحل آموختم، حرف من نیست. امام حتی این خود محوری و نفس گرایی را که آدم دوست داشته باشد که کار خوب را دیگران انجام ندهند و خودش انجام بدهد را سرزنش می کنند. بهترین وضعیت این است که برخی می گفتند احمدی نژاد کار خوب را انجام میدهد چرا ما انجام ندهیم! قضایا بالاتر از این مسائل است. اصلاً وی را قبول نداشتند. احمدی نژاد اصلاً در طیف آنها اداره شده نیست! احمدی نژاد مدیریت شونده به وسیله احزاب نیست.


بارها این تعبیر را به کار بردند که احمدی نژاد بازی را به هم ریخت. آقای محمدرضا خاتمی اخیراً به این موضوع اشاره کرد و همین طور برخی چهره های شاخص اصولگرا.


این موضوع ویژگی رفتاری آقای احمدی نژاد است. ممکن است برخی ها از نظر اصول کاری و تشکیلاتی یا ظرفیت های روانشناختی برای ایجاد مشکل در بعضی جاها به این ویژگی به صورت منفی نگاه کنند ولی در برخی اوقات ویژگی مثبتی است. به هر حال در نسبت با احزاب، احمدی نژاد در آن طیف قرار ندارد، با آنکه خاستگاهش اصولگرایی است، چه بسا بعضی خاستگاهش را طیف راست تلقی می کردند. ولی احمدی نژاد چهره راست و چپی از خود در انتخابات ریاست جمهوری نهم ارائه نداد. خودش را چهره ای از متن انقلاب و برای انقلاب و در خدمت مردم عرضه کرد. در حالیکه گروههای سیاسی این را نمی خواستند! و غلط رفته بودند و مسیرشان مسیر غلطی شده بود. احمدی نژاد در این مسیر غلط قرار نگرفت و این به نظر من یک حسن است. اما آیا تعبیر آنها از این در بازی قرار نگرفتن، یعنی در چارچوب نظام قرار نگرفتن؟ این حرف نه ممکن است و نه قابل قبول! هیچکس نمی تواند از چارچوب نظام خارج شود و بعد هم حمایت و محبوبیت مردمی داشته باشد! هیچ ضد انقلابی نتوانست که یک چنین موجی را بسازد و روی این موج سوار بشود. این ظرفیت (خارج شدن از چارچوب نظام) در احمدی نژاد نبود و نیست! احمدی نژاد محصول نظام است البته هر کس حق دارد به کارکردهایش نقدهایی هم داشته باشد مگر کسی هست که معصوم باشد و اشکالی نداشته باشد. من نماز جمعه ای که در نخستین سالگرد دولت در سال 85 برگزار شد، از «گروه نق» زمان شهید رجایی یاد کردم و گفتم «گروه نق» لازم داریم که یک عدهای فقط بیایند و نق بزنند از نق زدنهایی که آدم را متوجه اشکالش بکند اما چوب لای چرخهای حرکت کشور نگذارد دفاع می کنم!


این بحث خیلی خوبی است که در واقع گفتمان حاکم بر مجلس را واکاوی کنیم. به نظر می رسد مجلس هر چند در ظاهر اصولگرا است اما به روند حرکتی آقای احمدی نژاد در دولتهای نهم و دهم اعتراض دارد. حتی اگر نمایندهای از دولت دفاع کند القابی چون وکیل الدوله نصیبش می شود. آیا این مسائل در روند قانونگذاری هم تأثیری داشته است؟

کاملاً تأثیر داشت! من این فضا را دیدم. مجلس به گونه ای حرکت کرد که به نظر من احمدی نژاد احساس کرد مجلس با او نیست در حالی که مجلس هفتم مدیون دو کار از سوی احمدی نژاد بود، یکی تلاش های تشکیلاتی احمدی نژاد برای ساماندهی آبادگران و دوم اقدامات شایسته او در زمان شهرداری که به تعبیر رهبر معظم انقلاب رایحه خوش خدمت را به مشام رساند. این دو ظرفیت مثبت بود که مجلس هفتم را ساخت. مجلس هفتم بدین ترتیب مورد استقبال قرار گرفت و البته فضاحت ساختارشکنانه اصلاح طلبان نیز در این موضوع بی تأثیر نبود.


در مجلس ششم؟

بله. در آن مجلس روبه روی نظام ایستادند و بحث حاکمیت دوگانه را دامن زدند و بحث خروج از حاکمیت را مطرح کردند. خوب مردم زده شده بودند از اینهایی که به اسم خدمت به مردم به جای آنکه مشکلات و فاصله ها و بی عدالتی های دولت سازندگی را رفع کنند، آمدند کل قاعده نظام را برچینند! مردم از اینها زده شدند و آمدند به این سو. اما در همین مجلس هفتم بود که احمدی نژاد حس کرد با بخشهایی که غالباً تأثیرگذار بودند مشکل دارد، به رغم اینکه در گامهای اول آقای حداد قدم های ارزشی وخوبی را برداشت. اما شاید آقای حداد بر تأثیرگذاران در تصمیم سازی مجلس هفتم غالب نشد و آنها توانستند مشی طیف های مقابل احمدی نژاد را غلبه دهند.


نحوه تعامل مجلس هفتم با دولت نهم را چگونه ارزیابی می کنید؟

از ابتدا کج رفتند و با دولت احمدی نژاد خوب تعامل نکردند، نخستین بار بود که یکباره چهار وزیر از دولت رأی نمی آورد و ساقط می شود و آنها کسانی بود که حتی با خود اصولگرایان هم نزدیکی داشتند مثل آقای اشعری در وزارت آموزش و پرورش و بقیه کسانی بودند که از تیم خاص احمدی نژاد بودند مثل آقای سعیدلو. برخی از افراد پیشنهادی آقای احمدی نژاد را من اصلاً نمی شناختم مثل آقای سعیدلو! ولی بالاخره از آدم هایی که خود احمدی نژاد به صحنه آورده بود. از تیم های متداول و رایج اصولگرایان نبودند و آدم های جدیدی بودند که به برخی از آنها مجلسی ها هم رأی دادند ولی به آدم هایی را که رأی ندادند پیام خاصی داشت و این اتفاق به نظرم نسبت به دولتهای قبل سابقه نداشت! عیب ندارد مجلس حقش است به همه کابینه رأی ندهد ما در این قضیه حرف نداریم اما در تعاملات سیاسی علامت دادن داریم. این در واقع یک پیام است به احمدی نژاد!


این نوع تعامل، حاوی چه پیامی بود؟ پیام خاصی داشت؟

پیام این بود که ما به حلقه اولیه خاص تو، که مختص به تو هستند، حتی به یک نفرشان هم رأی ندادیم! در حالی که خود اینها برخی شان بعدها از منتقدین احمدی نژاد شدند! این به نظرم آغاز خوبی نبود، با اینکه قبل از تشکیل دولت رایزنی هایی بین مجلس هفتم و احمدی نژاد برای تصمیم گیری فراوان بود. تیم های مختلفی در تعیین وزرا نقش داشتند که به همه گرایشها نزدیک بودند. برخی از آن تیمها از منتقدان و مخالفان الآن احمدی نژاد هستند، ولی اینها بودند و تعاملات هم بود. گام های دوم در مسیر قانونگذاری بود که باز هم به غلط رفت!

 

در چه خصوصی؟

نخستین لوایح دولت احمدی نژاد را مجلس تخطئه کرد! احمدی نژاد با شعار صندوق مهر، آغازکرد و مجلس شاید با همان تحلیل اولیه که این لایحه که یک ظرفیتی برای احمدی نژاد می ساخت با آن مخالفت کردند. اینها هم تو ذوق می زند! مجلس هفتم با احمدی نژاد شروع خوبی نداشت. حسن ختام هم نداشت! این مطلعی که شروع شد دولت را یک دفعه به چاره اندیشی وا میدارد! حالا هر رئیس جمهوری که باشه! هر دولتی در این مواقع دو راه پیش بینی می کند یا باید مثل دولت خاتمی بگوید نمی گذارند و این یعنی ضعف و این موجب ناکارآمدی نظام می شود و به نفع نظام هم نیست! و راحت ترین کار است. این روش یک راه است که خوشبختانه احمدی نژاد از جنس این راه نیست! او آمد تا راههای دیگری پیدا بکند. بالاخره باید راههای میان بری پیدا کرد! احمدی نژاد از ظرفیت های موجود قانونی کشور استفاده می کرد. راهی که احمدی نژاد پیدا کرد اختیاراتی بود که خود مجلس به دولت داده است. مثل اختیارات شورای عالی اداری. احمدی نژاد از این ظرفیت استفاده و شروع کرد به اصلاح ساختار و تأمین اهدافش. یکی از آنها مثلاً صندوق مهر بود که با ادغام برخی صندوق های دیگر آن را تأسیس کرد. حال نمی گویم کارکردها را ارزیابی نکنند، اما رئیس جمهور حق داشت اهداف و آرمان هایی را که دارد اجرایی کند ساختار را اصلاح کند، مجلس هم این حق را داده بود. احمدی نژاد تغییراتی ایجاد کرد که تبعاً موافقین و مخالفینی دارد! ولی این حق برای او وجود داشت مثل انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی به دو معاونت دولت قبل از اختیارات خودش به استناد شورای عالی اداری استفاده کرده بود و سازمان های برنامه و بودجه و استخدام کشوری را که به موجب قانون ایجاد شده بودند منحل کرد سازمان مدیریت و برنامه ریزی را ایجاد کرد ولی وقتی احمدی نژاد از این حق استفاده کرد خیلی تند با او برخورد شد بعد بودکه لقب قانون شکن را به او دادند در صورتی که این کار قانون شکنی نبود. در برابرش مقاومت های منفی کردند. مجلس تا مدتها به لجاجت می پرداخت! و عنوان سازمان مدیریت و برنامه ریزی را که وجود خارجی نداشت در قوانین ذکر می کرد و جالبتر آنکه در یک دوره در قانون بودجه هر جا بحث مربوط به بودجه بود؛ می نوشت سازمان مدیریت و هرجا راجع به نیروی انسانی بود تعبیر معاونت توسعه و مدیریت سرمایه انسانی به کار می برد تا سرانجام بعد از چندین سال، مجلس هشتم اعلام کرد تعبیر معاونت نظارت راهبردی و معانت توسعه و مدیریت و سرمایه انسانی قانونی است. اینها ارزشی نداشت ولی مسئله این بود که مرتباً در بوق میدمی دند که احمدی نژاد قانون شکن است! این یک حرکت غلطی در کشور بود. احمدی نژاد می گفت تصمیم گیرنده در قوه مجریه رئیس جمهور، وزیر یا هیأت وزیران است هر سازمان تصمیم گیرنده در این قوه باید متصل به یکی از این نهادها باشد. بر همین اساس شوراهای فراوانی که تصمیم گیرنده بودند را در کمیسیونهای دولت ادغام کرد. این اقدام کاملاً منطبق بر قانون اساسی است و شورای نگهبان هم بارها بر این امر صحه گذاشته است. متعاقب این امر، مجلس، شوراهای مزبور را با وضع قانون احیا کرد که با اشکال شورای نگهبان مواجه شد. مجلسیها اصرار کردند و موضوع را به مجمع تشخیص فرستادند و در مجمع تصویب شد. خب معلوم است که موضوعی را که مجمع تصویب میکند خلاف قانون اساسی است. اینها خودشان این کار را کردند ولی در مقابل دولت را متهم به قانون شکنی کردند. برای من همیشه این سؤال باقی ماند و جواب نگرفتم! اگر کار احمدی نژاد در ادغام این شوراها خلاف بود چطور شورای نگهبان احیای آن را تأیید نکرد و بردند مجمع! ظاهراً مصلحت فقط این بود که حرف احمدی نژاد زمین بماند! من هیچ مصلحتی را غیر از این فهم نمی کنم. در این نوع رفتارهایی که بعداً حتی منجر شد به طرح استقلال و جدایی بانک مرکزی از دولت. این روشها که شروع شد و دنبال شد، بدبینی را دامن میزد که احمدی نژاد قانونشکن است و این باعث شد بعضی ها فشار بیاورند، حتی آقای حداد را هم در یک موردی دچار اشتباه کردند و قوانینی که احمدی نژاد امضا و ابلاغ کرده بود را به تصور اینکه رئیس جمهور قوانین را امضا نکرده است به روزنامه رسمی ابلاغ کرد. باز هم عرض می کنم وی را دارای حسن نظر می دانم. نمی گویم آقای حداد منتقد دولت نبود ولی یک منتقد منصف که مبانی اخلاقی قابل دفاعی دارد. از دیگر موارد این بود که احمدی نژاد دنبال اشتغال از طریق بنگاه های زودبازده بود، اما به انحای مختلف در این کار خلل به وجود آوردند! دنبال اصلاح نظام بانکی بود به عناوین مختلف در کارش خلل ایجاد می شد. هر راه اصلاحی را که میرفت با مخالفت هایی مواجهه بود. البته در یک جاهایی مثل بحث هسته ای مجلس همکاری های خوبی هم داشت، مجلس بخصوص با دست کاری هایی که در بودجه میکرد بودجه را از قالب یک لایحه تبدیل میکرد به یک طرح جدید!


یعنی بعضاً ماهیتش تغییر می کرد؟

بله. در مورد بودجه حرف هایی حقوقی داشتم که آن را قبلاً بیان کردم. دولت و رئیس جمهور، تنها ابزار مؤثری که دارد بودجه است که میتواند به وسیله آن اهدافش را برنامه ریزی کند. از نظر حجم سؤال و برخوردهای مختلف نیز دولت را در فشارهای شدید قرار دادند.


این نحوه تعامل در مجلس هشتم چگونه دنبال شد؟

مجلس هشتم این روش را بدتر ادامه داد. یعنی بخشی از این حرفهای من شاید در مورد مجلس هشتم پررنگ تر باشد. در مجلس هفتم و هشتم به انحای مختلفی هر که از اطرافیان احمدی نژاد را نمی خواستند از طریق قانون به دنبال حذفش بودند! یکبار برای زریبافان قانون گذراندند یکبار برای الهام! و برای این مسئله تا مجمع تشخیص هم رفتند!


در این بین وظیفه هیأت حل اختلاف چیست؟

اینکه بنشینند راه حلها را دنبال بکنند. می خواهم بگویم اکنون کار دشوارتر شده چنانکه رهبر معظم انقلاب در کرمانشاه البته با تأکید بر آینده دور، بحث نظام پارلمانی را مطرح کردند و به نظر من ظرفیت احمدی نژاد و نوع تعاملاتش در اینجا هم قابل تحسین است. نگذاشت در چنین شرایطی مجلس و دولت کارشان به بحران برسد! احمدی نژاد می توانست این بازی را به هم بزند، انتقاد می کرد، درد دل می کرد، در جاهایی که باید اعتراض می کرد، ولی در آنسو راهکار هم پیدا میکرد. منتها فرقش این بود که کار را متوقف نمی کرد. این هنر یک آدم اجرایی است، هنر را نباید ضعف تلقی کرد! البته تا اینجا اشکالات رفتاری است، ولی به نظر من یک ابهامات حقوقی هم در مورد صلاحیت عملکرد مجلس وجود دارد. اصل 71 می گوید مجلس میتواند در عموم مسائل کشور قانونگذاری کند. البته دنبالش دارد در حدود مقرر در قانون اساسی. این کلمه «عموم مسائل» کلمه عموم با اتکا به تفسیر همین ظاهر میتواند با لفظ همراه باشد. به این معنا که مجلس می تواند در هر مسئله ای قانونگذاری کند. مثلاً رابطه با یک کشور خارجی ادامه داشته باشد یا نداشته باشد یا یک قرارداد فسخ بشود و بسیاری از مسائلی که ممکن است دولت هم در آن حوزه تصمیم گیرنده باشد. در واقع این «عموم مسائل» هیچ مرزبندی روشنی بین دولت و مجلس باقی نمی گذارد.


بر این اساس مثلاً مجلس در ساعت کاری ادارات هم می تواند وارد شود.

بله چنان که وارد شد. یا مثال دیگر تغییر ساعت رسمی کشور است که از دوره آقای هاشمی شروع شده بود. به عنوان صرفه جویی در مصرف برق ساعت رسمی شش ماهه اول سال، یک ساعت جلو کشیده شد. تا سال 85 این کار به وسیله دولتها انجام میشد، هر سال مصوبه دولت بود. سال 85 دولت از اختیاری که داشت و 15 سال اعمال کرده بود، استفاده کرد و این مصوبه را لغو کرد. ساعت را تغییر نداد خوب این کاری بود که قبلاً دولت کرده بود حالا هم این دولت بود که این مصوبه را لغو می کرد. حالا کاری به اصل موضوع ندارم، تصمیمی بود که دولت اتخاذ کرد، آن وقت مجلسی ها در مقابل این موضوع قانونگذاری کردند و این اختیار دولت را سلب کردند! پس دولت چه کار می تواند بکند، یعنی هر حرکتش باید با تصویب قانون باشد؟ یا نه «حدود مقرر در قانون اساسی» می تواند بیانگر این باشد که الزاماً مجلس در همان موارد مذکور در قانون اساسی قانونگذاری کند. مثل وضعیت مالیات یا تعیین مجازات، لذا دولت به هیچ وجه نمیتواند مالیات وضع کند. همچنین به هیچوجه نمیتواند تعیین مجازات کند. چرا که این امور از اختصاصات مجلس است. در واقع این نکته وجود دارد که دولت یک تصمیمی می گیرد و مجلس میتواند تصمیم مقابل آن را بگیرد. اینجا دو قوه در عرض هم قرار میگیرند. دولت حرکتی را انجام بدهد و مجلس با یک قانون نقض می کند یا در واقع وتو بکند اینجا دیگر دولت زمین گیر می شود و تعارض ایجاد می شود. ما باید این «عموم مسائل» را تعریف و تفسیر می کردیم. شورای نگهبان در مورد بعضی از مصوبات مجلس گفته که در اینجا مجلس وارد امور اجرایی شده است. مثل ساعت کار بانکها اما این هم به تشخیص و تدبیر شورای نگهبان بستگی داشت. از یک طرف فراتر از صلاحیت های خود مجلس هم ممکن است قانون بگذارند و ببرند مجمع تشخیص مصلحت تصویب بکنند، یعنی آن طرف هم مجمع تشخیص هم مسلط بر این موارد میشود. اینجا یک مقداری تعارضات حقوقی متعددی بین قوه مجریه و مقننه ایجاد می شود. وقتی حدود مجمع هم مشخص نباشد مجمع می تواند اساساً نسبت به تغییر قانون اساسی وارد میدان شود.


پس بدین خاطر بود که هیأت حل اختلاف بین مجلس و دولت تشکیل شد؟


اینها ابهاماتی بود که از نظر حقوقی وجود داشت. تدبیر مقام معظم رهبری در چارچوب اصل 110 این بود که بالاخره یک شخصیتی مثل آیتالله هاشمی شاهرودی که تجربه قضایی ویژهای دارد و تجربه شورای نگهبان را هم در کارنامه خود دارد و فقیه تیزبینی نیز است در رأس یک هیأتی به عنوان بازوی مشورتی بتواند با تعامل با مجموعه های دیگر مثل شورای نگهبان و مجلس و جاهای دیگر ارتباط بین قوا را تدبیر و تنظیم کند. ولی همه اینها معلول رفتار اصولگرایان با هم است. یعنی اینکه برخی رفتارهای این افراد سبب شد رهبر معظم انقلاب برای این تعاملات نهادسازی کنند. شاید اگر مبتنی بر گفتمان و اصول و با عقلانیت و تدبیر رفتار می کردیم با حفظ شأن جایگاهها، این اختلافات پیش نمی آمد و این مشکلات ظاهر نمی شد. اینجاست که من اصرار دارم موفقیت و پیشبرد کشور در این است که همگرایی گفتمانی بین دولت و مجلس وجود داشته باشد. اگر مجلس بخواهد با این رفتار، معارض دولت باشد حرکت در کشور فلج خواهد شد. ما نمی توانیم کشور را معطل این تعارضات بکنیم آن موقع است که رئیس جمهور باید با یک سعه صدر ویژه و فوق العاده و حرکتی خیلی کند از وجود تعارضها جلوگیری کند. در شرایط فعلی نیز که بیش از یک سال دیگر از این دولت مانده و این مدت نباید صرف چالش بین دو قوه بشود، ضمن اینکه گفتمان احمدی نژاد گفتمان اصیلی است، گفتمان انقلاب است، گفتمان رهبری و نظام است. خدمت رسانی صادقانه، مبارزه با فساد، مبارزه با تبعیض، مبارزه با اشرافیگری، جلوگیری از سایه افکندن صاحبان قدرت و ثروت بر ارکان تصمیم گیری (یعنی دولت و مجلس) اینها ظرفیتهای مثبت نظام است که دولت زنده کرده است. این دولت این ظرفیت ها را به میدان آورده البته اشکالاتی هم بر دولت وجود دارد. ایراداتی هم هست و ایرادات دولت را هم با همین معیار دولت، نقد می کنیم نه با معیارها و گفتمانی خارج از دولت.


یعنی معتقدید با همین مسیر و شتاب باید کار ادامه پیدا کند؟

بله. هر فردی در دولت یا در حاشیه دولت این حرکت را کند بکند، قابل نقد است، انسجام، تنها اسباب این قدرت و قوت است. رئیس جمهور منصوب رهبری است. مشروعیتش را از آنجا می گیرد و متکی است به قدرت عظیم ملت. این مشروعیت عظیم هم ریشه در مبانی شرعی دارد، هم یک قدرت بالفعل اجتماعی و سیاسی با ظرفیت ملت می سازد. اصلاً جنون و خیانت است که کسی بخواهد این ظرفیت را بشکند. این انسجام و یکپارچگی حاکمیت، وحدت بین رهبری و دولت باید حفظ شود. هر کس به این روند خللی وارد کند، قابل انتقاد است. کسانی که تلاش می کنند به هر شکلی القای جدایی و دوگانگی بین رهبری و رئیس جمهور بکنند نتیجه کارشان صدمه به کشور است. این جریانات مرموز را باید مراقبت کرد و دولت و گفتمان دولت را از آنان حفاظت کرد، اگر هر کس در حاشیه دولت یک گامی در این جهت برمی دارد، حالا هر کس که می خواهد باشد، خیانت به خود احمدی نژاد می کند، خیانت به دولت می کند، خیانت به گفتمان دولت می کند، خیانت به ملت می کند. هست یا نیست نمی دانم ولی هر کس گامی در این جهت بردارد ضربه می زند. این را باید مراقبت کرد، نقد و حفاظت کرد و این ظرفیت را برای نظام، برای بیداری اسلامی در جهان برای نضج حرکت انقلابی، برای وحدت ملت در مقابله با تهدیدهای دشمن باید حفظ کرد.