مصباحی مقدم: احمدی نژاد یکی از متخلفان باقیمانده از دولت قبل است که باید پاسخگو باشد/دولت قبل به مثابه فردی بود که شیری را در پاتیل جمع کرد و در آخر لگد به آن زد/اگر تکلیف پرونده تخلفات احمدی نژاد مشخص نشود مجلس دست به کار می شود/روحانی خود را مدیون جریان اصلاح طلبی نمی داند/حامیان احمدی نژاد با صدای بلند به میدان آمده اند

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ مصاحبه غلامرضا مصباحی مقدم با پیام نو را در ادامه می خوانید:

اتفاقات امروز مجلس از سوی همان اقلیتی است که در مقابل احمدی نژاد سکوت همراه با حمایت داشتند

در سالهای ۸۴ تا ۹۲ که احمدی نژاد سکاندار دولت نهم و دهم بود کشور با چالش های زیادی از سوی رئیس دولت همراه بود که البته بخش اعظمی از این کشمکش ها از سمت دولت به سوی مجلس آغاز می شد و مجلس تلاش زیادی در حفظ آرامش کشور داشت. اما در مجلس نهم و به ویژه با آغاز دولت یازدهم قضیه برعکس شده و به نظر می رسد این بار چالش ها از مجلس آغاز می شود و دولت را درگیر برخی چالش های زمانبر کرده است. چه اتفاقی در مجلسی افتاده که در دوره قبل برای حفظ منافع ملی مصلحت اندیشی می کرد ؟

من از شروع مطلب شما تشکر می کنم. زیرا بسیاری از خبرنگاران عنوان می کنند چرا مجلس نسبت به دولت دهم مسامحه می کرد، حرفی نمی زد، مخالفتی نمی کرد، اما در مقابل دولت یازدهم موضع گیریهای زیادی دارد. سوال شما نشان می دهد که مجلس نسبت به دولت دهم موضع حکیمانه ای می گرفت و جاهایی که می دید تخلفاتی رخ می دهد و انحرافاتی صورت می گیرد با قوت می ایستاد. این نشان می دهد که شما هم اطلاعات خوبی دارید و هم منصفانه قضاوت می کنید. ولی اینکه آیا مجلس شورای اسلامی در دوره نهم با دولت روحانی سر چالش دارد یا نه گمان می کنم که قضاوت دقیقی نباشد. وقتی از مجلس سخن می گوییم یعنی نتیجه رای مردم. یعنی اکثریت. آنچه که در مجلس امروز اتفاق می افتد نتیجه کار اقلیت است. اتفاقا اقلیتی که در مقابل دولت احمدی نژاد سکوت همراه با حمایت داشتند.

ماجرای خانه نشینی احمدی نژاد و ناکامی جبهه پایداری برای اجرای تصمیم رهبری

خاطرم هست وقتی که آقای احمدی نژاد ۱۱ روز خانه نشینی کرد، به دوستان عضو جبهه پایداری گفتم چرا نشستید. رئیس جمهور در مقابل تصمیم رهبری ایستاده است و در خانه نشسته است. شما دست به کار شوید، زیرا حرف شما را می شنود و می پذیرد. بروید و با رئیس جمهور گفتگو کنید و او را به پشت میز کار خود دعوت کنید. آنها نیز دست به کار شدند. به خانه احمدی نژاد رفتند و با او ملاقات کردند. گفتنند سه ساعت ملاقات ما طول کشید و او بیشتر درد دل های خود را مطرح کرد. گفتم پس معلوم می شود شما نتوانستید نقش خودتان را ایفا کنید. بنابراین چرا حمایت می کنید؟!

از آن دوره بنا را بر حمایت کامل گذاشتند. حتی تعبیرشان این بود که اگر ما انتقاد کنیم این انتقاد تضعیف رئیس جمهور است که مورد حمایت رهبری قرار دارد.

امروز حامیان احمدی نژاد با صدای بلند به میدان آمده اند و بیشترین تحرک را برای انتقاد از دولت، گاهی تندتر از انتقاد و رفتارهایی که حکایت از عدم همدلی و عدم همراهی دارد انجام می دهند. اما اکثریت مجلس اینطور نیست. رای اعتماد به وزرای کابینه به استثنای سه نفر با رای بالا، نشاندهنده همدلی اکثریت مجلس با دولت است. پس از آن همه اقداماتی که شده در همین راستا است. البته به معنای این نیست که مجلس در مقابل این دولت حالت انقیاد دارد. مجلس مواضع خود را دارد، اما همسویی های زیادی هم وجود دارد و از این جهت تعامل بالایی وجود دارد. گاهی هم ناهمخوانی ها پدید می آید و این مقدار طبیعی است.

استیضاح کنندگان فرجی دانا ترکیبی از اقلیت و اکثریت بودند

با وجود این همخوانی و حمایت اکثریت مجلس از دولت روحانی، چه تعبیری از استیضاح وزیر یکساله کابینه دولت یازدهم می توان داشت؟

البته ما از واکنش رئیس جمهور نسبت به استیضاح فرجی دانا متشکریم. ایشان موضع خوبی داشته و گفتند این حق مجلس است که استیضاح کند. اما همچنان معتقدیم اگر فرجی دانا زودتر دست به کار شده بود و تغییراتی در انتصابات خود می داد، حتما کار به اینجا منتهی نمی شد. اما استیضاح کنندگان در این دوره ترکیبی از اکثریت و اقلیت بودند. می توان گفت کل مجلس وارد استیضاح شد نه یک طیف و گروه خاص.

اما به نظر می رسد تاثیرگذاری اقلیت روی بعضی از نماینده های عضو فراکسیون اکثریت زیاد بود. آیا نمی پذیرید که تبلیغات زیادی بر روی عدم رای اعتماد فرجی دانا در مجلس انجام گرفت؟

من این تعبیر را قبول ندارم. آنچه که اثرگذاری داشت منطق استیضاح کنندگان بود.

یعنی پشت این استیضاح منطقی قوی وجود داشت؟

بله. شما ببینید چه کسانی به میدان آمدند. افرادی که قوی بودند و حرفهایشان قابل توجه بود. اشکالات درستی هم مطرح می کردند. گرچه شاید من نمی پسندیدم اصلا استیضاحی صورت بگیرد، زیرا معتقد بودم به مصلحت نیست. اما نمی توان اتفاقی که افتاد را تحلیل غلط کرد و بنا را بر این گذاشت که این اصطکاک بین مجلس و دولت است. بعضی از دوستان گفتند “وزیر محترم شما مدیریت نمی کنید، بلکه مدیریت می شوید” با توجه به اتفاقاتی که در زیر مجموعه رخ می داد و با توجه به انتصاباتی که اثر خود را در دانشگاه ها می گذاشت، حتی در انتخاب روسای دانشگاه ها به طوری که شورای انقلاب فرهنگی واکنش نشان داد، نشاندهنده این بود که این حرف بی راه نیست. ما در مقابل وزیر علوم، وزیر بهداشت و درمان را داشتیم. همه پیشنهادات هاشمی از سوی شورای انقلاب فرهنگی پذیرفته شده و سیاسی عمل نکرده است. مجلس هم کاملا حمایت و همراهی کرد.

من می خواهم بگویم این برداشت که مجلس نهم در مقابل دولت یازدهم موضع گیری می کند را نمی توان به مجلس نسبت داد.

بیشترین حجم سوالات،تذکرات و استیضاح ها از سوی گروه اقلیت مجلس است

ازحجم انبوه سوالات، تذکرات و استیضاح ها اینطور استنباط می شود که تعدادی از نماینده های مجلس به دنبال کارشکنی و ایجاد وقفه در کار دولت یازدهم هستند. عده ای که به قول خودتان صدای بلندتری دارند. دولت اعلام کرده که مجلس پدر دولت است و این حق را دارد و ما به دنبال تعامل هستیم. اما نمی توان منکر شد که این فعالیت های هدفمند و سیاسی در مجلس در حال انجام است. شما هم قبول دارید؟

بله قطعا. ولی سوالات را اگر دسته بندی کنیم، بیشترین سوالات و تذکرها برای همان گروه اقلیت مجلس است. گرچه اکثریت مجلس هم انتقاداتی دارند، اما به جا و منطقی . در این میان بعضی سوالات هم غیر مرتبط است. این طبیعت کار مجلس است. مجلس اقلیت و اکثریت دارد. اقلیت را در ادبیات سیاسی جهان اپوزیسیون می گویند. اپوزیسیون طبیعتا نقش خود را ایفا می کند.

در جایی گفته بودید پیش بینی می کنید که مجلس نهم سه فراکسیون داشته باشد. آیا این پیش بینی شما تا کنون محقق شده است؟

من پیش بینی کردم سه فراکسیون داشته باشیم ، یک فراکسیون را مختص اصلاح طلبان می پنداشتم. اماتعداد اصلاح طلبان به اندازه ای نبود که بتوانند فراکسیون تشکیل دهند.

از راه اندازی فراکسیون اعتدال منصرف شده اند

به نظر شما فراکسیون صدای ملت یا اعتدال هنوز جایی برای تولد دارند؟ فراکسیون اعتدال یا حامیان دولت از روزهای ابتدایی مجلس صحبت از راه اندازی می کردند، اما می گفتند آقای لاریجانی خواسته این فراکسیون تشکیل نشود تا فراکسیون رهروان از اکثریت نیفتد. شما این ادعا را می پذیرید؟

من این را قبول ندارم. شاید اول مجلس این تصور بود که تعداد کسانی که می خواهند فراکسیون مستقل را تشکیل دهند به ۷۰ نفر برسد، ولی بعدها متوجه شدیم که تعداد در این حد نیست. اخیرا هم با توجه به استیضاح وزیر علوم بعضی از نمایندگان خواستار تشکیل فراکسیون اعتدال اعلام شدند که این فراکسیون را راه اندازی خواهیم کرد. این موضوع با فراکسیون رهروان ولایت، هیات رئیسه و سایر اعضای شورای مرکزی مطرح شد و شکل تهدید گونه داشت. در نتیجه رئیس فراکسیون اعلام کرد این قدر تهدید می کنند که ما فراکسیون دیگری تشکیل خواهیم داد، بروند و تشکیل بدهند. گویا قدم هایی هم برداشتند، اما وقتی دیدند تعداد کافی را برای تشکیل فراکسیون ندارند و موقعیت فعلی را هم از دست می دهند، منصرف شدند.

لازمه راه اندازی یک فراکسیون اثرگذار که در صورت اکثریت نبودن هم بتواند نقشی سازنده ایفا کند چیست؟

اگر فراکسیونی در مجلس بخواهد اثر گذار باشد با تعداد ۲۰ و ۳۰ نفر شکل بگیرد فایده ای ندارد. باید مستقلا رایی داشته باشد و رای خود را تبلیغ کند و تحت تاثیر قرار دهد و خواسته ها و آرمانهای خود را دنبال کرده و به کرسی بنشاند. اینجا نیازمند حداقل ۷۰ نفر برای شکل گیری فراکسیون است. هر چه تعداد اعضای فراکسیون بیشتر باشد تاثیرگذاری بیشتر می شود. الان فراکسیون رهروان ۱۸۰ نفر عضو دارد. این فراکسیون حتما می تواند رای خود را به کرسی بنشاند، اما لازمه آن منسجم و هماهنگ عمل کردن است. هم هیات رئیسه و لیدر فراکسیون باید دیدگاه های مجموعه را دائما رصد کرده و کسب نظر کند و هم افراد عضو فراکسیون باید به مصوبات فراکسیون پایبند باشند و جایی که به جمع بندی و نتیجه گیری می رسند یا توسط شورای مرکزی به نتیجه می رسند، بنا را بر این بگذارند که آنچه در شورای مرکزی به نتیجه رسیده ترتیب اثر داده شود. البته رقابت بین فراکسیون ها را نباید مورد غفلت قرار داد. در هر حال رقابت بین فراکسیون ها وجود دارد. گرچه مشترکات بین دو فراکسیون اصلی مجلس نیز بسیار زیاد است، اما در غیر نقاط مشترک پایبندی به تدبیر هایی که فراکسیون انجام می دهد، ضرورت دارد و در بعضی موارد شاهد عدم پایبندی از ناحیه اعضا به لوازم عملکرد فراکسیونی هستیم. گرچه هر هفته فراکسیون شورای مرکزی جلسه دارد. هر از چندی به مناسبت مسائلی که پدید می آید مجمع عمومی دارد و فراکسیونی فعال است و باید تقدیر کرد. گاهی هم می بینیم که علیرغم جمع آوری دیدگاه ها و تحقق آنها، نتیجه این می شود که آنجایی که باید موضع بگیرند، موضعی گرفته نمی شود.

جایگاه لاریجانی در مجلس متزلزل نشده است

شما معتقدید به خاطر وجود دموکراسی در فراکسیون رهروان ولایت موضعی درباره استیضاح وزیر علوم گرفته نشد. اما تعبیر دیگر اینست که این فراکسیون ضعیف عمل کرده است. گویا برخی به دنبال ایجاد تفرقه در فراکسیون و تضعیف آن هستند و خروجی آن تبلیغ ناکارآمدی علی لاریجانی است. این تبلیغات منفی از چه جناح هایی و با چه اهدافی انجام می شود؟

من چند نکته را اینجا بگویم. یک نکته اینست که درباره استیضاح وزیر، فراکسیون رهروان به جمع بندی مشترک نرسید. به عبارتی دیگر دلایل استیضاح خیلی ها را قانع کرد. از این جهت تصمیم به حمایت یا عدم حمایت از استیضاح نگرفت. بنابراین هیچگونه تکلیفی متوجه اعضا نبود و مستقلا تصمیم گرفتند. بعضی به استیضاح رای دادند و بعضی رای ندادند که این اصلا جای ایرادی نیست. اتفاقی که افتاد شاید بتوان گفت نوعی فضا سازی رسانه ای بود و بعد بهره برداری از این فضاسازی انجام شد. فضاسازی رسانه ای این بود که اقلیت توانست دیدگاه خود را بر اکثریت غالب کند. این واقعیت نبود. وقتی این فضاسازی صورت گرفت، اقلیت هم از این بهره گرفت. شاید بتوان گفت طبیعی است و رقابت اقتضا می کند که جایی ضربه ای بزنند و البته ضربه خود را به موقع زدند. مبنی بر اینکه اختلاف جدی در اکثریت رخ داده و دیگر اکثریت نمی تواند مسیر خود را ادامه دهد. اما واقعیت این نیست. کسانی که از اکثریت به استیضاح رای دادند، بر اساس دیدگاه خودشان تصمیم گرفتند. خصوصا بعضی ها انتظار داشتند سخنرانی وزیر را بشنوند و بعد تصمیم بگیرند که سخنرانی وزیر آنها را قانع نکرد و نتیجه این بود که رای مثبت به استیضاح دادند. ولی معنای اینها این نیست که به سمت اقلیت غلتیدند. بلکه دیدگاه این عده بر حسب تصادف با اقلیت همسو بوده است. ما خیلی مسائل خواهیم داشت که بین فراکسیون اقلیت و اکثریت تفاوت است. آنجا اگر چیزی مشاهده شود که تعدادی از فراکسیون اکثریت تغییر موضع بدهند، جای این سوال هست. به نظر من چنین تحلیلی روا نیست. البته قطعا به قصد تضعیف و ایجاد شکست است و لاریجانی هم جایگاهش در مجلس متزلزل نشده است.

لاریجانی همچنان رئیس مجلس باقی می ماند؟

لاریجانی معقول رفتار می کند و از این جهت شایسته تقدیر است و باید در این جایگاه -اگر خودش مایل باشد- حفظ شود.

بنابراین فراکسیون رهروان با همان تعداد اعضا، همچنان حامی لاریجانی هستند؟

قطعا اینطور است. ممکن است گاهی انتقاداتی داشته باشند، اما با داشتن انتقادات ایشان را حمایت می کنند.

تخریب رئیس جمهور در آستانه استیضاح وزیر کار درستی نبود

اتفاق عجیبی که مدتیست در مجلس رایج شده توزیع شبنامه است. اینکه به صراحت در شبنامه ها توهین به رئیس دولت شده، جای تعجب دارد. فرهنگ شبنامه نویسی با وظایف نمایندگی چه همخوانی دارد؟

من تعبیر شبنامه را درست نمیدانم. آن یادداشت توسط یکی از نمایندگان به صورت آشکار و با دست خودش توزیع شد. معمولا شبنامه را با پنهان کردن منشا و مبدا توزیع می کنند. مطالبی که در آن یادداشت عنوان شده بود، دیدگاه شخصی او بود و بدون امضا هیات رئیسه منتشر کرد. معمولا آنچه در صحن منتشر می شود باید با امضای یکی از اعضای هیات رئیسه باشد. این کار درستی نبود. آنهم در شرایطی که مجلس در صدد استیضاح وزیر است، پای رئیس جمهور را به میدان کشیدن و زیر سوال بردن مدرک کار درستی نیست. برای همین هم اکثریت مجلس اعتنایی نکرد.

اگر کسی به زور بخواهد جایگاهی برای خود به دست بیاورد موفق نمی شود

 تعدادی از نمایندگان در قامت لیدرهای سیاسی فعالیت های هدفمند سیاسی انجام می دهند که شاید با روح وظایف قانونی نمایندگی منافات زیادی داشته باشد. این در حالیست که خود شما مدتیست از مصاحبه با رسانه ها هم پرهیز می کنید، اما تعدادی از نماینده ها با مصاحبه کردن و بهره گیری سیاسی از رسانه ها اهداف سیاسی خاصی را دنبال می کنند. آیا نماینده ها طبق اختیارات و وظایف خود می توانند یک شخصیت کاملا سیاسی و سیاسی کار باشند؟

جایگاه نمایندگی یک جایگاه سیاسی است. نمی توان از این جایگاه غفلت کرد. نمایندگان که وارد مجلس می شوند از یک جریان سیاسی به عرصه آمده اند که بعد از ورود به مجلس به همفکران خود به هم می پیوندند و فراکسیون تشکیل می دهند و فراکسیون جریان سیاسی دارد.

اما سیاسی کاری یک مسئله دیگر است. چه در مجلس چه در عامه مردم اگر کسی زورکی بخواهد جایگاهی دست و پا کند موفق نمی شود. احراز جایگاه ها و به دست آوردن موضع ها نیازمند عواملی است. یکی از آن عوامل پختگی کاری است. فرد در کاری که به خاطر آن وارد مجلس می شود و عضو یک کمیسیون می شود باید پختگی لازم را داشته باشد. اگر این پختگی را داشت می تواند اثرگذار باشد. افرادی که از پختگی برخوردار نیستند دست و پا هم بزنند فایده ای ندارد.

دوم شفافیت است؛ هیچ شخصیت سیاسی با عدم شفافیت به جایی نمی رسد. در نطق ها، اعلام مواضع نسبت به طرح ها و لوایح و … ما نیازمند شفافیت هستیم. هم خوانی و هماهنگی بین مجموعه مواضعی که فرد در یک دوره می گیرد بسیار مهم است. اگر زیگزاگ بزند مشخص می شود. آن زمان نمایندگانی که احیانا در بعضی مسائل تخصصی از استقلال رای برخوردار نیستند و رایی ندارند دیگر از او کمک نمی خواهند، اما اگر نماینده ای نشان داد که مواضع هماهنگ و همخوان دارد می توانند برای خود جایگاهی بدست آورد.

نکته سوم، صراحت لهجه و آزادی بیان است؛ یک نماینده موفق باید با صراحت لهجه و آزادی بیان موضع بگیرد. اگر بنا باشد که پنهان کاری کند، در لفافه حرف بزند و به صراحت موضع خود را بیان نکند، نمی تواند جایگاهی پیدا کند. طبعا این صراحت لهجه هزینه هایی هم دارد.

نکته دیگر توجه به منافع ملی علاوه بر نیم نگاه محلی است؛ من که نماینده تهران هستم نگران نیم نگاه محلی نیستم، اما نمایندگان شهرستان ها این نگرانی را دارند. این نگاه محلی گاهی غلبه پیدا می کند و با این نگاه فرد نمی تواند برای خود در مجلس جایگاهی پیدا کند. بنابراین حتما باید نگاه ملی داشته باشد تا منافع ملی را دنبال کند. نتیجه این می شود که بین همه نمایندگان همگرایی در مسائل ملی پدید بیاید. طبعا یکی از چیزهایی که می تواند اثر گذار باشد در جایگاه نمایندگان قدرت بیان است. بعضی از نمایندگان گاهی حرفهای خوبی دارند اما درست نمی توانند بیان کنند. باید بتوانند حرفهایشان را رسا و روشن و قاطع با پشتوانه محکمی از نظر منطق و استدلال بیان کنند.

اغلب نمایندگان شاخص از نمایندگان تهرانی هستند

نمایندگانی که به عنوان نمایندگان شاخص مجلس مطرح شده ند،اغلب نمایندگان تهران هستند.آیا این فضا در اختیار نمایندگان شهرستان ها قرار نمی گیرد یا نمایندگان تهران به دلیل سیاسی بودن جایگاه بیشتری را برای خود در اختیار می گیرند؟

البته تعداد بیشتری از نمایندگان شاخص در میان نمایندگان تهران هستند، اما این منحصر به این گروه نمی شود. بیشتر شخصیت های ملی هستند. اما در شهرستانها هم نمایندگانی داریم که توانمند هستند. مثل لاریجانی که از قم آمده است. یا اعضای هیات رئیسه اغلب نماینده تهران نیستند. روسای کمیسیون ها هم غالبا شاخص هستند. کمیسیون ویژه را مجلس انتخاب می کند که اغلب از نمایندگان شهرستانها هستند. یا نمایندگانی که به نمایندگی از مجلس در شوراها شرکت می کنند همینطور هستند.

وزن اصولگرایان حامی لاریجانی بیشتر است یا طرفداران حداد عادل؟

گمان می کنم مساله روشن باشد و نیاز به توضیح نباشد. اما حامیان حداد عادل فعال تر و منسجم تر عمل می کنند. ضمن اینکه حداد عادل استاد من بوده است و من ازا ین جهت احترام ویژه برای او قائلم. هیچ منافاتی ندارد که بین لاریجانی و حداد عادل برای مدیریت مجلس امتیاز را به لاریجانی می دهم.

احمدی نژاد برای بازگشت به قدرت مورد حمایت هیچ طیفی قرار نمی گیرد

اخباری حاکی از بازگشت احمدی نژاد به عرصه سیاسی کشور مطرح است. جریان اصولگرایی باز هم از احمدی نژاد حمایت خواهد کرد؟ و آیا اگر اصولگرایان حمایت کنند چه طیفی از اصولگرایان خواهند بود؟

نسبت به اصل موضوع که احمدی نژاد دوباره فعال شده باشد، اطلاعات قابل اطمینانی ندارم. اما بعید نیست او مایل باشد که بخواهد دوباره به میدان بیاید، اما نشانه هایی نمی بینم که گروهی را ساماندهی کرده باشد و نشان دهد که دوباره تمایل به بازگشت دارد. با این وجود در صورتی که احمدی نژاد به میدان بیاید معتقدم که مورد حمایت قرار نخواهد گرفت. همینجا به یکی از نکات اشاره کنم؛ دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد خصوصا دو ساله آخر به گونه ای رفتار کرد که هزینه سنگینی برای اصولگرایان پدید آورد. با اینکه حمایت اصولگرایان را برای اعمال و رفتار خودش نداشت، اما وسیله تخریب اصولگرایان توسط جریان مقابل شد و این هزینه به سادگی مورد فراموشی اصولگرایان قرار نمی گیرد. روحیه تکروی، اصرار بر مواضع خود، نگرفتن مشورت ، همراهی نکردن با جمع و کار جمعی را قبول نداشتن در شخصیت احمدی نژاد در این دوره بخوبی خودش را نشان داد و اینها علائم و نشانه هایی است که همراهی و حمایت از ایشان را به دنبال نخواهد داشت. البته هنوز در مجلس کسانی را داریم که از او حمایت می کنند، اما خیلی کم هستند که معتقدند احمدی نژاد دوباره باید برگردد.

چه تعدادی؟

شاید ۷-۸ نفر .

شما در دولت قبل رئیس جمهور را به مناظره اقتصادی دعوت کرده بودید، قرار بود در این مناظره چه مسائلی را به چالش بکشید؟

تصمیماتی را احمدی نژاد گرفت که هزینه اقتصادی زیادی داشت. اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها بدون رعایت مجموعه این قانون و بخش اعظم مواد این قانون که نتیجه اش درست عکس آن چیزی شد که انتظار می رفت از چنین قانون مترقی و جامعی به دست بیاید. به ایشان گفته بودم اگر این قانون در مرحله اول بد اجرا شود ممکن است ما را برای ۲۰ سال دیگر برای اجرای آن دچار مشکل کند.

عدم مدیریت را به رخ احمدی نژاد کشیدم

استفاده از منابع ارزی کشور برای گذران روزمره زندگی مردم، وعده آوردن نفت به سر سفره مردم که البته بعدها تکذیب کرد از دیگر مشکلات مدیریتی وی بود. او عملا با توزیع پول می خواست این کار را انجام دهد. چون پولی که می خواست توزیع کند ناشی از فروش نفت بود و بیش از آن نیز ناشی استقراض از بانک مرکزی. ساختن مسکن مهر بدون اینکه منابع مالی آن از طرقی غیر از استقراض بانک مرکزی تامین شود مساله دیگر بود. مسکن مهر خدمت بزرگی بود و بخش اعظم نیاز مردم به مسکن را تامین کرد، اما از چه طریق؟ مهم طریق آن بود که هزینه زا نباشد، اما هزینه سنگینی را برای ما به وجود آورد. از جمله نکات مساله سهام عدالت است. سهام عدالت کار خوبی بود، ولی در اجرای طرح سهام عدالت، مدیریت آن به خود تعاونی های سهام عدالت واگذار نشد و به معنایی در دولت باقی ماند که ناکارآمد و غیر مفید بود.

من در سهام عدالت کارآمدی نمی بینم و ذینفعان سهام عدالت از این برگه هایی که در اختیار دارند استفاده و فایده ای نبردند.

مسائلی که نسبت به آنها انتقاد داشتیم متعدد است. عدم حمایت از تولید ضربه بزرگی به اقتصاد کشور وارد کرد و ما را وارد رکود کرد. عدم مدیریت ارز در شرایط بحران نرخ ارز که به طور عجیبی رها شده بود. ای بسا نرخ ارز اگر می توانست مدیریت شود به ۲ هزار تومان می رسید، حتی در شرایط بحران. نه اینکه به ۵ هزار تومان برسد. این عدم مدیریت چیز کوچکی نبود که من این را به رخ احمدی نِژاد کشیدم و گفتم که شما مدیریت را رها کردید. به نظرم احمدی نژاد از وقتی دید اوضاع به کامش نیست مدیریت را رها کرد.

البته او شبانه روز کار می کرد، اما کاری که باید می کرد نه. نتیجه این شد که اقتصاد ملی ما آسیب دید. نتیجه این شد که تقاضا به شدت افزایش پیدا کرد و انتظارات مردم بالا رفت. مگر از جیب مبارک می خواست ببخشد که در هر سفربه مردم می گفت ما می خواهیم ۲۵۰ هزار تومان در جیب شما بگذاریم و نمی گذارند. این پول کجا بود؟ همان ۴۵ هزار تومان را هم با استقراض پرداخت کردند. اگر قرار بود پول بیشتری بدهند، مگر این پول بیشتر به معنای قدرت مالی بیشتر بود. حتما نه. زیرا این کاغذ بود که در دست مردم افزایش پیدا می کرد. نه اینکه قدرت خرید بیشتری پیدا کنند. قدرت خرید بیشتر با تقویت تولید تحقق پیدا می کند، اما تولید در کشور ما از بین رفت. این شوخی نیست که بیش از ۵۰ درصد صنایع کوچک و متوسط ما در این دوره خوابیده بود. آن ۵۰ درصد دیگر هم زیر ظرفیت کار می کردند. این بدترین نوع رفتار نسبت به شرایط اقتصادی کشور با مدیریت اقتصادی کلان کشور است.

مشکل دیگر در اقتصاد دوره نهم و دهم فسادهای مالی بود. در حالیکه احمدی نژاد خود را رئیس جمهوری نشان می دهد که می خواهد به مردم پول بیشتری بدهد و اجازه نمی دهند، چطور او و همراهانش از پرونده های مفاسد مالی سر بر آوردند؟

در چنین شرایط نامساعد اقتصادی متاسفانه خواسته یا ناخواسته فساد هم شکل می گیرد. می بینیم که بابک زنجانی یک آدم گمنام چه موقعیتی پیدا می کند که ۹ هزار میلیارد تومان از منابع بانک ها را به خود اختصاص می دهد. اختلاس سه هزار میلیاردی، فساد مالی رحیمی معاون اول رئیس جمهور وقت و … هم در همین شرایط صورت گرفت.

اگر به تخلفات رسیدگی می شد امروز یک نفر کشور را دستخوش تلاطم نمی کرد

فکر می کنید که چند نفر دیگر از این افراد متخلف هنوز باقی مانده اند که شاید در ماهها و سالهای بعد ظهور کنند و پرونده تخلفات و فساد مالی آنها افشا شود؟

یکی خود احمدی نژاد است. ایشان بابت عملکردش و تخلفات از اجرای قوانین باید پاسخگو باشد. مجلس دو سه بار مصوبه گذراند برای گزارش تخلفات و این مصوبات به قوه قضائیه ارجاع شده است. من تعجب می کنم که چرا قوه قضائیه رسیدگی به این تخلفات را در دستور قرار نداده است و اگر در دستور قرار داده چرا خبری نیست، زیرا در دورانی که رئیس جمهور بود شاید شان ریاست جمهوری مانع از این بود که قوه قضائیه وارد شود. گرچه ما معتقدیم که چنین ملاحظاتی هم نباید می شد و قوه قضائیه باید جلوی تخلفات را می گرفت و اگر احیانا سالهای اولیه دوره دوم ایشان جلوی تخلفات را می گرفت در ادامه شاهد تخلفات بعدی نبودیم. الان که دیگر آن مانع هم نیست باید رسیدگی صورت بگیرد و البته عمیق، قاطع و همه جانبه باشد. اگر این برخورد صورت بگیرد بعد از این شاهد این نخواهیم بود که یک کسی دراداره کشور خودکامگی کند و کشور را به طوری دستخوش تلاطم قرار دهد و بعد هم آب از آب تکان نخورد. البته من غفلت نمی کنم از اینکه احمدی نژاد در دو دوره مسئولیت خود خدمات بزرگی به کشور داده و غیر قابل انکار است. رسیدگی به روستاها، شهرهای کوچک ،عطف توجه به مسائل دینی و مذهبی و کمک برای فعالیت های دینی و مذهبی کشور اقدامات قابل توجه است. اما به مثابه پاتیل شیر است که طرف شیر را جمع آوری کرد و لگدی هم زد و پاتیل را چپه کرد. احمدی نژاد دستاوردهای خود را با اقدامات ناجور و غلط از بین برد.

در سالهای آخر دولت احمدی نژاد، سمت و سوی عملکرد دولت به سمتی رفت که دامنه تخلفات مالی فراهم شد. پنجم آذرماه دادگاه احمدی نژاد بود که برگزار نشد و به زمان دیگری هم موکول نشد. چرا حتی مجلس هم تلاشی برای تعیین تکلیف دادگاه احمدی نژاد انجام نداد؟

البته ما معتقدیم قوه قضائیه باید مستقیم وارد شود. مگر باید به صورت مطالبه مجلس یا مردم در بیاید؟! پرونده ارجاع شده به قوه قضائیه و باید رسیدگی شود. اگر احیانا نمایندگان به این نتیجه برسند که اقدام نمی شود ممکن است دست به کار شوند و تذکر هم بدهند.

در اظهارات برخی نمایندگان مجلس هم عنوان شد اگر مبالغ مطرح در پرونده های فسادهای مالی بازگشت داده شود، مجازات قضایی هم صورت نخواهد گرفت. آیا قانونی که فرد خاطی را به خاطر دزدیدن یک بشقاب علیرغم عودت مال مجازات قضایی می کند، برای چنین تخلفاتی مجازاتی در نظر نخواهد گرفت؟

حتما اینطور نیست که صرفا برگرداندن مال بتواند موجب برائت ضمه متخلف و یا مجرم بشود. بلکه باید نسبت به اصل اقدام صورت گرفته که آثار و پیامدهایی داشته ، پاسخگو باشد و به کیفر خودش برسد.

فراموش نمی کنیم اصلاح طلبان نگذاشتند هاشمی وارد مجلس ششم شود

دکتر روحانی اعلام کرده که دولتی فراجناحی دارد، اما همچنان مصادره به مطلوب هایی از سوی طیف های مختلف صورت گرفته و روحانی را برآمده از رای جناح خود می دانند.این در حالیست که وی اعلام کرده که دولت خدمتگذار مردم است و این خدمت محدود به جناح چپ یا راست نمی شود. آیا رئیس دولت یازدهم موفق شده که مدیریت سیاسی جناح بندی ها را در کشور به خوبی انجام دهد؟

اول نسبت به انتخابات سال گذشته ریاست جمهوری اشاره ای بکنم. روحانی کاندیدای اصولگرایان و اصلاح طلبان نبود. بلکه منفرد وارد میدان شد. اما در اواخر کار با کنار رفتن دکتر عارف آراء وی به حساب روحانی ریخته شد، البته نه همه آراء . اما نتیجه این شد که روحانی نصاب رای را آورد. طیفی که روحانی را حمایت کردند، اکثرا از قشر متوسط و غیر حزبی جامعه بودند. این رای ، رایی نبود که روحانی را رئیس جمهور اصلاح طلب بنامیم. روحانی نه در گذشته اصلاح طلب بود و نه اکنون. ولی رفتاری که اصلاح طلبان نشان دادند فرصت تلقی کردن دوره ریاست جمهوری روحانی بود و به نوعی مصادره کردن این انتخابات.

برگردیم به قبل از انتخابات ببینیم جایگاه و موقعیت اصلاح طلبان چه بود؟ در واقع اصلاح طلبان بعد از وقایع سال ۸۸ صحنه را باختند و از هم متلاشی شدند. تمام تشکل هایشان تعطیل شد. لیدرها به حاشیه رفتند و همه اظهارنظر ها چه از طیف خودشان چه از طیف دیگر نشان داد به این زودی نمی توانند به عرصه سیاسی برگردند و سهم آنها برای دست یافتن به قدرت سهم قابل توجهی نیست . برای همین خاتمی به میدان رقابت نیامد و وقتی آیت الله هاشمی رفسنجانی مطرح شد این عده ذوق زده شدند و سپس به حاشیه خزیدند که اگر هاشمی هم می آمد و رئیس جمهور می شد این همان هاشمی بود که اصلاح طلبان او را عالیجناب سرخ پوش تلقی کرده بودند و نگذاشتند در مجلس ششم وارد شود و کف رای را برای او به وجود آوردند. اینها را فراموش نمی کنیم!

پس اصلاح طلبان شیرازه تشکل های خودشان را در هم ریخته بودند. با این انتخابات دو مرتبه در حال جان گرفتن هستند. نه اینکه اینها منشا موفقیت در این انتخابات شده بودند. سهم آنها شاید در حد ۱۰ درصد از آراء روحانی باشد. اما امروز روحانی اگر دو مرتبه کاندیدا شود و انتخاب شود بخش اعظمی از آراء او خارج از جریان اصلاح طلبان خواهد بود. یعنی همان ۱۰ درصد هم با ایشان همراهی نخواهند کرد. البته شاید درصدی از توده مردم که هوادار جریان اصلاحات هستند روحانی را همچنان بپسندند. چرا؟ چون روحانی خواسته های آنها را دنبال نمی کند. خیلی روشن است. اینکه ما در رسانه ها می بینیم دائما مطالباتشان را از ایشان مطرح می کنند باید بگوییم که “اشتباه گرفتید”

به قول حجاریان، روحانی در زمانی اعلام کرده بود که “اصلاحات مرد.” البته من این اعتقاد را نداشتم . مصاحبه های من موجود است که قبل از انتخابات سال ۹۲ می پرسیدند جریان اصلاح طلب به مهاق رفته و من می گفتم خیر، اما توانایی میدان داری ندارد.

روحانی چنین اعتقادی ندارد که مدیون جریان اصلاح طلب است. بنابراین اگر دیدگاهی دارد که آن دیدگاه ها متفاوت از جریان اصولگراست ، دیدگاه های خودش است. شخصیت ایشان اقتضا کرده برخی از اینگونه مواضع را بگیرد. شاید در برخی از موضع گیری های روحانی چیزهایی باشد که مطالبات عامه مردم را که در قالب جریان اصلاح طلب از ایشان حمایت کردند داشته باشد. اما واقع مساله ایشان آدم مستقلی است. الان هم حمایت بیشتری را از جریان اصولگرا دارد.

جامعه روحانیت مبارز از ایشان بعد از موفقیت در انتخابات حمایت کرد و حمایتی قوی بود. آیت الله مهدوی کنی که انشالله خداوند به ایشان شفا عنایت کند، اظهار کردند که روحانی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت است و تبریک موفقیت ایشان را به عنوان دبیر کل جامعه روحانیت اعلام کردند. پس از آن نیز مواضع این جامعه در حمایت از ایشان بود.

جامعه روحانیت در راس طیف اصولگراست و این نشانگر حمایت قوی اصولگرایی از روحانی است. البته انتقاداتی هم هست، اما به معنای در نظر نگرفتن حمایت نیست. حمایت همچنان وجود دارد. رهبر معظم انقلاب هم از ایشان حمایت می کند و از این جهت هم موظف می دانیم که حمایت کنیم. با توجه به اینها تصور می کنم مسیری که روحانی دارد همچنان مستقل طی می شود.

آراء روحانی نسبت به این دوره بیشتر شده است

فکر می کنید در انتخابات بعدی تعداد اصولگرایانی که به دکتر روحانی رای می دهند بیشتر خواهد شد؟

قطعا بیشتر خواهد شد. البته قابل توجه اینست که اولا آراء روحانی بالا رفته و پایین نیامده است. ثانیا بیشتر حمایت کنندگان روحانی از جریان اصولگرایی است. بعضی از اصلاح طلبان به امید تغییراتی به ایشان رای دادند که آن تغییرات محقق نمی شود. یا قابلیت تحقق ندارد و یا چنین اراده ای در رئیس جمهور نیست.

 به طور مصداقی می توانید به این تغییرات مطالبه شده از سوی اصلاح طلبان اشاره کنید؟

کمی برایم دشوار است، گرچه آدم شفافی هستم. اما اجمالا نسبت به بعضی از آزادی ها انتظاراتی داشته اند یا موضوع شکست حصر … اینها چیزهایی نیست که در اراده رئیس دولت یازدهم باشد. زیرا از حوزه کاری ایشان خارج است و در این شرایط مطالبه از او نیز بی معناست. اگر کسی بخواهد روحانی را با میرحسین موسوی مقایسه کند و تصور کند آنچه می شد از موسوی درخواست کرد از روحانی هم می شود، حتما اشتباه کرده است. زیرا روحانی مخالف جدی مواضع میر حسین موسوی بعد از انتخابات ۸۸ است. بنابراین چگونه می شود انتظار داشت که راهی را برود که او می خواسته برود یا از او انتظار داشتند که برود.