راهبرد تیم اوباما مبنی بر استفاده از برداشته شدن تحریم‌ها به عنوان طعمه در کنار بهبود وجهه ایران به عنوان کشور حامی تروریست از نظر افراد باهوش و با ذکاوت چیزی نیست جز باز کردن دیوارهای شهر بر روی تیم تروریستی لاکوشر نوسترا!

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ مارک گلن نظریه‌پرداز و تحلیل‌گر ارشد مسائل سیاسی آمریکا و غرب آسیا، از منتقدان اصلی سیاست های رژیم اشغالگر صهیونیستی و نفوذ این رژیم در آمریکاست و بر ضرورت اتحاد مسلمانان و مسیحیان در برابر دشمن مشترکشان "صهیونیسم جهانی" تاکید دارد. وی یکی از موسسان جنبش همبستگی هلال احمر و صلیب نیز هست. مارک گلن در مصاحبه ای اختصاصی با فرهنگ نیوز به بررسی تغییر و تحولات منطقه ای و جهان و مسائل مربوط به مذاکرات هسته ای پرداخته است.
همزمان شدن سخنرانی نتانیایو در کنگره و جشن سالانه پوریم را چگونه بررسی می کنید و تحلیل شما راجع به صهیونیست‌های افراطی که به دنبال جنگ با ایران هستند چیست؟
هر چند تصورش خیلی دشوار است و ظاهرا غیر ممکن به نظر می آید، اما ظاهرا اینگونه به نظر می آید که جنون بنیامین نتانیاهوی دیوانه تابع شرایط و روشی مشخص است. البته منظور این نیست که او منطقی باشد، حقیقت را بر زبان آورد و یا حتی تا حدودی به حقیقت نزدیک گردد چون بر کسی پوشیده نیست که چنین چیزی در بطن وی راهی ندارد.
منظور این است که نوعی منطق و خرد در ورای جنون بی حد و حصر وی قرار دارد و افرادی که می خواهند در این دوره و زمانه برزخی زندگی و آزادی خود را حفظ نموده و در جستجوی خوشبختی باشند می توانند با اندکی دقت در وی بفهمند چه چیزی باعث شده است که وی مثل یک بمب ساعتی به تیک تاک بیفتد. خیلی ها امیدوارند با موشکافی منطق و مکانیسم های پیچیده ای که فرایند ذهنی وی را تشکیل می دهد به تصویری دقیق از آنچه که وی به دنبالش است دست یابند و بفهمند وی برای رسیدن به این اهداف حاضر است چه کارهایی انجام دهد.
** نتانیاهوی دیوانه به دنبال سلاخی و کشتار 75 میلیون ایرانی است **
موضوعی که اکنون توجهات را به خود جلب نموده است سخنرانی جنجال بر انگیر وی برای کنگره آمریکا در 15 مارس است که اتفاقا مقارن با جشن سالیانه پوریم بود که در طی آن یهودیان سراسر دنیا از هر نژاد، طبقه اجتماعی و اندازه که باشند دور هم جمع می شوند تا خاطره کشتار 75 هزار ایرانی را توسط هم کیشان خود آنگونه که در ماجرای استر در کتاب مقدس آمده است جشن بگیرند. او که سودای بدل شدن به مردخای (عموی استر که گفته می شود همه این خونریزی و کشتار به رهبری وی بوده است) عصر خود را دارد به همه مزدوران و خائنین اعلام کرد که آنچه وی خواستار آن است تکرار دوباره و واقعی آن ماجرا به شکلی مدرن و نو است، اما این بار این آمریکاست که باید این کار شنیع، کثیف، خطر ناک و مملو از چالش ها و خطرات سیاسی و فیزیکی را انجام دهد و این بار به جای 75 هزار نفر، هدف سلاخی و کشتار 75 میلیون ایرانی است.
وی هرگز اشاره ای دقیق به قتل عام در سخنرانی های خود نداشت. علیرغم جنون جنایتکارانه ای که وی دارد، هنوز هم بخش کوچک و اندکی از ذهن بیمار و هار وی سالم مانده است (البته تا به امروز!) به نحوی که همچون گرگی که زیرکانه وارد طویله گوسفندان می شود سعی می کند خواب آن ها را به هم نزند. همان بهتر است که آن کلاه به سر کوچک در حیرت احمقانه و اندکی دور از فناپذیری خود باقی بماند تا اینکه ناگاه بفهمد چه خطری وی را احاطه نموده است که بخواهد به سرعت خود را از آن براهند.
اما این مساله که وی می خواهد همان بلایی که سر عراق آمد بر سر ایران بیاید و اینکه وی آمریکا را به عنوان عامل اجرای این کار انتخاب نموده است موضوعی نیست که بخواهیم به بحث در مورد آن بپردازیم. این موضوعی است که همه آن را درک نموده اند، درست مثل ابرهای سیاه در آسمان که خبر از طوفان می دهند. هنگامی که نرم افزار بیمار و بی نزاکتی که در هارد دیسک ذهن وی در حال کار است را در کنار سخنان یاوه و پوچی که طی چند سال گذشته در مورد نابودی ایران بر زبان رانده است را کنار هم قرار دهیم، حتی افرادی که 2 بعدی ترین طرز تفکر و اندیشه را دارند هم در کسری از ثانیه متوجه این موضوع می شوند که این موضوع چیزی بیش از شلیک نامه های آتشین و نگاه های شیطان صفتانه به سمت جمهوری اسلامی ایران می باشد. با نگاهی به آمریکا (و باقی کشورهای غربی که آمریکا آن ها را با خود به هر سو می کشد) به عنوان نوادگان رومی هایی که هم کیشان و هم قومی های نتانیاهو را در سال 70 میلادی از یهودیه بیرون راندند این مساله را در ذهن انسان متبادر می نماید که تا زمانی که موضوع اسرائیل، اسرائیل و اسرائیل مطرح باشد، هنوز هم توازن هایی باقی مانده است که تنها با چند پوند گوشت آمریکا و کشورهای غربی می تواند محقق گردد.


علت این همه تبلیغات در خصوص بحث هسته ای ایران چیست؟ مقصود شما در یکی از سخنرانی هایتان از "راکتورهای ایدئولوژی شیعه" چیست؟
تمرکز فراوان بر روی برنامه هسته ای ایران دقیقا همان جایی است که احساس می شود به منظور درک بیماری ذهنی و بی قراری نتانیاهو باید چند عکس بوسیله اشعه ایکس از ذهن معیوبش گرفته شود. درست مثل آن دسته از مشاورین اردوگاه که قصه های تکراری جن و پری را برای گروهی از پیش آهنگان تازه کار که دور آتش جمع شده اند تعریف می کند، نتانیاهو نیز از اینکه می بیند عده ای آنقدر احمق هستند که گوش، چشم و ذهن خود را به طلسم های جادویی و هنر های سیاه وی تقدیم می دارند کاملا سرمست شده و لذت می برد.
تنها نقص این مثال این است که مشاورین اردوگاه می دانند آنچه تعریف می کنند صرفا جنبه سرگرمی و تفریح دارد اما نتانیاهو می خواهد با وحشت آفرینی در میان توده ها و توسل به ترکیبی از غیب گویی های یهودانه و داستان های ذکر شده در تورات به این جنگ جامه عمل بپوشاند.
** نتانیاهو یک دروغگوی بالفطره و مادرزاد است **
موضوعی بحث بر انگیز در مورد تمام این وقایع و رخدادها این است که هرچند وی یک دروغگوی بالفطره و مادرزاد است و مهارت فراوانی در عملی نمودن شعار موساد مبنی بر اینکه "با توسل به فریب می توانی جنگ به راه بیاندازی" دارد، اما همانند یک ساعت خراب که هر روز دو مرتبه زمان صحیح را نشان می دهد گفته های پدرخوانده دروغ و نیرنگ مبنی بر اینکه "ایران هسته ای اگر مقابلش ایستادگی نشود اسرائیل را از روی نقشه محو می نماید" بارقه هایی از حقیقت نیز دارا می باشد. البته نمی توان این حقیقت را از نوع حقیقت های استفان کینگ واری دانست که نتانیاهو در قصه ها و افسانه های تخیلی خود به کار می برد و در آن سخن از "ابرهای قارچی" و سرزمین های نابود شده به واسطه مناقشات اتمی و اسکلت هایی که همه جا را پوشانده اند بر زبان می آورد. کابوس ساختگی و جعلی نتانیاهو با موشک های قاره پیما، تسلیحات هسته ای، بمب های آلوده یا هر نوع مواد مرگبار به کار رفته در آزادسازی قدرت جهنمی و ویرانگر سلاح های هسته ای همچون اورانیوم 235، پلوتونیوم 239، توریوم 227، کازیوم 137 و غیره ارتباطی ندارد.
** راکتورهای ایدئولوژی شیعه، غنی سازی قدرتمندتر از مواد رادیو اکتیوی **
بر عکس، تهدیدهایی که در کمین موجودیت این قلمرو شیطانی و نسل کش موسوم به دولت یهود و همچنین ساختار قدرت حساس آن در تمام دنیا نشسته است از چیزی ناشی می شود که هزاران مرتبه قدرتمندتر از مواد رادیو اکتیوی است که محصول نهایی تسلیحات گرمایی هسته ای را تولید می نمایند. این تهدید که ریشه در تاریخ ایران دوانده است، در راکتورهای ایدئولوژی شیعه غنی سازی شده است، در سانتریفیوژهای فرهنگ ایرانی پالایش شده است و در میادین مختلف نبرد از سوریه گرفته تا عراق، یمن، جنوب لبنان و فراتر از آن با موفقیتی ویرانگر علیه اسرائیل به کار گرفته می شود، مولفه ای است که با نام فوریه 1979 (بهمن 1357) شناخته می شود.
آن هایی که تا به حال این اصطلاح به گوششان نخورده است باید این موضوع را بدانند که در هیچ یک از جداول تناوبی عناصر نمی توانند آن را پیدا کنند. هیچ صفحه ای در ارتباط با آن در ویکی پدیا وجود ندارد و هنگامی که در رسانه های متعلق به یهودیان به بحث در مورد آن پرداخته می شود (ولو به صورت اندک) با زبانی بسیار مرموز و رمز آلود در مورد آن حرف می زنند. علیرغم اینکه سعی می گردد این مساله دور از ذهن عموم مردم باقی بماند، اما "فوریه 1979" موضوعی است که نقل اصلی محافل و مباحث در پایتخت های مختلف از واشنگتن گرفته تا تل آویو، لندن، ریاض و حتی دور تر از آن می باشد و آنچنان ترس و وحشتی در دل ظالمان و تروریست های سیاسی حرفه ای به وجود می آورد که پنیسیلین نتوانست در دل بیماری های مقاربتی بیاندازد. هر چند رهبرانی هستند که شب ها از ترس و فکر و خیال پایانی که این ایزوتوپ بر رویه ظالمانه آن ها خواهد داشت خواب بر چشمانشان نمی آید، یک رهبر هست که بیش از سایرین از آن وحشت دارد و او فردی نیست جز نتانیاهو.
درک دلیل این امر بسیار آسان می باشد. همانند هر آنتی بیوتیک زندگی بخش، قدرت درمانی و نجات دهنده "1979" در حکم کیش و ماتی در برابر ماده سمی و رادیو اکتیو "یهودیوم 666" می باشد که سوخت دستگاه های یهود در سراسر دنیا را تامین می نماید. اسرائیل و دست نشانده های وی که همانند موش های آلوده به طاعون در سراسر دنیا گسترده شده اند و به واسطه این مواد سمی، آلوده و اعتیاد آور استخراج شده از تاریخ یهود، غنی شده در راکتورهای ایدئولوژی صهیونیستی و پالایش شده در سانتریفیوژهای یهود همچون مرضی مهلک تمام جهان را در بر گرفته اند و در میادین نبرد گسترده از مصر گرفته تا آشور، یونان، روم و سپس بقیه جهان غرب، ملت ها و تمدن ها را در سطوح اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اخلاقی به ویرانه بدل نموده اند. محال است جامعه ای را پیدا کنید که این ماده در آن وجود دارد (یا داشته است) و حتی یک بخش یا هکتار از آن توانسته باشد سلامت، پویایی، زندگی و پایداری خود را در برابر آن حفظ نموده باشد.
پروفسور مایکل جونز مقاله ای نوشته است با عنوان "1979 سالی که دنیا را تغییر داد". کمی راجع به این واقعه بگویید. شما در یکی از مقالات خود گفته بودید که اعتقاد دارید ایران تهدیدی هسته ای است، آیا این همان تهدیدی است که نتانیایو می گوید؟
عبارت فوریه 1979 اشاره به ماه و سالی دارد که در آن "بهار ایرانی" رخ داد و یک انقلاب مردمی واقعی علیه دیکتاتوری دست نشانده آمریکا، بریتانیا و اسرائیل در آن کشور به وقوع پیوست و دستاورد آن چیزی شد که امروزه با نام جمهوری اسلامی ایران شناخته می شود. بر خلاف آن دسته وقایع خاورمیانه که از این رویداد سرمشق گرفتند و با نام بهار عربی شناخته می شوند، آنچه ایرانیان در آن سال موفق به انجامش شدند ایجاد یک ملت واقعا مستقل و خود مختار بود، بر خلاف ملل دیگر که انقلاب های ساختگی در آن ها صرفا توانست یک دیکتاتور تحت الحمایه غرب/صهیونیست ها را از مسند قدرت پایین کشیده و یکی بدتر از وی را به جایش بنشاند.

** دشمن به دنبال براندازی نظام انقلابی ایران است **
موضوعی که از همه بیشتر آمریکا، اسرائیل و دول غربی را نگران ساخته این است که انقلاب 1979 تا امروز نیز ادامه یافته است. هر چند در عمده انقلاب ها پس از آنکه عامل فوری انقلاب از صحنه کنار زده می شود شعله های آن انقلاب فروکش می نماید، اما انقلاب 1979 ایران همچنان پدیده ای ماندگار و پابرجای باقی مانده است. علیرغم 36 سال تحریم، تقلب، تلاش برای بر اندازی، جنگ 8 ساله با عراق و کلک های پلید دیگر که همگی در صدد ایجاد ناپایداری و نا آرامی در ایران و نهایتا بر اندازی نظام حاکم و جایگزینی سیستمی بودند که با آنان همکاری بیشتری داشته باشد، ایران نه تنها استقلال و خود مختاری خود را حفظ نموده است، بلکه اکنون در حال صدور انقلاب خود به بقیه دنیا نیز می باشد.
اینکه انقلاب ایران و عبور آن از مرزها و ورودش به دیگر کشورها مساله ای است که منجر به تشویش و نگرانی نتانیاهو شده است هم موضوعی نیست که بخواهیم در موردش به بحث بپردازیم. او (و همچنین بقیه دنیا که اکنون به واسطه کمپین و تبلیغات پر سر و صدای وی برای تکرار ماجرای استر بر سر ایران کر شده اند) به خوبی می دانند جمهوری اسلامی هرگز به دنبال دستیابی به تسلیحات هسته ای نیست که بخواهد با توسل به آن اسرائیل را در یک انفجار اتمی از روی نقشه محو نماید. او و سایر همفکرانش – که در قدرتمند ترین کوریدور های آمریکا و جهان غرب رخنه نموده اند – که خواهان قتل عام 75 میلیون ایرانی هستند- از این مساله آگاه می باشند که اگر "ایران به سلاح اتمی دست یابد"، هیچ نوع خطر و تهدید نابودی در کمین جهان ننشسته است.
** دولت یهود بزرگترین تیمارستان بیماران روانی و ذهنی بر روی زمین **
سلاح هسته ای که ایران در اختیار دارد (و توانسته است از آن با موفقیت فراوان استفاده نماید) ارتباط کامل و مناسب میان ایدئولوژی عملی روش کاربردی است که در برابر سرایت تاثیر صهیونیست ها در خاورمیانه ایستادگی نموده است. دولت یهود - که بنا به هر دلیلی به بزرگترین تیمارستان بیماران روانی و ذهنی بر روی زمین بدل شده است – تنها می تواند در محیطی آکنده از سیستم های معیوب، آشفته و ناپایدار وجود داشته باشد که نمی توانند میان بالا و پایین/ تیره و روشن تمایز قائل گردند. چه کشورهایی که در میدان دید و شنید دولت یهود در خاورمیانه هستند و چه آن دسته کشورهای غربی که دولت یهود را در محدوده ای فراتر از اسرائیل شکل می دهند، تنها راه حمایت و پشتیبانی از حیات این کودک بیمار این است که تمام کشتی های مختلف این دولت تحت کنترل منافع سازماندهی شده یهودیان باشند که پیوسته در میان اموج خروشان و کف آلود اجتماعی و سیاسی غوطه ور هستند. به عبارت بهتر، همانگونه که رافائل ایتان مامور پیشین موساد گفته است "زمانی که ما یهودیان وارد این سرزمین بشویم، تنها کاری که آن ها می توانند انجام دهند این است که مانند سوسک هایی که به آن ها سم زده شده است سراسیمه و با هیجان به این طرف و آن طرف بروند."
بر سر این موضوع که امروزه چنین شرایطی در خاورمیانه و بقیه دنیا بر قرار است هیچ بحثی نیست. به واسطه پیروی از شعار موساد مبنی بر اینکه "به واسطه فریب می توان جنگ به راه انداخت"، فرقی ندارد که پای کشورهای همسایه اسرائیل که همواره در جوش و خروش هستند وسط باشد یا آن دسته کشورهای غربی که سیاست، پول، رسانه و افکار مردمش در سکوت و آرامش می باشد اما منافع سازمان دهی شده یهودیان آن ها را به شدت در کنترل خویش دارند، این امری ناگزیر است که ادامه موجودیت اسرائیل به آن بستگی دارد.
** انقلاب 1979، غرب را مانند سوسک سم زده کرد **
و این حقیقتی است که ایران به واسطه اصول، سیاست ها و فرایندهایی که در انقلاب موفقیت آمیز سال 1979 خود تعیین نمود توانسته است در برابر بی ثباتی های اجتماعی/سیاسی مصون بماند که اکنون دامنگیر غرب و خاور میانه شده است و غربی ها را مانند سوسک هایی که به آن ها سم زده باشند بازیچه افکار بیمار گونه نتاینیاهو در این مسیر نموده است. هر کس به این مساله شک دارد کافی است تنها به سخنان و حرف هایی که وی در صحن کنگره آمریکا که به زعم وی وظیفه راه انداختن جنگ علیه ایران و نابودی وی را دارد نگاهی دوباره بیاندازد:
"در سال 1979، ایران به قبضه مجاهدین مذهبی در آمد. همان سال آن ها متن قانون اساسی جدیدی برای ایران تدوین نمودند که در آن وظیفه محقق نموده ماموریت ایدئولوژیکی جهاد بر عهده سپاه پاسداران گذاشته شده بود. آیت الله خمینی بنیان گذار رژیم ایران پیروان خود را ترغیب نموده بود که "انقلاب را به سراسر دنیا صادر نمایند."
آدم کش های ایران در غزه، نوکران وی در لبنان، نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مستقر در بلندی های جولان دارند اسرائیل را با سه اهرم ترس و وحشت آزار می دهند. بشار اسد با پشتیبانی دولت ایران در حال کشتار مردم سوریه است. شبه نظامیان عراقی شیعه با پشتیبانی ایران دارند در این کشور خون به راه می اندازند. حوثی های یمن نیز با حمایت ایران در حال در دست گرفتن کنترل یمن می باشند ... ایران اکنون بر چهار پایتخت عربی سیطره دارد: بغداد، دمشق، بیروت و صنعا. اگر اقدامی در برابر این جنگ طلبی های ایران صورت نپذیرد باز هم شاهد این اتفاقات خواهیم بود ... همه باید در کنار یکدیگر دست در دست هم داده و جلوی تصرفات، استیلاء و وحشت آفرینی ایران در منطقه را بگیریم."
آنگونه که از سخنان نتانیاهو بر می آید، وی نه نگران دستیابی ایران به تسلیحات اتمی می باشد که ایالات متحده در سال 1945 با استفاده از آن (آنگونه که آریل شارون جنایتکار جنگی اسرائیل گفته است) نیم میلیون ژاپنی را به چشم بر هم زدنی قلع و قمع کرد ... نه نگران دستیابی ایران به همان نوع تسلیحات هسته ای است که خود اسرائیل در اختیار دارد و همواره تهدید می کند اگر آزمایش کوچک و ارزشمندش در قلمرو یهودیان به شکست بیانجامد بر اساس "گزینه سامسون" از آن بر علیه تمام دنیا استفاده خواهد کرد .
سلاح هسته ای که ایران موفق به ساخت و استفاده از آن به شکلی ویرانگر شده است توانایی وی برای همراه نمودن سایر کشورها و ملل منطقه با خود می باشد؛ به نحوی که ایران به هسته ای بدل شده است که سایر کشورها و ملل منطقه همچون ذرات به دور وی در حرکتند و بدین ترتیب یک اتحاد شبه اتمی مبتنی بر خطوط سیاسی، فرهنگی و نظامی شکل گرفته است. کابوس نتانیاهو این است که کشورهای منطقه که بسیاری از آن ها در حال حاضر در حول محور اسرائیل، آمریکا و غرب در حرکت هستند یک به یک از این مدار بیمار و ناکارآمد خارج شده و جذب کشش ایران شوند.
نتیجه این امر برای اسرائیل دست کم از آنچه که دیرین شناسان از آن با عنوان ELE یا "رویدادی در حد انقراض" یاد می کنند نخواهد بود. یک به یک، کشورهای ناکارآمد منطقه همچون مصر، عربستان سعودی، اردن و غیره که به باشگاه اتمی که ایران 36 سال قبل تاسیس نموده است ملحق می گردند در نهایت تسلیم تاثیرات نجات بخش و حیات بخش فوریه 1979 می گردند چون یون های مثبت حاصل از این مولفه راه خود را به درون سیستم ایمنی سیاسی این کشورهای یافته اند. یک به یک، این کشورهای سابقا بیمار و نا کارآمد سلامت ملی و سیاسی، خود مختاری و توانمندی خود برای حرکت در راستای منافع خویش را باز میابند و همین مساله موضوعی است که به نگرانی نتانیاهو مبنی بر پاک شدن اسرائیل از روی نقشه جامه عمل می پوشاند.
و این مساله (آزاد سازی خاورمیانه و فراتر از آن از ماده رادیو اکتوی و زهر آلود یهودیوم 666) همان "برنامه واقعی تسلیحات اتمی" است که نتانیاهوی دیوانه را به واکنش هایی صرع مانند در سطح عمومی و داخلی وادار نموده است.
باید این مساله را نیز مد نظر داشت که هرچند وی فردی است که آشکار تر از دیگران (به صورت علنی) ندای نابودی ایران را سر داده است، اما نتانیاهو تنها فردی نیست که در مورد دستاوردهای ضد صهیونیستی فوریه 1979 به صرافت و بی قراری افتاده است! جنایتکاران دیگر هم که به اندازه وی مست قدرت بوده و اگر می دیدند یون های مثبت ناشی از انقلاب ایران مثل تشعشعات اتمی درمانی به بیرون از مرز های آن نفوذ کند همه چیزشان را از دست خواهند داد نیز کابوس نتانیاهو را دارند. نمونه بارز آن باراک اوباما رئیس جمهور کنونی آمریکاست که از گفتگو با ایران دم می زند.
آیا تفاوت دیدگاهی بین اوباما و نتانیایو در خصوص برخورد با ایران وجود دارد؟ کدام دید خطرناک تر است؟ این اختلافات حقیقی است یا ظاهرسازی؟
علیرغم وجود یک کمپین روابط عمومی هوشمندانه و سازمان یافته به منظور نشان دادن تفاوت میان این دو رهبر، حقیقت ماجرا حکایت از آن دارد که وقتی پای ایران در میان باشد، اوباما و نتانیاهو مصداق همان عبارت معروف کبوتر با کبوتر باز با باز هستند، هر چند در عمل ممکن است با هم پرواز نکنند! علیرغم تظاهر و ظاهر سازی فریبنده رئیس جمهوری آمریکا مبنی بر علاقه به همکاری با ایران در سطح دیپلماتیک، او نیز به اندازه نتانیاهو به دنبال باز گرداندن اوضاع و شرایط به قبل از سال 1979 می باشد. از دیدگاه ایالات متحده آمریکا که بیشتر تمایلات امپراتوری وار داشته و می خواهد قدرت های دیگر را تحقیر کرده و به استعمار خود در آورد، در سال 1979 ایران سابقه ای بسیار خطرناک در لوحه سیاست به نام خویش حک کرد و توانایی آمریکا برای کنترل ایران از راه دور از طریق مکانیسمی معروف به شاه را از میان برداشت و به جای آن نظامی سیاسی بر سر کار آورد که اولویت اول، دوم و سوم آن حفاظت از منافع ایران بود.
در نهایت متوجه می شویم که علیرغم سایه های تاریک که مبین تفاوت میان این دو نفر می باشند، حقیقت این است که هر دو آدم کش های حرفه ای بی رحم و خونخواری هستند که به هیچ خدایی جز پول، قدرت و امپراتوری سر تعظیم فرود نمی آورند. اگر تفاوتی هم میان آن ها وجود داشته باشد صرفا به روشی که در پیش گرفته اند مربوط می گردد. نتانیاهو مانند گانگستر گستاخ، پر سر و صدا و بی مغزی است که لحظه ای به عواقب و نتایج حرف های سبک مغزانه خویش فکر نمی کند و در روز روشن مغز قربانی خود را با گلوله به بیرون می پاشاند، در حالی که اوباما و همدستانش ترجیح می دهند بی سر وصدا به قربانی خود زهر بخورانند تا وی را در طولانی مدت از پای در آورند و بدین ترتیب هیچگونه شک و شبهه ای ایجاد ننمایند.
** اوباما خطرناکتر از نتانیاهو **
به همین دلیل است که اوباما و همدستانش در مقایسه با نتانیاهو بسیار برای موجودیت ایران و ادامه فوریه 1979 خطرناک تر می باشند. اگر یک گلوله از یک اسلحه اسرائیلی وارد حریم هوایی ایران گردد ممکن است تمام کارهای صبورانه و طاقت فرسایی که اوباما و همدستانش به امید ایجاد/گسترش تفرقه های اجتماعی/نسلی/طبقاتی در جامعه ایران به عنوان پیش در آمدی بر ناآرامی های اجتماعی مد نظر خویش که قرار است منجر به ایجاد ناآرامی در رژیم ایران و سرنگونی آن گردد انجام داده اند را به هم بریزد. تمام محبت ها و روی خوشی که غرب و آمریکا در مذاکرت، تحریم ها و چهره مهربان خود در قبال ایران و برنامه هسته ای وی نشان داده اند صرفا تئاتری است که هدفش دست یابی به سیستمی است که تا به امروز دور از دسترس آن ها بوده و از سال 1979 تا به امروز بی آذار و آرام بوده است.
راهبرد تیم اوباما مبنی بر استفاده از برداشته شدن تحریم ها به عنوان طعمه در کنار بهبود وجهه ایران به عنوان کشور حامی تروریست از نظر افراد باهوش و با ذکاوت چیزی نیست جز باز کردن دیوارهای شهر بر روی تیم تروریستی لاکوشر نوسترا! سیستم بانکی ایران در مقابل صندوق بین المللی پول و غیر آسیب پذیر شدن بانک جهانی، بنابرین غرب خواهد توانست به راحتی فشار دادن یک دکمه در ایران آشفتگی اقتصادی ایجاد کند. سرویس های اطلاعاتی و امنیتی ایران خلع سلاح، لخت و سست می گردند و بدین ترتیب جاسوسان و خرابکاران غربی (که تا به این لحظه مجالی برای فعالیت های خود در ایران نداشته اند) خواهند توانست جای پایی برای خود بگشایند و سر انجام آن چیزی نخواهد شد جز آشوب سیاسی/اجتماعی که غرب در سراسر دنیا راه انداخته است تا آزادی عمل را نصیب خود گرداند. فرایند های سیاسی ایران دستخوش چنان دگرگونی می گردد که بار دیگر راه برای ورود دست نشانده ها و آلات دست غربی ها به صحنه قدرت و سیاست باز می شود و کشور آنچنان مطیع غرب می گردد که از آن با عنوان "مرگ به وسیله دموکراسی" یاد می شود (مانند دوره قبل از سال 1979). بدین ترتیب تمام موفقیت هایی که ایران در این مدت به دست آورده است طی یک سری "بلی" ها "خیر" ها اندک اندک از بین می رود.
** گرگ های درنده به دنبال شتر توافق هسته ای وارد ایران خواهند شد **
در نهایت، زیرکانه ترین و مخرب ترین تشعشعات اتمی مرتبط با یهودیوم 666 (هالیوودیسم) همگان را تحت تاثیر قرار می دهد و در زمانی کوتاه خود را در قلب ها، ذهن و روح مردم ایران علی الخصوص جوانان نشان خواهد داد. نتیجه آن می شود که فرهنگ کهن، پویا و تاریخی ایران و مردمش به بازتابی از همان "سوسک های سم خورده" بدل می شوند که امروز نماد عینی مردم و جوامعی می باشند که به لحاظ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی پدیده ای موسوم به "اسرائیل بزرگ" را تشکیل می هند.
همانطور که ضرب المثلی قدیمی که از زمان های دور در خاورمیانه رواج داشته است می گوید: "زمانی که شتر پوزه اش را داخل چادر کند، قطعا باقی بدنش نیز به دنبال وی خواهد آمد. قطعا با در نظر گرفتن آنچه که امروز در حال وقوع است و همچنین حرکت به سمت بی ثمر سازی ماجرای 1979 مشخص است اینبار هم این سناریو تکرار خواهد شد.
نگران کننده تر از شتر که چادر را خراب می کند و همه چیز را موقتا به هم می ریزد آن گرگ هار و گرسنه ای است که چادر را با تیزی دندانش می درد و آن هایی که در آن هستند را می بلعد ...
موضوعی که در این میان بدتر است وجود یک گرگ نیست، بلکه گله ای از گرگ هاست که هرچند – مانند نتانیاهو و اوباما – هر از چند گاهی بر هم حمله کرده و به یک دیگر چنگ و دندان نشان می دهند اما به صورت گروهی و از عقب و جلو قربانیان نگون بخت خویش را می درند.
گفتگو از: حامد قشقاوی- پژوهشگر آمریکای شمالی و اروپای غربی(+)

"Our President, analytical news site"