رئیس جمهور در همایش اقتصاد ایران گفت: «مذاکرات به‌معنای آن است که پلی بین خواست ما و طرف مقابل تعریف شود. آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست بلکه آرمان ما به مغز و قلب و اراده ما وصل است». این سخنان رئیس جمهور واکنش ها و پاسخ های متعددی از سوی اقشار مختلف داشت.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛رئیس جمهور در همایش اقتصاد ایران گفت: «مذاکرات به‌معنای آن است که پلی بین خواست ما و طرف مقابل تعریف شود. آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست بلکه آرمان ما به مغز و قلب و اراده ما وصل است». این سخنان رئیس جمهور واکنش ها و پاسخ های متعددی از سوی اقشار مختلف داشت که چکیده ای از نظرات مخالفین این دیدگاه آن به شرح ذیل می باشد:

*** محمدرضا نقدی:

فرمانده بسیج مستضعفین در پاسخ به برخی اظهارات نسنجیده:

انقلابیهای قلابی به آرمان های انقلاب اعتقادی ندارند

سردار محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفین هفته گذشته در مجمع عالی بسیج پیشکسوتان جهاد و شهادت که در سالن 5 آذر برگزار شد، گفت: عهد و پیمانی که با خدا بسته شده است با گذر عمر و تغییر وضعیت شغلی تغییر نمی کند.

سردار نقدی با بیان اینکه این پیمان از ازل تا ابد ادامه داشته و پیامبران الهی و اهل بیت نمونه عینی آن هستند اظهار داشت: پیامبر و امیرالمومنین تا آخرین روزهای عمر خود در حال آماده سازی سپاه جهت نبرد با دشمنان بودند و امام راحل نیز در اواخر عمر خود، شور انقلابی بیشتری نسبت به قبل داشت. رییس سازمان بسیج مستضعفین در ادامه سخنان خود خاطرنشان کرد: انسانی که برای رضای خدا تلاش کرده، هر قدر مسن شود انقلابی تر می شود و انقلابی های قلابی که برای خدا کار نکرده اند و امروز با از دست دادن شور جوانی و به نام عقلانیت و خردگرایی حرف از تعطیلی مبارزه می زنند، بی خرد هستند چراکه جوانی خود را از بین برده اند.

وی درباره انقلابی های قلابی تصریح کرد: اینها انتظار دارند زمام امور به دستشان داده شود در حالیکه در روز عاشورا به اسکی روی آب پرداخته و یا در 28 صفر به شکار تفریحی می روند.

جانشین فرمانده کل سپاه در امر بسیج، پیشکسوتان را بهترین افراد برای حفظ ارزش ها دانسته و بیان کرد: امام راحل تاکید داشتند که تا کفر و شرک هست و بانگ اسلام در جهان طنین انداز نشده، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم. وی با بیان اینکه آرمان ما نه سانتریفیوژ بلکه نابودی کاخ سفید و محو صهیونیسم است، تصریح کرد: هر کسی به این آرمان ها اعتقاد ندارد و به نام خردگرایی روی این آرمان ها خط کشیده و از تعطیلی مبارزه حرف می زند باید صادقانه بگوید که انقلابی نیست چراکه ما برای این آرمان ها تا سفید شدن موهای خود و حتی بعد از واگذاری مسئولیت به جوانان تلاش می کنیم.

سردار نقدی عزت، عظمت و پیشرفت امروز را پاداش خداوند به ایستادگی و مقاومت ملت ایران دانسته و افزود: قبل از انقلاب شش میلیون بشکه نفت از کشور خارج می شد و در تمام اطراف تهران حلبی آباد وجود داشت ولی امروز با کمتر از یک میلیون بشکه نفت، سه برابر جمعیت آن روز به صورت پیشرفته زندگی می کنند.

وی مشکلات امروز را بسیار کمتر از مشکلات دوران دفاع مقدس و انقلاب دانسته و ابراز داشت: امروز هیچ حجتی برای تعطیلی مبارزه نداریم چراکه عظمت ایران در منطقه و شکست های پی در پی صهیونیسم و آمریکا نشان دهنده درستی مبارزه تا امروز است.

رییس سازمان بسیج مستضعفین به سخن امام خمینی(ره) که فرمودند جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، اشاره و تصریح کرد: تا امروز تمام وعده های امام بزرگوار محقق شده و بر توطئه های دشمنان غلبه کرده ایم و از آن نیروی جدیدی برای کشور بوجود آمده است و ان شاء الله همراه با امام خود در بیت المقدس نماز می گذاریم.

وی فرماندهی داعش را از داخل سفارت آمریکا در بغداد دانسته و اظهار داشت: آمریکا در عراق مستقیما از داعش حمایت می کند و هواپیماهای آمریکایی، تجهیزات و تسلیحات مورد نیاز را برای داعش در عراق رها می کنند که برخی از آنها به دست خودی ها رسیده است.

 

***  محمدکاظم انبارلویی:

 آرمان به سانتریفیوژ وصل است چون سانتریفیوژها به خون شهدای هسته ای وصل اند

رئیس جمهور در همایش اقتصاد ایران گفت: «مذاکرات بهمعنای آن است که پلی بین خواست ما و طرف مقابل تعریف شود. در ژنو برخی از تحریمها در حوزه خودرو، پتروشیمی و کشتیرانی برطرف شد و بخشی از اموال بلوکه شده ما آزاد شد که در مقابل، ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و بگوییم فلان نوع غنیسازی که در حالحاضر به آن نیاز نداریم برای مدتی متوقف میشود» آیا این کار بهمعنای زیر سؤال رفتن آرمانها و اصول ماست؟ آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست بلکه آرمان ما به مغز و قلب و اراده ما وصل است».

آیا صورت مسئلهای که آقای رئیسجمهور درباره مناقشات هستهای ایران و 1+5 نوشتهاند درست است؟

آیا موضوع مذاکرات ما با غرب همین است که رئیسجمهور میفرمایند؟

شعار ملی «انرژی هستهای حق مسلم ماست» که از متن فهم مردم ما صادر شده است ناظر به حفظ استقلال علمی کشور است. استقلال یکی از آرمانها و شعارهای اصلی انقلاب اسلامی است.

اینکه چند کشور قلدر جهانی بیایند بگویند شما حق ندارید در فلان رشته علمی که موجب اقتدار و تضمین امنیت شما میشود کار کنید و باید کرکره تحقیقات علمی و عملی خود را پایین بکشید، نوعی مقابله با استقلال کشور است.

اینکه گفته شود؛ آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست، یک مغالطه است، مثل اینکه به رهبران نهضت ملی شدن صنعت نفت گفته شود این همه داد و فریاد و درگیری با امپریالیسم انگلیس و آمریکا درست نیست، آرمان ما وصل به چند بشکه نفت ناقابل نیست!

اما دیدیم در دهه 30 همه ملت با هر نوع گرایش ایستادند و از استقلال اقتصادی کشور دفاع کردند. اکنون هم ملت ایستاده است و از استقلال علمی و شرافت دانشمندان خود دفاع میکند.

اینکه مسئله مهمی نیست که زحمتی برای ادراکات ما از باب رعایت مصالح و امنیت ملی داشته باشد، گاهی ممکن است «زدن پکی به یک قلیان» نه تنها آرمان ما را به خطر بیندازد حتی ممکن است ما را از دین خارج کند.

در قضیه جنبش تنباکو و فتوای میرزای شیرازی ما با همین صورت مسئله روبهرو بودیم. ملت ما با همین فتوا برای حفظ استقلال کشور قلیانها را شکستند و حاضر نشدند حتی پکی به یک قلیان بزنند. حال اگر آن موقع کسی میگفت چه ربطی بین زدن پک به قلیان با آرمان و دین ما دارد آیا مسموع  بود؟!

اکنون غرب بهرهبری آمریکا بیش از یک دهه است که با اعلام جنگ مستقیم اقتصادی تحت عنوان تشدید تحریمها به مقابله با ملت ایران آمده است. آنها به این هم اکتفا نکرده و دانشمندان هستهای ما را ترور کردند و پولهای ما را بلوکه نمودند. این اقدامات اعلام جنگ مستقیم با ملت برای اخلال در استقلال علمی کشور است. حالا پس از 10 سال بیاییم بگوییم؛ «آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست.» یعنی چه؟ آیا این کوچکسازی یک موضوع مهم در حوزه استقلال ملی نیست؟ صورت مسئلهای که رئیس جمهور برای چنین نتیجهگیریای نوشتهاند کاملاً غلط است.

غربیها بهازای اقدامات عملی ما کاری نکردند. آنها در توافق ژنو متعهد شده بودند که تحریمهای جدید وضع نکنند. تاکنون یکصد نوع تحریم جدید به تحریمهای قدیم اضافه کردهاند و 9 مورد آن همین چند روز پیش بود. آنها ما را مجبور کردند ذخایر 20درصد را منهدم کنیم، در حالی که میشد این ذخایر را فروخت، انهدام آن با کدام عقلانیت سیاسی و اقتصادی معطوف به استقلال کشور میخواند؟

هنوز تحریمهای نفتی و اخلال در مناسبات پولی کشور با جهان خارج بهقوت خود باقی است، آنها کمترین گامی برای رفع این تحریمها برنداشتهاند. اندک اموال بلوکه شده ما را هم که آزاد کردهاند برایش دهها اما و اگر گذاشتهاند. در این باره گفتنیها زیاد است که انشاءالله در فرصتی دیگر که در ظرفیت حوصله رئیسجمهور محترم باشد عرض خواهیم کرد.

آقای رئیسجمهور میفرمایند؛ «آرمان ما به مغز وقلب و اراده ما وصل است.» خوب همین مغز و قلب و اراده به ما حکم میکند که در برابر زیادهخواهی و قلدری و بدمستی قدرتها بایستیم، ما به همین دلیل انقلاب کردیم.

اکنون غربیها در مذاکرات روی برد موشکهای ما حرف دارند و آن را وصل کردند به همین چند سانتریفیوژ ناقابل! اگر تحریمها و فشارهای ظالمانه بهخاطر برد موشکهای ما ادامه یابد، باید بیاییم بگوییم؛ «آیا آرمان ما به چند متر برد بیشتر و کمتر موشکها وصل است؟».

اگر فشارها بهبهانه دفاع ملت ما از قدس و مظلومین فلسطینی بهاتهام حمایت از تروریسم ادامه یابد، درست است بیاییم بگوییم؛ «آرمان ما به ...»؟ به نظر میرسد این منطق برای اقناع افکار عمومی در خصوص کارنامه دولت یازدهم در باب سیاست خارجی و بهویژه در مذاکرات هستهای، عقلانی نیست.

رئیسجمهور بهتر است در اجتماعاتی که ظاهر میشود بهجای فشار به منتقدین و نخبگان کشور، تیغ تیز حمله خود را متوجه قلدرمآبیهای آمریکا و غرب کند و براساس سوگندی که یاد کرده است از «استقلال سیاسی و اقتصادی و علمی و فرهنگی» کشور دفاع کند.

 

 *** پیشنهاد همه پرسی برای رفع حصر از کجا آمد؟

آواز مشترک رسانه های ضد انقلاب و اصلاح طلب

هفته گذشته رسانههای زنجیرهای و اصلاحطلب کشور با ذوق زدگی وصف ناپذیر به استقبال همهپرسی در کشور رفتهاند و این موضوع را تیتر یک روزنامههای خود قرار دادهاند. این موج ایجاد شده حتی کار را به جایی رساند که محمد رضا خاتمی، در این باره وارد موضوع حصر سران فتنه نیز شد و مسئله حصر و انرژی هسته ای را مهمترین مسئله داخلی و خارجی کشور دانست و عنوان کرد که باید این 2 مسئله به رای و نظر مردم گذاشته شود تا یکبار برای همیشه این مسائل با مراجعه به آرای عمومی حل شود.

این رسانهها پیش از این موضوع هم نشان داده بودند که اتاق فکری یکسان همه آنها را کنترل می کند؛ به طوری که گاهاً دیده شده است که حتی یک مقاله در تعدادی از این روزنامهها به طور مشترک به چاپ میرسد. نکته جالب توجه در این هم صدایی رسانههای اصلاح طلب در این است که این بار رسانه های بیگانه و اپوزیسیون هم با تیتر مشخص و همراه با رسانه های اصلاح طلب به استقبال از همهپرسی رفته اند. همصدایی رسانههای اپوزیسیون و روزنامههای زنجیرهای ناشی از یک اتاق فکر برای این دو گروه رسانه است که نه تنها این بار بلکه دفعات گذشته نیر این موضوع به کرات دیده شده است که همه این رسانهها یک محور را در پیش میگیرند. نکته جالب در این هماهنگی این است که اولین بار رفراندوم یا همه پرسی از سوی یک رسانه بیگانه و ضد نظام که از فتنهگران حمایت بی سابقه ای داشته است در اوایل دی ماه مطرح شد. سایت ضد نظام جرس که از خارج از کشور به روز میشود در مصاحبه ای با تقی کروبی، پسر کروبی، پیش از اینکه کسی در کشور در خصوص رفراندوم صحبت کرده و یا مطلبی انتشار دهد، درباره رفراندوم یا همه پرسی از پسر کروبی پرسیده و کروبی نیز به وی پاسخ داده است. در اقدامی هماهنگ تنها یک هفته بعد از این مصاحبه رسانه های اپوزیسیون از خارج از کشور و رسانه های اصلاح طلب در داخل کشور به این موضوع پرداختند و از این موضوع به عنوان تیتر یک رسانه های خود استفاده کرده اند.

موضوع رفراندوم در رسانه های زنجیره و اپوزیسیون نشان داد که اتاق فکری از بیرون از کشور کار هماهنگی این رسانهها را بر عهده گرفته است و در واقع بحث رفراندوم در کشور ایران برای رفع حصر در ابتدا از سوی آنها مطرح شد که برخی از افراد در داخل کشور و رسانه های زنجیرهای هم به دنبال آن این موضوع را برجسته کردند.

رسانهها و افرادی که ادعا میکنند برای نظام جمهوری اسلامی ایران قلم میزنند چگونه به خود اجازه میدهند که نظرات اتاق فکرهای غربی را بدون چون و چرا در کشور اجرا کنند و بدون توجه به نظام و مردم، مباحثی را مطرح کنند که در اتاق فکرهای معاندین برای کشور مطرح میشود؟

 

*** سعید جلیلی

پاسخ صریح نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی به سخنان نسنجیده روحانی:

از قضا، عرصه سیاست خارجی جای آرمان هاست

دکتر سعید جلیلی استاد علوم سیاسی دانشگاه امام صادق علیه السلام که رساله دکترای خود را با عنوان «دیپلماسی پیامبر» دفاع کرده است، چند ماه قبل در تابستان 1393 طی سلسله جلسات اندیشه سیاسی اسلام در قرآن کریم که در دفتر نماینده رهبر انقلاب در شورای عالی امنیت ملی با حضور تعدادی از نخبگان، طلاب و دانشجویان برگزار می شد، به تببین ارتباط اصول و آرمان ها با سیاست خارجی پرداخته بود که بازخوانی آن در شرایط کنونی خالی از لطف نیست. این موضوع البته در چند سخنرانی دیگر نیز مورد توجه دکتر جلیلی بوده است که در ادامه بخشهایی از سخنان وی را ملاحظه می کنید.

تعبیری که بعضیها میگویند دین را چه کار دارید که وارد این محاسبات میکنید. یا مثلاً می گویند اندیشه و کار سیاست خارجی باید ایدئولوژیزدایی بشود، یک بحث جدیدی نیست که بگوییم یک کسانی حالا به این بحث رسیده باشند. نه. این یک بحث قدیمی است. تعبیر خود قرآن است که “وإذا قیل لهم تعالوا إلى ما أنزل الله وإلى الرسول“، پاسخ آنها این است که نه. ما در محاسباتمان به این نیاز نداریم؛“قالوا حسبنا ما وجدنا”، میگویند برای محاسبات ما همان کافی است. این نگاه آن زمان هم بوده و یک چیز جدیدی نیست که حالا خیال میکنند شاهکار کردهاند!

در مسجد النبی در مدینه یک ستونی است به اسم ستون توبه. ماجرایش هم این است که یکی از اصحاب پیامبر خطایی مرتکب شد و بعد خدمت پیامبر آمد و توبه کرد. پیامبر گفتند نه. باید خدا جواب توبه ات را بدهد. اگر خدا پذیرفت آن موقع قبول است. آن فرد رفت و خودش را به آن ستون مسجد النبی بست. تا این که خداوند توبه او را پذیرفت. خطای او چه بود که یک همچین کاری انجام داد و پیامبر گفت این را دیگر باید خدا ببخشد؟ خطای او یک خطای مالی و اخلاقی و اقتصادی نبود، خطای او در سیاست خارجی بود. به عنوان گفتگو و مذاکره با یهودی های بنی قریظه رفته بود اما در حین مذاکره اشتباهی را انجام داده بود لذا وقتی که برگشت خودش گفت نکند این چیزی که من گفتم موجب بشود که آنها در موضع خودشان جدی بایستند و مقابله خودشان را در این مبارزه ادامه بدهند و جدی تر بشوند؟ یعنی این طور نیست که در این محاسبهای که گفته میشود، بگوییم حسبنا الله و نعم الوکیل ولی در کنارش رفتار و عمل دقیق و صحیح نداشته باشیم بلکه عمل صالح میخواهد.

 

 ضرورت واقعبینی در «واقعبینی در سیاست خارجی»

دکتر جلیلی هم چنین در مرداد ماه سال جاری طی سفری که به مناسبت گرامیداشت مقام شهید داریوش رضایی نژاد به ایلام داشت نیز به طور مفصل به این مساله پرداخت و گفت: خیلیها بیان میکنند که وقتی شما دربارهجهان صحبت میکنید، وقتی درباره سیاست خارجی صحبت میکنید، واقعبین باشید. یعنی چه که واقعبین باشید؟ عرض میکنم. بعضیها میگویند اصلاً سیاست خارجی جای آرمان نیست. بعضی دیگر میگویند سیاست خارجی اصلاً جای اندیشه نیست. باید از سیاستخارجی، ایدئولوژیزدایی کرد. من به آنها کاری ندارم. من به همان جملهای که خود آنها بیان میکنند که «در سیاست خارجی باید واقعیت را دید، باید واقعبین بود» میپردازم. این حرف درستی است؛ در سیاست خارجی، در رویارویی با کسانی که در مقام دشمنی و مقابله با شما قرار میگیرند، یکی از ضروریات و ابتداییترین مسائل این است که شما واقعیتها را ببینید. چشمتان را بر واقعیتها نبندید. اگر شما واقعبین نباشید و واقعیتها را نبینید، طبیعی است که نمیتوانید در یک رویارویی، موفقیت لازم را کسب کنید. واقعیتهای سیاست خارجه چیست؟ همه شما امروز میدانید آنچه که امروز بر نظام بینالملل و جهان حاکم است مناسباتی است که مربوط به امروز نیست. سابقههفتاد ساله دارد اما تا امروز ادامه داشته است. این چه مناسباتی است؟ مناسباتیاست که برمبنایآن، چند قدرت به اتکای زور، به اتکای سلاح هستهای آمدهاند و مناسباتی را شکل دادند و گفتند فقط ما چند قدرت میتوانیم این امتیازات را داشته باشیم و دیگران نباید داشته باشند. گفتند ما باید امتیاز وتو داشته باشیم و دیگران نباید داشته باشند. به صراحت هم بیان کردند.

این چند قدرت بیان کردند که ما هستیم که تصمیم میگیریم در دنیا چه مناسباتی باید حاکم باشد. مبنای این مناسبات چیست؟ آیا عدالت است؟ آیا دموکراسی است؟ آیا حقوق بشر است؟ نه. هیچکدام از اینها ملاک و مبنا نیست. خودشان هم میدانند و بیان میکنند این نکته را. سئوال این است که چرا باید از همه دنیا فقط این چندتا کشور این امتیازات را داشته باشند؟ در پاسخ، همان منطق قدیمی استکبار را بیان میکنند: «واستکبروا فیالارض بغیرالحق و قالوا من اشد منا القوه». میگویند چون زور ما از همه بیشتر است باید حاکم باشیم!

 

 سیاست خارجی آمریکا هم بر مبنای ایدئولوژی و آرمانهای لیبرالیسم است

شما اندیشههای این آقای «جان لاک» را در کتابهایش بخوانید. به او پدر لیبرالیسم میگویند. دو رساله حکومتاش این است؛ میگوید این که شما بخواهید کسانی خارج از محیط ما برای خودشان نیاز تعریف بکنند، این طور نیست. این که اینها (در توافق ژنو) میگویند باید نیازهای عملی (برای غنی سازی ایران طبق تعریف آمریکا) تعریف بشود، بر این مبنای استکباری است ولو ظاهر تفکرش لیبرالی است.

این اندیشه است که میآید و شکل میگیرد. آنها هستند که بر مبنای همین اندیشه ولو با لعاب آزادی و با لعاب فلان میگویند، ما باید تعیین تکلیف بکنیم ... من میخواهم این را عرض کنم که واقعیت سیاست خارجی را باید دید. اولش هم عرض کردم اما آنها چرا میگویند باید در سیاست خارجی آرمانزدایی کرد؟ چرا میگویند باید در سیاست خارجی ایدئولوژیزدایی کرد؟ چون آنها میدانند از کجا لطمه خورده‌‌اند. چون میدانند اگر آرمان و اندیشهای باشد که این واقعیتها را خوب بشناسد و خوب بتواند در برابر آنها بایستد، آنها دیگر آیندهای نخواهند داشت.

دکتر جلیلی در 16 آذر 1392 نیز در جمع دانشجویان دانشگاه تهران به مناسبت روز دانشجو با اشاره به این موضوع گفت: کسانی که لیبرالیسم را تعقیب می کنند، به من و شما می گویند عرصه­ سیاست خارجی، عرصه ایدئولوژی و آرمان نیست، عرصه واقعیت است؛ و طنز تلخ امروز ما این است که برخی می گویند تنها با لیبرالیسم می توان با امپریالیسم مبارزه کرد. کشته شدن ده ها میلیون انسان در صد سال اخیر، نتیجه چنین اندیشه هایی است. لذا پس از 68 سال به ژاپن می گوید هنوز به شما اعتماد نداریم؛ باید بگویی مستحق این بمباران هسته ای بوده ای؛ ما نباید از شما عذرخواهی کنیم. وقتی می گویند باید اعتمادسازی شود، این حرف بر مبنای ایدئولوژیک و تئوریک است و اینجا درک عمیق از نگاه و رویکرد دشمن ضرورت پیدا می کند. واقعیت این است که می خواهند واقعیت را نه بر مبنای حقیقت و آزادی بلکه بر مبنای قدرت به نفع کسانی که شهروند درجه یک می دانند، شکل بدهند.

پیش از این دکتر جلیلی در مناظره انتخاباتی سوم کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری در 17 خرداد 1392 با اشاره به این موضوع گفته بود:

جلیلی در پاسخ به نخستین سوالی که از وی پرسیده شد، گفت: سوال خوبی مطرح کردید. عرصه سیاست خارجی هر کشوری به مثابه پارادایم است و اصول و منافع و ارزش هایی دارد که مناسبات بین کشورها بر اساس نقاط اشتراک و افتراق شکل می گیرد. یکی از بحث های ما با آمریکا این است که بین پارادایم های سیاست خارجی ما و این کشور یک تقابل وجود دارد. اصول سیاست خارجی ما با آمریکا تعارض جدی دارد. مثلا تعهد به رژیم صهیونیستی یکی از اصول سیاست خارجی آمریکاست، اما عدم مشروعیت رژیم صهیونیستی جزو اصول سیاست خارجی ایران است و اختلاف این دو اصول یک مبنای تئوریک است و اینکه می گویند سیاست خارجی جای فلسفه نیست، اتفاقا سیاست خارجی جای اندیشه است.

وی عنوان کرد: سیاست خارجی جای اندیشه است. اشغال مشروعیت نمی آورد، قدرت نظامی و انحصار مشروعیت نمی آورد. این یک منطق روشن دارد و به خوبی می توان از آن دفاع کرد. به خاطر تقابل پارادایمیمان با آمریکا می بینید در بحرین و فلسطین و ... دچار اختلاف جدی می شویم. اینجا می شود دوگانگی حرف های آنان را به جهانیان نشان داد.

*** عبدالله الماسی:

 11 نکته در حاشیه پیشنهاد انحرافی رئیس جمهور؛

پیشنهاد همه پرسی عملیات روانی برای فراموشی وعده های اقتصادی

«اگر مذاکرات هسته ای هم به نتیجه نرسید، ما سناریوهای لازم برای مدیریت کشور را تهیه کردهایم و در این زمینه مشکلی نداریم»؛ این مفهوم با بیانهای متعددی از سوی رئیس جمهور و دیگر مقامات ارشد دولت بارها بیان شده و در واقع واکنشی به منتقدان پرشمار سیاست خارجی قوه مجریه است که معتقدند، «دولت همه چیز به ویژه اقتصاد داخلی را به مذاکرات هسته ای گره زده و در انتظار سرنوشت توافق نیمبند ژنو مانده است.» اما با رصد گذرای فضای سیاسی کشور، روشن است که پاسخ دولتمردان به منتقدان را هیچ یک از طرفین حتی خود دولتیها هم باور نکردهاند، چه رسد به ناظران سیاسی و توده مردم؛ شاید به این چند دلیل روشن:

تاکنون دولت اقدام شاخص و عملی محسوسی برای بهبود اقتصاد کشور که نشان دهد، نیم نگاهی به نتیجه مذاکرات ندارد، انجام نداده است؛ بسیاری از اقدامات صورت گرفته و حتی لایحه بودجه سال 94 و احتمالا لایحه برنامه ششم توسعه، میانه خوبی با اقتصاد مقاومتی ندارد.

منتقدان رویکرد هسته ای دستگاه دیپلماسی، به طور مرتب آماج انتقادات تند و تیز و گهگاه توهینآمیز آقای روحانی و دیگر مقامات دولتی قرار می گیرند، زیرا به زعم آنان این منتقدان هستند که بر سر مسیر تحقق توافق هسته ای مانع ایجاد کردهاند. در واقع چشم امید دولت چنان خیره به میز مذاکره شده است که حاضر است حتی با قبول «ننگ منتقدکشی»، این امید را کمرنگ نکند. البته تصور دولت درباره دخالت منتقدان در به هم زدن توافق، بیشتر از ناحیه مشاوران جنجالی رئیس جمهور نشأت می گیرد و در میدان رسانه ای و سیاسی کاربرد دارد.

پیشنهادهای هستهای گاه و بیگاه رئیس جمهور در نشست های مختلفی که به فعالیت هسته ای و حتی سیاست ارتباطی ندارد، گمانه «گره خوردن موضوعات اصلی کشور به مذاکرات هسته ای» را تقویت می کند. جدیدترین و عجیب ترین پیشنهاد آقای روحانی پیشنهاد «برگزاری رفراندم عمومی» بود؛ آن هم به جای «تصویب قوانین در مجلس» که در «نخستین کنفرانس اقتصاد ایران» ارائه شد! رئیس جمهور روز یکشنبه 14 آذرماه در این کنفرانس عنوان کرد: «خوب است بعد از 36 سال یک بار هم که شده این اصل قانون اساسی را اجرا کنیم و برای مسائل مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به جای آنکه قانونی در مجلس تصویب شود، ماده قانونی یا برنامه را مستقیم به آرای مردم و همهپرسی بگذاریم». درباره این پیشنهاد تامل برانگیز که به نظر می رسد در راستای مقدمه این نوشتار است، گفتنی های مختلفی وجود دارد:

یک بعد این پیشنهاد خبرساز رئیس جمهور این است که هر زمان انتقاد از عملکرد اقتصادی دولت و عمل نکردن به وعده های انتخاباتی و دولتی بالا می گیرد، دولتمردان با طرح یک موضوع انحرافی، تا مدتی رسانه ها و ناظران سیاسی را درگیر آن می کنند و از پیگیری و پاسخگویی به معضلات معیشتی مردم طفره می روند. یا اینکه در حاشیه بحث و بررسی درباره این موضوع، خود به کار و هدف پنهانی دیگری مشغول می شوند.

آقای روحانی در سخنان خود درباره آنچه که «مسائل مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی» نامیده اند، توضیح نداده اند. در واقع روشن نیست که «مسائل مهم» از نظر ایشان چیست؟ و اینکه تنها آنچه از نظر ایشان «مسائل مهم» است به رفراندوم گذاشته شود یا اینکه دیگرانی هم می تواند در تعیین این مسائل نظر دهند؟ مثلا ممکن است عدهای از نمایندگان مجلس هم از دریچه نگاه رئیس جمهور پیشنهاد دهند که «تصمیمات مهم» یا « عزل و نصب های کلیدی دولت» به رفراندوم گذاشته شود. دراین صورت آیا رئیس جمهور بازهم بر نظرش می ایستد؟

با توجه به اینکه آقای روحانی گفته است «این اصل قانون اساسی را اجرا کنیم»، بعید است، منظور ایشان این باشد که مجلس را تعطیل کنیم و به شکل یونان قدیم، قوانین را به جای تصویب در مجلس به همه پرسی بگذاریم. این پیشنهاد نه تنها خلاف قانون اساسی است، بلکه عملی و اجرایی هم نیست. تصور بفرمائید مثلا برای 38 طرح و لایحه ای که در سال 92 در مجلس تصویب شد، بخواهیم 38 رفراندم برگزار کنیم! یعنی حتی اگر کل امور مملکت رها شود باز هم وقت و هزینه برگزاری رفراندوم در کشور کم می آید!

«من حقوق دان هستم نه سرهنگ». این یکی از مشهورترین جملات انتخاباتی آقای روحانی در جریان مناظره های انتخاباتی ریاست جمهوری بود که به عقیده حامیان او آرای زیادی را هم برایش جمع کرد. هرچند برخورد بسته با منتقدان و ایجاد فضای شبه امنیتی در برخی محافل فرهنگی و دانشگاهی، این شعار انتخاباتی را زیر علامت سوال برده است اما شاید اکنون بازخوانی آن ضروری باشد. زیرا آقای روحانی که خود را یک «حقوقدان» می داند، چگونه درباره یکی از اصول قانون اساسی پیشنهادی خلاف همین قانون ارائه می کند؟

رفراندم در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، یک جایگاه حقوقی و قانونی دارد و اجرای آن، ساز و کار خاص خود را می طلبد. در اصل ششم قانون اساسی تصریح شده که «در جمهوری اسلامی ایران امور کشور باید به اتکاء آراء عمومی اداره شود، از راه انتخابات: انتخاب رییس جمهور، نمایندگان مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و نظایر اینها، یا از راه همه‏پرسی در مواردی که در اصول دیگر این قانون معین میگردد». اشاره این اصل به اصول 59، 110 و 177 قانون اساسی است. بر اساس اصل 59 «در مسایل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‏پرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. در خواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد». یعنی اگر مسئله ای بسیار مهم باشد، وظیفه ای که بر عهده مجلس است و دو سوم نمایندگان مجلس تشخیص دهند که درباره آن موضوع، نیاز به برگزاری همه پرسی و یک اجماع ملی است، این وظیفه را از طریق برگزاری همه پرسی انجام می دهند. در اصل 177 نیز تصریح شده که امر «بازنگری در قانون اساسی» نیز نیازمند همه پرسی است. طبق اصل 110، فرمان همه پرسی را نیز رهبری باید صادر کند. با توجه به این اصول صریح، به نظر می رسد به کار بردن جملاتی مانند «خوب است رفراندوم برگزار کنیم» نه تنها هیچ ضمانت اجرایی ندارند بلکه اگر ارائه یک پیشنهاد حقوقی به مجلس هم نباشد، نوعی شیطنت سیاسی و بازی رسانه ای محسوب می شود؛ آن هم در یک نشست اقتصادی که باید برای ده ها معضل اقتصادی و معیشتی مردم چاره اندیشی شود.

 تقریبا در همه کشورهای دنیا برگزاری رفراندوم اصول و قوانین صریحی دارد و اجرای آن تنها در اختیار نهادهای مسئول و مورد تایید قانون است. ضمن اینکه جز در مسائل مهمی مانند تغییر قانون اساسی، تغییر تقسیمات کشوری یا تجزیه کشور و... به رفراندوم رجوع نمی شود و رویه معمول این است که حساس ترین اختلافات سیاسی دستگاه های کشور را با رایزنی از طریق سایر راهکارهای قانونی حل کنند.

معمولا هر زمان دولتها در پیشبرد امور خود به مشکل برخورده و به دنبال اجرای بدون نظارت و بررسی برنامه های موردنظرشان به امید بهبود اوضاع بوده اند، به سراغ دور زدن قانون و نهادهای منتخب و نماینده مردم رفته اند؛ این درست همان شیوه خطرناکی است که آقای روحانی هم درصدد پیگیری آن بر آمده است. گویا به زعم دولت، با طرح موضوع همه پرسی و برگزاری آن می تواند از نظارت و نظر کارشناسی مجلس، شورای نگهبان و... خلاص شود و هر آنچه مدنظر دولت است به مرحله اجرا برساند.

طرح پیشنهاد برگزاری رفراندوم البته، محدود به دولت یازدهم نیست. پیش از این هم دولت های محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد نیز برای پیشبرد اهداف خود و دور زدن نهادهای قانونی، چنین موضوعی را مطرح کرده اند. در دوره دوم خرداد، دولت با همدستی مجلس ششم درصدد افزایش اختیارات رئیس جمهور و کاهش قدرت شورای نگهبان در انتخابات برآمد و لایحه «افزایش اختیارات رئیس جمهور موسوم به لوایح دوقلو» را تصویب کرد اما در نهایت در شورای نگهبان رد شد. نمایندگان مجلس ششم در اعتراض به رد این لایحه تحصن کردند؛ اما تهدیدات افراطیون تنها به تحصن ختم نشد و به دنبال آن برگزاری رفراندوم طراحی شد. درهمین راستا محمدرضا خاتمی دبیر کل وقت حزب مشارکت نیز بر راه حل رفراندوم تأکید و گفته بود: «اگر از سوی شورای نگهبان (لوایح دوگانه) رد شود، رفراندوم را پیشنهاد میکنیم.» جلاییپور هم با تاکید براین تهدید گفته بود: «اگر لوایح تصویب نشود،جنبش اصلاحی دو راهکار پیش رو دارد: اول رفراندوم و نهایتاً استعفا» اما در نهایت این لوایح توسط محمد خاتمی باز پس گرفته شد. در دولت دهم هم محمود احمدی نژاد، که مصوبه خانه ملت برای کاهش 20 هزار میلیارد تومانی درآمد اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها را قبول نداشت، مدعی بود که درآمد 40 هزار میلیاردی منجر به تورم نمی شود؛ این بود که پیشنهاد رفراندوم برای اجرای قانون هدفمند یارانه ها را داد تا مجلس را دور بزند با این تصور که مردم همنظر او هستند.

از دیگر نکات جالب توجه این موضوع، استقبال فتنهگران و افراطیون اصلاح طلب از پیشنهاد رئیس جمهور و برگزاری رفراندوم است. فتنه گران که در سال 88 علیه «قانون اساسی» و «رای مردم» هشت ماه شورش خیابانی کردند و با زمینه سازی برای وضع تحریم های اقتصادی علیه ملت، میلیاردها دلار به کشور خسارت زدند، اکنون حامی رفراندوم و مراجعه به رای مردم شده اند.

دیگر بعد فضاسازی روی پیشنهاد آقای روحانی از سوی محافل سیاسی و رسانه ای غربی صورت گرفته است. آنان در تحلیل های مختلفی موضوع برگزاری رفراندوم را سکویی برای اختلاف افکنی بین ارکان نظام و مسئولان ارشد کشور کرده اند. عموم تحلیل های مخالفان بر این پایه استوار است که دولت به دلیل فشار تحریم ها و کاهش بهای نفت در بازارهای جهانی تحت فشار است و به همین دلیل با دیگر بخش های حاکمیت در تقابل قرار گرفته است تا از این وضع رهایی یابد. در واقع پیام پنهان این تحلیل ها این است که ایران دچار انزوای بین المللی شده و مشکلات داخلی آن حتما به درگیری مقامات و نهادهای حکومت با یکدیگر ختم می شود و راهکاری جز تن دادن به توافق هسته ای مورد نظر غرب و تعامل با آمریکا نیست.

آقای روحانی در سخنانش گرچه مصداق آنچه «مسائل مهم» نامید را روشن نکرده است اما با بیان اینکه «سال ها و دهه ها است که در کشور ما اقتصاد به سیاست یارانه می دهد»، خواستار دادن یارانه از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد شد. اینجاست که بیشتر نگاه ها به سمت موضوع هسته ای و مذاکرات ایران و 1+5 رفته است؛ در واقع به نظر می رسد آقای روحانی که نظارت قانونی و دقیق مجلس و پیگیری فعالان و کارشناسان سیاسی درباره عملکرد دستگاه دیپلماسی را به وضوح درک کرده، پاسخگویی در این زمینه به خانه ملت را دشوار می بیند و درصدد دور زدن آن بر آمده است. در واقع هیچ کس نمیتواند کتمان کند که دولت یازدهم روی سیاستخارجی حساب ویژهای باز کرده و دولتمردان اعتقاد دارند اگر بتوانند مشکلات خارجی را حل کنند، اکثر مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی داخل کشور حل خواهد شد.

 بی شک نقطه آغاز پیشنهاد برگزاری رفراندوم، تصور نادرست دولت از دیدگاه افکار عمومی در موضوع هسته ای است. گویا دولتمردان فکر میکنند مردم از دفاع از حق مسلم انرژی هستهای خسته شده اند و حاضرند دست کم از بخش اعظم آن در قبال رفع احتمالی تحریم ها دست بکشند که در این صورت می توانند به راحتی و بدون دخالت مجلس و دیگر نهادهای قانونی و منتخب ملت، به تعامل با آمریکا بنشینند و با توافق نهایی، مشکلات اقتصادی کشور را رفع کنند. حال جدای از اینکه، تصور دولت از حسن نیت آمریکا کاملا خوش بینانه است، شبه رفراندوم ابتدای سال 93 هم نشان داد که برداشت دولتمردان از نظرات افکار عمومی با واقعیت فاصله دارد. دولت یازدهم در ابتدای امسال پیشبینی میکرد که با اجرای طرحهایی مثل ثبتنام یارانهای و کمپین انصراف از یارانه بسیاری از مردم انصراف خواهند داد اما نتیجه این شد که 97 درصد مردم خواهان دریافت یارانه نقدی شدند. در موضوع هسته ای هم حتی نظرسنجی های محافل معتبر غربی هم تایید می کند که اکثریت قاطع ملت حاضر به کوتاه آمدن از حقوق هسته ای خود نیستند و اعتمادی به وعده های آمریکا در این زمینه ندارند زیرا توخالی بودن آنها را پیشتر تجربه کرده اند. با توجه به این رویدادها، به نظر می رسد دولت به جای طرح مباحث انحرافی و فرار از پاسخگویی اقتصادی به مردم، یا اینکه پیگیر دور زدن ارکان قانونی و منتخب ملت باشد، بهتر است عزم خود را بر حمایت از توان و استعداد داخلی استوار کرده و درصدد تحقق شعارهای اقتصادی داده شده باشد. بی شک مردم نیز امید و همراهی بیشتری با این رویکرد خواهند داشت تا اینکه دلخوش به تعامل نامعلوم بر سر حقوق هسته ای خود به امید وعده های سرخرمن غربی ها باشند.

 

 برداشت های خطرناک رسانه های امریکایی:

پیشنهاد همه پرسی، به «انقلاب جدید در ایران» تعبیر شد

اظهارات اخیر روحانی مخصوصا پیشنهاد وی درخصوص همه پرسی بازتاب فوق العاده گسترده ای را در رسانه های بیگانه داشت به حدی که برخی خبرگزاری ها و سایت های خبری حتی به بازتاب مشروح مخالفت های صورت گرفته با آن نیز پرداختند. این مسئله اگرچه برای اولین بار اتفاق نیفتاده است و با اینکه عمر چندانی از دولت یازدهم نمی گذرد و مواردی از اینگونه سخنان که بازتاب بین المللی وسیعی داشته اند- به وفور یافت می شود، اما پیشنهاد همه پرسی تفاوتهایی اساسی با موارد قبلی دارد. این تفاوتها را می توان در سوء استفاده رسانههای ضدانقلاب و ضد ایرانی دید.

رئیس جمهور در سخنان خود به مورد دقیقی به عنوان موضوع همه پرسی اشاره نکرد و همین مسئله باعث شد تا سایت های خبری پربیننده بین المللی، به گمانه زنی درخصوص آن بپردازند.

فایننشال تایمز در برداشت خطرناکی که از سخنان رئیس جمهور داشته، غرض وی را برنامه هسته ای عنوان نموده و می نویسد: «از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تا کنون، غرب شرکای سیاسی انگشت شماری -که بتواند کاری را با کمک آنها انجام دهد- در تهران داشته است. اما در هجده ماه گذشته حسن روحانی علائمی از شکست این قاعده را نشان داده است! ... مردمی که به او رای داده اند امیدوار بودند او می تواند تحریم هایی که اقتصاد ایران را فلج کرده اند مرتفع کند... باید منتظر ایجاد همه پرسی درخصوص برنامه هسته ای در ایران باشیم.»

به اعتقاد این دست شبکه های خبری، اعتقاد رئیس جمهور به انزوای ایران و تلاش برای مرتفع نمودن آن از طریق عقب نشینی از مواضع گذشته باعث شده تا وی ناچار شود مسئله ای حاشیه ساز همانند رفراندوم را مطرح کند. این در حالی است که در دولت قبل، به جای اعتراف به منزوی بودن ایران، در عمل تلاش شد تا با ایجاد ارتباطات جدید بین المللی، راه هایی برای دور زدن تحریم ها یافت شود.

بلومبرگ نیز با بازنشر جمله دیگری از روحانی نوشت: ”اقتصاد ایران دارد جور سیاست این کشور را می کشد. رئیس جمهور این کشور معتقد است باید این مسئله معکوس شود. سیاست باید به اقتصاد جان بدهد.» بلومبرگ نیز با گره دادن موضوع همه پرسی به مسئله ی سیاسی در ادامه نوشت: «تحریم های هسته ای است که ایران را زجر می دهد.»

گلوب اند میل پا را فراتر نهاده و با اشاره به بیان صریح انزوای ایران، روحانی را بزرگترین اصلاح طلب تاریخ ایران دانست و در تیتر خود نوشت: «آیا روحانی قصد ایجاد یک انقلاب جدید در ایران را دارد؟» فراموش نمی کنیم که روحانی بلافاصله پس از پیروزی در انتخابات، از حمایت های هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی تقدیر و تشکر نمود! اما اصلاح طلب دانستن روحانی شاید به دلیل انطباق رویکردهای وی در سیاست خارجی با دولت هفتم و هشتم (اصلاحات) باشد.

حتی برخی از تحلیلگران معتقدند افرادی در دولت یازدهم از زمان آغاز به خدمت خود همواره از اثر سنگین تحریم ها بر اقتصاد سخن گفته اند تا به مرور زمان زمینه روانی را برای همراه نمودن بخشی از مردم با خود درخصوص مسئله هسته ای فراهم نمایند و اکنون با مطرح نمودن بحث رفراندوم، تمامی ارجاعات ذهنی ناخودآگاه به سمت رفراندوم هسته ای کشیده می شود.

گاردین شاهد مثال خود را جمله ای از رئیس جمهور ذکر می کند که اظهار داشته مسئله هسته ای به قلب ما وصل است!

نیویورک تایمز نیز با استقبال از پیشنهاد همه پرسی، در تحلیل خود مدعی شد اظهارات رئیس جمهور در واقع خط و نشان کشیدن برای مخالفین داخلی است تا به آنها بگوید از چه ابزارهایی برخوردار است: «هرگونه رفراندومی در ایران به ضرر افراطیون خواهد بود [افراطی تعبیری است که برای منتقدین دولت یازدهم هم در رسانه های بیگانه و هم در داخل دولت استفاده می شود!].»

اما هواداران رفراندوم باید به چند نکته توجه اکید داشته باشند:

1- در حالی که رئیس دولت و اکثر قریب به اتفاق وزرا همواره در نطق ها و سخنرانیهای خود از ایجاد آرامش و ثبات در کشور سخن می گویند، نرخ تورم و بیکاری را نزولی عنوان نموده و از افزایش تولیدات داخلی دم می زنند این پرسش پیش می آید که چه پیشامدی ضرورت همه پرسی را به وجود آورده است؟ آیا در شرایط سکون و ثبات که همه چیز سیر متعالی به خود گرفته نیز شرایط همه پرسی به وجود می آید؟ به نظر می رسد به رغم مدعای دولتمردان درخصوص بهبود در اکثر زمینه ها در مقابل شرایط دولت های پیشین- مشکلاتی وجود دارد که دولت توانایی حل و فصل آنها از راه های معمول و منطقی را ندارد و پیشنهاد رفراندوم نیز برای همین منظور ارائه شده است. شاید بهتر باشد دولت محترم با صراحت بیشتری با ملت سخن بگوید و در صورت وجود مشکلات عدیده، که باعث شده کار را تا همه پرسی پیش برند و زمینه سوء استفاده دشمن را نیز فراهم آورند، راه بهتری برای مسائلی که وجود دارد پیدا نماید.

2- همواره در دولت های مختلف در اقصی نقاط جهان مسائل متعددی به وجود می آیند که عقل جمعی قطعا راه بهتری برای برطرف نمودن آنان ارائه می دهد. اما آیا این امکان وجود دارد تا برای هر مسئله ای همه پرسی های بزرگ صورت بگیرد؟ آیا فلسفه ی وجودی انتخاب نماینده برای مجلس، این نبوده است که نمایندگان ملت به نمایندگی از آنان درخصوص مسائل مختلف نظر بدهند؟ اصلا آیا در صورت به وجود آمدن چند مسئله مهم و بزرگ در فاصله ی زمانی اندک، دولت و مردم توانایی برگزاری چند همه پرسی را دارند؟

3- افرادی که در داخل و خارج از کشور در نظر دارند درخصوص مسئله هسته ای رفراندوم برگزار شود نیز باید به این نکته توجه کنند که برخورداری یا عدم برخورداری از انرژی هسته ای فقط ظاهر ماجرا است. کاخ سفید در پی شکستن هیمنه و هیبت ایران به عنوان بزرگترین مخالف عملی امپریالیسم و سلطه بیگانه است. اگر ایران تسلیم خواسته های غرب در هر مسئله ای اعم از هسته ای و غیره- بشود، دشمن به خواسته خود خواهد رسید.

  

***  تقی دژاکام :

درپی پیشنهاد همه پرسی ازطرف رئیس جمهور؛

رفراندوم فقط برای کراواتی ها و از قبل به دوران رسیده ها!

تقی دژاکام، روزنامه نگار، در صفحه گوگل پلاس خود درمطلبی با عنوان «قبل از اینکه رفراندوم را برگزار کنید» نوشت:

قبل ازآنکه رفراندوم را برگزار کنید، لطفا یک آئین نامه بنویسیدتا مردمی که نباید در این همه پرسی شرکت کنند تکلیف خودشان را بدانند. مثلاً افراد و گروههای زیر در این انتخابات رأیشان را توی صندوق رفراندوم شما بکنند یا نه:

 صنف لبوفروش

 رانندگان تاکسی

 کسانی که شناسنامه ندارند و کسی نمیشناسیدشان

 کسانی که از سرما میلرزند

 دانشجویان عضو تشکلهای اسلامی و انقلابی که در جلسات دانشجویی اجازه حضور یا اظهار نظر ندارند

 کسانی که به دلایل مختلف سواد کافی ندارند و «بیسواد» شناخته میشوند

 کسانی که به دلیل سوء مدیریتها به عنوان «بیکار» شناخته میشوند.

 کسانی که از جاهای خاص حقوق میگیرند

 اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بخصوص آنها که هم رسانه دارند و هم آموزشهای نظامی و اسلحه شناسی را گذراندهاند

 نویسندگان و کارکنان روزنامههای کیهان، وطن امروز، جوان و خبرگزاریهای فارس، تسنیم، مشرق و سایتهای رجانیوز، جهان نیوز و ...

 کسانی که بدون توجه به توصیهها و تهدیدهای دولت محترم، از گرفتن یارانه قانونی خود انصراف ندادند (چیزی در حدود 73 میلیون نفر)

 کلیه کسانی که میکوشند به شیوه انبیای عظام و اهل بیت «علیهم السلام» مردم را تا حد ممکن به بهشت الهی هدایت کنند

 کلیه کسانی که مخاطب خاص رئیس جمهور محترم در عبارت «بروید به جهنم» محسوب میشوند.

 همه کسانی که «افراطی» قلمداد میشوند هم حق رأی دادن ندارند؟

 کسانی که اصلاح طلبان به آنها «متحجر» میگویند هم در انتخابات نباید شرکت کنند؟

 «تازه به دوران رسیدهها»هم نباید رأی بدهند و در این مورد، سن رأی دهندگان باید در حدود میانگین سنی اعضای دولت جناب آقای روحانی باشد بلکه بیشتر؟!

 شهروندان «نفهم»، «کم تحمل»، «ترسو» و ... هم نباید در «همه» پرسی شرکت کنند؟

 و بالاخره تمام میلیونها نفری که از سال 84 تا 92 به کسانی مثل «محمود احمدی نژاد»، «لاریجانی»، «قالیباف»، «سعید جلیلی»، «غرضی» و ...رأی دادند و به قول اصلاح طلبها از این رأی خودشان «توبه» نکردند!

آیا اینها حق رأی دادن در این رفراندوم را ندارند؟ و اگر ندارند، چند نفر حق شرکت و رأی دادن دارند؟!

یاده جسارت است...

 

***  حجت الاسلام مجتبی دهقانی:

شلیک روحانی به 31 انتخابات جمهوری اسلامی

رفراندوم نظام اسلامی در 22 بهمن هر سال

روز یکشنبه مورخ 14/ 10 / 93 جناب آقای روحانی در همایش اقتصاد ایران در طی ایراد سخنرانی خود به بعضی نکات اشاره نمودند که قابل تامل و بررسی میباشد. یکی از موارد که ایشان اشاره نمودند این مطلب بود : یکی از اصول قانون اساسی که از روز اول تا الان اجرا نشده است و من به عنوان مسئول اجرای قانون اساسی خیلی دلم میخواهم شرایطی مهیا شود تا یکبار هم که شده به این اصل قانون اساسی عمل شود، همه پرسی از مردم درباره مسائل مهم کشور است. قانون اساسی به ما میگوید در مسائل مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به جای اینکه قانون در مجلس تصویب شود، ماده قانونی یا برنامه مستقیم، به آراء عمومی مردم و همه پرسی گذاشته شود.در مورد این قسمت از سخنرانی جناب روحانی توجه به چند نکته مهم ضروری است. اولا ایشان در بحث برگزاری رفرادوم در مورد مسائل مهم کشور اذعان داشتند که از اول تا به امروز از عمر انقلاب هیچ رفراندومی در جمهوری اسلامی ایران برگزار نشده است؟ قطعا ایشان که مدعی هستند جزء مبارزین اوایل انقلاب محسوب میشوند با چه توجیهی حرکت هوشمندانه حضرت امام (ره) در برگزاری رفراندوم و همه پرسی 12فروردین 58 را نادیده گرفتند. این همهپرسی، جمهوری اسلامی را در زمره معدود حکومتهای تاریخ بشریت قرار داد که در ابتدای انقلاب خود، از ملت نوع حکومت مورد نظر را درقالب رفراندوم به رای میگذارد و ایدئولوژی حکومت را نیز به طریق دموکراتیک به مرحله انتخاب قرار میدهد. تا ملت آن خواسته های که برایش زحمت ها و رنج ها دیده اند و خون ها نثار کرده اند را با طیب نفس و آزادانه انتخاب نماید.

اولین رفراندوم

پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، به پیشنهاد امام خمینی (ره) همهپرسی جهت تعیین نوع نظام در ایران در روزهای 10 و 11 فروردین 1358 در سراسر کشور برگزار شد و بنا بر اعلام برگزار کنندگان 98٫2 درصد واجدین شرکت در همه پرسی با دادن رای «آری»، با برقراری نظام جمهوری اسلامی در ایران موافقت کردند. در روز12 فروردین نتایج اعلام شد و این روز را روز جمهوری اسلامی نامید شد.

 دومین رفراندوم

تدوین قانوناساسی در دنیا روندی مشخص دارد. در برخی نظامهای نیمه استبدادی قانون را شاه یا هیئتی از دست نشاندگان او تدوین و تصویب میکنند و اجرایی میشود و مردم نقشی در تصویبش ندارند، مانند قانون اساسی مشروطه. ولی در نظامهای مردمی، مردم برای مجلس موسسان پای صندوق میروند و آنان قانوناساسی را گردآوری میکنند، یا هیئتی از بزرگان پس از تدوین، قانون را به همهپرسی میگذارند و مردم تاییدش میکنند. امروزه تدوین قانون اساسی در برخی کشورها دو مرحلهای است . ولی روش تدوین قانون در ایران بیمانند است. این روند سهمرحلهای میباشد. نخست نوع نظام در همه پرسی، نظام جمهوری اسلامی تعیین شد و بعد در تاریخ 12 مرداد 1358 انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی توسط مردم جهت تدوین قانون اساسی برگزار شد و سپس در تاریخ 11 و 12 / آذر 1358 قانون تدوین شده جهت تایید به همه پرسی مردم واگذار شد.

 سومین رفراندوم

نزدیک به ده سال پس تصویب اوّلین قانون اساسی جمهوری اسلامی در تاریخ 12 آذر 1358، امام خمینی(ره) در 4 اردیبهشت 1368 در نامهای خطاب به رییسجمهور وقت هیئتی متشکّل از بیست نفر از رجال مذهبی و سیاسی و همچنین پنج نماینده به انتخاب مجلس شورای اسلامی را مامور بازنگری و اصلاح قانون اساسی نمود و ریاست این گروه را آیه الله مشکینی برعهده داشت. سه ماه بعد تغییرات در نظر گرفته شده توسط شورای بازنگری قانون اساسی در تاریخ 6 مرداد 1368 به همه پرسی گذاشته شد و با اکثریت آرای مردم تصویب شد. از برگزاری این همه پرسی ها روشن می شود که در مورد مسائل مهم و حساس کشور نخبگان و خبرگان و متخصصین باید قانون یا طرحی را تدوین نموده ، بعد قانون تحلیل و بررسی شده را به همه پرسی و تایید عمومی قرار دهند و دلیل این امر هم به وضوح معین و مشخص است که همه مردم در سطح بالایی علمی و تخصصی در همه امورات اقتصادی و نظامی و فرهنگی و.. نیستند لذا این مردم هستند که نخبگان و خبرگان جامعه را انتخاب می کنند تا آنان با داریت و تخصص قانون مورد نیاز را تدوین مینمایند و حاصل آن را به رای عمومی میگذارند. حال سوال اینجاست آیا قصد و نظر روحانی در مورد برگزاری رفراندم این است که ایشان اساسا پایه های استقرار جمهوری اسلامی را بر مبنای رای مردم نمی داند و قصد دارد این گونه القا نماید که در این نظام نوعی دیکتاتوری حاکم است؟ رهبری عزیز درجواب این نوع تفکر می فرمایند: برخلاف نظر بعضی ها و تلاش هایی که در راستای اثبات خودکامگی و توتالیتره جلوه دادن حکومت اسلامی و پافشاری هایی که بر تضاد ذاتی آن با اراده و خواست حقیقی مردم و نفی هرگونه مشارکت عمومی در این چنین نظامی صورت می گیرد، مردمی بودن از پایه ها و شاخصه های اصلی نظام و اراده و خواست مردم در چارچوب ارزش های الهی، تعیین گر حقیقی است. «مردمی بودن در نظام جمهوری اسلامی، یک شاخصه اصلی است؛ یعنی رأی مردم، کرامت مردم، خواست مردم، از جمله عناصر اصلی در نظام جمهوری اسلامی و این بنای مستحکم است. رأی مردم تعیین کننده است.» (مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) 14/3/1386)

نکته مهم در سخنرانی های مقام معظم رهبری به تکرار و وضوح مشخص است نظر ایشان در مورد نحو مشارکت مردم در ساختار نظام اسلامی ست . رهبری عزیز در سخنان خود هر انتخابات که در طول این 36 سال از عمر انقلاب اسلامی را یک رفراندوم عمومی تلقی کرده اند و هر رای در این انتخابات را رای با اصل نظام اسلامی تلقی نموده اند . آیا برگزاری 32 انتخابات و همه پرسی در طول 36 سال از عمر انقلاب ، دال بر  استقرار نظام مردم سالاری دینی و دمکراتیک در ایران اسلامی نیست . که متاسفانه مورد بی مهری جناب روحانی شده است.

قطعا اگر نظر آقای روحانی از برگزاری رفراندوم آمدن عموم مردم در صحنه و اعلام نظر شان است باید جهت اطلاع ایشان عرض کنیم مردم ایران به غیر از 31 انتخابات که که در آن شرکت کرده اند هر ساله چندین بار در مراسمات ملی و مذهبی همچون 22 بهمن ، روز قدس ، نهم دی ،و... با حضور میلیونی و حماسی،رفراندوم و همه پرسی دیگری در ایران اسلامی رقم زده اند با این تفاوت که در همه پرسی مد نظر روحانی مردم آرای خود را روی برگه می نویسند و این همه پرسی ها مردم رای شان را در مشت های گره کرده و شعار های خود اعلام میکنند.

 نکته نهفته از سخنان روحانی در مورد رفراندوم، اشاره به این نکته است زمان رسیدن به توافق جامع هسته ای رو به اتمام است و تا به این جای کار به بن بست رسیدن نتایج این توافق نامه امری واضح است. از آنجا که کشور های مستبد غربی حاضر به کنار گذاشتن خواسته ها و توقعات بی منطق خود نشده اند و هر روز تحریم جدیدی را علیه مردم ایران وضع می کنند دولت مردان قصد دارند به وسیله اهرم مردم با مطرح کردن بحث رفراندم فشار خود را به حاکمیت افزایش داده و نظام را تسلیم خواسته های غرب نماییند و راه را برای کنار آمدن با 5+1 به هر شرایطی هموار کنند. تحلیل ها در مورد رفراندوم مورد نظر جناب روحانی بسیار است ... اما تاسف بار است که رییس جمهور کشور عزیزمان با سابقه ای که دارد منکر ساختار نظام مردم سالاری دینی که ما حصل همه پرسی ها و انتخابات ها است میشود . شاید خدای نکرده دوباره اصل جمهوریت نظام در خطر است....

 

 سالها حضور مردم در همه پرسی هسته ای با فریاد «انرژی هسته ای حق مسلم ماست»

برخی از طرفداران سیاست هسته ای دولت یازدهم معتقدند کنگره امریکا با ایجاد موانع دستوپاگیر در مسیر مذاکرات هستهای، توافق نهائی با تهران را از دسترس دور نموده و نزدیک شدن قطار دولت دموکرات اوباما به ایستگاه پایانی، نبود چشماندازی روشن برای حصول توافق نهائی با ایران و پالسهای منفی کنگره -با اکثریت جمهوریخواهان- رئیس جمهور امریکا را به این باور رسانده است که از حمایت داخلی برای دستیابی به توافق بیبهره است.

مطابق این تحلیل ظاهرا توقعات بالا و باجخواهیهای نامحدود امریکا و همپیمانانش در مذاکره با ایران باعث شده تا مسئولان دولتی دریابند که امیدی به حصول نتیجه در مذاکرات نیست.

اما از آنجا که حسن روحانی در اشتباهی تاکتیکی از آغاز فعالیت انتخاباتی خود همه مشکلات کشور را با مذاکرات هستهای پیوند زد و تنها راه برونرفت را «گفتگو با قدرتهای جهانی» خواند، اکنون چارهای جز کوشش برای نیل به توافق با غرب در مقابل خود نمیبیند.

وی در همین راستا یکشنبه گذشته در همایش «اقتصاد ایران» با بیان اینکه سالهاست اقتصاد به سیاست داخلی و خارجی کشور یارانه میدهد، گفت: «باید یک دهه امتحان کنیم و از سیاست داخلی و خارجی به اقتصاد یارانه بدهیم تا ببینیم زندگی، معیشت و اشتغال جوانان مردم چگونه خواهد شد؟»

رئیس جمهور در ادامه به یکی از بخشهای قانون اساسی که پیرامون همهپرسی از مردم است اشاره کرد و افزود:«یکی از اصول قانون اساسی که از روز اول تاکنون اجرا نشده و به عنوان مسئول اجرای قانون اساسی خیلی تمایل دارم تا شرایطی فراهم شود تا یک بار هم شده آن اصل عملی شود، این است که یک مسأله مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در قالب ماده قانونی یا برنامه به آرای عمومی مردم و همه پرسی گذاشته شود و تمایل دارم برای یک بار هم شده برای اجرای مسأله بسیار مهمی که برای همه اهمیت دارد، از مردم سؤال شود.»

این اظهارات بدیع! روحانی به سرعت تیتر یک رسانههای بیگانه و سایتهای فارسی زبان ضدانقلاب شد و در این میان شبکه بی بی سی فارسی (BBCPersian) به صورت ویژه به این موضوع (همه پرسی) پرداخت.

در اینجا باید ار زئیس جمهور پرسید که آیا برگزاری همهپرسی هستهای از مردمی که 36 سال مقاومت در برابر ابرقدرتهای جهانی را به سازش با استکبار ترجیح دادهاند، تنها راه نجات دولت تدبیر و امید برای رهایی از فشار مطالبات عمومی است؟! مطالبات مردمی که به امید آیندهای درخشانتر همراه با اقتدار بیشتر به دبیر پیشین شورای عالی امنیت ملی خود رأی دادهاند و موضع واحدشان در خصوص «حق مسلم» برخورداری از فنآوری صلحآمیز هستهای بر کسی پوشیده نیست.

این درخواست رئیس جمهور در حالی طرح میشود که رهبر معظم انقلاب از آغاز مذاکرات همواره ضمن اعلام حمایت از دستگاه دیپلماسی، در مقاطعی از منتقدان دولت خواستند که سعه صدر بیشتری داشته باشند و حل مشکلات داخلی را به مذاکرات گره نزده و به دنبال راه حل داخلی باشند.

از دیگرسو، ملت شریف ایران و فعالان سیاسی با امید به وعده انتخاباتی دکتر روحانی مبنی بر اینکه «هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد، هم چرخ اقتصاد و معیشت مردم» از دولت یازدهم حمایت کردند تا با حفظ عزت ملی، شاهد رونق اقتصادی نیز باشند.

اما طرح این سخن از جانب رئیس جمهور که «آرمان و اصول ما به سانتریفیوژ وصل نیست» در کنار اظهارات دیگر، این نگرانی را بهوجود میآورد که علیرغم حمایتهای رهبر انقلاب و ملت شریف ایران از تیم مذاکرهکننده، برخی بر آن شده باشند تا چماق همهپرسی را لای چرخ سانتریفیوژها بگذارند!

حال آنکه به شهادت اکثر کارشناسان و نخبگان آشنا با روحیات استقلالطلبانه ایرانیان و با عنایت به رفراندومهای عملی همچون 22 بهمن، 9 دی، روز قدس و... نتیجه همهپرسی هستهای از پیش روشن است و تنها مسئولیت دولتمردان را سنگینتر میکند.

 

*** دکتر امیرحسین ثابتی:

تاملاتی درباره اظهارات رییس جمهور درباره تضاد آرمانها و منافع ملی در دیپلماسی

طرح همه پرسی یعنی بنبست در مذاکرات هسته ای

طی یک سال و نیم گذشته هرگاه رییس جمهور در سخنانش به منتقدان دیپلماسی دولت حمله کرده است، افکار عمومی متوجه «بن بست» مذاکرات هسته ای شده است و گویا این «قاعده» یک بار دیگر در روز یکشنبه 14 دی 1393 تکرار شد؛ چرا که بخشهایی از سخنان آقای روحانی در «همایش اقتصاد ایران» حمله به منتقدان دبپلماسی دولت بود؛ آنهم درست زمانی که خبرگزاری های غربی از موافقت ایران با انتقال مواد غنی شده خود به کشوری ثالث خبر داده اند. رییس جمهور در بخشی از سخنانش ضمن «متوهم» خواندن افرادی که در سیاست خارجی صحبت از «اصول و آرمان ها» می کنند گفت: «منافع مشترک اساس بحث سیاست خارجی است و اصول و آرمان در سیاست خارجی بحث نمی شود.»

وی در ادامه تصریح کرد: « آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست بلکه به قلب و اراده ما وصل است؛ اگر از آن طرف ما شفافیت بیشتری نشان دهیم و فلان غنی سازی که به آن نیاز نداریم متوقف کنیم یعنی آرمان ما رفت؟»

در این باره توجه به چند نکته ضروری است:

 همزمان با دور جدید تحریم های آمریکا علیه ایران بر خلاف توافق ژنو و هم چنین افت قیمت نفت، در حالی که افکار عمومی انتظار دارد رییس جمهور صادقانه درباره علل ناکامی دیپلماسی «تنش زدایی» و «اعتمادسازی» در یک سال و نیم گذشته و ارزیابی منصفانه از نتیجه این مدل سیاست خارجی در مواجهه با مستکبران سخن بگوید، آقای روحانی بار دیگر ترجیح داد با برجسته کردن مباحث غیر اصلی، این بار سخن از تضاد آرمانها و منافع ملی به میان آورد تا اولا افکار عمومی به جای توجه به علل ناکامی های دولت یازدهم در عرصه سیاست خارجی سرگرم مباحث دیگر شود و ثانیا منتقدان دولت ضمن بازی در زمین طراحی شده از سوی رییس جمهور، افراد «متوهمی» معرفی شوند که هیچ توجهی به منافع ملی ندارند و فقط به دنبال آرمانخواهی و پایبندی به اصول در دیپلماسی هستند!

اما مدتهاست دوران این مدل سخنان و طراحی زمین بازی این چنینی برای منتقدان به پایان رسیده و دیگر کمتر کسی است که با الفبای سیاست خارجی و دیپلماسی آشنا باشد اما نداند که اصول، آرمانها و منافع ملی جمهوری اسلامی ایران نه در تضاد با هم بلکه کاملا در یک راستا تعریف می شوند و نه تنها سخن از دوگانگی میان آنها عجیب است، بلکه ادله و قرائن متعددی برای اثبات وحدت میان «آرمان ها» و «منافع ملی» وجود دارد.

به عنوان مثال، اگر تا چندی قبل همچنان عده ای از روی نا آگاهی و یا ضعف در تحلیل، تصور می کردند حمایت های سی ساله جمهوری اسلامی ایران از جریان مقاومت در منطقه (سوریه، لبنان و فلسطین) به ضرر منافع ملی است و صرفا از روی آرمانخواهی و پایبندی به اصول انجام می شود، امروز بیش از هر زمان دیگر این گزاره برای افکار عمومی داخلی و خارجی ثابت شده است که این اقدام اصولی و آرمانگرایانه جمهوری اسلامی ایران، بیش از هر اقدام دیگر منجر به تامین امنیت و ثبات کشور در منطقه ای ناآرام شده است، چرا که اگر طی سالهای گذشته ایران از کشورهای مسلمان منطقه بویژه لبنان، سوریه و فلسطین حمایت های مادی و معنوی گسترده انجام نمی داد، امروز دامنه جنگ با گروهک های تروریستی حاضر در منطقه به جای هزاران کیلومتر دور تر از مرزهای ایران، کنار شهرهای مرزی کشور بود و این مساله بیش از هر چیز حاکی از توان دفاعی و عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران است که جنگ با دشمن اصلی (آمریکا و رژیم صهیونیستی) را به جای مرزهای خوزستان و ایلام و کردستان، در کیلومترها دور تر از محل سکونت مردم ایران، یعنی در فلسطین، لبنان و سوریه مدیریت می کند و در سلسله جنگ های نیابتی 33 روزه، 22 روزه، 11 روزه و ... با دشمن اصلی در منطقه، این پیام را به مخلان امنیت نظام جمهوری اسلامی می دهد که نزدیک شدن به مرزهای کشور به مراتب هزینه بیشتری برای آنها خواهد داشت. لذا تامل در همین مثال ساده به خوبی نشان می دهد اساس بحث رییس جمهور محترم در دوگانه دانستن آرمان ها با منافع ملی یک اظهار نظر عجیب و غیر تخصصی است و مشخص نیست فردی که خود را «متخصص در امنیت ملی» می داند با چه منطق و استدلالی چنین اظهاراتی را بیان می کند؟

 از سوی دیگر بعید است آقای روحانی اطلاع نداشته باشد که از قضا چند دستگاه سانتریفیوژ در حال چرخش در کشور و بسیاری دیگر از توانمندی های نظام جمهوری اسلامی طی 3 دهه اخیر نیز بیش از آنکه «آرمان» جمهوری اسلامی باشد، نتیجه «آرمانخواهی ها» و «پایبندی مردم و رهبری» به «اصول» بوده است، در غیر این صورت اگر قرار بود روند مذاکرات هسته ای کشور در سال 82 تا 84 به ریاست دکتر حسن روحانی در سالهای بعد نیز ادامه دار شود، سال 92 زمانی که ایشان سکان مدیریت کشور را برعهده گرفتند نه دیگر خبری از ده ها سانتریفیوژ در حال چرخش بود و نه غنی سازی 20درصد وجود داشت که بر مبنای این داشته ها، آقایان ظریف، عراقچی، روانچی و بعیدی نژاد، در آذر ماه 92 بتوانند بر سر تسلیم آن با 1+5 مذاکره و چانه زنی کنند تا بر مبنای «منافع ملی» توافق ژنو منعقد شود و طبق ادعای آقای روحانی «در توافق ژنو قدرتهای بزرگ جهان تسلیم ایران شوند!» به بیان دیگر، افکار عمومی امروز بواسطه بن بست های مکرر مذاکرات هسته ای در یک سال و نیم گذشته و ناکامی دولت یازدهم در عرصه سیاست خارجی بواسطه «دوگانه دانستن آرمان ها و منافع ملی» بیش از هر زمان دیگر می داند که هر گاه مسئولان کشور منافع ملی را مقوله ای متفاوت با آرمان ها تصور کرده اند، برای رسیدن به همان دستاوردها نیز توفیقی نداشته اند و اتفاقا هر گاه دستاوردهای چشمگیری برای جمهوری اسلامی ایران در عرصه های مختلف دیپلماسی رقم خورده است، حاصل مقاومت، پایداری و تکیه بر اصول و آرمان هایی بوده است که کاملا در راستای منافع ملی تعریف می شده اند و هیچ دوگانگی و تضادی میان آنها وجود نداشته است.

رییس جمهور محترم در بخش دیگری از سخنان خود آرمانخواهی یک ملت را به چند عدد سانتریفیوژ تقلیل داده است که به نظر می رسد طرح این موضوع از سوی آقای روحانی نشان می دهد ایشان همچنان متوجه روح اصلی انتقادات بر سیاست خارجی دولت یازدهم نشده است، چرا که بدون تردید هیچ گاه آرمان مردم ایران چند دستگاه سانتریفیوژ یا غنی سازی 20درصد نبوده است، بلکه زمانی که به اسم مذاکرات هسته ای، «استقلال» یک کشور در آستانه مخدوش شدن واقع می گردد باید «دلواپس» آینده مذاکرات بود وگرنه مگر غیر از این است که همین چند دستگاه سانتریفیوژ و غنی سازی 20درصد در زمان تیم مذاکره کننده هسته ای سابق نیز هیچ گاه فی نفسه امری مقدس به شمار نمی رفت و در مذاکرات آلماتی، دکتر جلیلی بر مبنای همین داشته های موجود، در پی مذاکره با 1+5 و تلاش برای لغو همه تحریم ها بود؟

اما انتقاد اصلی به عملکرد دولت یازدهم از آنجایی صورت می گیرد که با تعلیق اکثر تاسیسات هسته ای کشور نه تنها مشکلی از مشکلات مردم حل نشده است، بلکه یکی از اصلی ترین آرمان های مردم کشور، یعنی «استقلال» ایران در معرض خطر جدی قرار گرفته است چرا که بر اساس متن ضعیف توافق ژنو، در گام نهایی نیز زمانی ایران می تواند به غنی سازی اورانیوم مشغول شود که زمان، مکان، مقدار و بسیاری دیگر از شرایط غنی سازی را آمریکا مشخص کند.

این مساله به خوبی نشان می دهد که اختلاف منتقدان با رییس جمهور، بر سر چند دستگاه سانتریفیوژ و میزان غنی سازی اورانیوم نیست بلکه برای نخستین بار بعد از انقلاب است که دشمنان ملت می خواهند درباره توان استراتژیک کشور، در مقام «امر کننده» ظاهر شوند و ما باید طبق توافق ژنو و آنچه که دکتر ظریف در 3 آذر 92 از سوی ملت ایران متعهد شده است، هر آنچه که طرف مقابل می گوید را عمل کنیم و طبیعی است که بعد مساله هسته ای نیز، آمریکایی ها بخواهند این مدل را برای موضوعات دیگر بکار ببرند و انتظار داشته باشند در همه موارد مورد اختلاف با ایران، آنها در مقام «امر کننده» و مردم و دولت ایران در مقام «سلطه پذیر» ظاهر شوند. لذا انتظار زیادی نیست که مردم ایران به دنبال این آرمان باشند که درباره توان استراتژیک کشورشان، دولت جمهوری اسلامی ایران تصمیم گیر نهایی باشد نه دشمنان ملت.

 آقای روحانی در ادامه تلاش برای تقابل نمایی از «منافع ملی» با «آرمانها»، از لزوم یارانه دادن سیاست داخلی و خارجی به نفع اقتصاد سخن گفته و افزودهاند که «یکی از اصول قانون اساسی که از روز اول تاکنون اجرا نشده و به عنوان مسئول اجرای قانون اساسی خیلی تمایل دارم تا شرایطی فراهم شود تا یک بار هم شده آن اصل عملی شود و این است که یک مساله مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در قالب ماده قانونی یا برنامه به آرای عمومی مردم و همه پرسی گذاشته شود و تمایل دارم برای یک بار هم شده برای اجرای مسئله بسیار مهمی که برای همه اهمیت دارد، از مردم سوال شود» اما آنچه از شرایط کنونی کشور بر میآید آن است که اداره امور کشور قبل از آنکه به همه پرسی نیاز داشته باشد، به «تدبیر عقلانی» و «توانمندی اجرایی» نیاز دارد. توانمندی که تلفیقی از توان اجرایی و تفکر استراتژیک و انقلابی است. شاید فقدان بخشی از همین مولفه ها باشد که پای ابزارهای دیگر همچون همه پرسی را برای جبران نقصان ها باز کرده است.

در مجموع توجه به این نکات نشان می دهد، دورانی که رییس مجهور محترم با طرح مباحث غیر اصلی بخواهند زمین بازی جدیدی را برای منتقدان توافق ژنو و ناکامی های دولت در عرصه سیاست خارجی طراحی کنند گذشته است و اصل انتقادات دلسوزان به عملکرد دستگاه دیپلماسی دولت اعتدال در یک سال و نیم گذشته، هم درست و به جا بوده و هم دارای منطق به مراتب قوی تر از مدافعان عملکرد دولت یازدهم در شرایط کنونی است و بهتر است رییس جمهور محترم به جای پیش کشیدن سخنان حاشیه ای در افکار عمومی، صادقانه در مقام بیان علل ناکامی های دولت محترم درعرصه دیپلماسی باشند. این روزها مردم بیش از هر زمان دیگر می پرسند چرا با تعلیق بسیاری از تاسیسات هسته ای کشور، هم قیمت دلار افزایش پیدا کرده است و هم قیمت نفت پایین آمده است؟ چرا تحریم ها تشدید شده است؟ مرز اعتمادسازی با دشمن در دیپلماسی کجاست؟ و سرانجام چه زمانی قرار است نتیجه دیپلماسی متفاوت دولت یازدهم، تاثیر خود را در زندگی مردم نشان دهد؟

  

ماهی گیری فتنه گران از آب گل آلود رفراندوم

چند تن از ورشکستگان فتنه سال 88 از سخنان رئیسجمهور درباره رفراندوم و همهپرسی استقبال کردند. رضا خاتمی، جلاییپور، اردشیر امیرارجمند و... در اظهارنظرهایی مدعی شدهاند مشتاق رفراندوم درباره مسائل سال 88 هستند. جلاییپور در روزنامه اعتماد نوشت اگر قرار است رفراندومی باشد باید مسائل سال 88 را به رفراندوم گذاشت. اردشیر امیرارجمند مشاور فراری موسوی نیز که با منافقین در پاریس در ارتباط است، میگوید قبل از روحانی، موسوی بوده که در تیرماه 89 از رفراندوم حرف زده است و همین موضوع راه خروج از انسداد سیاسی است.

به نوشته کیهان، این طیف ورشکسته توضیح نمیدهند که وقتی به نتایج انتخابات سال 88 و 25 میلیون رای مردم دهنکجی علنی کرده و حاضر شدند به قیمت ایجاد مزاحمت و هزینه برای نظام و مردم، رضایت آمریکا و انگلیس و صهیونیستها را جلب کنند، اکنون چه تضمینی وجود دارد که به نتیجه رفراندوم کذایی تمکین کنند؟ به عبارت دیگر ورشکستگان مزدوری که نفرات میدانی آنها در خیابان شعار میدادند «انتخابات بهانه است- اصل نظام نشانه است» و تاکتیکهای سازمان سیا و MI6 در حوزه کودتای مخملین (نظیر خروج از حاکمیت، تحصن، نافرمانی و عدم تمکین به قانون، نپذیرفتن نتایج انتخابات و القای تقلب به عنوان اسم رمز آشوب و در عین حال ادعای همهپرسی) را یک به یک به اجرا گذاشتند و سرانجام نیز آدرس فشار و تحریم اقتصادی را به غرب دادند، اکنون چگونه میتوانند سنگ مردی را به سینه بزنند که بقایای گروهکها را با حماسه الهی 9 دی از کف خیابان جمع کنند و نیویورک تایمز مجبور شد اعتراف کند این بزرگترین راهپیمایی در ایران پس از مراسم تشییع آیتالله خمینی است.

همین استدلال درباره ادعای قانونگرایی دستاندرکاران فتنه و اظهار علاقه به محاکمه سران فتنه نیز جاری است. به این معنا که وقتی شما به قانون و مکانیزمهای قانونی در انتخابات 88 تمکین نکردید و با خودکامگی زیر میز دموکراسی و قانون زدید، از کجا معلوم که مجازات جرایمی نظیر فتنه، بغی و فساد فیالارض را برای این جماعت نگونبخت بپذیرید؟!

 

*** دکتر وحید یامین پور:

مستربین های وطنی!

یادم هست مستربین در یکی از کمدی هایش، با استفاده از ماشین زمان بخش هایی از تاریخ انگلستان را دست کاری می کند. در یکی از ماجراها با رفتن به چند قرن قبل شکسپیر را ملاقات می کند و با دادن خودکارش به او از او میخواهد در قبالش نمایش نامه هملت و مجموعه ای از نوشته هایش را به او بدهد. شکسپیر ابله فیلم هم برای اینکه از شر دوات و قلم خلاص شود و با معجزه ای مثل خودکار مدرن راحت تر بنویسد تمام شاهکارهایش را به مستر بین می دهد. وقتی مستر بین به تاریخ حال برمی گردد می بیند در انگلستان هیچ کس انگلیسی حرف نمی زند!

فکر کنید سعدی به ازای یک خودکار، بوستان و گلستانش را می بخشید به یک مستربین!

یا فرض کنید ابن سینا وقتی خیلی گرسنه بود در ازای یک دست چلو کباب کتاب قانون اش را می بخشید تا چلوکبابی در آن نان و کباب بپیچد!

یا غیاث الدین جمشید رصد خانه اش را اجاره می داد در آن فوتبال بازی کنند و با اجاره ی آن می رفت «کیش» اوقات فراغتش را بگذراند!

یا حافظ وقتی میخواست برای یکی از «شاهدان بازاری» طلا بخرد، دیوانش را می داد بقالی سرکوچه تا در آن تخمه بپیچد!

یا باباطاهر چون عریان بود شعرهایش را می ریخت توی شومینه منزل تا گرم بشود!

یا ...

یا بعضی از ما ایرانی ها بخاطر قیمت نفت، بگن انرژی اتمی می خوایم چیکار! و اتفاقا نمی فهمند وقتی بگویند انرژی اتمی می خواهیم چیکار آنها می گویند نفت را پس می خواهید چیکار؟! یک ماده ی بد بوی بد رنگ... بیچاره آینده ی تاریخ از دست مستربین های وطنی!

 

*** علی نادری:

تبلیغات دولتی برای «همهپرسی» کدام واقعیت مهم را فاش کرد!؟

مگر امتیازی هم مانده که همه پرسی انجام شود؟

رئیس جمهور در روزهای گذشته از لزوم همهپرسی در برخی مسائل مهم کشور سخن گفته و همهپرسی را راهکار حل برخی از مشکلات بزرگ کشور عنوان کردهاست. هر چند که آقای روحانی در سخنان خود به موضوع مد نظر برای برگزاری همهپرسی اشارهای نکرده است اما آنچنان که از پیوست رسانهای –تبلیغاتی این سخنان در رسانههای داخلی و خارجی حامی دولت بر میآید، مراد رئیس جمهور برگزاری همهپرسی در موضوع پرونده هستهای کشور است.

اینکه رئیسجمهور در واقع نیز توانایی عملیاتی کردن این گفته را دارد یا این تنها یک بلوف سیاسی برای مشغول کردن فضای سیاسی و رسانهای جامعه است، شاید چندان مهم نباشد چرا که ساختارهای قانونی و همچنین سیاسی –اجتماعی جامعه از واقعیتی غیر از آنچه که رئیس جمهور به آن اشاره کرده است حکایت دارد، اما حتی طرح رسانهای این موضوع نیز در دل خود چند واقعیت مهم و قابل تامل را نهفته دارد که این نوشته در پی تبیین آن خواهد بود.

  توسل به «همهپرسی» برای حل موضوع هستهای، حتی در صورت تبلیغاتی بودن طرح این پیشنهاد، پیش از همه از این واقعیت حکایت میکند که نرمشها و حتی فراتر از نرمشهای تیم مدیریتکننده پرونده هستهای ایران در مقابل امریکا هم سبب نشده است تا امریکا تغییری در رفتار خود صورت بدهد و همین عدم تغییر موجب شده است تا دولت دست به دامان ابزاری به نام «همه پرسی» بشود. به عبارت دقیقتر، با وجود تعطیلی بخش قابل توجهی از فعالیت هستهای ایران، و اعلام آمادگی تیم مدیریتکننده پرونده هستهای برای تعطیلی بخشهای دیگر و پذیرش محدودیتهای گسترده در قبال این برنامه نیز سبب نشده است تا امریکا تغییری در رفتار خود در قبال ایران داشته باشد. این بدان معناست که آنچه تیم تبلیغاتی دولت در مدت دو سال گذشته تبلیغ کردهاند، یعنی توانایی رفع تحریمها در ازای مذاکره و اعتمادسازی، جواب نداده است، و اینک تنها راه چاره را نه در وادار کردن حریف به پذیرش خواسته خود که برگزاری همهپرسی و پاک کردن صورت مسئله یافتهاست.

  قرار بر این بود که پس از آزمودن ایده دولت در عرصه مدیریت پرونده هستهای، یعنی تلاش برای اعتماد سازی با طرف مقابل، اگر این شیوه به نتیجه مطلوب رسید که این طریق ادامه یابد، اما اگر این شیوه، همانطور که بسیاری از استخوانخرد کردههای سیاست پیشبینی کرده بودند، به سد زیادهخواهی امریکا برخورد کرده و به بن بست رسید، با یک بازگشت پرقدرت به درون راه حل مشکلات را از طریق «قدرت درونزا» پیگیری کند.

گزارهای که امروز و پس از مشخص شدن شکست راهبرد کلان دولت یعنی «بستن با کدخدا و حل همه مشکلات» مطرح شده نه چرخش به درون بلکه «همهپرسی» است. در واقع به نظر میرسد دولت از شکست این راهبرد عبرت نگرفته است و بجای جبران راهبرد و تغییر آن به دنبال پاک کردن صورت مسئله با طرح «همهپرسی» است.

  در شرایطی که انتظار میرفت رئیس جمهور در کنفرانس «اقتصاد ایران ، راهکارهای دستیابی به رشد پایدار و اشتغالزا»، از راهبرد جدید اقتصادی دولت رونمایی کند و راهکارهای خود و دولت یازدهم را خصوصا اکنون که نشانههای شکست راهبرد «بستن با کدخدا» عیان شده است، برای رونق اقتصاد درونزا، تولید و در یک کلام «اقتصاد مقاومتی» بیان کند، آقای روحانی از لزوم یارانه دادن سیاست خارجی و داخلی به اقتصاد سخن گفت تا به عبارتی بهتر، و به زبانی گویا اعلام کند برنامهای خاص و مستقل برای احیاء اقتصاد ایران ندارد، و همچنان اصرار دارد تا اقتصاد را به زلف سیاست خارجی گره زده و چون نزدیک به دو سال گذشته، بازار و اقتصاد ایران را معطل مذاکرات و گفتگوهای سیاسی کند که پیشاپیش نشانههای بن بست و شکست آن عیان شده است.

شاید ناامیدکنندهترین بخش از سخنان آقای روحانی را باید در همین نقطه و نکته دریافت کرد. اینکه دولت نه در حد نظر بلکه در عمل نیز به شکست راهبردی که بیش از دو سال منابع کشور را معطل خود کرده است، واقف شود اما همچنان بر ادامه آن اصرار داشته باشد و حتی برای ادامه آن خرق عادت کرده و سخن از پاک کردن صورت مسئله کند، نکتهای است که ناامیدی را بیش از پیش نسبت به دولت تدبیر و امید افزایش میدهد.

  راهبرد تبلیغاتی «همهپرسی» برای موضوع هستهای، در دل خود از یک واقعیت نهفته دیگر نیز حکایت دارد، و آن تلاش برای تبدیل موضوع هستهای از یک موضوع مورد «اجماع ملی» به موضوعی «اختلافی» در داخل کشور است. روحانی سالها عالیترین مسئول در حوزه امنیت ملی کشور بوده و به خوبی مفهوم، ارسال سینگال «دوگانگی» در هدف و تصمیم را در سطح نظام و بدنه اجتماعی میداند، خصوصا که پیام این دوگانگی در موضوعی مهم چون پرونده هستهای که تاکنون یک پرونده ملی و مورد اجماع عمومی بوده است، به دنیا ارسال شود طبیعی است که طرف مقابل با دریافت چنین پیامی از داخل ایران، نه تنها اقدامی برای کاهش فشارها نخواهد کرد، بلکه برای تحقق این دوگانگی و نهایتا شکاف اجتماعی، فشارها را افزایش نیز خواهد داد. بر همین اساس در روزها و ماههای آینده قطعا باید منتظر تصویب تحریمهای جدید و فشارهای جدیدی باشیم که ملت ایران بابت ارسال این پیام غلط از داخل باید متحمل بشود، پیامی که اولین پیامد آن خالی شدن دست ظریف و همکارانش در مذاکرات هستهای و نقض این ادعای تکراری است که «اساسا تحریمها موثر نبوده است.»

اینکه آیا در این مورد خاص، آقای روحانی به تبعات آنچه گفته است، واقف است یا نه یک سوال مهم و جدی است، اما کشاندن جامعه به سمت ایجاد و القاء چنین دوگانگیهای خطرناک، میتواند تبعاتی داشته باشد که به راحتی به پایان چهارساله عمر دولت آقای روحانی نیز منجر شود. پایانی که شاید چندان هم خوشایند نباشد.

 

کاش حداقل مرد میدان رفراندوم بودند

نظر مردم نسبت به عُرضه دولت را به رفراندوم عمومی بگذارید

گروه سیاسی 9 دی- «من به عنوان مسئول اجرای قانون اساسی دلم میخواهد شرایطی فراهم شود تا به این اصل قانون عمل کنیم و یک بار هم که شده آن چیزی را که برای همه مهم است و اهمیت دارد را از مردم بپرسیم. البته مجلس جای خودش مهم و محترم است ولی خوب بود سالی یک بار یا حداقل چند سالی یک بار این کار انجام میشد ولی الان 36 سال گذشته و این قانون عملی نشده است.»

این بخشی از صحبت های حسن روحانی در همایش اقتصاد ایران بود که روز یکشنبه 14 دی ایراد شد. رئیس دولت یازدهم این بار نگران یکی از اصول اجرا نشده قانون اساسی، یعنی برگزاری همه پرسی شده است.

البته رسانه های تجدیدنظر طلب و دولتی موجی درباره این موضوع راه انداختند و تفسیر و تحلیل های خود را از این گفته روحانی بیان کردند. تداوم غنی سازی، رفع حصر سران فتنه و برخی موضوعات اقتصادی و سیاسی که دولت تدبیر، ناتوان از حل آنان شده، از حدسیات و گمانه های رسانه های زنجیره ای درباره صحبتهای رئیس دولت بود.

فارغ از این که مقصود و منظور روحانی چه بوده، به نظر برگزاری همه پرسی در موضوعاتی که به توده مردم مربوط است، امر مثبتی به نظر می رسد و باید امیدوار بود به سرنوشت دیگر وعده های حسن روحانی نظیر «بهبود شرایط اقتصادی در صد روز»، «چرخیدن همزمان چرخ غنی سازی و اقتصاد»، «کم کردن دامنه فیلترینگ» و ... دچار نشود.

اما حسن روحانی در شرایطی پیشنهاد برگزاری همه پرسی را مطرح کرده که وسیع ترین همه پرسی سال های اخیر، اوایل سال 93 کشور برگزار شد. این همه پرسی بعد از همه پرسی تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی بزرگترین همه پرسی برگزار شده در تاریخ انقلاب اسلامی بود و طی آن بیش از نود و هفت درصد مردم به درخواست دولت برای انصراف از دریافت یارانه نه گفتند. و این در حالی بود که دولت تدبیر از ظرفیت همه رسانه ها اعم از روزنامه های مخالف و موافق، اصولگرا و اصلاح طلب، حتی درخواست هنرمندان و به میان کشیدن پای برخی مراجع عظام تقلید به صورت توامان، سایت ها و شبکه های سیما برای متقاعد کردن مردم بهره برد. شبکه های صدا و سیما، همگی پر بود از مصاحبه و گزارش از وزرا و معاونین روحانی در ترغیب مردم به انصراف از یارانه نقدی. روحانی حتی از سریال پایتخت و دیالوگ های بانو چوچانگ هم نگذشت! در ماجرای ترغیب مردم به گفتن آری در این همه پرسی حتی از برخی ظرفیت های دینی و مذهبی هم استفاده شد. اما نتیجه چیزی جز «نه» نود و هفت درصدی مردم به دولت روحانی نبود.

در این شرایط بهترین توصیه به حسن روحانی این است که قبل از اندیشیدن به برگزاری همه پرسی دیگری، به عواقب آن بیاندیشد و مبادا طوری شود که مثل رفراندوم انصراف از یارانه، به یک رسوایی عظیم برای دولت تبدیل شود. بد نیست در این بین پیشنهاداتی به روحانی دهیم که اگر قرار بر انجام همه پرسی شد آنها را در اولویت قرار دهد:

 رفراندوم میزان رضایت مردم از ضرر 54 میلیارد دلاری ایران در پرونده کرسنت و نحوه مجازات عاملان آن

 رفراندوم درباره نحوه مجازات افرادی که در برخورد با مردم از الفاظ بی ادبانه و خجالت آوری نظیر «بروید به جهنم، کم سوادها، تازه به دوران رسیده ها، متوهم و ...» استفاده می کنند

 رفراندوم سنجش میزان رضایتمندی مردم از اقدامات دولت قبل نظیر مسکن مهر، پرداخت یارانه

 رفراندوم سنجش میزان محبوبیت روحانی و عُرضه دولت مردان او در کنترل بازار و کاهش دادن تورم نظیر افزایش قیمت نان یا افزایش دادن نرخ رشد اقتصادی یا کاهیدن از نرخ بیکاری و...

 رفراندوم سنجش میزان راستگویی روحانی و دولتمردان

 رفراندوم سنجش میزان اقبال مردم به برنامه های انفعالی و وازده و غرب گرایانه و غیرت دولتمردان در سیاست خارجی

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از طرح هایی نظیر توزیع سبد کالا و ادامه دادن پروژه های مسکن مهر

 رفراندوم سنجش میزان نقد پذیری رئیس جمهور و عمل کردن به وعده های انتخاباتی نظیر حل معضلات کشور در 100 روز یا سرهنگ نبودن و...

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از افزایش قیمت حاملهای انرژی در اردیبهشت 1393

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از رشد 14 درصدی حقوق کارمندان برای سال آینده

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از افزایش نرخ مالیات بر ارزش افزوده

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از گران کردن هزینه انشعاب آب و برق و گاز

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از افزایش 12 میلیون تومانی سهم متقاضیان مسکن مهر

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از تغییر چند هزار نفر از مدیران دستگاههای اجرایی

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از توقف افزایش وام ازدواج به 5 میلیون تومان

 رفراندوم سنجش میزان باور مندی مردم نسبت به ادعای مکرر بر کاهش مستمر نرخ تورم و افزایش مستمر رشد اقتصادی

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از افزایش 30 درصدی قیمت خودرو در تیرماه 1393

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از ادامه واردات کالاهای لوکس و خودروهای گرانقیمت

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از استفاده از برنج هندی و پنیر های فاسد در سبد کالا

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از به کارگیری وزرای میلیاردر و امنیتی در کابینه

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از گران کردن ارز در بودجه 1394

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از امنیتی کردن پرونده فساد کرسنت

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از اعطای رانت 650 میلیون یورویی به یک تاجر

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از تداوم پرداخت یارانه به ثروتمندان

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از افزایش 83 درصدی بودجه نهاد ریاست جمهوری

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از افزایش 5 برابری بودجه دفتر معاون اول رئیسجمهور

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از واردات بنزین بیکیفیت و افزایش آلودگی هوای شهرها

 رفراندوم سنجش میزان باور پذیری مردم نسبت به ادعای خروج اقتصاد از رکود

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از افزایش واردات از چین

 رفراندوم سنجش میزان رضایت جوانان از گنجاندن طرح خرید خدمت سربازی برای سربازان پول دار و ثروتمند و تلف شدن عمر باقی جوانان در مدت سربازی

 رفراندوم سنجش میزان نارضایتی مردم از دولت و اقبال مردم به بازگشت افراد و فعالیت های خدمت محورانه و عدالت طلبانه دولت قبل

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از برگزاری جشن های شاهانه نظیر جشن زنانه دولتی ها در کاخ سعدآباد

 رفراندوم سنجش میزان باورپذیری ادعای مقابله با فساد روحانی

 رفراندوم سنجش میزان علاقه مردم به رفتارهای اشراف گرایانه روحانی و دولت وی نظیر تغییر دکوراسیون دفاتر رئیس دولت و وزرا و خرج های میلیاردی از بیت المال برای ساخت استخر، سونای لوکس و...

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم در به کار گیری اقوام و خویشاوندان نزدیک رئیس جمهور و اعضای کابینه در مسئولیت های خطیر و بستن باب استخدام برای عموم جوانان مردم

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از بازگذاردن دست آقازادگان و اشراف زادگان نوکیسه و حمایت دولتی ها از آنان

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از وضعیت بازار بورس و سرمایه گذاری در کشور

 رفراندوم سنجش میزان عُرضه دولت برای بازگرداندن احترام به پاسپورت های ایرانی از جمله راه ندادن سفیر ایران به سازمان ملل

 رفراندوم سنجش رضایت مردم از عقب نشینی های پی در پی و تعطیل کردن دستاوردهای هسته ای

 رفراندوم سنجش میزان رضایت مردم از باز شدن باب ذلت آمیز ادبیات گستاخانه و طلبگارانه دشمن علیه مردم ایران نظیر ادبیات اوباما یا کری و شرمن و... علیه ملت شریف ایران.

اما علاوه بر آنکه بر این لیست می توان موارد متعدد دیگری را افزود مثل آنکه می توان افزایش خیره کننده حقوق و دستمزد اعضای دولت را هم به رفراندوم گذاشت اما باید به دنبال جواب این پرسش گشت که تا کی مردم نجیب و صبور ما باید تاوان بی تدبیری های مسئولان و اعتماد بی جا و خوش خیالی آنان به دشمن را از کیسه روزانه و سفره کوچک شده خود پرداخت کنند؟

اما واقعیت آن است که ادعای علاقه رئیس دولت لب مرزی یازدهم به برگزاری رفراندوم در حالی از سوی وی بیان می شود که او بیشترین اطلاع از لرزان تر شدن پایه های اعتماد عمومی به دولتش را دارد. بعید است روحانی که در سفرهای استانی به روشنی می بیند حتی با دوپینگ سازماندهی کردن سربازان، دانش آموزان و کارمندان برای استقبال از او ، میزان استقبال مردمی از کاروان عریض و طویلش روز به روز کمتر می شود نداند که در صورت برگزاری رفراندوم، آرای عمومی به چه سمتی خواهد رفت؟

اما روحانی با سخن گفتن از رفراندوم به راستی به دنبال چیست؟ حقیقت آن است که تولید و دامن زدن به حواشی و غفلت از متن برای کسانیکه علاقه ای به خدمت نداشته و به دنبال قدرت اند، بهترین فضا را ایجاد خواهد کرد که با طرح بحث هایی حاشیه ای ، اذهان افکار عمومی از مطالبه گری های اصلی منحرف شده و مباحث جعلی جایگزین اصلی ها شوند.

مشاوران روحانی خوب می دانند که ناکارآمدی دولت، امروز تا چه حد برای مردم آزار دهنده شده است. آنان متخصص جنگ روانی و مسائل امنیتی اند. بنابراین اگر نارضایتی ها را به وسایطی، منحرف نکنند، دیر یا زود، آتش آن، خرمن متراکم بی تدبیری ها را بر باد خواهند داد. از این روست که باید انتحار کرد و با طرح مباحث حاشیه ای، فرصت خرید تا امروزِ دولت تدبیر به فردایش برسد. اما مهم آن است که بدانیم زمان به نفع حاشیه سازان به پیش نمی رود و بهانه تراشی هایی اینچنین نخواهد توانست میزان مطالبه گری مردم از دولت را فرو بکاهد.

در این زمینه اما این نکته لازم به ذکر است که به هر حال باید از پیشنهاد رئیس دولت برای برگزاری رفراندوم استقبال کرد. چراکه اگر دولت ناکارآمد روحانی حتی عُرضه برگزاری رفراندوم را داشته باشد آن را باید به فال نیک گرفت. گرچه واضح است که روحانی با اینگونه حاشیه سازی ها سعی در ایجاد یک بازی حیدری و نعمتی دارد که در این بین یک جریان موافق رفراندوم و یک جریان به عنوان مخالف رفراندوم با یکدیگر منازعه کرده و در اصل مسائل اصلی کشور فراموش شود. واضح است که دولت یازدهم حتی در زمانی که در ماه عسل خود با رای دهندگانش به سر می برد، در رفراندوم یارانه ها یکبار برای همیشه پاسخ «نه» قاطعی از عموم مردم دریافت کرد. این در حال است که دولت روحانی با برگزاری رفراندوم یا بدون آن- همچون برگزاری یا عدم برگزاری همایش مقابله با فساد- باید پاسخگوی مطالبات عمومی از روند رو به افول اقتصاد،معیشت و رفاه عمومی، باشد. جبهه گیری در برابر این ادعای آمیخته با جنگ روانی روحانی، همانی است که او می خواهد. مردم را باید به ادامه مطالبه گری های به حق خود از دولت رهنمون شد و در دام مسایل انحرافی نیافتاد.

رئیس دولت غرب گرایان کلید دار اما در ادامه سخنان هفته گذشته نقبی هم به موضوع سانتریفیوژها و آرمان گرایی زد و با دوگانه سازی میان تقابل آرمان با سانتریفیوژ، سعی کرد همچون همیشه با نگاهی لیبرالیستی و سکولار به دیپلماسی بنگرد. در این زمینه بد نیست سئوالاتی طرح کرد. از جمله آنکه کیست که دیگر نداند اساسا ماجرای غرب با ما بر سر آرمان ماست؟ در این زمینه در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت؛ ان شاءالله.

 

*** مصطفی قاسمی پور:

 همه پرسی ادعای پوچ اصلاح طلبانِ مطرود مردم

 خبر ساده بود و خیلی سریع شد تیتر اول اکثر رسانه های داخل و خارج، ذوق زدگی طیف برانداز خارج از سویی و یادآوری خاطره تلخ به حاشیه بردن مسائل کشور در دوران 8ساله اصلاحات : برای مسائل اساسی رفراندوم برگزار کنید!

 در سالهایی که لودر اصلاح طلبان بر فرمان زیر و رو کردن دانشگاه بود و احزاب یکه تاز آنروز و منحله اینروزها بر طبل تجدید نظر طلبی می زدند پیاده نظام آن هفته های آن احزاب و خارج نشینان اینروزهای تاریخ به رفراندومی نمادین پرداختند: جمهوری اسلامی آری؟ اقدامی بسیار تنش زا که اکثرا نیز به نهایتا به خشونت و هیجانات کاذب دانشجویی ختم میشد.

 اینک اما رئیس جمهور در حالی که بارها اعلام کرده است از رکود عبور کرده ایم و تورم از 47درصد خرداد 92 به 17 درصد آذر 93 تقلیل یافته و بیکاری و نقدینگی و... مهار شده در همایش اقتصاد دانان از راه حل رفراندوم برای مسائل اساسی سخن گفت. پیشنهادی که ابتدائا چند پیش فرض را می طلبد:

 تشخیص اینکه یک مسئله مهم هست یا نه با کیست؟ یا کدام مرجع و یا نهادی می تواند به مهم بودن یک موضوع صحه گذارند؟ مثلا اگر وزارت اقتصاد هدفمندی یارانه ها را منوط به همه پرسی بداند و وزارت رفاه نه، چه باید کرد؟ اصلا کل کابینه بگویند میخواهد و مثلا مجلس بگوید نمیخواهد آن وقت چه؟!!

 مرجع برگزاری این همه پرسی کیست و کدام دستگاه؟ شاید گفته شود وزارت کشور! حتما میدانید که بخاطر هزینه های بالای یک انتخابات از سویی و درگیر شدن بسیاری از بخش های کشور با آن بخاطر مسائل خاص سیاسی و امنیت، انتخابات ها ادغام شد. حال فرض کنید در سال دست کم 4 موضوع مهم برای همه پرسی داشته باشیم (بفرض تحقق بند4 فوق الذکر) آیا وزارت کشور میتواند سالی 4بار انتخابات برگزار کند؟!!

 از بند 4 و 5 که بگذریم مثلا اگر الان همه پرسی گذاشتیم و اکثریت رای دادند به عدم موفقیت دولت در مسئله مهمی مثل اقتصاد و مسکن (که البته با آماری که دولت میدهد و حقیر در بند 3ذکر کردم بعید است مردم به عدم موفقیت رای دهند) چه باید کرد؟ یعنی ما متوجه شدیم طبق نتایج سر صندوق 70درصد مردم از دولت ناراضیند. خوب ثم ماذا؟!

 از همه بندهای بالا که بگذریم پیش فرض اساسی یک رفراندوم و تحقق نظر آقای رئیس جمهور این است که ریاضیات برخی دوستان را تقویت کنیم. مثلا بدانها یاد دهیم 24 بزرگتر از 13 است و اختلاف این میشود 11. اگر خدای نکرده این تقویت پایه ای ریاضی رخ ندهد ممکن است دوباره کاندیدایی که آرائش از مجموع 40 میلیون رای از آراء باطله کمتر است بگوید رای منو پس بده و تقلب شده! خوب آنوقت تکلیف چیست؟ البته برای عده ای نیاز نیست چون شمارش شان آنقدر قویست که 7دهم درصد را هم از یک درصد افتراق داده و بعد به فرد برتر تبریک میگویند.

 از پیش فرضهای اساسی و واجب اللزوم برای رفراندوم صاف بودن دل طرفین از یکدیگر بعد از انتخابات است!!. مثلا در برنامه شناسنامه آقای نوبخت گفتند ما نتوانستیم در سال 88 دلمان را با کاندیدای پیروز صاف کنیم!. خوب حالا فرض بفرمایید با حداقل سالی 4 رفراندوم و 12تا در 4سال یک دولت، اگر دلهایی از هم صاف نباشد چه بلایی سر وحدت جامعه خواهد آمد؟!!

 بد نیست به این پیش فرضها اضافه کنیم که حقوقدان و حقوق خوانده ها جواب بدهند اینکه برای مسائل اساسی رفراندوم گذاریم در کدام بند قانون اساسی است؟ در کدام طرح و لایحه تصویبی مجلس بوده و شان آن در شورای نگهبان چیست؟

 پیش فرضهای دیگری را هم میتوانیم برای این پیشنهاد بکار ببریم و حرف زیاد است و در حوصله یک مقاله نیست ولی براستی ریشه معرفتی، عملیاتی و فکری این قبیل نظرات در کجاست؟ چه کسانی این افکار را ساخته و پرداخته کرده و چرا فردای این صحبت ها لشگر به صف شده نشریات و جراید و ماهواره های ضدانقلاب با آب و تاب از آن استقبال کردند؟ نکته پایانی: براستی دولتی که پیروز انتخابات شده، تمام ارکان جریان رقیب نتیجه را پذیرفته اند و بدو تبریک گفته و دست همکاری بسویش دراز کرده اند و توانسته با خزانه خالی هم نظام تحریمها را بشکند و هم از رکود عبور کند و هم در رخدادی بینظیر 30 درصد تورم را کم کند و به قول رئیس جمهور با توافق ژنو قدرت های جهان جلوی ما بزانو در آمدند(سخنرانی اهواز) چه نیازی به این نوع حرفهای حاشیه ساز است؟

امام خامنه ای 12/8/80 : «همانطور که آن روز در میدان امام (اصفهان) به آن جمعیت عظیم عرض کردم، آنها مکر و توطئه میکنند؛ ما باید در مقابل آنها ضدّ مکر، ضدّ توطئه و ضدّ حمله کنیم؛ «و مکروا و مکراللَّه»؛(5) «انّهم یکیدون کیدا و أکید کیدا».(6) اگر از دشمنی آنها غفلت کردیم، باختهایم. اگر برای ضدّ حمله آنها چارهای نیندیشیم، دشمن را به دست خود موفّق کردهایم. اینکه من مرتّب به مسؤولان، به مردم و بخصوص به جوانان هشدار میدهم، به این خاطر است.

ما امروز در دوران حساسی هستیم. آیا جوان میتواند بی تفاوت بماند؟ حمله دشمن به ما یک امر طبیعی است. هیچ لازم نیست که ما دستگاههای ویژهای داشته باشیم تا از اعماق کارهای آنها برای ما خبر بیاورند - که البته خبرهای ویژه هم داریم؛ اینطور نیست که نداشته باشیم - اما اگر آن خبرها را هم نداشتیم، خیلی واضح و منطقی و طبیعی است که دشمن علیه ما توطئه کند. عدّهای می آیند و بحث توهّم توطئه را مطرح میکنند. در دانشگاه و محیط روشنفکری کشور، انسانی خجالت نکشد و بگوید توطئه توهّم است؛ دشمن علیه ما توطئه نمیکند؛ امریکا علیه ما توطئه نمیکند! گفت: مادر من چه اشتباه کند به خیالش که گربه هم لولوست! امریکاییهای به این نازنینی!»

 

*** سعدالله زارعی:

در حاشیه اظهارات بی‌سابقه روحانی در تاریخ جهان!

بعد از اقتصاد، آرمان ها هم به پای مذاکرات هسته ای ذبح می شود؟

بخشی از سخنان رئیس جمهور محترم در کنفرانس «اقتصاد ایران» که روز یکشنبه گذشته بیان شد، مورد استقبال فراوان محافل خارجی قرار گرفت و به همین میزان نگرانی‌های زیادی را در ایران پدید آورد. حجت‌الاسلام دکتر روحانی در مقام اولین شخص اجرایی کشور باید بیش از هر مسئول دیگر بر مدار «منافع‌ملی» باشد که اگر جز این باشد از او پذیرفتنی نیست. وقتی سخنان مهم‌ترین مقام اجرایی کشور از سوی قدرت‌هایی که اقتدار و منافع ایران را در کانون حملات دهها ساله خود قرار داده‌اند، مورد استقبال قرار می‌گیرد، بدون کوچک‌ترین تردیدی خطایی بزرگ اتفاق افتاده است و این اگر از مرز سهو لسان بگذرد نگرانی‌های فراوان و به حقی را در محیط ملی پدید می‌آورد. رئیس جمهور محترم می‌تواند با اصلاح فوری خطای لسانی ثابت کند که بیش از هر کس پاسدار منافع و اقتدار ملی است. این یک انتظار طبیعی از فردی است که با این مبنا خود را در معرض آراء شهروندان قرار داده، و ردای مقدس ریاست جمهوری یک کشور انقلابی و اسلامی را بر تن کرده است.
در حالی که ایران در کشاکش مذاکرات سخت و تعیین کننده با آمریکا و اروپا قرار دارد و تجربه ۱۰-۱۲ ساله و به خصوص تجربه یک سال اخیر بر زیاده‌خواهی و تعهدناپذیری کشورهای غرب با محوریت آمریکا دلالت دارد، رئیس جمهور ایران به طور آشکار و در حالی که می‌داند حرف او به سرعت در جهان پژواک می‌یابد، می‌گوید: «آرمان ما به سانتریفیوژ وصل نیست» و «در میز مذاکره بحث اصول و آرمان نیست» و «اساس بحث سیاست خارجی منافع است و نه اصول و آرمان‌ها»! این ادبیات ضمن آنکه اصول و آرمان‌های ملی و اسلامی ایران را در معرض تبدیل و تغییر قرار می‌دهد حتی برای منافعی که قرار است از طریق مذاکره با «غرب فزونخواه» به‌دست آید، لطمه‌های شدید در پی دارد و اساس مذاکره را تضعیف و بی‌خاصیت می‌کند. وقتی غرب خود را با مذاکره‌کننده‌ای مواجه ببیند که قبل از مذاکره، اهمیت و روایی دارایی‌های هسته‌ای خود را در بالاترین سطح نفی می‌کند، در میز مذاکره هیچ تعهدی را در برابر امتیازاتی که دریافت می‌کند، قبول نمی‌کند و بحث مذاکره را به موضوعات دیگری که دولت ایران تاکنون آنها را خارج از موضوع مذاکرات اعلام کرده، سوق می‌دهد و در پی گرفتن امتیازات بزرگ در سایر حوزه‌ها برمی‌آید! آیا با این وجود جایی برای سخن گفتن از منافع ملی از سوی دکتر روحانی باقی می‌ماند؟ پس تفکیک کردن منافع از اصول و آرمان‌ها چه ضرورتی دارد زمانی که هم اصول و هم منافع یک جا قربانی برداشت‌های نادرست شده‌اند؟! در این خصوص گفتنی‌هایی است که با تأسف زیاد چاره‌ای جز پرداختن به آنها نیست:

در هیچ واحد سیاسی در دنیا، چه سکولار باشد و چه دیندار، نمی‌توان منافع را از اصول و آرمان‌ها تفکیک کرد چه اینکه منافع ملی در بزرگترین وجه خود، همان اصول، آرمان‌ها و ارزش‌ها هستند و متقابلاً آرمان‌ها و ارزش‌ها خود مصداق منافع ملی هستند. از این رو در هیچ کشوری به خصوص کشورهای غرب، منافع ملی بدون آرمان‌ها و ارزش‌ها معنا و مفهوم ندارد و از قضا غربی‌ها در این میدان از دیگران اصولگراتر و ارزشگراتر هستند. کما اینکه می‌بینیم غرب در جهت جهانی کردن ارزش‌های باطل خود، انواعی از جنگ‌های گرم و سرد را علیه ملت‌ها و دولت‌هایی که زیر بار سیطره مطلق ارزش‌های خودساخته غرب نمی‌روند، به راه انداخته و در این راه هر ساله میلیونها انسان بی‌گناه مسلمان و غیر مسلمان را به خاک و خون می‌کشند و نیز برای آن، سالانه هزاران میلیارد دلار و یورو و پوند از جیب مالیات‌دهندگان غرب و از جیب کشورهای وابسته به خود هزینه می‌نمایند. این موضوعی بسیار ساده است و در عین حال با تأسف زیاد از سوی رئیس جمهور علی‌رغم اشراف کافی بر فلسفه سیاسی و حقوقی غرب، انکار شده است.
سخنان دکتر روحانی در اینجا و چند جای دیگر به این توهم دین‌ستیزانی که البته نسبتی با روحانی و دولت او ندارند، دامن می‌زند که «ارزش‌های دینی و انقلابی در نقطه مقابل منافع ملی قرار دارند و لاجرم برای تأمین منافع ملی باید این اصول و ارزش‌ها را کنار گذاشت». دعوای تقابل دین و منافع ملی در ایران، دعوایی کهنه است و البته ریشه آن در تعالیم پروتستانیزم مسیحی و به روایت دقیق‌تر در فلسفه سیاسی غرب است. انقلاب اسلامی بزرگترین هنرش این بود که بر این داعیه باطل و خداستیزانه مهر باطل زد و آن را غیرقابل پذیرش دانست. ریشه‌های اخیر این تفکر در دولت سازندگی بود که تحت تأثیر تئوریسین‌های نهضت آزادی و افراد رسوخ یافته غرب در بدنه تصمیم‌سازی آن دولت، دنبال می‌شد و دولت را به بیراهه برد تا جایی که نزدیک‌ترین افراد به رئیس جمهور وقت، زمانی که دیگر پرده‌ها بر افتاده بود با صراحت اعلام کرد «ما لیبرال اقتصادی هستیم».
در یک جامعه دینی که به شهادت دهها نشانه آشکار علاقه به اصول و آرمان‌ها در آن فراگیر و گسترده است، منافع ملی جدای از آرمانهای اسلامی- انقلابی متصور نیست و متن ملت به هیچ وجه آن را برنمی‌تابد. در یک جامعه دینی اگر اصول وانهاده شوند جامعه دچار بحران هویت شده و درگیر انواعی از شکاف‌های اجتماعی و سیاسی می‌شود و دیگر جایی برای اندیشیدن به منافع ملی باقی نمی‌ماند. پرواضح است که اصول و ارزش‌های بنیادین هستند که برای هر ملتی منافع و مصالح آن را تعیین می‌نمایند. اگر کسی تصور کند که تامین غذا برای یک ملت، منافع ملی است و حفظ کرامت و عزت آن ملت موضوعی دیگر است حتما به بیراهه رفته است. کسی که به کرامت یک فقیر بی‌توجهی می‌کند به طریق اولی به نیازهای مادی او نیز بی‌توجه خواهد بود مگر غیر از این است که مترفین و مسرفین چشم دیدن انسان‌های نیازمند را ندارند.

سخن گفتن از اینکه سانتریفیوژها ربطی به آرمان‌ها و ارزش‌ها ندارند ضمن آنکه از بی‌علاقگی نسبت به دستاوردهای ملی و منافعی که ملت آن را به سختی به دست آورده است، حکایت می‌کند، مغلطه وحشتناکی هم به حساب می‌آید. سانتریفیوژهایی که توسط فرزندان فرهیخته و زحمتکش این ملت در شرایط سخت به‌دست آمده است، در واقع نشانه‌های آشکار توانایی ملی در حفظ استقلال و آزادی این کشور از سیطره قدرت‌های خارجی است و از این رو نادیده گرفتن آن به معنای بی‌علاقگی به منافع ملی است و البته این بی‌علاقگی خود نشانه مستقلی از وانهادن ارزش‌ها و آرمان‌های ملی نیز می‌باشد. این در حالی است که در همه کشورها، سیاست خارجی پا به پای تولیدگران توانایی و قدرت ملی به میدان آمده و با هنر دیپلماسی راه آن را هموار می‌نمایند. در واقع در هیچ کشوری فعالیت دیپلماتیک راهی جدا از میدان وسیع منافع ملی طی نمی‌کند و این برای اولین بار در تاریخ کشورهاست که رئیس یک دولت در کشاکش مذاکرات حساس خارجی می‌گوید: «اساس سیاست خارجی منافع است و نه اصول و آرمان‌ها»! در این وادی طرف خارجی درمی‌یابد که در کشور حریف یک سوء تفاهم بزرگ درباره منافع ملی وجود دارد و باید از آن در واداشتن حریف به واگذاری امتیازات بزرگ حداکثر استفاده را کرد! آیا این است رمز حفظ منافع ملی؟
در هر کشور پیشرو از ظرفیت داخلی برای گسترش نفوذ و اقتدار بیرونی استفاده می‌شود و این گسترش نفوذ خارجی که بستر اصلی تامین منافع ملی و ایمن‌سازی امنیت، سیاست و اقتصاد ملی است، در کشورها به عنوان خطوط قرمز یاد می‌شود و حتی دولت‌هایی به قیمت تحمیل جنگ بر حریف خارجی از این خطوط حراست می‌نمایند. از این روی نباید رئیس‌جمهور محترم به گونه‌ای سخن بگوید که تصور شود قرار است از اقتدار فاصله بگیریم تا به منافع ملی برسیم! چطور ممکن است ایران از تبدیل شدن به قدرت منطقه‌ای عقب بنشیند و در عین حال توقع داشته باشد بازارهای منطقه‌ای روی آن باز باشد؟ یک کشور در صورتی می‌تواند به اقتصاد خصوصی و دولتی خود سروسامان بدهد که قدرت و ثبات آن در محیط منطقه‌ای به رسمیت شناخته شده باشد. این نفوذ هرچه عمیق‌تر باشد، مدیریت اقتصادی کشور آسان‌تر خواهد بود.
بگذارید یک مثال بزنیم. ایران در عراق نفوذ جدی دارد ولی در فرانسه- تقریبا- نفوذی ندارد. ایران قطعا نمی‌تواند حضوری در بازار فرانسه داشته باشد مگر اینکه در این مراوده ایران فروشنده مواد خام و فرانسه فروشنده کالاهای مصنوع- تجدیدپذیر در برابر تجدیدناپذیر- باشد در این صورت مراوده اقتصادی به طور یک‌طرفه به نفع فرانسه و به ضرر ایران خواهد بود و برخلاف تصور رئیس‌جمهور محترم فروشنده مواد تجدیدناپذیر نمی‌تواند امنیت بازار و سرمایه خود را از طریق رابطه با خریدار این مواد تامین نماید. کما اینکه در جریان تحریم‌ها، فرانسه قید فروش محصولات صنعت خودرویی خود را زد و در تحریم نفتی ایران مشارکت ورزید. در حالی که رابطه تجاری ایران با عراق ما را در موضع کشور فروشنده مواد تجدیدپذیر قرار داده و به افزایش دائمی آورده‌های ارزی ایران کمک کرده است و در شرایطی که گره‌های کور سیستم تجاری ایران، حرکت ایران را کند کرده، آورده ایران در سال مالی گذشته رقم قابل توجهی بوده است. حالا یک لحظه تصور کنیم که با توصیه آقای دکتر روحانی، ایران از کمک به ملت مظلوم عراق در حفظ استقلال خود و مبارزه با عوامل داخلی و منطقه‌ای ناامن‌کننده این کشور همسایه چشم‌پوشی کرده و از خیر روابط استراتژیک تهران- بغداد صرف‌نظر کند. در این صورت ایران باید از یک ‌سود تجاری خود که هم به نفع ایران و هم به نفع عراق است چشم بپوشد و حضور نیروهای ناامن‌کننده مخالف دولت قانونی عراق را که این نیروها لزوما مخالف استقلال ایران هم خواهند بود، پذیرا شود آن وقت ایران باید هزینه‌ای را هم صرف حفظ امنیت مرزهای خود کند. فهم این موضوع خیلی ساده است ولی با همه سادگی آن، افرادی از همان قماش نهضت آزادی که امام در سال ۱۳۶۶- خطاب به آقای محتشمی‌پور- فرمودند درصدد بازگرداندن سیطره آمریکا بر ایران هستند، در اطراف بعضی از سازمان‌های جمهوری اسلامی حضور داشته و مشغول مهندسی معکوس‌سازی مفاهیمی مثل «منافع ملی» و «اصول و ارزش‌ها» هستند. امید است رئیس‌جمهور محترم که یکی از شخصیت‌های ارزشمند جمهوری اسلامی است و حفظ جایگاه حساس او یک وظیفه است، سرنوشت دولت سازندگی را مرور کند و مراقب برخی از ترفندها باشد.
منبع: کیهان

 

*** امید حسینی:

سردرگمی دول در مواجهه با مردم

شعار پوپولیستی رفراندوم یا ژست نخبه گرایی سریع القلم ها؟

مذاکرات هسته ای، از ابتدا جزو مهمترین و اصلی ترین دغدغه های آقای روحانی بود؛ به گونه ای که دولت عملا سرنوشت بسیاری از مسائل داخلی (اقتصادی و سیاسی) را به حل و فصل این مذاکرات گره زد. بنابراین موفقیت (یا ادعای موفقیت) در این مذاکرات، می تواند به عنوان نتیجه دیپلماسی موفق دولت ارزیابی و به جامعه القاء شود. (حتی پیش از پایان مذاکرات هم، شاهد شتاب زدگی رییس جمهور در این خصوص بوده ایم تا جایی که وی توافق اولیه را پیروزی بزرگ قلمداد کرده و طی نامه ای به رهبر معظم انقلاب، این موفقیت بزرگ را به ایشان تبریک گفته بود!)
از طرفی شکست مذاکرات هم، به معنای فرو ریزی شالوده و پایه و اساس دولت تلقی می شود. براین اساس می توان گفت که استمرار این دولت در گرو نتیجه مذاکرات و حل و فصل مساله هسته ای است. به همین علت، این احتمال وجود دارد که دولت به هر قیمتی این مذاکرات را به پایان برساند! یعنی با وجود همه شعارها درخصوص رعایت خطوط قرمز و کوتاه نیامدن از حقوق ملت، احتمال هر توافقی وجود دارد. وقتی سرنوشت دولت به همین مذاکرات گره خورده باشد، پس به هیچ وجه اجازه شکست آن را نخواهد داد!
دولت آقای روحانی از ابتدای مذاکرات، با یک فرافکنی عجیب و ایجاد یک دو قطبی کاذب، همه منتقدان خود را در زمره مخالفان مذاکره و توافق قرار داد. رسانه های حامی دولت نیز با دمیدن بر این دو قطبی غیرواقعی، دوگانه مذاکره/عدم مذاکره، یا توافق/ عدم توافق را مطرح کردند. حال آن که بسیاری از منتقدان دولت با نفس مذاکره هیچ مخالفتی نداشته و ندارند، حرف آنها در کیفیت و چگونگی مذاکره است. منتقدان، به جای دوگانه غیرعقلانی (مذاکره/ عدم مذاکره یا توافق/عدم توافق) دوگانه (توافق خوب/ توافق بد) را پیشنهاد دادند و از توافق خوب استقبال کردند.
با این حال، حامیان رسانه ای دولت و اشخاصی در خود دولت، با فرار از این دوگانه عقلانی، همچنان بر دوگانه غیرعقلانی خود تاکید و همه منتقدان را هم به عنوان مخالفان توافق معرفی می کنند. هدف این سیاست چیزی جز ایجاد یک جریان اجتماعی و تهییج و هدایت آن برای حمایت از دولت در پیشبرد اهداف خود نیست. دقیقا به همین علت است که آقای روحانی و حامیان سیاسی و رسانه ای وی، هر از گاهی با طرح موضوع رفراندوم یا ادعاهایی مبنی بر خواست اجتماعی و عمومی، درصدد استفاده از این فضای رسانه ای هستند.
جالب اینکه این شعارهای پوپولیستی دقیقا در تضاد با فضای نخبگانی حاکم بر دولت است. دولت روحانی، دولتی نخبه محور است که ریشه و سابقه فکری اعضای آن، کاملا مخالف با رویکردهای پوپولیستی و مردم محور است. مشاورین و تئوری پردازان آن هم به صراحت خواستار برچیده شدن سیاست خیابانی هستند و بارها به همین بهانه از غیرعقلانی بودن استفاده از نظرات عامه مردم (رانندگان تاکسی و لبو فروشان و …) برای موضوعاتی از قبیل مسائل هسته ای شده اند. حال چگونه می توان این نگاه نخبه سالار را با اظهارات عوامفریبانه رییس جمهور جمع کرد؟!
به هرحال پیشنهاد ما به آقای روحانی این است که اگر واقعا خواستار انجام رفراندوم است، نظر عامه مردم را درخصوص توافق خوب/ توافق بد بپرسد؛ و اگر همچنان به همان دوگانه توافق /عدم توافق اصرار دارد، لااقل مردم را در جریان جزئیات مذاکرات قرار دهد تا خودشان قضاوت کنند. آیا عاقلانه است نظر مردم را درباره مساله ای بپرسیم که درباره اش هیچ نمی دانند؟!

 

 *** دکتر شبیر فیروزیان:

از نظر قرآن کریم چه کسانی سیاست خارجی را محل بحث از آرمان و اصول نمی دانند؟

رها کردن آرمان، تدبیر نیست

رئیس جمهور محترم در سخنانی که در هفته گذشته، در جمع شرکت کنندگان در مسابقات قرآن دانشجویان مسلمان با بیان اینکه قرآن کتاب سیاست نیز هست و چارچوب جامعه مطلوب بشری را برای ما ترسیم کرده است، اظهار داشت: «در جمهوری اسلامی ایران و با انقلاب بزرگ اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) که با هدایت و رهبری مقام معظم رهبری ادامه یافته و با حضور مردم در صحنه تداوم دارد، مفتخریم به اینکه مسیر قرآن را انتخاب کرده‌ایم
حال، خوب است تا طبق فرمایش ایشان به قرآن کریم رجوع کنیم و ببینیم اصولاً در سیاست خارجی که قرآن کریم ترسیم می کند، دست کشیدن از آرمان ها در عرصه سیاست، روش و منش چه کسانی است؟
 «مریض دلان» چه کسانی هستند؟
قرآن کریم در آیات متعددی از گروهی سیاسی یاد می کند که اگرچه هنوز به مرحله خیانت و نفاق نرسیده اند و در لبه پرتگاه نفاق قرار دارند، اما «منفعت محور» اند و هنگامی که منافعشان در خطر باشد و از دشمن بترسند، از آرمان هایشان دست می کشند. قرآن کریم این گروه را «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» می نامد. و طبق قاعده اصولی «تعلیق الحکم بالوصف مشعر بالعلیّه» درمی یابیم که علت این کار آنها نیز همان مرض در دل است.
طبق دیدگاه علامه طباطبایی بیان تعبیر «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» در برخی آیات قرآن کریم در کنار «منافقین»، نشان می دهد این دو تعبیر مربوط به دو گروه متفاوت سیاسی است. ایشان «الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ» را سست ایمان هایى می دانند که دلهایشان خالى از شک و تردید نیست. (ترجمه المیزان، ج‏9، ص130) به عبارت دیگر این گروه سیاسی شامل افرادی هستند که نسبت به حقانیت اسلام و انقلاب در شک و تردید به سر می برند. اما منافقین کسانی هستند که قطعاً و یقیناً اسلام و انقلاب را قبول ندارند، هرچند این عقیده را پنهان می دارند. «مرض در دل» مرحله ای پیش تر از «نفاق» است. «نفاق» رذیلتی است که خداوند بر دل بیماردلانی که دیگر امیدی به هدایتشان ندارد می افکند. «منافق» همان بیماردل شکاکی است که خداوند بر بیماریش افزوده است: «فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً»(بقره/10).
 
استراتژی همیشگی جریان تردید؛ «منفعت طلبی» بجای «آرمان خواهی»  
خداوند در یک آیه قرآن کریم می فرماید: «وَ یَقُولُ الَّذِینَ آمَنُوا لَوْ لا نُزِّلَتْ سُورَةٌ فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْکَمَةٌ وَ ذُکِرَ فِیهَا الْقِتالُ رَأَیْتَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یَنْظُرُونَ إِلَیْکَ نَظَرَ الْمَغْشِیِّ عَلَیْهِ مِنَ الْمَوْتِ فَأَوْلى‏ لَهُمْ؛ کسانى که ایمان آورده‏اند مى‏گویند: «چرا سوره‏اى نازل نمى‏شود (که در آن فرمان جهاد باشد)؟!» امّا هنگامى که سوره واضح و روشنى نازل مى‏گردد که در آن سخنى از جنگ است، منافقان بیماردل را مى‏بینى که همچون کسى که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه مى‏کنند پس مرگ و نابودى براى آنان سزاوارتر است!»(محمد/20)
همانگونه که در این آیه شریفه ملاحظه می شود، آرمان ابتدایی این افراد جنگیدن با دشمن است، اما هنگامی که آیه ای از قرآن نازل می شود که در آن فرمان به جنگیدن با دشمن داده شده است، از آرمانشان دست می کشند. به همین دلیل خداوند در آیه بعد از آنها «عمل» می خواهد و می فرماید: «طاعَةٌ وَ قَوْلٌ مَعْرُوفٌ فَإِذا عَزَمَ الْأَمْرُ فَلَوْ صَدَقُوا اللَّهَ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ؛ اطاعت کردن و سنجیده سخن گفتن براى آنها بهتر است، و اگر آنها هنگامى که فرمان جهاد قطعیت پیدا مى‏کند به خدا راست گویند براى آنها بهتر است.» (محمد/21)
 
خداوند در آیه دیگری این گروه را کسانی معرفی می کند که بخاطر «منافع» شخصی شان و ترس از دشمن، از آرمان هایشان دست کشیده و با دشمن طرح دوستی می ریزند: «فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى‏ ما أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نادِمِین؛ کسانى را که در دلهایشان بیمارى است مى‏بینى که در (دوستى با یهود و نصاری)، بر یکدیگر پیشى مى‏گیرند، و مى‏گویند: «مى‏ترسیم حادثه‏اى براى ما اتفاق بیفتد (و نیاز به کمک آنها داشته باشیم!)» شاید خداوند پیروزى یا حادثه دیگرى از سوى خود (به نفع مسلمانان) پیش بیاورد و این دسته، از آنچه در دل پنهان داشتند، پشیمان گردند!»(مائده/52)  
 
این که تاکتیک و تدبیر نیست!
رهبر انقلاب در این زمینه می فرمایند: «در جهادِ فلسطین و در جهادِ دنیای اسلام، شرط اصلی موفقیت، پای فشردنِ بر اصول است. دشمن همواره ربودن اصول را هدف می‌گیرد و با خدعه و وعده و تهدید، بر چشم پوشیدن از آن اصرار می‌ورزد. با حذف یا کمرنگ شدن اصول، دنیای اسلام شاخص‌های راهنما را گُم می‌کند و محکومِ قواعدی می‌شود که دشمن آن را تعیین کرده است و نتیجه معلوم است. غالباً بعضی در میان خودِ ملت‌های ما و از خودِ ما، به پیروی از دشمن، ما را به رها کردن «اصول» ‌مان توصیه می‌کنند و آن را «تاکتیک» و «تدبیر» می‌نامند! انگیزه‌ی آنان هر چه باشد - غفلت یا طمع و خیانت - آنان مصداق این کلام خداوندند: «فَتَرَى الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ یُسارِعُونَ فِیهِمْ یَقُولُونَ نَخْشى‏ أَنْ تُصِیبَنا دائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ یَأْتِیَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَیُصْبِحُوا عَلى‏ ما أَسَرُّوا فِی أَنْفُسِهِمْ نادِمِین»(مائده/52) آنان از کمک به دشمن هیچ سودی نمی‌برند. امریکا و غرب، بارها نشان داده‌اند که حتی به تسلیم‌شدگان هم رحم نمی‌کنند و چون تاریخ مصرف همکاری کنندگان به پایان برسد، به‌آسانی آنان را به دور می‌افکنند.» (25/1/85)
ایشان همچنین در سخنان دیگری می فرمایند: «لقد کان لکم فی رسول‌اللّه اسوة حسنة لمن کان یرجوا اللّه و الیوم الاخر و ذکر اللّه کثیرا».(احزاب/21) اگر «یرجوا اللّه و الیوم الاخر» هستیم، اسوه، پیغمبر است. نه اینکه ما مثل او عمل کنیم - که محال است - راه او را باید ادامه دهیم. آن وقت در آیه‌ی بعد، وضع مؤمنان به این پیغمبر روشن می شود: «و لمّا رءا المؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا اللّه و رسوله و صدق اللّه و رسوله».(احزاب/22) در جنگ احزاب، از همه طرف حمله کردند. در جنگ بدر یک گروه بودند، در جنگ احد یک گروه بودند، در جنگهای دیگر قبائلِ کوچک بودند؛ اما در جنگ احزاب، همه‌ی قبائل مشرک مکه و غیر مکه و ثقیف و غیره آمدند متحد شدند؛ ده هزار نفر نیروی رزمنده فراهم کردند؛ یهودی‌ها هم که همسایه‌ی پیغمبر بودند و امان‌یافته‌ی پیغمبر بودند، خیانت کردند؛ اینها هم با آنها همکاری کردند. اگر بخواهیم این را با امروز مقایسه کنیم، یعنی آمریکا با آنها مخالفت کرد، انگلیس مخالفت کرد، رژیم صهیونیستی مخالفت کرد، فلان رژیم مرتجعِ نفتخوار مخالفت کرد. پولهاشان را خرج کردند، نیروهاشان را جمع کردند، یک جنگ احزاب درست کردند؛ جنگ احزابی که دلها را خیلی ترساند. اوائل همین سوره می فرماید: «و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا»؛(احزاب/13) مردم را می ترساندند. الان هم همین جور است. الان هم یک عده‌ای مردم را می ترسانند: آقا بترسید. مقابله‌ی با آمریکا مگر شوخی است؟ پدرتان را در می‌آورند! آن جنگ نظامی‌شان، این تحریمشان، این فعالیتهای تبلیغی و سیاسی‌شان. در آخر این سوره باز می فرماید: «لئن لم ینته المنافقون و الّذین فی قلوبهم مرض و المرجفون فی المدینة لنغرینّک بهم».(احزاب/60) «مرجفون» همین هایند. در یک چنین شرائطی، شرح حال مؤمن این است: «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله»؛ ما تعجب نمی کنیم؛ خدا و رسولش به ما گفته بودند که اگر پابند به توحید باشید، پابند به ایمان به خدا و رسول باشید، دشمن دارید؛ دشمن ها سراغتان می‌آیند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ دیدیم بله، آمدند. «و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما»؛ ایمانشان بیشتر شد. «منافق»، «ضعیف‌الایمان»، «فی قلوبهم مرض» - که طوائف گوناگونی‌اند - وقتی دشمن را می‌بینند، تنشان مثل بید می لرزد؛ بنا می کنند به مؤمنین باللّه و زحمتکشان در راه خدا، عتاب و خطاب و اذیت کردن و فشار آوردن: آقا چرا اینجوری می کنید؟ چرا کوتاه نمی‌آئید؟ چرا سیاستتان را اینجوری نمی کنید؟ همان کاری که دشمن می خواهد، انجام می دهند. اما از آن طرف، مؤمنینِ صادق می گویند: ما تعجبی نمی کنیم؛ خب، باید دشمنی کنند؛ «هذا ما وعدنا اللّه و رسوله». یک جا هم فرموده: «و لن ترضی عنک الیهود و لا النّصاری حتّی تتّبع ملّتهم»؛(بقره/120) تا وقتی کمند آنها را به گردن نیندازید، دنباله‌رو آنها نشوید، همین آش است و همین کاسه. خودت را قوی کن که کمندش در گردن تو تأثیر نگذارد؛ یک تکان بدهی، کمندش پاره شود. خودت را قوی کن. چرا خودت را ضعیف می کنی تا در مقابل او تسلیم شوی، خاکسار شوی، به خاک بیفتی؟ «و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما». (19/7/91)
 
توکل به خدا و اعتماد به وعده های الهی
ژآیات دیگری از قرآن کریم ضمن اشاره به جنگ بدر که مسلمانان با عده بسیار کمی با کفار روبرو شده بودند، حال منافقین و مریض دلان را هنگامی که با عقلانیت دنیایی شان جمعیت کم مسلمانان را با تعداد انبوه دشمن مقایسه می کردند و منافعشان را در خطر می دیدند، اینگونه بیان می کند: «إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دِینُهُمْ وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ؛ و هنگامى را که منافقان، و آنها که در دلهایشان بیمارى است مى‏گفتند: «این گروه (مسلمانان) را دینشان مغرور ساخته است.» (آنها نمى‏دانستند که) هر کس بر خدا توکّل کند، (پیروز مى‏گردد) خداوند قدرتمند و حکیم است!»(انفال/49)
بله! اصل اساسی سیاست خارجی دولت اسلامی در مواجهه با دشمن، اعتماد به وعده های الهی و توکل بر خداست که از جانب مریض دلان و جریان تردید مورد تمسخر قرار می گیرد.

منبع

در همین زمینه بخوانید:

ـ مهم: واکاوی حواشی طرح رفراندوم از سوی رئیس جمهور و عواقب حاصل از آن

ـ طرح رفراندوم از بنی صدر و خاتمی و فتنه‌گران تا امروز

"Our President, analytical news site"