دکتر احمدی نژاد :" در مدیریت های غیر مردمی، مبنای مدیریت‌، کار برای منافع خود و طایفه خود، بی اطلاع نگه‌داشتن مردم از امور مهم‌، تضعیف خودباوری مردم و ایجاد اختلاف بین مردم است اما در نقطه مقابل آن مدیران الهی و مردمی قرار دارند. مدیریت غیر مردمی نمی تواند الهی باشد و مدیریت الهی نیز نمی تواند غیر مردمی باشد./شهید رجایی پس از عمری مجاهدت و تلاش در راه حق و خدمت بی منت به مردم، به همراه دوست وفادارش شهید باهنر، به آتش کینه مدعیان بی فرهنگ و ضد مردم سوخت. بدین ترتیب نقش و خطی درخشان از حقیقت انسانیت را در تاریخ رسم کرد و راه انسان زیستن را به بشریت عرضه نمود. راه شهید رجایی تا ابد ادامه دارد و دشمنان ملّت ها سرنوشتی جز ذلّت و شکست نخواهند داشت. "

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ دکتر محمود احمدی نژاد امروز(پنجشنبه) ۴ شهریور ۱۳۹۵، در اجتماع بزرگ مردم قزوین و در گرامیداشت یاد و خاطره مدیریت مردمی و انقلابی شهید رجایی به سخنرانی پرداخت.

متن کامل سخنان دکتر احمدی نژاد در اجتماع پرشور مردم قزوین به شرح ذیل می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه والنصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه
خداوند بزرگ را سپاسگزارم که توفیق حضور در این اجتماع با شکوه و زیارت چهره های نورانی شما مردم مومن، شجاع و انقلابی را عنایت فرمود. قزوین مرکز علم و هنر و دیانت و سیاست است. قزوین دیار مردمان متعهد، تمدن آفرین و فرهنگ پرور است. دیار علما و سیاستمداران و مهد پرورش شهید رجایی یعنی الگوی جاودان مدیریت مردمی و انقلابی است. سلام و درود خداوند بر شما مردم خوب و فداکار.
هفته دولت و ایام شهادت شهید رجایی و یار گرامی اش شهید باهنر را به شما و همه ملّت ایران تبریک عرض می نمایم. در ادامه مباحث قبلی در آمل، جیرفت، تهران، زنجان، ملارد و بافق می‌خواهم درباره ویژگی های مدیریت های مردمی و متقابلاً مدیریت‌های غیر مردمی مطالبی عرض کنم.
عزیزان من؛ می دانید که انسان برای هر نوع حرکت و پیشرفت و تحقق هر هدفی، نیازمند مدیریت است. مدیریت، عنصر لازم برای زندگی است. از ابتدای تاریخ، مشکل و ضعف اصلی انسانها و جوامع انسانی در مدیریت ها بوده است. مدیریت از خود انسان شروع می شود. مدیریت بر استعدادها، خواسته ها و تمایلات، مدیریت بر وقت، انرژی و عمر و مدیریت بر اندیشه، سخن، تصمیمات و مواضع، بخشی از مدیریت انسان بر خودش است. دامنه این مدیریت ها به جامعه نیز کشیده می شود. اگر کسی خودش را درست مدیریت کند، این ظرفیت را به دست می آورد که در مدیریت جامعه نیز نقشی مثبت و موثر ایفا کند.
امروز مشکل بزرگ بشریّت، ضعف اساسی مدیران در مدیریت بر ابعاد وجودی خودِ آن مدیران است. کسانی که نتوانسته‌اند خودشان را به درستی مدیریت کنند و لگام اندیشه، اراده و رفتار خود را به خودخواهی ها و برتری جویی ها و باندهای قدرت و ثروت یا همان شیطان سپرده اند، چگونه می توانند ملّت ها را به درستی مدیریت کنند و به سعادت برسانند. ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که بود هستی بخش.
از دیدگاه انقلاب اسلامی، همه امور متعلق به مردم، برای مردم و در خدمت مردم تعریف می شود. مردم صاحب و مالک اند و حق دارند سرنوشت خود را تعیین نمایند. از حقوق اساسی مردم، داشتن زمامداران صالح، توانمند و مردمی است که هم برآمده از اراده مردم و هم در خدمت تحقق خواست مردم باشند. درست از همین منظر است که می توان مدیریت ها را به مدیریت های مردمی و غیر مردمی دسته بندی کرد.
قبلاً اشاره کرده ام که در مدیریت های غیر مردمی، مبنای مدیریت‌، کار برای منافع خود و طایفه خود، بی اطلاع نگه‌داشتن مردم از امور مهم‌، تضعیف خودباوری مردم و ایجاد اختلاف بین مردم است اما در نقطه مقابل آن مدیران الهی و مردمی قرار دارند. می خواهم بر این نکته تاکید ‌کنم که مدیریت‌های الهی حتماً مردمی‌اند و نمی توانند الهی نباشند. مدیریت غیر مردمی نمی تواند الهی باشد و مدیریت الهی نیز نمی تواند غیر مردمی باشد. هر دو یک مفهوم دارند.

امروز می‌خواهم به سه ویژگی دیگر از این دو نوع مدیریت اشاره کنم. در ابتدا به مدیریت های غیر مردمی و غیر الهی اشاره کنم:
اول: طبقاتی کردن جامعه و برخورد تبعیض آلود:
اساس کار مدیریت های غیر مردمی بر تفرقه افکنی و ایجاد فاصله بین مردم است.
در نگاه این مدیران، همواره باید عدّه خاصی را راضی نگه داشت تا از این طریق، بقیه مردم را مدیریت کنند. به همین سبب به خواسته‌های این عدّه خاص توجه ویژه می کنند. در نتیجه، این اقلیّت خاص دارای جایگاه بالاتر شده و از امکانات عمومی بیشتر برخوردار می شوند.
این روند تا آنجا پیش می رود که برخورداری تبعیض آلود از فرصت ها و ثروت عمومی برای این اقلیت به یک حق تبدیل می شود. آنها مدعی هستند که برتر از توده های مردمند و مدیریت، ارثیه آنان است و دیگران اگر ادعایی داشته باشند، زیاده خواهی کرده‌اند و باید به خاطر آن مواخذه شوند. اینان اصرار دارند که بهتر از عموم مردم می فهمند. برای نظرات مردم ارزشی قائل نیستند و در اکثر مواقع به صراحت، توده‌های مردم را عوام می نامند و آنان را به سُخره می‌گیرند. بی تردید مسخره ترین افراد، کسانی هستند که توده های مردم را به سُخره می گیرند.
نتیجه طبیعی این نوع مدیریت، ایجاد درّه‌های عمیقِ فاصله در برخورداری از رفاه و ثروت بین اقلیت مورد حمایت مدیران با توده های مردم است. این گروه از مدیران، عملاً به نماینده و حافظ منافع قشر کاملاً ممتاز جامعه تبدیل می‌شوند. آنان امتیازات استثنایی در اظهار نظر، دخالت در امور و استفاده از فرصت های گوناگون را برای خود و آن اقلیّتِ محض ایجاد می کنند. این مدیران و آن اقلیت محض، به خود اجازه می دهند آشکارا دروغ بگویند و به هر کس که بخواهند هر تهمتی را بزنند اما به اکثریت مردم حتی اجازه اعتراض یا دفاع از حقوق مُسلّمِشان را نمی‌دهند.
اگر کسانی بخواهند از حق خود در برابر آنان دفاع نمایند، با خشونت تمام و با سیل حملات ناجوانمردانه رسانه ای یا با استفاده از ساز و کارهای به ظاهر قانونی، می کوشند صدای آنها را خاموش کنند. این نوع مدیریت، همان مدیریت شیطان و نقطه مقابل خواست خداوند و سدّی در برابر رشد و کمال انسانها است.
در نگاه اینان، توده های مردم فقط مسئول کار، تلاش، تولید و تحمّل سختی ها و البته موظّف به تبعیّت و تمجید از آنان هستند. در این مدیریت ها اکثریت مردم در فقر و ضعف هستند و اقلّیتی محض نیز در اوجِ برخورداری و قدرت قرار دارند. در این مدیریت ها، مردم به طُرُق مختلف از عرصه‌های اصلی تصمیم‌گیری کنار گذاشته می شوند.
تصور نشود که به صرف عنوان دموکراسی یا برگزاری انتخابات، مدیریت ها مردمی می شوند، گرچه این ها یک گام به جلو است. به حکومت های ایالات متحده آمریکا و عمده حکومت های اروپایی نگاه کنید. انتخابات هست اما مردم در انتخابِ خود کاملاً محدود به تصمیمات سیستم های شناخته و یا ناشناخته ای هستند که انتخاب مردم را به طور کامل هدایت و دایره آن را محدود به نمایندگان دو یا چند حزب می‌کنند. ده ها و صدها سال، دایره مدیریت ها محدود به افراد خاص و ثابت و دسته هایی است که از قِبَل حکومت به قدرت و ثروت رسیده اند. همان کسانی که با سوء استفاده از ساز و کارهای به ظاهر قانونی، جایگاه خود را در بالاترین رده های مدیریت تثبیت کرده اند.
وقتی فاصله طبقاتی عمیق شد، جایی برای عرض اندام و دخالت توده های محروم و مستضعف باقی نمی ماند. اینکه اندیشه الهی و اسلامی، با تبعیض و ظلم و فاصله طبقاتی به شدّت مقابله می کند به دلیل آثار گسترده و بسیار تخریبی آن است. کلمات بزرگان دینی، امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری و مجاهدت آنان برای برداشتن فاصله طبقاتی را ملاحظه نمایید. تند‌ترین عبارات و برانگیزاننده ترین کلمات برای تبیین مسئولیت عمومی در جلوگیری از بروز فاصله طبقاتی در جامعه در سیره بزرگان قابل ردیابی است.
دوم: تضعیف و تخریب عزّت و کرامت عمومی
معلوم است وقتی وجهه همت مدیران به تامین منافع خود و عده ای خاص متمرکز و معطوف گردد، اکثریت مردم ضعیف می‌شوند. مدیران غیر مردمی از یک سو با تضعیف توده های مردم، عزّت و کرامت آنان را مخدوش می کنند و از سوی دیگر با از دست دادن حمایت توده های مردم، به عنوان منبع اصلی اقتدار ملّی، در مواجهه با زیاده طلبی ها و زورگویی های قدرت های سلطه گر جهانی، امتیاز می دهند و عزّت ملی را قربانی می کنند.
برخی از این مدیران به جایی می رسند که برای حفظ قدرت خود دست به دامن بیگانگان شده و تلاش می کنند با حمایت آنان، مخالفین را سرکوب و پایه های مدیریت غیر مردمی خود را تثبیت نمایند و بدتر آنکه، از اظهار این رویکرد ضدّ ِمردمی و ضدّ ِعزّت مندی ابایی نیز ندارند. معلوم است که در این شرایط، عزّت ملّت ها باید سرکوب شود تا معادله استمرار مدیریت این افراد برقرار شود.
در ادبیات این مدیران، تحقیرِ داشته ها و توانایی های ملّت ها و بزرگنمایی قدرت سلطه گران به روشنی قابل مشاهده است. اینان در برابر مستکبران و دشمنان ملّت ها، متواضع و فروتن و در برابر مردم خویش، خشن و گردن فرازند. اینان، تسلیم را تئوریزه می کنند و مردم را به تسلیم در برابر نظام های شیطانی حاکم بر جهان فرامی خوانند. در حالی که در کلمات رهبران انقلاب اسلامی، درست عکس این رویه به وضوح قابل مشاهده است.
سوم: کنترل و محدود کردن سطح توقع و خواست مردم
این مدیران از آنجا که اهل مجاهدت و فداکاری و قادر به ظرفیت سازی برای شکوفایی استعدادهای عمومی مردم نیستند، اصرار دارند که سطح خواسته های توده های مردم را محدود کنند. آنان از هر نوع مطالبه یا بروز اراده مردمی نگرانند. به این عنوان که نباید سطح مطالبات و یا توقع مردم را بالا برد مردم را از مطالبه حقوق خود منع می کنند. اینان افق آرزوهای مردم را بسیار محدود می پسندند. در مدیریت اینان، حتی تامین بخور و نمیر و زندگی روزمره مردم، به مشکلی بزرگ تبدیل می شود، تا جایی که اکثریت جامعه در فشارِ مستمرِ زندگی کمر خم می کنند. اینان همچنین اصرار دارند که مردم به امور مهم فکر نکنند.
عزیزان؛ این بخشی از کارکرد مدیران غیر مردمی است، حال اجازه دهید به چند ویژگی مدیران مردمی و الهی نیز اشاره کنم.
اول: تلاش برای وحدت و انسجام جامعه
اصولاً تحقق هر هدف مقدّس و هر پیشرفت مثبتی در جامعه نیازمند تلاش هدفمند عمومی است. و این کار مهم نیز مستلزم وحدت اندیشه و اراده و عمل مردم است. حفظ و تحکیم وحدت مردم برای مدیران الهی یک اصل اساسی است، بنابراین هرگز مردم را طبقه طبقه نمی کنند و همواره به دنبال وحدت عمومی جامعه هستند. این مدیران با عواملی که به هر ترتیب فاصله طبقاتی ایجاد می کنند، یا به یک گروه خاص، اجازه می دهند که به طبقه ای ممتاز و برخوردار از اختیارات و امکانات ویژه تبدیل شود، به شدت برخورد می کنند. با رانت خواری ها و امتیاز جویی ها به مقابله برمی خیزند و امکانات و ثروت و فرصت کشور را عادلانه توزیع می کنند و در اختیار همگان قرار می‌دهند.
امام راحل (ره) و رهبری انقلاب به طور جدّی تلاش کرده اند از شکل گیری «طبقه ممتازه» در جامعه جلوگیری کنند. آنها بارها و بارها به حلقه های شکل گرفته برای ایجاد این طبقه ممتازه هجمه کرده و هشدار داده اند. امام راحل(ره) از هر نوع امتیازجویی در امور سیاسی و اقتصادی، به ویژه در انتخابات به شدت جلوگیری می کرد و می فرمود که دخالت در امور سیاسی و انتخابات، حق مردم و متعلق به ملّت است. ایشان حتی اجازه نداد جامعه روحانیت تهران در سایر شهرها کاندیدا معرفی کند و فرمود حق مردم هر محلی است که نمایندگان خود را برگزینند. ایشان از دخالت عوامل قدرت و ثروت ممانعت و با آنها برخورد می کرد. ایشان هم پای مردم حرکت می کرد و از اینکه نظری بر مردم تحمیل شود به شدّت جلوگیری می فرمود.
ترجیع بند کلمات امام(ره) دعوت به وحدت و برخورد با عوامل تفرقه آفرین بود. امام ، نماد وحدت جامعه و مقوّم و عامل دوام و تعمیق آن بود.
دوم: تعظیم مردم و ارتقاء عزّت عمومی
حفظ و ارتقاء کرامت و عزّت ملّت و کشور یک خط ثابت در مدیریت های مردمی است. تمام برنامه های آنان متکی بر عزّت ملی و تقویت کننده آن است. ملّتی که احساس عزّت کند، خودباور می شود و قدرت خود را پیدا می‌کند و راه های رسیدن به اهداف خود را می یابد. شکست ناپذیر می شود و به خواسته های خود می رسد. مدیران مردمی کوچکترین ضعفی که موجب تضعیف عزّت عمومی شود‌، از خود نشان نمی دهند و با هر عمل و سخنی که عزّت مردم را خدشه‌دار نماید به شدّت برخورد می کنند.
آنان در برابر دشمنان ملّت، سرفراز و در برابر مردم، متواضع و فروتن اند. آنان شانی جز خدمتگزاری برای خود قائل نیستند و از این طریق عظمت و عزّت ملّت را به صورت نهادی تقویت می کنند. امام می فرمود:” ملّت، ما را سر کار آورده است و هرچه ملّت می خواهد همان باید عمل شود.” می فرمود:” رهبر ما آن طفل ۱۳ ساله است که نارنجک به خود بست و خود را زیر تانک انداخت.” یا می فرمود:” کارگر و کشاورز و مردم عادی ولی نعمت و آقای ما هستند.” و بدین ترتیب روح عزّت و کرامت را در جامعه می دمید.
سوم: توسعه سطح مطالبات و توقعات مردم به آرمانهای بلند الهی
به یک تعبیر می شود ارزش هر فرد یا ملّتی را با آرزوها و توقعاتش شناخت. اگر ملّتی مطالبه و یا توقع بالا نداشته باشد اصولاً حرکتی نمی کند و اراده ای برای پیشرفت به وجود نخواهد آمد. اساساً رمز و راز حرکت یک ملّت و هر انسانی آرمانخواهی است. هرچه اهداف بزرگتر باشند وحدت آفرین تر و زیبا ترند و انگیزه و شور حرکت بیشتر است. اهداف بلند الهی و انسانی جامعه را متّحد و انرژی هایِ نهفته را آزاد و سرعت پیشرفت را چند برابر می کند.
بین حس و حال و برنامه ریزی و عمل کسی که می خواهد تا سر کوچه محل شان برود و کسی که می خواهد اورست را فتح کند، خیلی تفاوت است. هرچه انسان ها بزرگتر و متعالی‌تر باشند اهداف آنان نیز متعالی تر و بزرگتر است. مدیران الهی همیشه به آرمان های بزرگ وعده داده و جامعه را در مسیر رسیدن به آن متّحد می کنند. آنها همواره موجد حرکت و عامل وحدت هستند.
امام راحل( ره) برافراشتن پرچم توحید( یعنی آزادی و عدالت و کرامت همه انسانها) بر قلل رفیع بشریّت را وعده می دهد و عزم و اراده و برنامه ها را بر آن اساس تنظیم می کند. امام با توسعه آرمان ها،، وحدت و انگیزه حرکت مردم را به ارمغان می آورد و زمینه پیوند ملت ها و وحدت جهانی انسانها را فراهم می‌کند.
امروز به فضل الهی جامعه بشری به سرعت به سوی انتخاب مدیران مردمی متمایل می شود و از مدیران غیر مردمی ابراز برائت می کند. هر کجا انتخابات آزاد شکل بگیرد، مدیران مردمی با استقبال گسترده مردم مواجه می شوند. مستکبران جایگاه خود را از دست داده اند و چاره ای جز تسلیم در برابر خواست ملّت ها ندارند.
به چهره درخشان شهید رجایی نگاه کنید. او یک دانش آموخته ممتاز مکتب امام(ره) و انقلاب است. تمامی زندگی اش، صرف تلاش در راه اهداف انقلاب و خدمت به مردم شده است. او یک مدیر مردمی و از جنس مردم و همراه مردم است. او خودش را فرزند ملّت می نامد. نبض او با مردم و برای مردم میزند. مردم با او خیلی راحت و مانند یک دوست صمیمی و آشنای قدیمی اند. هرگز تصور نکرد که کسی شده است و در خودش احساس برتری نکرد. در مدت کوتاه مدیریتش، تصمیمات انقلابی و مردمی بزرگی اتخاذ کرد. او، دولت و ملت را آشتی داد و رابطه دولت و ملّت را از آقا و رعیت به خدمتگزار و صاحب اختیار تغییر داد. با همه وجود در برابر مردم تواضع می کرد و در برابر گردنکشان و خودخواهان و مستکبران می ایستاد.
دولت او در خدمت مردم و برای مردم بود. با غم مردم غمگین و با شادی آنها شاد بود. شاهد بودم که وقتی در مرز های شمال غرب عدّه ای از رزمندگان در کمین ضدّ ِ‌انقلاب وابسته، شهید شده بودند، خود شهید رجایی شخصاً به عنوان نخست وزیر مستقیماً با مسئولین و فرماندهان محلی تماس می گرفت و از کوتاهی های احتمالی با عتاب و تندی بازخواست می کرد.
او آن شهیدان را فرزندان خود می دانست و با دل سوخته بستگان آنان، می سوخت. هرگز از حق مردم کوتاه نیامد و هرگز رضایت عموم مردم را به رضایت عدّه ای خاص نفروخت. در سازمان ملل با مظلومیت و اقتدار نماد عزّت مردم و کشور خود شد. علیرغم هجمه های ناجوانمردانه و توهین و تهمت های گسترده و کم سابقه هرگز لب به دفاع از خود نگشود و وقت و امکانات کشور را فقط صرف خدمت به مردم کرد. از آنجا که از خود مردم بود، همه مردم به خصوص محرومین و مستضعفین را به خوبی می دید و در برنامه هایش، منافع عموم مردم همیشه حرف اول را می زد.
در مدت چند ماه نخست وزیری و حدود یک ماه ریاست جمهوری اش به بسیاری از مناطق کشور به خصوص مناطق محروم، سرکشی کرد و اعضای دولت را به اعماق کشور برد. ساده زیستی او زبانزد بود. او بسیار پرکار بود و لحظه ای را برای خدمت از دست نمی داد. طرح های او همگی اساسی و مبنایی و متناسب با شرایط روز ایران بود. با اینکه صاحب علم و معرفت و در آن زمان از نظر علمی در مرتبه ای بالا بود اما مخالفین بی مقدارش او را بی سواد خطاب می کردند. امام(ره) در پاسخ فرمود که آقای رجایی عقلش بالاتر از علمش است.
پافشاری اش بر حقوق مردم و دفاع جانانه اش از حیثیت و عزّت ملّت ایران، دشمنان پست و بی ارزش او را واداشت تا به کثیف ترین و پست ترین کارها تن دهند و او را در آتش کینه خودشان بسوزانند و ذغال کنند. همان کاری که همه مستکبران و خودبرتربینان و انسانهای به ظاهر بزرگ ولی کوچک در برابر انسانهای وارسته و حق طلب انجام می دهند. ابتدا تهمت و افترا می‌زنند و ترور شخصیت می کنند و اگر تسلیم یا کوتاهی از حقوق مردم اتفاق نیفتد، از قوه قهریه و جنایت استفاده می کنند. جالب است که این آدمکشان معمولاً شعار اخلاق و حقوق انسانها و نرمی و میانه روی می دهند و حق طلبان را به خشونت و افراط‌گری و تندروی متّهم می کنند.
بالاخره شهید رجایی پس از عمری مجاهدت و تلاش در راه حق و خدمت بی منت به مردم، به همراه دوست وفادارش شهید باهنر، به آتش کینه مدعیان بی فرهنگ و ضد مردم سوخت. بدین ترتیب نقش و خطی درخشان از حقیقت انسانیت را در تاریخ رسم کرد و راه انسان زیستن را به بشریت عرضه نمود. راه شهید رجایی تا ابد ادامه دارد و دشمنان ملّت ها سرنوشتی جز ذلّت و شکست نخواهند داشت. خداوند او و شهید باهنر و همه شهیدان و امام شهیدان را با اولیاء محشور نماید.
از همه عزیزانی که دعوت کردند و زحمت برپایی مراسم را متحمّل شدند‌، هیات امناء محترم مسجد، مسئولین محترم محلی و بسیج عزیز و شما مردم خوب سپاسگزارم و در پایان چند دعا می کنم:
خدایا؛
حاکم اصلی، عاشق مردم و عدالت گستر حقیقی را برسان.
او را به دست مردم، حاکم کن.
به واسطه او همه زیبایی ها را حاکم و زشتی ها را زائل کن.
ملّت ایران را به قلّه عزّت و پیشرفت برسان .
بدخواهان او را منکوب کن.
جوانان ما راحفظ و مشکلات آنان را برطرف فرما.
رهبری‌گرانقدر انقلاب را، در سایه عنایات امام عصر(عج)‌، مویّد و محفوظ بدار.
سر بلند و عزیز باشید(+)

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/iKjPq