رئیس دولت های نهم و دهم: "از ۱۷ شهریور تا ۲۲ بهمن تقریبا پنج ماه طول کشید، خیلی طول نکشید. چون نقطه عطف و همبستگی و هم افزایی در دلها اتفاق افتاد و اراده ها با هم شد، وعده الهی محقق شد. انقلاب خیلی زود به پیروزی رسید. خوش بین ترین افراد هم باور نمی کردند و فکر می کردند که ۳۰ سال باید مبارزه کنیم. همه طاغوت ها همینطور هستند و ان شاء الله این نظام طاغوتی حاکم بر جهان هم همین سرنوشت را داشته باشند و آن روزی که ملت ها تصمیم بگیرند در مدتی کوتاه آن را سرنگون خواهند کرد و چنین پیداست که ملت ها به سرعت در حال حرکت به این سمت هستند."

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ جمعی از فرهنگیان و معلمان سراسر کشور چهارشنبه (۱۷ شهریور ۹۵) با دکتر محمود احمدی نژاد دیدار کردند.
در ابتدای این دیدار، تعدادی از فرهنگیان به بیان نقطه نظرات خود پیرامون موضوعات مختلف پرداختند.
سپس دکتر احمدی نژاد در جمع حاضرین با بیان سخنانی بر اهمیت شناخت صحیح از مقصد را برای برنامه ریزی صحیح، تحقق پیشرفت واقعی و حرکت رو به جلو، بر لزوم همگرایی و هماهنگی عمومی مردم و همچنین همه دستگاه ها و نهادهای حکومتی برای هم سویی و هم افزایی در جهت تحقق اهداف و آرمان های انقلاب تاکید کرد.
متن کامل سخنان دکتر احمدی نژاد در این دیدار به شرح زیر است :
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
خدای بزرگ را سپاسگزارم که یک بار دیگر این توفیق را عنایت فرمود تا خدمت شما عزیزان ، یاوران انقلاب و پرچمداران نسل های متوالی باشم و یک بار دیگر خدمت شما عرض ارادت و احترام کنم.
قبلا ما با هم ملاقات داشتیم و صحبت کردیم و امروز هم البته علاقمند بودم که صحبت های شما عزیزان را بشنوم و امیدوارم که در آینده بازهم فرصتی باشد که با یکایک شما عزیزان نشست هایی برای تبادل نظر داشته باشم .
این نشست در روز ۱۷ شهریور برگزار شده است. ۱۷ شهریور نماد یک حادثه بزرگ و یک نقطه عطف است. کسانی که آن دوره را به یاد دارند، الان به خاطر می آورند که ۱۷ شهریور چطور شرایط عمومی کشور، حال مردم و اراده های آنان را تغییر داد تا تصمیم قطعی خودشان را بگیرند. بعد از ۱۷ شهریور آقای کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد که ایران جزیره امن و مهد آرامش است و سیستم بسیار مستحکم است و کسی نمی تواند به آن آسیب برساند. بعضی از سران کشورهای به ظاهر ضد امپریالیستی هم به ایران آمدند و با شاه فالوده خوردند. آنها از آنچه در دلهای مردم می گذشت غافل بودند.
البته خیلی ها ناتوان از تشخیص این حقیقت بودند که رژیم شاه یک سیستم فاسد، ضد مردمی، ضد اسلامی، ضد ایرانی، ضد بشری و وابسته است و نسبت به توانایی خودشان برای تغییر آن سیستم و جایگزینی یک نظام مترقی نیز تردید داشتند.
از ۱۷ شهریور تا ۲۲ بهمن تقریبا پنج ماه طول کشید، خیلی طول نکشید. چون نقطه عطف و همبستگی و هم افزایی در دلها اتفاق افتاد و اراده ها با هم شد، وعده الهی محقق شد. انقلاب خیلی زود به پیروزی رسید. خوش بین ترین افراد هم باور نمی کردند و فکر می کردند که ۳۰ سال باید مبارزه کنیم. همه طاغوت ها همینطور هستند و ان شاء الله این نظام طاغوتی حاکم بر جهان هم همین سرنوشت را داشته باشند و آن روزی که ملت ها تصمیم بگیرند در مدتی کوتاه آن را سرنگون خواهند کرد و چنین پیداست که ملت ها به سرعت در حال حرکت به این سمت هستند.
این نشست برای تبیین خط امام(ره) و رهبری است که مهمترین ماموریت امروز برای همه ما محسوب می شود. من فکر نمی کنم کسی که عمیقا به انقلاب باور داشته باشد و بخواهد یک کار اساسی و ماندگار برای انقلاب انجام بدهد ، امروز مسئولیتی مهمتر از تبیین انقلاب برای خودش قائل باشد. اینکه رهبری عزیز بر ضرورت تبیین خط امام و انقلاب و آرمانهای انقلاب تاکید فرمودند، یک سخن کاملا هوشمندانه و به موقع است.
در این نشست که با حضور مسئولان محترم آموزش و پرورش برگزار شده است، می خواهم در دو بخش سخنان خودم را بیان کنم که هم تبیینی از انقلاب است و هم اهمیت کار آموزش و پرورش را مورد تاکید قرار می دهد.
عزیزان من!
اگر ندانیم به کجا می خواهیم برویم ، آیا می توانیم برنامه ریزی درستی داشته باشیم؟ اگر ندانیم می خواهیم چه بشویم و چه باید بشویم ، چطور می توانیم برای شدن برنامه ریزی کنیم؟ اگر مقصد معلوم نباشد چطور می توانیم برنامه ریزی برای حرکت و پیشرفت داشته باشیم.
می گوید ما می خواهیم پیشرفت کنیم اما نمی دانیم که چه می خواهیم بشویم. بسیار خوب اگر ندانیم که چه می خواهیم بشویم، چطور ممکن است بفهمیم پیشرفت اتفاق افتاده است؟
می گوید ما می خواهیم به جلو حرکت کنیم . بسیار خوب ، اگر ندانیم به کجا می خواهیم برویم ، چگونه متوجه حرکت رو به جلو خواهیم شد؟ اینکه قرار شده است آرمانها و مبانی انقلاب و خط امام (ره) و رهبری را تبیین کنیم، برای پاسخ به این مساله است . شاکله برنامه و اقدام ، مبتنی بر آرمانها و اهدافی است که تعریف می کنیم بنابراین، اگر آرمانها معلوم نباشد ، دلیلی برای برنامه ریزی وجود نخواهد داشت.
می خواهیم ایران را بسازیم. یعنی چه شکلی باید بسازیم. اگر ندانیم که چگونه و به چه ترتیبی می خواهیم ایران را بسازیم ، “ساختن” ، موضوعیت خود را از دست می دهد. بنابراین هر حرکت و پیشرفتی به معنی “ساختن” ، نخواهد بود. نمی دانیم به کجا داریم می رویم اما پیوسته گاز می دهیم و حرکت می کنیم ، آیا معنای آن این است که در حال نزدیک شدن به مقصد مورد نظر هستیم؟ هرگز! .
تبیین آرمانهای انقلاب یعنی ترسیم تصویری از قله ای که باید فتح کنیم، جایی که باید برسیم، شکلی که باید پیدا کنیم و محتوایی که باید ظهور کند. اگر این تصویر را نداشته باشیم ، هر کسی از ظن خود شد یار من!
یکی می گوید ما باید مثل فلان کشور شرقی و دیگری می گوید باید مثل فلان کشور غربی و آن دیگری هم اصرار دارد مثل فلان کشور همسایه بشویم. در این صورت برنامه ریزی بسیار مغشوش و مخلوط و به هم ریخته خواهد بود و نمی توانیم به یک برنامه واحد برسیم. یک کاری انجام می شود ، عده ای آن را بهترین کارممکن می دانند و عده دیگری آن را بدترین کار ممکن تلقی می کنند. اگر آرمانها و اهداف معلوم نباشد ، معیاری برای سنجش برنامه ها وجود نخواهد داشت.
یکی می گوید ما بهترین برنامه را تنظیم کردیم ، در حالی که دلیل آن روشن نیست و معیاری برای سنجش صحت این ادعا وجود ندارد. معیار سنجش زمانی دست ما می آید که آرمان معلوم باشد. ما انقلاب کردیم که چه بشود؟ این سوال خیلی مهمی است. وقتی اهداف انقلاب را روشن کردیم ، هر کاری که خواستیم برای انقلاب انجام دهیم ، آموزش و پرورش ، کشاورزی ، مسکن ، راه ، وزارت کشور و خارجه و آب و برق و .. همه باید همان اهداف را دنبال کنند.
انقلاب شد تا همه انسانها نجات پیدا کنند. از چه چیزی نجات پیدا کنند؟ از همه طاغوت ها ، از همه مستکبران ، از همه زورگویی ها ، از همه تحمیل ها؟ از همه تعصبات و خودخواهی ها و برتری طلبی ها و تعصبات نژادی و قومی وقبیله ای نجات پیدا کنیم و توحید و عدالت و انسانیت حاکم باشد. هر کس زور و پول داشت، خود را برتر نداند و کسی در این عالم تحقیر نشود. به جایی برسیم که در جهان، روابط بین افراد و جوامع مبتنی بر ارزشهای انسانی باشد و نه شیطانی و حیوانی.  انقلاب دنبال این بوده است که یک جهان انسانی را بسازد  و انسانها به جای خودخواهی و برتری جویی و زورگویی در روابط بین یکدیگر، از فطرت و انسانیت خوداستفاده کنند. انقلاب آمد یک جهان انسانی بسازد.
یکی از کارهای شیطان این است که دوگانه های کاذب درست می کند. بین علم و دین – عقل و دین – انسان و اسلام – عقل و اسلام. این ها همه اش ساخته شیطان است. اصلا مگر دین می تواند غیر عقلانی باشد و عقل حقیقی مگر می تواند غیر دینی باشد. اصلا علم مگر می تواند غیر دینی باشد و مگر دین می تواند غیر علمی باشد؟ این ها کذب ترین سخنان در طول تاریخ بوده است. می گویند علم یک طرف است و دین یک طرف و باید بین این ها سازش ایجاد کنیم.
می گویند “عقل” یک طرف و “دین” در طرف دیگر است ، “اسلام” یک طرف و “انسان” در مقابل آن قرار دارد و باید بین این ها سازش ایجاد کنیم. آیا می شود یک ارزش اسلامی را بگویید که انسانی نباشد؟ یا یک ارزش انسانی بگویید که در اسلام نباشد؟ اگر نباشد نقص است. درحالی که اسلام را دین کامل وتکمیل کنده همه ابعاد وجود انسان می دانیم. وقتی می گوییم “جهان انسانی” ، یعنی همان حقیقت اسلام و همان چیزی که پیامبر اسلام حضرت محمد مصطفی(ص) فرموده است. همانطور که هر امر انسانی، انقلابی است. هر امر انقلابی نیز انسانی است. اصلا نمی توان تصور کرد که یک فهم انقلابی وجود دارد که مخالف انسانهاست و در نقطه مقابل انسان قرار دارد. بنابراین انسانی یعنی اسلامی و انقلابی . وقتی که می گوییم اسلامی یعنی انقلابی و انسانی. چه در غیر اینصورت، اسلامی که ارزشهای انقلابی و انسانی در آن نباشد، مترادف با اسلام آمریکایی و ابوسفیانی خواهد بود. بزرگترین ظلم این است که ما این ها را جزو اسلام بگذاریم و بعد چوبش را هم بخوریم. خودشان این گروه جنایت کار را درست کردند که دارد سر می برد ، چرا جنایات آنها را به حساب اسلام می گذارید؟ ما با این ها و از اساس با هر نوع زورگویی، تجاوز، تهدید و تحقیر مخالفیم. از له کردن انسانها و خوردن حق مردم ، تبعیض و بی عدالتی و ظلم بیزاریم. بنابراین وقتی می گوییم انسانی یعنی همان انقلابی و اسلامی .
بعضی وقت ها ، راه را خیلی گم می کنیم. بعضی ها خیال می کنند که توحید و عدالت و کرامت و برادری یک چیز است و اسلام یک چیز دیگر است.
نیمه شعبان به یکی از استانها رفته بودیم و من راجع به حکومت امام زمان (ع) سخنرانی داشتم و گفتم که امام زمان(ع) وقتی بیاید توحید ناب و آزادی و عدالت و کرامت و محبت و عزت و امنیت ناب را برای همه شاهد خواهیم بود. بعد از این سخنان ، یک دوستی گفت : شما دوازده مورد را گفتید اما هیچ اشاره ای به اسلام نکردید؟! طرف می گفت : این درخت ها نمی گذارند جنگل را ببینیم!
اسلام یک امر مبهم و موهوم و ذهنی خارج از واقعیت های زندگی نیست، بلکه آمده است تا همین چیزها را درست کند و انسانها با کرامت و عزت زندگی کنند، برادر هم باشند و یکدیگر را دوست داشته باشند. برای اینکه انسانهای ساکن آفریقا، آمریکای لاتین، آمریکا و نیویورک و اروپا و غرب و شرق هم این حقیقت را بفهمند، باید بگوییم ما می خواهیم یک دنیای انسانی را بسازیم که در آن آحاد بشر برپایه انسانیت و نه برتری جویی های ناشی از خودخواهی و ثروت و قدرت با هم ارتباط برقرار می کنند. انسان به معنای ماهو انسان عزیز باشد و طاغوتی گری و خودخواهی کنار برود و به جای شهوات ، فطرت ها حاکم باشد. خلاصه حرف پیامبران همین است که ما آمده ایم تا جهان انسانی، الهی و اسلامی و دینی درست کنیم. برخی افراد، دین را به گونه ای تعریف کرده اند که انسان از آن وحشت می کند. که گویا دین آمده است تا دست و پای انسان را ببندد و او را خفه کند.
دین آمده است تا انسانها را آزاد کند. “لیضع عنهم اسرهم و الاغلال التی کانت علیهم”. پیامبران آمده اند غل و زنجیرها را از دست و پا و اندیشه و روح انسان ها باز کنند و حقیقت انسانی بجوشد و بیرون بزند و آنجا که بیرون زد، تجلی خداست.
مهمترین رکن جهان انسانی، انسان است و باید انسانها ساخته بشوند. پس هدف انقلاب ساختن انسانها بود. انسانی که مقصد ماست کدام است و چه انسانی می خواهیم بسازیم؟ روشن است انسان اسلامی. انسان اسلامی چیست؟ آیا برای یک عده خاص و در جغرافیای خاص و انسانی در مقابل سایر انسانهاست؟ انسانی است که به دنبال اثبات برتری خودش بر بقیه انسانهاست؟ آن ویژگی چیست و ما چه انسانی می خواهیم بسازیم.
نظام های متعدد تعلیم و تربیت در عالم وجود دارد. یکی می خواهد آدم ها را به غول های آدم کش تاریخی تبدیل کند و انسانی را تربیت نماید که نماد نژاد پرستی باشد. این کاری است که صهیونیست ها انجام می دهند. آمریکایی ها عقب افتاده ترین و مرتجع ترین نظام تعلیم و تربیتی را در جهان دارند زیرا در تلاش هستند تا انسانهایی را تربیت کنند که نماد نژادپرستی ناب باشند. ظاهر این نظام بسیار شیک و ابزار آن بسیار قوی است و روش های آن نیز بسیار موثر است و در ظاهر نیز احترام هم می گذارد اما در عمق و نهاد آن ، بالاترین درجه نژاد پرستی را در وجود انسان رشد می دهد.
در مقابل آن ها ، ما به دنبال پرورش “انسان جهانی” هستیم. هر چیزی که به حقیقت انسان اضافه شده است را کم کنیم. یعنی اول همین شکل و قیافه ظاهری را کنار بگذاریم. خدا انسانها را در شمایل مختلف خلق کرده است و این زیبایی کار خدا را نشان می دهد. همه آن یکی است اما زیبایی آن در این است که میلیاردها جلوه به نمایش در می آید. هیکل و قیافه و وزن را کنار بگذاریم. حتی برخی خلق و خوهایی که تابع فیزیک و شیمی بدن است را هم کنار بگذاریم . مثل اینکه کسی قند خونش کم می شود ، تندخو، دیگری شوخ و یکی جدی … می شود. این ها را کنار بگذاریم. جغرافیا و نژاد، زبان و باورهای عرفی را کنار بگذاریم. یکی در هند بزرگ شده و باورهای عرفی او به گونه ای شکل گرفته و دیگری در ایران به دنیا آمده و باورهایش متفاوت از اوست . این ها را کنار بگذاریم. می بینیم که ته آن یک حقیقت یعنی انسان به عنوان بالاترین جلوه خدا قرار دارد. ما که به معنای فیزیکی و ذاتی به خدا دسترسی نداریم اما آیا از خدا دوریم ؟ خیر. ما خداییم؟ خیر . ما تجلی خدا هستیم.
ما از انسانی سخن می گوییم که وقتی از عدالت و کرامت می گوید، همه هفت میلیارد انسان را مدنظر خود قرار داده است. امام خمینی (ره) فرمود: در هر نقطه از عالم تا ظلم هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ، ما هستیم. ما شریک غم همه مظلومان عالم هستیم. خیال نکنیم اگر کسی در ایران مورد ظلم قرار می گرفت، امام ۵۰ درجه و کسی در غیر ایران بود، ۲۰ درجه ناراحت می شد. این کلام امیرالمومنین حضرت علی(ع) است که فرمود: اگر در مرز که حاکمیت از اقتدار لازم برخوردار نیست، کسی به زور، خلخال از پای دختر یهودی جدا کند و یک مرد با شنیدن آن ، از غصه بمیرد، نباید مورد ملامت قرار بگیرد. الان می شنویم در فلان جا ، ۸۰ نفر یا ۲۰۰ نفر کشته شدند اما اصلا ککمان هم نمی گزد. امیرالمومنین چون تجلی خداست و یک انسان جهانی است که وجودش همه عالم را پر کرده است ، می گوید که اگر به خاطر کندن خلخال از پای دختر یهودی، انسان دق کند و بمیرد نباید مورد ملامت قرار بگیرد. برای او فرقی ندارد که این اتفاق برای مسلمان یا یهودی یا بودایی و در نقطه ای دور یا نزدیک افتاده است . او می گوید ما با نفس ظلم، تحقیر، تبعیض، استکبار و برتری جویی مخالفیم. چنین انسانی از نظر ما “جهانی” است.
اگر در دو کلمه بخواهیم بگوییم که انقلاب آمد چه کاری را انجام دهد، می گوییم آمد انسان جهانی و جهان انسانی را بسازد. بدانید که امکان ندارد پرچم توحید و عدالت بالا برود مگر آن که انسانها جهانی شده باشند و الا انسانهای جغرافیایی نمی توانند عدالت و حقیقت را حاکم کنند و این حرف دل همه بشریت است و هر جای دنیا که برود، از آن استقبال می شود. وقتی می گوییم جهان انسانی، یعنی همان حقیقت اسلام و نه زنگوله هایی که درطول ۱۴۰۰ سال به آن آویزان کرده اند.
آیا اسلام را باید از رفتار مسلمانان شناخت؟ این همان کاری است که شیطان دارد در دنیا انجام می دهد و می گوید اسلام همین چیزی است که برخی مسلمانان نشان می دهند. اگر عملکردهای برخی افراد به ظاهر مسلمان را به پای اسلام بنویسیم، فاتحه خودمان را خوانده ایم و این بزرگترین ظلم به اسلام است.
در انقلاب خودمان نیز برخی افراد، کاری های زیادی کردند ، آیا باید آن ها را به حساب انقلاب بگذاریم؟ چطور می توانیم چنین چیزی را بپذیریم. طرف وقتی آمد جزء پابرهنه های جامعه بود ولی حالا فرصت پیدا نمی کند، گزارش های مربوط به انباشت ثروتش را بخواند و در عین حال انقلاب را متعلق به خودش می داند .
بزرگترین ظلم به انقلاب نیز آن است که عملکرد یک عده را به حساب انقلاب بگذاریم . حقیقت انقلاب این است که آمد انسانها را بالا بکشد، فقر وفاصله طبقاتی نباشد، کسی له نشود و احساس حقارت و خفقان نکند. بعضی ها خود را مالک انقلاب می دانند و در این چند سال هر کاری خودشان، فرزندانشان، فامیلشان، دوستانشان و حزب شان خواسته اند ، انجام داده اند و آن را عین انقلاب می دانند. طرف می خواهد کل مملکت را یک جا و به نام انقلاب بفروشد ، اما اگر بقیه به او بگویند که بالای چشمت ابروست ، او را ضد انقلاب می نامند. بله آن اسلام و انقلابی که تو معرف آن هستی و معرفی می کنی، ملت ایران هرگز نمی تواند آن را بپذیرد.
تاکید رهبری بربازخوانی مبانی انقلاب و آرمانهای امام(ره) به معنای آن است که حقیقت انقلاب را بشناسیم و الا در هر سال دو کلمه خراب بر آن اضافه شده باشد، بعد از ۵۰ سال دیگر چیزی از حقیقت انقلاب نمی ماند. طرف فکر می کند که یک فرد انقلابی است اما در واقع طاغوتی و ضد انقلابی است. ما چطور می توانیم انقلابی باشیم و از مشاهده اینکه هشت دهک جامعه دارد در فقر می سوزد بی خیال باشیم و کک مان نگزد .
آیا می شود کسی انقلابی باشد و در برابر این وضع ، هیچ حسی نداشته باشد؟ آیا می شود به کسی که مدعی انقلابی بودن است ، فرصت خدمت بدهند و جز خودش و جیب خودش چیزی را نبیند. آیا می شود گفت که او انقلابی است؟ خیر او بالاترین ضد انقلاب است.

باید تبیین کنیم و نقش آموزش و پرورش هم در اینجا روشن می شود زیرا همه پیامبران الهی آمدند تا انسان جهانی و حقیقی بسازند و فطرت الهی انسان را در زندگی روزمره او ، در مواضع ، قضاوت ها ، رویکردها و ارتباطات او جاری و ساری کنند. فطرت جز عشق نیست. پیامبر ما فطری است و به همین خاطر است که خداوند متعال می فرماید: و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین. وجودش برای عالمیان سراسر عشق و رحمت است. نه فقط برای مسلمانان و مومنان بلکه برای همه چیز عالم، اشیاء، حیوانات و حتی دشمنان نیز وجودت مبارک آن حضرت رحمت است. وجود امیرالمومنین(ع) نیز برای همه و حتی برای کسی که در مقابل او ایستاده ، نیز مایه رحمت است. زیرا او آمده است تا همه را از فرش تا عرش بالا بکشد.
خدا نخواسته است که حتی یک انسان سقوط کند. آیا خدا هفت میلیارد انسان را برای جهنم خلق کرده است؟ بعضی افراد نسبت به اینکه چه بلایی بر سر دیگران می آید بی خیال هستند و می گویند بروند به جهنم! و بی خیال از این هستند که عده ای راهی جهنم شوند. این رویکرد هیچ نسبتی با خدا ، پیامبر ، اسلام ، انسان ، انقلاب و امام راحل ما ندارد. انقلاب آمد همه هفت میلیارد انسان را نجات بدهد . آمد آتش عشق به انسانها را در وجود ما شعله ور کند. اگر کسی در وجودش، عشق به انسانهای دیگر نباشد، انسان نیست بلکه “اولئک کالانعام بل هم اذل” است. به ظاهر نیست. بله کاملترین ، سازنده ترین و بهترین عبادات، همانی است که اسلام دارد. این دعاها راه تعالی است. اما حفظ ظواهر و خالی کردن محتوا! الان اوباما چه کاری می کند؟ غیر از آن است که در زیر پرچم عدالت و آزادی و حقوق بشر، هرغلطی را انجام می دهد. برخی از این کشورهای اطراف ، خود را نماینده اسلام معرفی می کنند در حالی که نفت را فروخته و پولهای آن را از دشمن بشریت اسلحه می خرد و بر سر یک عده مستضعف بیچاره منفجر می کند.
بسیاری از تابلوها را باید کنار زد. این تابلوها، هزار توی بسیار دارد. فردا من و شما را با قلب مان می سنجند تا ببینند در قلب مان چه خبر است. بدانید که عشق به خدا جز عشق به انسانها نیست. اصلا عشق یک حقیقت بیشتر نیست. تمایلات به شهوات و هوِِِی ها و هوس ها را کنار بگذارید. مال دوستی عشق نیست بلکه هوی و شهوت است. عشق یعنی انسان از صمیم دل همه چیزش و موجودیتش را فدای آن می کند. عشق به انسانها همان عشق به خداست. والله بالاترین دروغ این است که کسی بگوید من خداپرستم و عاشق خدا هستم اما در قبال انسانها کک او هم نمی گزد. این یک دروغ بزرگ است.
زیاد می شنویم که طرف می گوید خدا عجب صبری دارد و دعا می کند که چرا خدا زودتر برخی انسانها را قلع و قمع شان نمی کند و سر قضیه را هم نمی آورد؟ او توجه ندارد که خدا ارحم الراحمین است و انسانها را دوست دارد و حتی نمی خواهد که فرعون نیز به سرعت ساقط شود. دو تا پیامبر برای او می فرستد. خدا برای اینکه یک بنده طغیانگرش به نام فرعون را هدایت کند، حضرت موسی (ع) را که یک پیامبر اولوالعزم است ، انتخاب کرد و او را در کوران حوادث و به دور از پدر و مادر و در خانه دشمنش پرورش داد. خداوند متعال، حضرت موسی را در کوره حوادث برد و او را زلال کرد تا جایی که دلش مالامال از رحمت شد و آن وقت یک پیامبر دیگر را هم کناردست او گذاشت و گفت که حالا به سراغ فرعون برو و او را با لحنی نرم و ملاطفت آمیز خطاب کن و بگو هل لک الی ان تزکی؟ آیا می خواهی تو را به سمت پروردگار هدایت کنم؟ تا دل آدمی مالامال از عشق به انسانها نباشد ماموریتی ندارد. باید کلام او موثر واقع شود. بسیاری از مفاسد روی زمین محصول امر به معروف و نهی از منکر کسانی است که دلهایشان غیررحمانی است. اگر یک حرفی را می زنند برای خودنمایی و برتری جویی است. دارد خودش را نشان می دهد و لذاست که حرف او اگرچه حرف حق است، اثر ندارد. باید دلمان مالامال از عشق به انسانها باشد تا کار تعلیم و تربیت ما موثر واقع شود. باید در لحن ما اثرگذار باشد. پیامبر عزیز اسلام(ص) چگونه افراد را مسلمان و مومن کرد. آیا او می نشست و ساعت ها استدلال می کرد؟ یا آنکه با یک نگاه ملاطفت آمیز کار را تمام می کرد؟ امام زمان(عج) نیز با نگاه محبت آمیز خود، همه انسانها را احیاء می کند. چند کلمه می گوید و در عمق جان انسانها قرار می گیرد.
برای تبیین مبانی انقلاب ، باید حقیقت انقلاب و خط امام (ره) و رهبری را تبیین کنیم. انقلاب آمد تا جهان انسانی بسازد و لازمه جهان انسانی نیز داشتن انسان های جهانی است و این کار معلمان و فرهنگیان عزیز است. این موج ها، تحولات، دعواها و لشکر کشی ها را نگاه کنید! تا این انتخابات تمام نشده، به سمت انتخابات بعدی لشکر کشی می کنند! هدف چیست؟ از روز اول دارد برای خودخواهی ها و شهواتش می دود ! دارد اخلاق و همه معیارهای انسانی را له می کند و زیر پا می گذارد تا به آن صندلی برسد و بعد از آن می خواهد چه کار کند؟ می گوید من می خواهم تقوا و اهداف انقلاب را منتشر کنم!
کسی که خودش ساقط شده است نمی تواند دیگران را نجات بدهد! کسی که خودش ته چاه افتاده است چگونه می تواند دیگری را از چاه بالا بکشد. ذات نایافته از هستی بخش ، کی تواند که بود هستی بخش! حالا فرض کنید ، یک عده را فریب داد اما جامعه فرهنگی و ملت ایران را هرگز نمی تواند بفریبد.
دارد از راهِ آنتالیا می رود. می گوییم کجا می روی؟ می گوید می روم مشهد! من نمی خواهم بگویم آنتالیا بد است. اما آنتالیا مشهد نیست. داری تخت گاز به طرف دره می روی و بعد می گویی که می خواهم به قله برسم.
بله ، کسی که خدا را فراموش کند، فانساهم انفسهم. یعنی دیگر چیزی نمی فهمد، حقایق را دریافت نمی کند. از حقیقت خودش منفک می شود و دیگر انسان نیست. آقای نتانیاهو انسان است؟ مگر انسان به این ۸۰- ۷۰ کیلوست؟ او از هویت انسانی خود ساقط شده است. البته ما امید داریم که همه هدایت شوند. پیام جهانی همین است و ما نمی خواهیم کسی ساقط شود.
متاسفانه می بینم که گاهی بعضی افراد وقتی آبروی کسی می رود، ابراز خشنودی می کنند. ما از اینکه یک برادری بیگناهی اش اثبات شود ، خوشحال می شویم اما از اینکه آبروی کسی برود ما نمی توانیم خوشحال باشیم. از اینکه معلوم شود یک نفری کثافت کاری و سقوط کرده است ، ناراحتیم و خوشحال نیستیم.
ماموریت برپایه توحید و عدالت یک ماموریت همگانی است و همه هفت میلیارد نفر باید دست به دست هم بدهیم تا این پرچم را برافراشته کنیم ، هر یک نفری که کوتاهی کند، ضعف پیدا می شود. همه هفت میلیارد باید بیایند و ان شاء الله خواهند آمد . به فضل الهی این موج خداخواهی به سرعت دارد در دنیا گسترش پیدا می کند. طاغوت ها و طاغوتچه ها رفتنی هستند. طرف خیال می کند مواضع قدرت را در اختیار گرفته و ماندگار است. در حالی که او نمی داند روی آب است و کارش تمام شده است.
دیروز یک گروهی از فرانسه با من ملاقات داشتند و می گفتند که ما داریم یک جریانی را برای استقلال فرانسه از آمریکا درست می کنیم. من خدا را شکر کردم و با خودم گفتم که برخی ملت ها در آفریقا ، صد سال برای نجات از سیطره فرانسه جنگیدند و حالا کار به جایی رسیده است که فرانسوی ها به دنبال نجات خود از سیطره آمریکا هستند. من به آنها گفتم که کار بسیار خوبی می کنید اما نگاهتان جهانی باشد. اگر بقیه کشورها زیر سلطه آمریکا باشند و شما بخواهید خودتان را نجات بدهید، آمریکا به شما اجازه استقلال نخواهد داد، اقتصادتان را می بندد و دوباره تحت سلطه خواهید شد. دنبال این باشید که همه کشورها از آمریکا مستقل باشند. به آنها گفتم که از آمریکا نترسید زیرا کار تمدن آمریکا تمام شده است . یک قدرتی و فرهنگی وقتی در ذهن ها بمیرد، معنایش این است که کار او تمام شده است.
یک زمانی بود که بعضی کشورها با افتخار زیر بلیط آمریکا بودند زیرا آنجا را مظهر تمدن انسانی و قله تاریخ می دانستند اما امروز چه کسی است که به چنین وضعی راضی باشد؟ در هر نقطه عالم انتخابات آزاد برگزار شود ضد آمریکایی ها رای می آورند. کارشان تمام شده است. ان شاء الله و به فضل الهی ، یک یا علی عمومی نیاز است تا این طاغوت بزرگ به زیر کشیده شود و همه انسانها نجات پیدا کنند و این امر ان شاء الله به زودی واقع خواهد شد. انقلاب تا عمق جان انسانها رفته است. آینده بسیار عالی و درخشان است و باید از حرف های روزمره بیرون بیاییم و به سمت افق آرمانی انقلاب، حرکت کنیم.
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته(+)

 
 

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/EdhJy