امام خمینی(ره) بر پایه‌ی نگرش عقل‏گرایانه‌ی شریعت و از باب صلح‏گرایی و مسالمت‏جویی دولت اسلامی، بر معبرهای آرمان‌گرایانه‌ی مبتنی بر شریعت برای تعریف سیاست خارجی تکیه و این حوزه را در تلفیق با واقع‌نگری تعریف می‌کند.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ می‌توان در آموزه‌های سیاست خارجی امام (ره) دو گونه اهداف آرمان‌گرایانه و اهداف واقع‌بینانه را مشاهده نمود. همان‌طور که در برخورد اسلام با قواعد بین‏الملل نیز دو وجهه‌ی آرمان‌گرایی و واقع‏گرایی اسلام مشهود است. در واقع باید گفت اصول و بنیادهای اعتقادی و فقهی که جهت‏گیری‏های اسلام را در سیاست خارجی شکل داده، در دو سطح هستند که سطح اول آن سطحی آرمان‌گرایانه است که نظام سلطه‌ی موجود جهانی شدن را به چالش می‏کشد و خواستار جایگزینی برای آن است، اما سطح دوم سطحی واقع‏گرایانه است که هدف آن حفظ موجودیت و قدرت مسلمین در نظام موجودی جهانی است که این سطح می‏تواند زمینه‌ی تعاملات مسلمین با نظام بین المللی را تحکیم نماید. در ادامه به اهداف سیاست خارجی اسلامی برمبنای این سطوح خواهیم پرداخت.
الف) اهداف آرمان‌گرایانه
دیدیم نقطه‌ی آغازین سیاست خارجى کشورها، ترسیم اهداف ناشى از نیازهاى اساسی ملت و آرمان‌ها و ایده‌های غایی آن است. اهداف فراملى دولت‌هاى سکولار، مبتنى بر منافع ملى است؛ در حالى که در دولت اسلامی بر مسئولیت‌هاى فراملى برگرفته از آموزه‌های اسلامی تکیه مى‌زنند. لذا منظور از اهداف آرمان‌گرایانه، اهدافی هستند که اسلام به‌عنوان یک آرمان و یک ایده‏آل مطلوب به پیگیری آنان اقدام می‌کند. برخی از مهم‏ترین آن‌ها عبارت‌اند از:
صدور ارزش‌های انقلاب
از آنجا که اصل دعوت یکی از اصول اساسی اسلام اعلام گردیده، سیاست خارجی دولت اسلامی دعوت را به‌عنوان یکی از اصول غیرقابل‌اغماض مورد توجه دارد. صدور ارزش‌های اسلامی، به‌صورت تبیین و ترویج افکار و اندیشه‌های الهی و اسلامی از طریق آگاهی‌بخشی و رهایی‌بخشی ملت‌های مسلمان و مستضعف جهان تعریف می‌گردد. به همین جهت، مفهوم صدور انقلاب در سال‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به معنای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی است که متضمن آگاهی‌بخشی و رهایی‌بخشی دیگران نیز است. (دهقانی فیروزآبادی، 1389) امام خمینی (ره) بارها ضمن اشاره به اینکه یکی از اهداف اصلی پیامبران و پیامبر اسلام (ص) دعوت جهانیان به اسلام و ارزش‏های اسلامی بوده، یکی از اهداف دولت اسلامی را نیز دعوت جهانیان به این ارزش‏ها می‏دانست که از آن به صدور انقلاب یاد می‏کرد:
«ما می‏خواهیم معنویت انقلاب اسلامی‏مان را به جهان صادر کنیم. اینکه می‌گوییم باید انقلاب ما به همه‌جا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنید که می‌خواهیم کشورگشایی کنیم، ما همه‌ی کشورهای مسلمین را از خودمان می‌دانیم، همه‌ی کشورها باید در محل خودشان باشند. ما می‌خواهیم این بیداری که در ایران واقع شد و از ابرقدرت‌ها فاصله گرفتند و دست آن‌ها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، این در همه‌ی ملت‌ها و در همه‌ی دولت‌ها بشود. معنی صدور انقلاب ما این است که همه‌ی ملت‌ها بیدار بشوند و همه‌ی دولت‌ها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه‌ بودنی که هستند... نجات بدهد.» (امام خمینی، 1378، ج 21: ‏85)
لذا حتی در انقلابی‌ترین آموزه‌های سیاست خارجی امام (ره) که فرمود: «ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بین‌الملل اسلامی‌مان بارها اعلام نموده‌ایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطه‌ی جهان‌خواران بوده و هستیم.» (امام خمینی، 1378، ج 21: 81) عناصری پررنگ از واقع‌بینی نیز هم‌زمان وجود دارد و لذا همواره بر مسالمت‏آمیز بودن جنبه‌ی دعوت نیز تأکید داشتند: «مایی که می‏خواهیم اسلام در همه‌جا باشد و می‏خواهیم اسلام صادر بشود... نمی‏گوییم که می‏خواهیم با سرنیزه صادر بکنیم. ما می‏خواهیم با دعوت، با دعوت به همه‌جا، اسلام را صادر کنیم.» (امام خمینی، 1378، ج 18: ‏157)
عدالت‌خواهی در روابط جهانی
سیاست خارجی دولت اسلامی، همواره به سوی ایجاد روابط انسانی سالم در میان جوامع بشری تلاش می‌کند. قرآن به مؤمنان خطاب مى‌کند: «یا ایها الّذین آمنوا کونوا قوّامین بالقسط شهداءَ لله؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید، پیوسته به عدالت قیام کنید و براى خدا گواهى دهید.» (سوره‌ی نسا، آیه‌ی 135) بنابراین عدالت از نظرگاه قرآن کریم هدفى است که دولت اسلامى همواره در روابط بین‌الملل، زمان صلح و هم‌زیستى مسالمت‌آمیز و زمان جنگ و رابطه‌ی خصمانه، باید در راستاى رسیدن به آن عمل نماید و هیچ مصلحتى نمى‌تواند ناقض آن باشد. بُعد اساسی این هدف در سیاست خارجی، همان‌گونه که یکی از اصول سیاست خارجی دولت اسلامی نیز هست، مقابله با استکبار جهانی، حمایت از مستضعفان عالم است. اسلام، سعادت انسان در کل جامعه‌ی بشر را یکی از اهداف خود برمی‌شمرد و استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی را حق همه‌ی انسان‌ها می‌داند. بر همین اساس، هیچ مسلمانی نمی‌تواند نسبت به تجاوز به حقوق انسان‌ها، مظلومیت بی‌گناهان و ظلم ظالمان بی‌تفاوت باشد. امام خمینی (ره) در این زمینه می‌فرمایند: «ملت آزاده‌ی ایران هم‌اکنون از ملت‌های مستضعف جهان در مقابل‌ آنان که منطقشان توپ و تانک و شعارشان سرنیزه است، کاملاً پشتیبانی می‌نماید.» (امام خمینی، 1378، ج 12: 138)
«ما با ملت‏ها به‌هیچ‌وجه مخالفتی نداریم، بلکه ما با مظلوم‏ها که ملت‏ها هم از طبقه‌ی مظلومین هستند، موافق هستیم و با اشخاصی که ظلم می‏کنند (چه در مملکت خودشان به ملت خودشان ظلم بکنند و چه به ملت‏های ضعیف ظلم بکنند) با آن‌ها مخالف هستیم.» (امام خمینی، 1378، ج 11: 25) حضرت امام (ره) دولت اسلامی را موظف می‏دانست که برای نجات ملل تحت ستم و مستضعف تلاش کند تا از این رهگذر، بسیج انقلابی طرفداران عدم تعهد به دو بلوک شرق و غرب در سراسر گیتی تحقق یابد و هسته‏های مقاومت در تمامی جهان به وجود آید: «ما باید از مستضعفین جهان پشتیبانی کنیم... زیرا اسلام پشتیبان تمام مستضعفین جهان است.» (امام خمینی، 1378، ج 12: 202)

نقطه‌ی آغازین سیاست خارجى کشورها، ترسیم اهداف ناشى از نیازهاى اساسی ملت و آرمان‌ها و ایده‌های غایی آن است. اهداف فراملى دولت‌هاى سکولار، مبتنى بر منافع ملى است؛ در حالى که در دولت اسلامی بر مسئولیت‌هاى فراملى برگرفته از آموزه‌های اسلامی تکیه مى‌زنند. لذا منظور از اهداف آرمان‌گرایانه، اهدافی هستند که اسلام به‌عنوان یک آرمان و یک ایده‏آل مطلوب به پیگیری آنان اقدام می‌کند.

امت‌گرایی و وحدت اسلامی
وحدت امت اسلامی هدفى حاکم بر روابط بین مسلمانان در جامعه‌ی اسلامى محسوب مى‌شود. اعتقاد به امت واحد بودن همه‌ی مسلمانان براى دولت اسلامى، از اصولى است که آن دولت را در سیاست خارجى از دولت‌هاى ملى ممتاز مى‌کند. امام خمینى (ره) مخاطب پیام اسلام را نوع بشر مى‌داند: «اسلام براى بشر آمده است، نه براى مسلمین و نه براى ایران... نهضت براى اسلام نمى‌تواند محصور باشد در یک کشور و نمى‌تواند محصور باشد در حتى کشورهاى اسلامى... با تمام وجود باید تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجى خود بدانیم.» (امام خمینی، 1378، ج 10: 115) همچنان امت‌گرایی اسلامی را به‌عنوان هدفی غایی می‌دانند. ایشان می‏گوید: «ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامه‌ی ما که برنامه‌ی اسلام است، وحدت کلمه‌ی مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است، برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، هم‏پیمانی با تمام دول استعمار‏طلب.» (امام خمینی، 1378، ج 1: 336)
البته برای مرحله‌ی گذار و رسیدن به وضعیت مطلوب امت اسلامی، مرزهای فیزیکی به رسمیت شناخت شده است؛ چراکه در شرایط فعلی، مرزهای طبیعی و جغرافیایی در معادلات جهانی حکومت می‌کند و تمام روابط بین‌المللی بر آن استوار است و نظم جهانی بر پایه‌ی این مرزبندی شکل گرفته است. با نگاهی به سخنان و بیانات امام ‏خمینی (ره)، درمی‏یابیم که ایشان نه تنها با ملت و ملیت به‌عنوان یک واحد سیاسی و اجتماعی، همانند سایر واحدهای دیگر نظیر قوم، قبیله، طایفه و... و به‏عنوان یک سطح تحلیل مخالفتی ندارند، بلکه آن را به‏عنوان واقعیت موجود در جهان معاصر پذیرفته‏ و به رسمیت می‏شناسد. ایشان برخی از عناصر سازنده‌ی یک ملت، نظیر اختلاف نژاد و زبان را به‏عنوان امری طبیعی و ضروری نظام آفرینش مورد تأیید قرار می‏دهد. همچنین از نژادهای مختلف، همچون «دندانه‏ های شانه» یاد می‏کند که هیچ‏یک بر دیگری تفوق ندارند. ایشان وطن و زادگاه را محترم می‏شمارد. (امام خمینی، 1378، ج 13: 280)
بنابراین نظریه‌ی اسلامی روابط بین‌الملل از یک‌سو آرمانی تحت عنوان امت را مدنظر دارد، اما در عین حال با رویکردی واقع‏گرایانه تمایزات بین‏الملل را به رسمیت می‏شناسد. لذا امام خمینی (ره) با استناد به کتاب و سنت، بر اهتمام به امور مسلمین تأکید دارند: «خدای تبارک و تعالی برای مؤمنین که در خدمت اسلام هستند، دو خاصیت نقل می‏فرماید: یکی اینکه بین خودشان محیط محبت است: رحماء بینهم؛ با هم دوست هستند؛ رحیم هستند؛ همه به دیگری محبت دارند. دیگر آنکه در مقابل غیر اشداء (محمد رسول‏الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم، سوره‌ی فتح، آیه‌ی 29) در مقابل کفار و در مقابل اجانب شدید هستند.» (امام خمینی، 1378، ج 6: 440)
میانجى‌گرى جهت حفظ یکپارچگى جوامع مسلمان برمبنای این آیه که انما المؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم واتقوا اللّه لعلّکم ترحمون؛ مؤمنان برادر همدیگرند. پس بین دو برادر دیگر خود صلح و آشتى برقرار کنید. (حجرات، آیه‌ی 10) در کنار تفاهمات سیاسی، دیپلماسی چندجانبه و تأکید بر منافع مشترک و مبانی همسان دینی می‌تواند از جمله راهکارهای سیاسی تقویت رابطه‌ی مسلمانان باشد. چنانچه امام خمینی (ره) خطاب به کارگزاران نظام می‌فرمایند: «کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهاى اسلامى و در بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید.» (امام خمینی، 1378، ج 13: 163)
در جهان امروز با دیدِ واقع‌گرایانه مى‌توان به جاى وحدت نهایى، اتحاد و همکارى ملل مسلمان را در سرلوحه‌ی اهداف سیاست خارجى دولت اسلامى قرار داد. همگرایى مرتبه‌ی پایین‌تر اتحاد دولت‌ها و ملت‌ها محسوب مى‌شود. امام خمینى مى‌گوید: «من به‌صراحت اعلام می‌کنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایه‌گذاری می‌کند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاه‌طلبی و فزون‌طلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد... و کشور ایران به‌عنوان یک دژ نظامی و آسیب‌ناپذیر سربازان اسلام را تأمین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روش‌های مبارزه علیه نظام‌های کفر و شرک آشنا می‌سازد.» (امام خمینی، 1378، ج 21: 91 و 92) نهایتاً امام خمینی (ره) در وصیت‌نامه‌‌ی سیاسی-الهی خود، در این‌باره خطاب به مسلمانان جهان می‌فرمایند: «شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان، به‌ سوی یک دولت اسلامی با جمهوری‌های آزاد و مستقل به پیش بروید.» (امام خمینی، 1378، ج 21: 309)
تغییر نظام بین‌الملل سلطه و استکبار
در همین راستا، دولت اسلامی، نظام بین‌الملل کنونی را نظمی اصیل، ثابت و مطلوب نمی‌داند. نظریه‌ی اسلامی سیاست بین‌الملل با اولویت اصل رهایی‌بخشی، در پی تغییر نظم و نظام بین‌الملل موجود، که مبتنی بر سلطه، روابط و نهادهای مسلط و نابرابر کنونی است، خواهد بود که از این طریق، مبانی و مشروعیت آن‌ها را زیر سؤال می‌برد و استقرار نظم و نظام عادلانه‌ی اسلامی را، که در آن همه‌ی ملت‌های آزاده، انسان‌های عدالت‌خواه و آزاداندیش در چارچوب برابری، عدالت، امنیت، آزادی، خودمختاری، مصالح متقابل بشری قرار داشته باشند، مسئولیت انسانی و تحقق رهایی و استقرار نظمی عاری از سلطه را هدف خود می‌داند. در اولین گام و با توجه به واقعیت‌های نظام بین‌الملل، رهایی از سلطه‌ی ابرقدرت و هژمونی یک کشور خاص و یا بلوکی از کشورها، همگامی همه‌ی کشورهای تحت سلطه برای مقابله با مستکبران را می‌طلبد، زیرا بدون یک تلاش همه‌جانبه و متحد نمی‌تواند هم‌زمان با سلطه‌ی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان استکبار مقابله کرد. امام خمینی (ره) نیز با طرح شعار «نه شرقی، نه غربی» که آن را از اصول انقلاب اسلامی می‌شمرند، بر همین نکته تأکید کردند: «شعار نه شرقی و نه غربی ما، شعار اصولی انقلاب اسلامی در جهان گرسنگان و مستضعفین بوده و ترسیم‌کننده‌ی سیاست واقعی عدم تعهد کشورهای اسلامی و کشورهایی است که در آینده‌ی نزدیک و به یاری خدا، اسلام را به‌عنوان تنها مکتب نجات‌بخش بشریت می‌پذیرند و ذره‌ای هم از این سیاست عدول نخواهد شد.» (امام خمینی، 1378، ج 20: 319) اصل 152 قانون اساسی، اصل عدم تعهد را در سرلوحه‌ی سیاست خارجی جمهوری اسلامی برمی‌شمرده است.
«ما معادله‌ی جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسی‌ای که تا به حال به‌واسطه‌ی آن تمام مسائل جهان سنجیده می‌شده است را شکسته‌ایم. ما خود چارچوب جدیدی ساخته‌ایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفته‌ایم. از هر عادلی دفاع می‌کنیم و بر هر ظالمی می‌تازیم. حال شما اسمش را هرچه می‌خواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمان‌ها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایه‌ی نفوذ سرمایه‌داران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هر کسی را محکوم کنند،‌ بلافاصله محکوم نمایند.» (امام خمینی، 1378، ج 11: 160)
علاوه بر مسائل ارزشی و آرمانی، در طراحى سیاست خارجى دولت اسلامى، باید به اصل واقع‌گرایى و شناخت مقتضیات و محدودیت‌هاى روابط بین‌المللى نیز توجه شود. سیاست خارجى دولت اسلامى نمى‌تواند در خلأ و به شکل آرمانى ترسیم گردد. به هر حال، دولت اسلامى خود را عضو جامعه‌ی بین‌المللى مى‌داند و ضرورت‌ها و تنگناهاى سیاست خارجى خود را مشابه دیگر دولت‌ها مى‌بیند. تأمین منافع ملى (با در نظر گرفتن مسئولیت‌هاى فراملى)، تأمین استقلال و تحکیم روابط با دیگر کشورها به‌منظور بسط قدرت ملى، از جمله مهم‌ترین اهداف ملى دولت اسلامى تلقى مى‌شوند.
ب) اهداف واقع‌بینانه
علاوه بر مسائل ارزشی و آرمانی، در طراحى سیاست خارجى دولت اسلامى، باید به اصل واقع‌گرایى و شناخت مقتضیات و محدودیت‌هاى روابط بین‌المللى نیز توجه شود. سیاست خارجى دولت اسلامى نمى‌تواند در خلأ و به شکل آرمانى ترسیم گردد. به هر حال، دولت اسلامى خود را عضو جامعه‌ی بین‌المللى مى‌داند و ضرورت‌ها و تنگناهاى سیاست خارجى خود را مشابه دیگر دولت‌ها مى‌بیند. تأمین منافع ملى (با در نظر گرفتن مسئولیت‌هاى فراملى)، تأمین استقلال و تحکیم روابط با دیگر کشورها به‌منظور بسط قدرت ملى، از جمله مهم‌ترین اهداف ملى دولت اسلامى تلقى مى‌شوند. برخی از مهم‏ترین این اهداف عبارت‌اند از:
کسب و تحکیم قدرت ملی
نخستین هدف دولت اسلامى (که عمدتاً در راستاى اهداف ملى محسوب مى‌شود) تحکیم و توسعه‌ی قدرت است. به‌طور کلى شاید بتوان گفت قدرت در سیاست خارجى و روابط بین‌الملل همان چیزى است که یک دولت در نیل به اهداف خارجى خویش از آن بهره مى‌گیرد. البته پدیده‌ی قدرت در سیاست و روابط خارجى دولت اسلامى، در نهایت چیزى جز ابزار بالفعل یا بالقوه‌اى که در جهت دستیابى به اهداف مورد نظر آن دولت فعلیت مى‌یابد، نخواهد بود. پس هدف بودن قدرت در اینجا به معناى غایى بودن آن براى حکومت اسلامى نیست. خداوند در قرآن، مسلمانان را به ایجاد چنین قدرتى سفارش مى‌کند: «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله و عدوّکم و اخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم... هرچه در توان دارید از نیرو و اسب‌هاى آماده، بسیج کنید تا با این (تدارکات)، دشمن خدا و دشمن خودتان و (دشمنان) دیگرى را جز ایشان که شما نمى‌شناسید و خدا آنان را مى‌شناسد، بترسانید» (سوره‌ی انفال، آیه‌ی 60)
البته ابعاد این قدرت، همه‌ی انواع مادی و معنوی قدرت را شامل می‌شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای درباره‌ی قدرتِ انسان متکی به ایمان این‌گونه می‌فرمایند: «...ما دو جور عوامل قدرت داریم، عوامل مادی قدرت، عوامل معنوی قدرت. عوامل مادی قدرت یعنی همین پول و زور... عوامل معنوی... یعنی ایمان، یعنی پاکی و پارسایی، یعنی راستی و حقانیت، یعنی ارزش‌های دینی و ارزش‌های الهی همراه با مجاهدت، این عامل معنوی قدرت است، این قدرت ماندگار است...» (آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در 22 آبان 1378) دولت اسلامی به این منظور می‌بایست سه سطح از سیاست‌ها را به تناسب اهداف ملی، راهبردی نماید:
1. حفظ نظام و موجودیت خود.
2. رشد و توسعه‌ی همه‌جانبه و در همه‌ی سطوح کشور.
3. گسترش نفوذ در منطقه و ارتقای موقعیت استراتژیک خود.
این سه لایه از اهداف و منافع و سیاست‌های مربوطه با یکدیگر مرتبط بوده و متضمن یکدیگرند. لذا به‌طور موازی می‌بایست تعقیب شده و محقق گردند. وضعیت ژئوپلیتیک، سرزمین، منابع طبیعی و انرژی، ثروت، قدرت نظامی در کنار میزان استحکام و انسجام ملی و حکومتی، قدرت سازمان‌دهی و مدیریت ملی و فراملی رابطه با قدرت‌های جهانی و فرامنطقه‌ای، سابقه‌ی تاریخی، تمدنی و قدرت ایدئولوژیک، از جمله عوامل قدرت در بین کشورهای منطقه است.
حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور
قاعده‌ی نفی سبیل یکی از قواعد مهم فقه اسلام است که براساس آن حق سلطه‌ی کافران بر مسلمانان نفی شده است. این قاعده مأخوذ از آیه‌ی «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» است؛ یعنی خداوند هیچ‌گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان، راه تسلط باز نخواهد کرد. امام خمینی (ره) براساس این قاعده‌ی فقهی، با هر نوع سلطه‌طلبی و مداخله‌ی بیگانگان در امور مسلمین به‌شدت مخالفت می‌کنند: «ما منطقمان، منطق اسلام، این است که سلطه نباید از غیر بر شما باشد، نباید شما تحت سلطه‌ی غیر باشید. ما هم می‌خواهیم نباشد سلطه‌ی غیر، ما اصل گفتمان این است که آمریکا نباید باشد، نه آمریکا تنها، شوروی هم نباید باشد، اجنبی نباید باشد.» (امام خمینی، 1378، ج 4: 91)
برمبنای قاعده‌ی نفی سبیل، استقلال جامعه‌ی اسلامی یکی از بنیاد‏های اسلام است که اسلام به‌عنوان یک آرمان مهم از آن دفاع می‏کند. به گفته‌ی امام خمینی (ره): «بنیاد دیگر اسلام، اصل استقلال ملی است. قوانین اسلام تصریح دارند که هیچ ملتی و هیچ شخصی حق مداخله در امور کشور ما را ندارد.» (امام خمینی، 1378، ج 4: ‏243) هنگامى که سخن از استقلال ملت‌ها به میان مى‌آید، نخست استقلال سیاسى متصور مى‌شود. امام خمینى (ره) در این‌باره مى‌فرماید: «وظیفه‌ی مسلمانان نفى سلطه‌ی فرهنگى اجنبى و نشر فرهنگ غنى اسلام است.» (امام خمینی 1378، ج 6: 218 تا 221)
روابط براساس احترام متقابل و عدم انزوای بین‌الملل
قرآن همان‌گونه که با آیات نفىِ ولایت کفار و نفى سبیل، تسلط و نفوذ آنان را بر مسلمین نفى کرده و فقهاى اسلام آن را به‌صورت قاعده‌اى جارى در همه‌ی ابواب فقه و حاکم بر احکام فرعیه مورد استفاده قرار داده‌اند، سلطه‌ی مسلمانان را نیز بر ملت‌هاى دیگر نفى نموده است و حتى به کسانى که پیش‌تر سر جنگ داشته‌اند، ولى اکنون کناره‌گیرى کرده‌اند، مى‌فرماید: «فاِن اعتزلوکم فلم یقتلوکم والقوا الیکم السَّلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً؛ پس اگر از شما کناره‌گیرى کردند و با شما نجنگیدند و با شما طرح صلح افکندند، خدا براى شما راهى (براى تجاوز) بر آنان قرار نداده است.» (سوره‌ی نساء، آیه‌ی 90)
در شرایط کنونى روابط بین‌المللى که دولت‌هاى اسلامى، دیگر دولت‌ها را شناسایى کرده‌اند، لازم است به عهود بین‌المللى خویش وفادار باشند و در امور داخلى دیگر کشورها مداخله نکنند. مبحث عدم مداخله در امور داخلى دیگر کشورها از یک طرف با مبحث شناسایى و از طرف دیگر، با اصل وفاى به تعهدات بین‌المللى ارتباط مى‌یابد. (حقیقت، 1376: 405 تا 421) به هر حال، لازمه‌ی اصل وفاى به تعهدات بین‌المللى، عدم مداخله در امور دیگر کشورهاست.
امام خمینی (ره) بر پایه‌ی نگرش عقل‏گرایانه‌ی شریعت و از باب صلح‏گرایی و مسالمت‏جویی دولت اسلامی، برقراری روابط براساس احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلی کشور را مهم می‏شمرد: «با احترام متقابل نسبت به کشورهای خارجی عمل می‏شود. نه به کسی ظلم کنیم و نه زیر بار ظلم می‏رویم. تمام کشورها اگر احترام ما را حفظ کنند، ما هم احترام متقابل را حفظ خواهیم کرد و اگر کشورها و دولت‏ها بخواهند به ما تحمیل بکنند، از آن‏ها قبول نخواهیم کرد. نه ظلم به دیگران می‏کنیم و نه زیر بار ظلم دیگران می‏رویم.» (امام خمینی، 1378، ج 4: 338)
«باید ببینیم آمریکا خودش در آینده چه نقشی دارد؟ اگر آمریکا بخواهد همان‏طور که حالا با ملت ایران معامله می‏کند، با ما رفتار کند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه آمریکا به دولت ایران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل می‏کنیم و با او به‌طور عادلانه که نه به او ظلم کنیم و نه به ما ظلم کند.» (امام خمینی، 1378، ج 4: 332)
حضرت امام گوشه‌نشینی و سیاست انعزال را خلاف عقل و شرع معرفی می‌نمایند و ضمن تأکید بر رابطه با همه‌ی دولت‌ها (به جز چند کشور محدود آن هم به دلایل کاملاً منطقی) بستن مرزها به روی کشورها و قطع روابط دیپلماتیک با آن‌ها را به معنای فنا و هلاکت و مدفون شدن کشور تلقی می‌کنند و می‌فرمایند: «این معنا که گاهی اهل غرض و جهال آن را بیان می‌کنند یا نمی‌فهمند یا غرضی دارند، زیرا تا انسان جاهل یا مخالف با اصل نظام نباشد، نمی‌تواند بگوید که یک نظام باید از دنیا منعزل باشد. ما با هیچ ملتی بد نیستیم. ما به‌ حسب طبع اولیه می‌خواهیم با همه‌ی دولت‌ها دوست باشیم، می‌خواهیم که روابط حسنه با احترام متقابل نسبت به همه داشته باشیم و اگر چنانچه ما احتیاج به یک چیز داشته باشیم و آن‌ها احتیاج به یک چیز داشته باشند، تبادل کنیم، مگر اینکه دولت‌هایی باشند که با ما خلاف رفتار کنند.»(امام خمینی، 1378، ج 10: 352)


نتیجه‌گیری
در آموزه‌های سیاست خارجی امام (ره) دو گونه اهداف آرمان‌گرایانه و اهداف واقع‌بینانه را می‌توان مشاهده نمود. در واقع باید گفت اصول و بنیادهای اعتقادی و فقهی که جهت‏گیری‏های اسلام را در سیاست خارجی شکل داده، در دو سطح هستند که سطح اول آن سطحی آرمان‌گرایانه است که نظام سلطه‌ی موجود جهانی شدن را به چالش می‏کشد و خواستار جایگزینی برای آن است، اما سطح دوم سطحی واقع‏گرایانه است. در طراحى سیاست خارجى دولت اسلامى باید به اصل واقع‌گرایى و شناخت مقتضیات و محدودیت‌هاى روابط بین‌المللى نیز توجه شود. سیاست خارجى دولت اسلامى نمى‌تواند در خلأ و به شکل آرمانى ترسیم گردد. به هر حال، دولت اسلامى خود را عضو جامعه‌ی بین‌المللى مى‌داند و ضرورت‌ها و تنگناهاى سیاست خارجى خود را مشابه دیگر دولت‌ها مى‌بیند. در این مقاله تلاش کردیم این دو موضوع را از منظر بنیان‌گذار انقلاب اسلامی و مبدع و طراح گفتمان انقلاب اسلامی بیان کنیم.*

برهان/ عبداله مرادی