جبهه بزرگ اصولگرايان در دهمين انتخابات رياست جمهوري كه خردادماه سال آينده برگزار خواهد شد، با كدام مهندسي، استراتژي و آرايش پا به ميدان رقابت مي گذارند؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد در محورهايي از اين دست انديشيد:

1- انتخابات آينده، در كجاي پازل كلي اصولگرايان قرار مي گيرد؟ و چقدر مي توان اين قطعه مهم را مهندسي كرد يا به دست «نامهندسي» سپرد؟

2- اصولگرايي اكنون در كدام موقف ايستاده و دولت موجود چقدر با آرمانها عينيت و نزديكي دارد؟

جبهه بزرگ اصولگرايان در دهمين انتخابات رياست جمهوري كه خردادماه سال آينده برگزار خواهد شد، با كدام مهندسي، استراتژي و آرايش پا به ميدان رقابت مي گذارند؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد در محورهايي از اين دست انديشيد: 1- انتخابات آينده، در كجاي پازل كلي اصولگرايان قرار مي گيرد؟ و چقدر مي توان اين قطعه مهم را مهندسي كرد يا به دست «نامهندسي» سپرد؟ 2-اصولگرايي اكنون در كدام موقف ايستاده و دولت موجود چقدر با آرمانها عينيت و نزديكي دارد؟ 3- اگر اصولگرايي به خاطر جاذبه و دافعه هاي مهمش دشمنان جدي در خارج و داخل دارد، آن دشمنان چه برنامه هايي را براي شكست، انحراف يا مهار اين جريان و جنبش سياسي- اجتماعي در دستور كار قرار داده اند؟ و «مهندسي تخريب» آنها بر چه مباني و محورهايي استوار است؟ 4- رقباي اصولگرايان كه به هر دليل خود را خارج از جبهه بزرگ اصولگرايي تعريف كرده اند، چه تدبير فرساينده اي دارند و چقدر با دشمنان اصولگرايي هم پوشاني مي كنند تا بازي اصولگرايان را به هم بزنند؟ 5- رجال و چهره ها و جريان هاي درون جبهه، چقدر مي توانند اهميت داشته باشند و نقش آفرين باشند؟ 6-نامزد نهايي اصولگرايان را با چه ملاك هايي بايد مشخص كرد؟ و... سؤال هاي ديگري از اين است.

 

طبيعتا نوشتار حاضر در مجالي اندك بر آن نيست كه پاسخي جامع و دقيق براي همه پرسش ها ارائه كند و صرفا چند ملاحظه و استدلال را پيش مي كشد با اين تاكيد كه اگر اصولگرايان در يك فرآيند اصولگرايانه جمعي- بر مبناي رهنمودهاي حضرت امام(ره) و رهبر فرزانه انقلاب- نخواهند به طراحي و مهندسي فعالانه بپردازند از سوي «دشمنان» و «رقيبان» مهندسي خواهند شد و در عمل انجام شده قرار خواهند گرفت. در اين باره چند ملاحظه قابل طرح است:

 

1- اصولگرايي يك جنبش و روند با مراحل و پروژه هاي قابل تعريف و پيش بيني پذير است كه گذشته اي دارد، مقصدي را پيش روي خود ترسيم كرده و براي تداوم حركت به سوي آن مقصد، وضع موجود خويش را همواره بايد ارزيابي كند. اصولگرايي نه آرمان خواهي محض و ذهن گرايانه ست و نه عمل زدگي صرف، تهي از آرمان. همچنان كه مقصد و هدف -فضيلت هاي انقلاب و تامين اجتماعي همه جانبه مردم- نبايد در شلوغي سياست گم شود، غفلت از موانع و چالش ها نيز نبايد اسباب اشتباه و معوج ديدن صحنه را فراهم آورد.

 

با چنين نگاهي بايد به ارزيابي دولت اصولگرا نشست تا بر مبناي آن ارزيابي بتوان پله نخست مهندسي انتخاباتي اصولگرايان را استوار، آرماني و در عين حال واقعي چيد. البته مي توان و بايد دولت آينده را كارآمدتر، هماهنگ تر و خلاق تر ديد اما در قضاوت بر سر اين دولت با همه كاستي ها، ضعف ها و بعضا خطاهايش، نمي توان از معدل قضاوت مثبت مردم و رهبر فرزانه انقلاب دور افتاد. مي توان ادعا كرد -و براي اثبات مستند اين ادعا مي توان چند برابر اين نوشتار، سند ارائه نمود- كه مردم با وجود فراهم نشدن برخي توقعات مشروع و شعارهاي عدالت خواهانه رئيس جمهور، اين دولت را از خود، در خدمت خود و حريص در نوكري و گره گشايي مي يابند؛ محك و معياري كه براي سالها، در عرصه سياست گم شده بود. سياست خارجي هم، جهت گيري غالب دولت ارتقاي عزت و احقاق حقوق ملي با موفقيت بسيار بالا بوده است. بنابراين دولت آينده در عين لزوم بهبود استانداردها و اصلاح خطاها و جبران ضعف ها، نمي تواند از صفر آغاز كند و به اين سرمايه و اندوخته ارزشمند بي اعتنا باشد.

 

2- ملاحظه دوم، ادامه ملاحظه اول است و آن اينكه تلاقي نگاه ملت و مقتدا درباره خدمتگزاري، سخت كوشي، پاكدستي، ملي و مردمي بودن دولت و رئيس آن هرچه شيرين و شكربرانگيز است، كام دشمنان را به نوعي و رقيبان را به نوعي ديگر- و البته با تاسف تمام- تلخ كرده است. دشمناني كه از اصول انقلاب ضربه هاي كاري خورده اند و رقيب نماياني كه دچار به هم ريختگي و نابساماني فكري در زمينه «ارزش و ضدارزش» شده اند، هر دو اين روزها شعار عبور از دولت اصولگرا و عبور از احمدي نژاد سر مي دهند. البته براي جريان هاي رياكار داخلي و خارجي كه عبور از اصول انساني و اسلامي و انقلاب را نه مباح بلكه ضروري مي دانند و حتي به سادگي آب خوردن، عبور از قديس خودساخته (خاتمي) را كليد زدند، زمزمه عبور از دولت اصولگرا و احمدي نژاد اقدام غريبي نيست و اگر غير از اين بود بايد به ترديد مي افتاديم.

 

آنها از شخص ناراحت نيستند بلكه از فرهنگي كه رئيس جمهور با اعتقاد كامل نمايندگي اش را مي كند، آزرده خاطرند همچنان كه اخيرا نشريه ايتاليايي كوريره انترناسيونال تاكيد كرد؛ «علي رغم تلاش براي انزواي احمدي نژاد وي در كشورهاي مختلف به ويژه كشورهاي خاورميانه به چهره اي محبوب تبديل مي شود... غرب به جاي تمركز روي رئيس جمهور ايران بايد بداند كه حرف آخر را ايدئولوژي مي زند و آن ايدئولوژي برگرفته از انقلاب اسلامي است و وفاداري شخصيت هاي بزرگ سياسي هم بيش از آن كه معطوف به احمدي نژاد باشد، معطوف به نظام است.»

 

3- هيچ دولتي در طول 4 سال نمي تواند برنامه هاي كلان خود را عملي سازد. بسياري از اقداماتي كه دولت فعلي به طراحي آن همت گماشته به ويژه رويكرد مهم دولت در زمينه بازتعريف و بازمهندسي اقتصاد كشور و رفع انسدادها و چالش هاي جدي آن در ميانه راه اجرايي شدن قرار دارد و عقل اقتضا مي كند كه فرصت تكميل اين طرح ها و پروژه ها مانند سنت جاري در قبال 3 دولت قبلي به دولت فعلي داده شود. اين سخن البته به مفهوم غفلت از فرصت هاي از دست رفته يا مورد غفلت واقع شده نيست و خطاها و قصور و تقصيرها را بايد مستقلا مورد نقد جدي قرار داد و اصلاح آنها را مطالبه كرد. اما در عين حال نبايد اين واقعيت را از ذهن دور داشت كه دولت فعلي يكي از مصمم ترين و عازم ترين دولت ها در زمينه اصلاح رويه هاي معيوب به ويژه در عرصه اقتصادي و مديريتي است و اين عزم و اراده مفقود در طول ساليان را بايد مغتنم شمرد و قدر دانست و در عين حال دقيق تر از گذشته جهت داد. در واقع دولت فعلي و رئيس آن نقاط قوت ممتاز و كم نظيري دارند كه برآمده از انباشت سرمايه هاي اصولگرايان در روند اصولگرايي است و نقاط ضعف موجود در آنها را- كه حتما بايد اصلاح و رفع شود- نمي توان با نقاط قوت برابر دانست. تدبير حكيمانه در اين ميان آن خواهد بود كه با حفظ سرمايه موجود و بهره گرفتن از آثار و بركات آن، به اصلاح ضعف ها و خطاها اهتمام كرد.

 

4- مفهوم آنچه تا اينجا گفته شد اين نيست كه پس بايد دست روي دست گذاشت تا روز انتخابات فرا رسد و صرفاً از مردم دعوت كرد تا احمدي نژاد را دوباره برگزينند. همچنان كه گفته شد دشمنان و برخي حريفان اصول گريز از هم اكنون مهندسي تخريب را آغاز كرده و سرلوحه كار را عبور از احمدي نژاد- و در مقياسي بزرگ تر و اعلام نشده تر، عبور از اصولگرايي- قرار داده اند. حتي اگر اين پروژه هاي مخرب و مزاحم نبود، اصولگرايان موظف بودند به نسبت 4 سال پيش برنامه هاي مترقي تري را در فرآيند بازخواني و ارزيابي وضع موجود و تطبيق عملكردها با اهداف تدوين كنند چه رسد به اينكه تشديد عملكرد مخرب جبهه هاي مقابل قابل مشاهده است.

 

رجال و جريان هاي درون جبهه اصولگرايي بيش از هر چيز نيازمند بازتعريف روابط، تجديد سازمان جمعي، افزايش ارتباط و الفت ها و هزينه كردن خود در خدمت هم پوشاني و هم افزايي جمعي- و نه هزينه در جهت مهارو كاهندگي و تخريب هم- هستند. از اين جهت از يك سو مي توان توقع و اميد داشت كه چهره ها و گروه هاي اصولگرا همه ظرفيت ها و سرمايه هاي خود را هزينه حمايت از دولت اصولگرا كنند و حتي ظرفيت هاي جديد براي آن- در عين انتقادهاي دلسوزانه- فراهم سازند و از سوي ديگر نيز دولت و شخص رئيس جمهور خود را بي نياز اين حمايت ها ندانند و آنجا كه برآيند كلي تلقي اصولگرايان در نقطه اي غير از تلقي دولت مجتمع و متفق مي شود، به ديده احترام و فروتني و استقبال به آن تلقي كلي بنگرند.

 

مهم ترين تهديد در اين ميان آن است كه طيفي- ولو كوچك- از اصولگرايان بخواهد از دولت اصولگرا عبور كند بي آن كه جانشيني معقول و مقبول جاي آن بنشاند و در واقع در پروژه فريب حريفان به دام افتد و همان بازي را كه آنها مي خواهند ايفا كند يا از آن طرف، خود دولتيان و شخص رئيس جمهور با اصرار بر غفلت و خطا از دولت و احمدي نژاد عبور كنند و ارج و اعتبار ارزشمند خود را مخدوش و ملكوك كنند.

 

بايد توجه داشت اصولگرايي همچنان سكه و گفتمان طلايي حاكم بر كشور است و نبايد اجازه داد با بحث هاي انحرافي كه ممكن است از بيرون يا درون جبهه اصولگرايي برانگيخته شود، اين گفتمان به حاشيه بيفتد يا از تلألؤ باز بماند. اگر اصولگرايان از خويشتن خويش- اصولگرايي- عبور نكنند، ديگري قادر نيست پروژه عبور از اصولگرايي به اباحيت، عافيت طلبي، عمل زدگي، وادادگي و تسليم طلبي را كليد بزند.

 

محمد ايماني