اعتماد به آمریکا و لبخند زدن به این دشمن، نه‌تنها امری منطقی نیست بلکه سبب خواهد شد تا موارد متعدد دیگر همچون ماجرای «حمید ابوطالبی» رخ بدهد.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»، تقابل، تنش، جنگ لفظی، تهدید، تحریم، ارعاب، توطئه، دسیسه‌چینی، جاسوسی و حتی ترور، تنها چند نمونه کوچک از همه دشمنی‌های نظام حاکم بر کاخ سفید، علیه ایرانیان است.

حقیقت امر این است که نگاه به سابقه هر فرد، دسته، گروه، جناح و یا حکومت، می‌تواند اطلاعاتی ولو اندک از رفتار احتمالی آینده آنها به دیگران منتقل کند.

به‌عنوان مثال شادمان شدن روزنامه‌های زنجیره‌ای از برداشته شدن احتمالی تحریم هواپیماهای مسافربری ایرانی و ایجاد امکان تعمیر 18 فروند بوئینگ مسافربری کشورمان از سوی متخصصان آمریکایی، همان اندازه مضحک است که فراموش کردن حمله آمریکا به هواپیمای مسافری ایران در خلیج فارس و کشتار بی‌رحمانه صدها مرد و زن و کودک و نوجوان و پیر و جوان.

نماینده ایران و دولتی که حریف باجگیرها نشد

چندی قبل و برخلاف روند جاری سیاست خارجی دولت یازدهم، دولت آمریکا رفتاری زشت و غیرقابل دفاع در برخورد با نماینده جدید کشورمان در سازمان ملل از خود نشان داد.

آمریکا که قبول مسئولیت کرده است تا در شهر نیویورک، میزبان نمایندگان کشورهای عضو سازمان ملل و هیأت‌های همراه آنان باشد، پس از آنکه «حمید ابوطالبی» از سوی وزارت خارجه کشورمان به‌عنوان نماینده جدید جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل معرفی شد، برخلاف آنچه به جامعه جهانی تعهد داده است، از صدور ویزا برای وی جهت حضور در محل مأموریت یعنی شهر نیویورک، سر باز زد!

آمریکایی‌ها می‌گویند وی گرواگانگیر است! یعنی وی همراه دانشجویان پیرو خط امام در روز 13آبان سال 1358 اقدام به ورود به سفارت آمریکا و تسخیر لانه جاسوسی کرده است. البته آمریکایی‌های حاضر در لانه جاسوسی بر خلاف مدارک و شواهد موجود، از سوی دولت آمریکا، جاسوس خوانده نمی‌شوند!

در هر صورت یک نکته جالب دیگر در این بین وجود دارد؛ آمریکایی‌ها سابقاً یک بار به «حمید ابوطالی» ویزای ورود به این کشور را داده‌اند اما در حال حاضر و با وجود در جریان بودن «دیپلماسی خنده» میان دولت یازدهم و آمریکایی‌ها، به این فرد در جایگاه نماینده ایران در سازمان ملل، اجازه ورود نمی‌دهند.

این در حالیست که «خزاعی» نماینده فعلی کشورمان نیز با محدودیت‌های زیادی در راه انجام مأموریت خود مواجه است و آمریکایی‌ها برای وی، محدودیت‌های متعددی در نظر گرفته‌اند.

دولتی که مزدش را گرفت!

آنچه مسلم است، دولت یازدهم با شعار «اعتدال» و تکرار اصطلاح «تدبیر و امید»، دیپلماسی خاصی را در  رابطه با آمریکا در پیش گرفت.

این روش مواجهه که منتقدانش، آن را تحت عنوان «دیپلماسی خنده» مورد خطاب قرار می‌دهند، منجر به اتفاقات بسیاری شد. اتفاقاتی که لزوماً مثبت و قابل دفاع نبودند.

در این بین می‌توان به چند مورد شاخص اشاره کرد:

1- احوالپرسی تلفنی «حسن روحانی» در جایگاه رییس‌جمهور کشورمان با «باراک اوباما» به‌عنوان رییس‌جمهور آمریکا، آن هم در حالی که وی روی صندلی هواپیما نشسته بود تا به ایران بازگردد(1)، نه‌تنها یک قبح‌شکنی آشکار از امر مذاکره با آمریکا بود، بلکه سبب شد تا راه برای برخی رفتارهای ناصحیح، هموار شود.

2- مذاکره نسبتاً طولانی «جواد ظریف» وزیر خارجه دولت «اعتدال» در حدود نیمه سال گذشته با «جان کری» وزیر خارجه آمریکا، موضوع چندان دلچسبی برای منتقدان دولت موسوم به «اعتدال» نبود. منتقدان معتقد بودند که این رفتار موجب ایجاد جسارت در طرف مقابل و القای حس پیروزی برای وی می‌شود و دولت آمریکا تبلیغ خواهد کرد که بالاخره ایران را پای میز مذاکره آورده است.

3-  مذاکرات «ظریف» با طرف آمریکایی اگر چه حول محور موضوعات مربوط به انرژی هسته‌ای انجام شده است اما طبق پیش‌بینی منتقدان دلسوز، نهایتاً آمریکایی‌ها و متحدانشان با صدای بلند اعلام کردند که:

الف- خواهان از میان بردن برنامه‌های استراتژیک دفاعی ایران در زمینه موشکی هستند

ب- خواهان عدم حمایت کشورمان از حزب‌الله لبنان هستند

ج- در تلاش برای هر چه سنگین‌تر کردن پرونده ساختگی حقوق‌بشری ایران هستند

د- می‌کوشند تا با فتنه‌گران داخل کشور، ارتباط مستمر و فعال برقرار کنند

ه- اصولاً سازوکار حکومت ایران را مردمی و دموکراتیک نمی‌دانند!

و- کماکان همه گزینه‌ها از جمله گزینه نظامی را روی میز نگه‌داشته‌اند!

4- پس از انجام توافق ژنو پیرامون موضوع هسته‌ای چنان تبلیغات گستره‌ای از سوی دولت «تدبیر و امید» صورت گرفت که گویی همه تحریم‌ها رفع شده است، 100 میلیارد دلار پول بلوکه شده کشورمان در بانک‌های خارجی آزاد شده‌اند و اصولاً توافق ژنو یک افتخار بزرگ است. ضمناً به «جواد ظریف» لقب و نشان «سردار هسته‌ای» داده شد تا همگان از رفتار شدیداً تبلیغاتی «اعتدالیون» شگفت‌زده شوند.

5- در حالی که آمریکایی‌ها بارها اعلام کردند که حق غنی‌سازی را برای ایران به رسمیت نمی‌شناسند و یقیناً این امر را در مذاکرات خود با هیأت ایرانی هم بیان کرده‌اند، دولت «تدبیر و امید» اصرار دارد که این حرف‌ها برای «مصرف داخلی» آمریکاست و ارزشی ندارد و اصلاً آمریکا تعهد داده است که حق غنی‌سازی اورانیوم در ایران را به‌رسمیت شناخته است!

با این شرایط، دولت «تدبیر و امید» باید پاسخگو باشد که این میزان «نرمش» که طبیعتاً «قهرمانانه» هم نیست، چرا و با کدام هدف صورت پذیرفته است؟

اینکه آمریکا حتی نماینده مورد اعتماد «دولت اعتدال» را به کشورش راه نمی‌دهد، چه معنایی جز افزایش میزان «وقاحت» آمریکایی‌ها براثر اجرای «دیپلماسی» لبخند از سوی «دولت یازدهم» دارد؟

آمریکا همیشه آمریکاست

نه دولت یازدهم و نه هیچ‌یک از سیاست‌مداران ما نباید فراموش کنند که آمریکا تحت هر شرایطی، همان آمریکایی خواهد بود که همه ما می‌شناسیمش.

همان آمریکایی که تمام تلاش خود را برای باقی ماندن دیکاتوری پهلوی در ایران به‌کار بست؛ همان آمریکایی که برای تجزیه ایران در اوایل انقلاب اسلامی دست به‌کار شد، همان آمریکایی که سفارتخانه‌اش لانه جاسوسی و محفل فساد بود، همان آمریکایی که به صدام برای حمله به ایران چراغ سبز نشان داد و او را تا دندان مسلح کرد تا خون صدها هزار ایرانی را بر زمین بریزد و میان امت مسلمان تفرقه بیفکند. همان آمریکایی که به هواپیمای مسافربری ما حمله کرد و نهایتاً همان آمریکایی که  بیش از 95درصد از تحریم‌های ظالمانه خود علیه ایران را حفظ کرده و حدود 100میلیارد دلار پول ایرانی‌ها را در بانک‌های ممالک مختلف بلوکه (بخوانید تاراج) کرده است.

آمریکا همیشه آمریکاست و ماهیت دشمنی آن با همه آزادگان و مستضعفان جهان، غیرقابل تغییر است، همانگونه که ماهیت برادری حکام آمریکا با صهیونیسم جهانی، عوض شدنی نیست.

بی‌گمان اعتماد به آمریکا و لبخند زدن به این دشمن، نه‌تنها امری منطقی نیست بلکه سبب خواهد شد تا موارد متعدد دیگر همچون ماجرای «حمید ابوطالبی» رخ بدهد.

مقابله در برابر این امر، بی‌گمان نیازمند اتخاذ رفتاری منطقی از سوی «دولت یازدهم» و تجدیدنطر در «دیپلماسی لبخند» است.

پی نوشت:

1- حسن روحانی در میانه سال گذشته برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل به شهر نیویورک واقع در آمریکا سفر کرده بود.

منبع : فرهنگ نیوز