محمود احمدی‌نژاد به خوبی دریافت که مسائل اقتصاد ایران و از آن جمله تورم را نباید تنها در «حجم نقدینگی» و «هزینه‌های دولت» جست‌وجو کرد که علت‌العلل معضلات و بیماری‌های ساختار اقتصاد ایران را باید در مسیر مصرف نقدینگی و انحراف آن از تولید جست‌وجو کرد.

«برخلاف سودازدگان «افسانه نقدینگی» که چاره «تورم» را در «کاهش نقدینگی» دنبال می‌کنند سوزاندن ریشه تورم را تنها و تنها باید در «افزایش تولید ناخالص ملی» جست‌وجو نمود.»
این مطلب بخشی از یادداشت عبد الرضا داوری است که روز دوشنبه به بهانه روز صنعت و معدن در روزنامه شهروند منتشر شده است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:

اولا : تجربه اقتصاد ایران طی سال‌های اخیر حاکی از آن است که هرگاه افزایش نقدینگی با افزایش تولید ناخالص داخلی همراه شده، نرخ تورم روند نزولی را تجربه کرده است، بر این مبنا می‌توان اذعان نمود که وابستگی پارامتر تولید ناخالص داخلی به تغییرات تورمی، بسیار قوی تر از ارتباط حجم نقدینگی با تورم است. به این معنا که کاهش تورم در ارتباطی قطعی و پیوستگی تام با افزایش تولید ناخالص قرار داشته حال آنکه الزاما چنین ارتباط و تناظر وثیقی را میان تورم و نقدینگی نمی‌توان بیان نمود (مانند تجربه سال‌های 1360 تا 1362 و 1368 تا 1370 اقتصاد ایران که برخلاف همه پیش بینی‌ها، افزایش 15 الی 20 درصدی در حجم نقدینگی با کاهشی در حدود 5 الی 7 درصدی در نرخ تورم همراه گردید.)
ثانیا: در کتاب «چگونگی بازسازی اقتصاد آلمان فدرال» نیز که از سوی انتشارات دانشگاه تهران منتشر شده است، تجربه آلمان پس از جنگ جهانی دوم در عرصه بازسازی روایت شده است. در این تجربه مشاهده می‌شود که در دوره شش ساله 1948 تا 1954، حجم پول نقد و سپرده‌های دیداری 4/2 برابر و وام‌های کوتاه مدت و بلندمدت 10 برابر افزایش می‌یابد. این در حالی است که برخلاف سودازدگان افسانه نقدینگی، در همین‌بازه زمانی شش ساله شاخص هزینه زندگی 2 واحد کاهش یافته و از 112 به 110 می رسد. این به آن معنی است که رشد شدید حجم نقدینگی نه تنها به افزایش نرخ تورم منتهی نمی‌شود بلکه در صورت افزایش متناسب حجم تولید، امکان کاهش نرخ تورم نیز وجود دارد.
ثالثا: طی سال‌های سازندگی و اصلاحات، سکانداران اقتصاد کشور به عنوان نمایندگان جریان سودازده «افسانه نقدینگی» در حالی این باور را ترویج می‌کردند که «پول» نوشداروی همه بیماری‌های ساختار اقتصاد از تورم تا کسری موازنه پرداخت‌ها و خالی شدن ذخایر ارزی کشور بوده و در یک کلام «نقدینگی» تنها مشکل اقتصاد ایران است که فراموش نموده بودند همراه‌شدن افزایش نقدینگی و افزایش حجم تولید داخلی نه تنها نرخ تورم افزایش نخواهد یافت بلکه کاهش قیمت‌ها و نزول نرخ تورم را به همراه خواهد داشت.
و در این میان محمود احمدی‌نژاد به خوبی دریافت که مسائل اقتصاد ایران و از آن جمله تورم را نباید تنها در «حجم نقدینگی» و «هزینه‌های دولت» جست‌وجو کرد که علت‌العلل معضلات و بیماری‌های ساختار اقتصاد ایران را باید در مسیر مصرف نقدینگی و انحراف آن از تولید جست‌وجو کرد. محمود احمدی‌نژاد به خوبی دریافت که «پول» ارزش ذاتی ندارد و تمام اعتبار و قدرت آن به ایفای نقش سازنده «پول» در مسیر کار، تولید و سازندگی بستگی دارد و اگر نقشی دیگر برای آن در صحنه اقتصاد تعریف گردد و یا اصالت اقتصادی پول موضوعیت یابد، بحران‌هایی وسیع و عمیق در انتظار اقتصاد ایران خواهد بود.
در شرایطی که افزایش شدید جمعیت طی سال‌های دهه 60 جامعه امروز ایران را با جمعیتی جوان، تحصیلکرده و جویای کار و مسکن و ازدواج روبه‌رو کرده است، آیا می‌توان از کاهش حضور دولت در طرح‌های اشتغال‌زا به بهانه افزایش احتمالی تورم سخن گفت؟
دانشجویان اقتصاد می‌دانند که سرمایه‌گذاری دولت در طرح‌های اشتغال‌زا - تا رسیدن طرح ها به بهره‌برداری- افزایش تورم‌زا - در کوتاه‌مدت- به همراه خواهد داشت، با این حال پس از بهره‌برداری از این قبیل طرح‌ها و با افزایش مداوم تولید ناخالص داخلی نه تنها اثرات تورم‌زایی ناشی از اجرای طرح‌ها محو خواهد شد بلکه در میان مدت آثار ضد تورمی خود را نیز آشکار می نمایند. هر چند که تجربه نشان می‌دهد که تحدید سرمایه‌گذاری در طرح‌های تولیدی اشتغال‌زا به بهانه کاهش تورم، حتی در کوتاه مدت هم تورم را مهار نخواهد کرد و تنها در بلندمدت به دلیل ایجاد بحران در تولید، طرف عرضه را کاهش داده و به تورم‌های شدیدتر خواهد انجامید.