منتقدین شما بی شناسنامه نیستند بلکه شناسنامه آنها استکبارستیزی، اتکا به درون، توجه به مستضعفان،‌ دفاع از مظلوم و ...است اما سئوال این است که شناسنامه بخشی از هواداران شما چیست؟

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما» ؛ جناب آقای روحانی هفته گذشته در دو مکان فرهنگی و به دو مناسبت، بیاناتی را ایراد داشتند که پرداختن به بخش هایی از آنها لازم و ضروری است. ابتدا ایشان در افتتاح نمایشگاه کتاب حاضر شدند و با ادبیات تحکم آمیز که اساسا شایسته یک محیط فرهنگی نبود با منتقدان خود سخن گفتند و به فاصله چند ساعت بعد نیز با حضور در رسانه ملی که آن هم محیطی فرهنگی است برای بار دیگر با ادبیات ژنرال ها درباره منتقدان خود که حداقل بر اساس آمار خرداد سال قبل ۴۹/۳ درصد مردمی که به ایشان رأی ندادند و در حال حاضر بیش از این میزان هستند، سخن گفتند.
در عین حال همه ما بر اساس قانون و تنفیذ مقام معظم رهبری، حسن روحانی را رئیس جمهور کشورمان می دانیم بی احترامی به ایشان را جایز نمی دانیم و کمک به ایشان را نه تنها حمایت از جهت گیری و اقدامات درست ایشان می دانیم بلکه انتقاد از عملکردهای غلط را نیز کمک می دانیم. بنابر این نمی توانیم در خصوص رفتارهای غلط دولت و تصمیمات بر خلاف مبانی انقلابی ایشان، سکوت کنیم. بر همین اساس در خصوص سخنان آقای روحانی نکاتی قابل تذکر است که یادآور می شوم:
1 . عدم بهانه جویی و رعایت اخلاق نسبت به دولت قبل :متاسفانه تاکنون هربار آقای روحانی بر صفحه جادویی سیما ظاهر شده، به جای طرح برنامه های آینده و شرح اقدامات گذشته دولت خود برای مردم، با ادبیاتی که بیشتر حمل بر بهانه تراشی می شود، بخش عمده ای از وقت خود را به نقد یک طرفه دولت قبل اختصاص داده بود اما این بار جناب رئیس جمهور ترجیح داد این عادت قابل نقد را ادامه ندهد. البته بازخورد منفی این رفتار در بین مردم و نخبگان، در این امر بی تاثیر نبود، از جمله انتقادات تند برخی از رسانه های حامی دولت روحانی که قبل از مصاحبه هفته گذشته وی، طی چند یادداشت انتقادی رئیس جمهور را از این رفتار برحذر داشتند. به نظر اگر ایشان کمی تمرین کند با منتقدان دلسوز خود نیز می تواند با شرح صدر بیشتری مواجه شود.
2 . ادبیات سرهنگی در محیط فرهنگی جواب نمی دهد : با این همه اما ادبیات رئیس دولت در برابر منتقدانش هیچ تغییری نداشت. حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور، این بار هم در قامت یک کاندیدای انتخاباتی پشت تریبون قرار گرفت و با عصبانیت تمام با منتقدانش سخن گفت. تاکنون منتقدان رئیس جمهور تنها طعم تحمل مخالف را در شعار چشیده اند. روحانی هر گاه در باره منتقدان نجیبش سخن گفته، بر افروخته شده، در نمایشگاه کتاب و گفتگوی تلویزیونی هم وقتی مخاطب را منتقدان قرار می داد، ادبیاتش رنگ و بوی تهدید می گرفت و او را به جای این که در قامت سخنران افتتاحیه نمایشگاه کتاب قرار دهد، در مقام سخنران یک مراسم امنیتی و انتظامی قرار داد.
رئیس دولت محترم هر چند در نمایشگاه کتاب گفت که "من افتخار می کنم دولت شرایطی فراهم آورده که همه به راحتی نقد می کنند" اما هنوز صدای غضبناک آقای روحانی که منتقدان خود را مشتی بی سواد و کم سواد خطاب کرد در گوش ها طنین انداز است. دیگر مقامات دولتی هم به تبع رئیس خود همین شیوه را در پیش دارند. حسود، افراطی، بی هویت، متحجر و دیگر القابی است که اعضای دولت نثار منتقدان آرام خود می کنند و متأسفانه دولت محترم در توهین به منتقدانش اصرار دارد! شاید به همین دلیل برای اولین بار رهبر انقلاب در بیانات عمومی خود از این دولت خواستند تا در برخورد با منتقدان، شرح صدر بیشتری به کار گیرد.
با این حساب در تعجبیم که چطور رئیس محترم در نمایشگاه کتاب از رعایت اخلاق سخن می گویند که "اگر گروهی می خواهند ذهن مردم را از تعالی اخلاقی بازدارند و با اتهام و تخریب و توهین و دروغ ضربه به اخلاق جامعه وارد کنند، یادشان نرود که مقام معظم رهبری امسال را سال فرهنگ و اقتصاد دانستند نه سال تخریب و دروغ". راستی بر چه اساسی وزیر ارشاد ادعا کرده بود که هفته نامه 9 دی به دلیل توهین به رئیس جمهور توقیف شده، در حالی که در دو نامه رسمی دبیر هیأت نظارت به دادگاه، چنین ادعایی وجود ندارد. اگر این ادعا دروغ نیست پس چیست؟
3 . چه کسی بی شناسنامه است، منتقدان یا برخی از هواداران : آقای روحانی در محیط فرهنگی نمایشگاه کتاب درخواستی را مطرح کردند که معلوم نیست ریشه فرهنگی آن به کجا برمی گردد. هر کس می خواهد انتقاد کند باید بگوید از کدام جناح است! افراد شناسنامه دار باید انتقاد کنند. این جمله عجیب چهره ای بود که اساسا خود را عضو هیچ یک از جناح های کشور نمی داند. این جمله از رویی دیگر نیز از یک "روحانی" پذیرفتنی نبود. پر واضح است که بر اساس منطق دینی ای که روحانیون به مردم آموخته اند و در کلمات اهل بیت تأکید شده: «انظروا الی ما قال و لا تنظروا الی من قال؛ نگاه کنید چه گفته می شود نه این که چه کسی می گوید.»
تکرار تلخی است اما ظاهرا واقعیت دارد. آقای روحانی در ابعادی از وجود شخصیتی خود شبیه به هاشمی رفسنجانی است. آقای هاشمی تفکر سیاسی جامعه را یا در جناح چپ می دید یا راست. در دوره ای دیگر برای فعالیت سیاسی از نگاه آقای هاشمی یا باید از جمله "یتی ها" به حساب می آمدید یا در جرگه "یونی ها" قرار می گرفتید. خارج از "جامعه روحانیت" یا "مجمع روحانیون" بودن اساسا شما را دیدنی و شنیدنی نمی کرد. هاشمی همیشه در آتش وجود جریانات سیاسی دمیده تا خودش در وسط معنا پیدا کند، تا هم در لیست انتخاباتی "یتی ها" قرار بگیرد و هم در لیست "یونی ها"، تا هم شورای مرکزی اصولگرایان به دیدارش برود، هم شورای مرکزی اصلاح طلبان.
هاشمی تا چپ و راست بر حضورش اصرار نکنند به میدان نمی آید، برای همین همیشه بازی را به شکلی طراحی می کند تا صحنه وجود و لزوم جناح های سیاسی تحقق یابد، برای همین هم همیشه ما احزاب چند نفره و بی ریشه ای در جریانات سیاسی کشور داریم که از ترکیب و تجمیع آنها جریانات پرسر و صدایی درست می شود و در این بین، تنها چیزی که مهم نیست نسبت این جریانات تکراری و چند نفره با بدنه اجتماعی و توده های مردم است.
بعدها این مجموعه های سیاسی تکامل یافت و به شکل اصلاح طلب و اصولگرا خودنمایی کرد. دقیقا برای بهم زدن این بازی بود که رهبر انقلاب فرمودند هیچ اصولگرای حقیقی، نمی تواند اصلاح طلب نباشد و هیچ اصلاح طلب واقعی، نمی تواند اصولگرا نباشد. بستگی دارد تو به دنبال اصلاح چه باشی و اصول، از نگاه تو چه ملاک هایی را شامل شود.
آقای روحانی واقعا باید برای انتقاد از شما در یک جناح قرار گرفت؟ پس این توده عظیم مردم و نسبت امر به معروف و نهی از منکر مردم نسبت به دولت چگونه قابل تحقق است؟ اساسا مگر بر اساس فرهنگ دینی و آموزه های انقلاب خمینی می توان برای جریانات سیاسی طول و عرض و عمق قائل شد و عده ای را در آن قرار داد؟
از همه اینها گذشته باید گفت که منتقدین شما بی شناسنامه نیستند بلکه شناسنامه آنها استکبارستیزی، مردم داری، ساده زیستی، اتکا به درون، توجه به مستضعفان،‌ ولایت مداری و دفاع از مظلوم است. اما سئوال این است که شناسنامه بخشی از هواداران شما چیست؟ آیا امیدی که جریان فتنه به شما بسته و به دنبال رفع حصر سران فتنه است، نگاهی که قدرت های زورگو و دشمنان دیرینه این ملت، نسبت به مذاکرات با تیم شما دارند را می توان شناسنامه انقلاب دانست؟ آیا رسانه هایی که بزک کننده دشمنی آمریکا هستند و هر از چند گاهی تیرهای زهرآگین شان یکی از مقدسات را هدف می گیرد، شناسنامه قابل اتکایی اند؟ اتفاقا مشکل خاتمی تکیه بر افراد بی شناسنامه ای بود که روزگاری زیر عبای شکلاتی او پنهان شده بودند و ما نگرانیم که مبادا این اشتباه تکرار شود.
4 . ناکارآمدی مدل هاشمی در مواجه با رسانه ها : آقای روحانی در نمایشگاه کتاب می گوید که در پی سانسور دولتی نیست. او همواره از تحمل رسانه ها سخن می گوید و معتقد است که تاکنون در طول انقلاب تا این اندازه منتقدان دولت آزاد نبوده اند. این ادعا در حالی مطرح می شود که دولت تاکنون دو نشریه را به دلیل انتقاد از خود به تعطیلی کشانده. هر چند 9 دی با پیگیری مستمر و ارائه اسناد و مدارک توانست از توقیف بی جهت بیرون بیاید اما هفته نامه یالثارآت الحسین هنوز در محاق توقیف است و هر روز برای رسانه ای پرونده سازی و ارجاع به دادگاه می شود.
حتی دبیرخانه شورای امنیت ملی در خدمت این سیاست درآمده و هر از چندی، یکی از نمایندگان مجلس با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی به دادگاه معرفی می شود. دولت حتی تحمل سی دی "من روحانی هستم" که بر اساس خاطرات شخص روحانی و هاشمی رفسنجانی تهیه شده را ندارد و تهیه کنندگان آن را تهدید به دادگاهی شدن می کند و رئیس جمهور از پیامک هایی سخن می گوید که از او خواسته اند افشاگری کند!
سوگمندانه باید گفت که سیاست دولت خوشبینی به دشمن و بدبینی به دوست منتقد داخلی است. سیاست دولت "اشدّاء علی الدوست و رحماء علی الکفار" است. برای همین آقای روحانی اوباما را مؤدب و باهوش معرفی می کند که باید دولتش را درک کرد چرا که تحت فشار اسرائیل است و نباید صدایمان را در برابرش بلند کنیم اما منتقدان داخلی خود را مشتی بی سواد که اخلاق را رعایت نمی کنند!
معلوم نیست تعریف سانسور دولتی از نگاه آقای روحانی چه رفتاری است؟ اما بی تردید وقتی کتابی در نقد توافقنامه ژنو برای اخذ مجوز به وزارت ارشاد تحویل می شود و این وزارت خانه، ناشر را ملزم به حذف برخی نقدها و اضافه کردن برخی از تعریف و تمجیدها و بیان مطالب غیر واقعی در مقدمه کتاب و پاورقی آن می کند، باید گفت که آقای روحانی ممنوع القلم که داریم هیچ، سانسور دولتی هم حاکم است.
مشکل روحانی اما این است که بعد از دوره خاتمی و احمدی نژاد، لباس ریاست جمهوری را به تن کرده ولی می خواهد مواجهه اش با رسانه ها را بر پایه روش های دولت هاشمی رفسنجانی قرار دهد. از دل دوره هاشمی که مشهورترین دوره درخصوص بسته بودن دهان رسانه هاست، دولت خاتمی بیرون آمد که مشهورترین دوره افسار گسیختگی رسانه ای در کشور ماست. دوره ای که حتی اعتراض به خدا هم جایز شد!
روحانی نمی داند که نقدهای افسار گسیخته ای که از جانب رسانه های مشهور به اصلاح طلب و اعتدالگرا نسبت به دولت احمدی نژاد وارد شد، امروز او را در برابر آزمونی قرار داده که وقتی تحمل چند نقد و تیتر نجیبانه منتقدان را ندارد، مورد سئوال افکار عمومی قرار می گیرد که دلیل این دوگانگی در مواجهه با رسالت رسانه ای چیست.
5 . بالاخره کاهش تورم را چه کسی تشخیص می دهد : هنوز مردم از یاد نبرده اند که وقتی احمدی نژاد در مصاحبه های خود از کنترل تورم و مقابله با تحریم ها و برنامه ریزی برای دور زدن تحریم ها سخن می گفت، برخی از رسانه های جریان اعتدال و اصلاحات تفاوت های آماری بانک مرکزی و مرکز آمار را نشانه غیر واقعی بودن مستندات رئیس جمهور سابق می دانستند و حسن روحانی در جمله ای تاریخی گفت: معیار کاهش تورم، جیب مردم است نه بانک مرکزی و مرکز آمار.
این جمله مشهور حسن روحانی است که آن ایام در پاسخ به آمارهای احمدی نژاد تیتر یک اکثر روزنامه ها و سایت های خبری همسو با وی شد. اما هفته گذشته وقتی رئیس جمهور از کنترل تورم سخن می گفت و ادعا می کرد که "امروز بسیار خوشحالم تا اعلام کنم تورم نقطه به نقطه ما ۷/۶ یا ۷/۴ است، طبق آمار مرکز آمار ۱۷/۶ و طبق اعلام بانک مرکزی ۱۷/۴ است. ما به وعده خود عمل کردیم و تا پایان سال تورم را به 35 درصد رساندیم" همه مخاطبان، وجدان بیدار آقای روحانی را دیدند که به او پاسخ می داد: آقای روحانی! معیار میزان تورم، جیب مردم است نه آمارهای شما.
مردم امروز با تمام وجود لمس می کنند که کوتاه آمدن دولت در برابر غربی ها و به حراج گذاشتن دانش هسته ای و خون شهدای هسته ای، نه تنها هیچ تأثیری در اقتصاد ما نداشته که وضع را بدتر هم کرده است. همانطور که کارشناس روزنامه لس‌آنجلس تایمز می نویسد که "برخی گروه‌های میانه‌رو در ایران نیز نسبت به مذاکرات هسته‌ای با 5+1 که مورد تأکید روحانی است ناامید شده‌اند. روحانی هم‌ اکنون نه تنها از سوی مخالفانش، بلکه از سوی حامیان اصلاح‌طلب خود نیز تحت فشار قرار دارد. این نشریه به نقل از یک روزنامه‌نگار فعال در تهران نوشت: مردم فکر می‌کنند فریب داده شده‌اند، آنها به ما می‌گویند که از نظر اقتصادی شرایط بهتر نشده است."
6 . مجلس جشن زنانه یا غنی سازی 20 درصد، کدامیک پیروزی است : رئیس جمهور محترم در برنامه تلویزیونی خود خبر از یک پیروزی بزرگ ملت ایران داد! این پیروزی چیزی نبود جز برگزاری جشنی زنانه در کاخ سعدآباد که جماعتی از همسران سفرای خارجی در کنار همسران وزرا و برخی چهره های هنری به دعوت همسر آقای روحانی دور هم گرد آمدند. کاری به حواشی این مراسم که علاوه بر رقص برخی از دختران، لباس های زنانه هم به نمایش درآمده بود و به برخی از میهمانان سکه اهدا شده بود، نداریم اما سئوال می کنیم: واقعا چنین مجلسی به دلیل حضور همسر چند سفیر خارجی پیروزی ملت ایران است؟ اصلا اگر تمام سفرای خارجی در محفلی دور ما جمع شوند را می توان پیروزی دانست که تجمع همسران آنها را پیروزی ملت ایران می دانید و از منتقدان خود می خواهید که به پیروزی های این دولت احترام بگذارند!
نمی دانم در باره این بخش از سخنان آقای روحانی چه باید بگویم. هنوز باورم نمی شود که آقای روحانی 35 سال بعد از انقلاب روحانی مردم ایران، برگزاری چنین مجلسی را پیروزی بزرگ ملت می داند! مردم از خود می پرسند تا قبل از این، واژه پیروزی را برای فتوحات دوره دفاع مقدس بکار می بردیم، پیروزی یعنی ساخت یک داروی تحریم شده، یعنی کسب مدال های طلا و رتبه های نخست در المپیادها و بازی های بین المللی ورزشی، لفظ پیروزی شایسته تلاش کسانی است که تلاش کردند تا موشک ایرانی موجود زنده را به فضا برساند، ما برای خودکفایی گندم از واژه پیروزی استفاده می کردیم، پیروزی یعنی تحصیل اورانیوم غنی شده 20 درصد با دانش فنی و بومی خودمان، این پیروزی ها ارزش آن را دارد که علیرضا برایشان یتیم شود و آرمیتا چشمانش پر اشک و همسرانی، بی سرپرست و پدر و مادری، داغدار.
نمی دانستیم از این پس باید برای پلمب کردن، اکسید کردن، رقیق کردن جشن پیروزی بگیریم، نمی دانستیم برای عقد توافقنامه ای مشابه ترکمنچای که دشمن آن را پرثمرتر از حمله نظامی می داند باید چراغانی کنیم، برای مکالمه تلفنی با شیطان بزرگ و عکس یادگاری با وزرای خارجه اروپایی باید لبخند پیروزی به لب داشته باشیم، نمی دانستیم که 13 بار تهدید نظامی و 3 بار تشدید تحریم یعنی پیروزی. آقای روحانی شما قد و قواره پیروزی را در فرهنگ ما تغییر دادید!
7 . دولت چرا از منتقدان عصبانی است : اما چرا دولت یازدهم تا این اندازه در برابر منتقدانش عصبانی و عنان از کف داده است و چرا منتقدان دولت تا این اندازه صبور و آرامند؟ ریشه عصبانیت دولت را باید در کاهش مقبولیت اجتماعی و بی بهره بودن از بدنه اجتماعی در توده های مردم و نخبگان دانست. نماد این "نه" به رئیس دولت در دو بزنگاه خود را نشان داد. یکبار وقتی رئیس جمهور از اساتید دانشگاه ها و حقوقدانان دعوت کرد تا از توافقنامه ژنو حمایت کنند و پاسخی نشنید و بار دوم وقتی از مردم خواست تا در رفراندم عدم ثبت نام یارانه ها دولت را یاری کنند ولی مردم پای کامپیوترها و کافی نت ها حضور یافتند و از ثبت نام یارانه ها انصراف ندادند.
از طرفی، نزدیک شدن به توافق جامع هسته ای و پافشاری منتقدان بر نقدهای خود و در اختیار گرفتن افکار عمومی، دولت را در برابر منتقدان، منفعل و عصبانی کرده است. در حالی که بی تردید تلاش منتقدان در راستای دفاع از حقوق ملت است و این تلاش به دولت محترم کمک خواهد کرد تا پای میز مذاکره در برابر فشارهای دشمنان این ملت کوتاه نیاید.
منتقدان دولت اما در آرامش به وظیفه ای دینی و انقلابی خود ادامه می دهند و این کار را کمک به رئیس جمهور می دانند. این آرامش از آن روست که مطالبات منتقدان بر اساس شاخصه های انقلاب اسلامی است. این مطالبات دشمنان ما را به خشم آورده و دوستان را امیدوار کرده است هر چند دولت نپسندد. بیان این مطالبات بر گرفته از اصول و آرمان هایی است که در بیانات رهبری موج می زند و این دغدغه ها همان مطالباتی است که مردم می خواهند. برای همین منتقدان دولت علی رغم در اختیار نداشتن رسانه ملی و علی رغم توقیف و فشارها اما افکار عمومی را همراه خود دارند.
حمید رسایی- نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی