با حضور دکتر احمدی‌نژاد و راهکارها و تفکرات ویژه‌ای که خود و برخی اطرافیان وی درخصوص مهرورزی، توجه به کرامت انسان‌ها، نحوه تعامل صحیح با اقشار مختلف، پرهیز از افراطی‌گری و سختگیری به مردم، صحیح اندیشیدن، گسترش عدالت، مبارزه با رانت‌خواری، جهانی اندیشیدن و... ارائه کرده‌اند بار دیگر بارقه‌های احیای اصلاح‌گری مورد نظر دین و تنفس روشنفکران دینی که همواره دغدغه دین و ارزش‌های واقعی دین را دارند، نمایان شد.

در لا‌به‌لای صفحات تاریخ هر ملت و جامعه‌ای، نام افراد متعددی را می‌توان یافت که به منظور اصلاح روند امور سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه خود تلاش کرده و متحمل رنج‌های فراوانی شده‌اند. بالطبع برخی از آن اصلاحات کوچک و مقطعی بوده و خیلی زود به دست فراموشی سپرده شده‌اند و گاه برخی به اندازه‌ای عمیق و تاثیرگذار بوده که سرنوشت ملت و جامعه‌ای را متحول ساخته و دستخوش دگرگونی‌های بنیادین قرار داده‌ است.
رژیم آپارتاید پس از روی کار آمدن در سال 1948 در آفریقای جنوبی اقدام به جداسازی نژادی کرد. در حالی که اقلیت سفیدپوست آفریقای جنوبی از بالاترین استاندارد زندگی برخوردار بودند، سیاه‌پوستان از هرگونه حقی همچون درآمد، تحصیل و حتی ورود به ادارات دولتی محروم بودند. نلسون ماندلا، از فعالان برجسته مخالف آپارتاید که به دلیل مخالفت با سیاست‌های نژادپرستانه 27 سال زندان را سپری کرد، سرانجام با حمایت کنگره ملی آفریقا در سال 1990 از زندان آزاد شد. قوانین آپارتاید به‌تدریج از کتاب‌های قانون حذف شدند و نخستین انتخابات چند نژادی در سال 1994 برگزار شد. ماندلا در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «در طول زندگی‌ام خود را وقف مردم آفریقا کرده‌ام. با استیلای سفیدپوستان مبارزه کرده‌ام و با استیلای سیاهان نیز مبارزه کرده‌ام. به دنبال آرمان جامعه‌ای آزاد و دموکراتیک که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصت‌هایی برابر زندگی کنند، بوده‌ام. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد آماده‌ام برای این آرمان بمیرم.»
مهاتما گاندی در خانواده‌ای متعلق به طبقه بازرگانان هندو به دنیا آمد. وی پس از تحصیل حقوق در انگلستان در سال 1915 به هند بازگشت و به مبارزه برای رهایی هند از حاکمیت انگلستان پرداخت. گاندی حرکات دسته جمعی نافرمانی مدنی را آغاز کرد و انگلیسی‌ها را واداشت تا بسیاری از قوانین نژادی را کنار بگذارند. نخستین جنبش نافرمانی مدنی در 1920 پیش آمد اما وقتی راهپیمایی آرام به کشتار منجر شد، گاندی آن را متوقف کرد. جنبش نافرمانی در اوایل دهه 1930 تاثیر بیشتری داشت، میلیون‌ها نفر که از قوانین انگلستان سرپیچی کرده بودند، ضرب و شتم را تحمل کردند و به زندان رفتند. تنها چند ماه پس از دستیابی هند به استقلال، یک هندوی متعصب، گاندی را به قتل رساند. گاندی در بخشی از بیوگرافی خود آورده است: «وقتی ناامید می‌شوم به خاطر می‌آورم که در طول تاریخ راه حق و عشق همواره پیروز بوده است. حکمرانان در برهه‌ای شکست‌ناپذیر جلوه می‌کنند ولی در نهایت همه آنها سقوط کرده‌اند؛ همیشه به این واقعیت فکر کنید.»
تاریخ نشان می‌دهد که اصلاحات ایجاد شده در جوامع همواره در جهت منافع ملت‌ها نبوده است؛ چه بسا تغییر و تحولات ایجاد شده برخلاف ظاهر اصلاح‌گرایانه خود، جامعه را در معرض سقوط و تباهی قرار داده است.
ناپلئون بناپارت متولد جزیره کرس در وقایع بعد از انقلاب کبیر فرانسه به‌تدریج رشد کرد و در جنگ‌های مختلف فرماندهی نیروهای فرانسوی را برعهده گرفت. در سال 1799، ناپلئون طی یک کودتا خود را به عنوان کنسول اول منصوب کرد و عملاً قدرتمندترین فرد فرانسه شد تا آن که پنج سال بعد به مقام امپراتوری فرانسه رسید. بناپارت اگر چه بنیانگذار اصلاحات ماندنی مثل قانون مالیات، سیستم فاضلاب، سیستم راهداری و بانک مرکزی در کشور فرانسه بود اما قدرت‌طلبی و زیاده‌خواهی او جان صدها هزار نفر شهروند فرانسوی را بیهوده از بین برد. ناپلئون در سال 1802 قانون برده‌داری را که بعد از انقلاب فرانسه ممنوع شده بود، دوباره در مستعمرات فرانسه برقرار کرد. وی همچنین لوئیزیانا از جمله سرزمین‌های مورد ادعای فرانسه به مساحت بیشتر از دو میلیون کیلومتر مربع را در ازای مبلغ 15 میلیون دلار به ایالات متحده واگذار کرد.
مروری بر تاریخ ایران حکایت از آن دارد که جامعه ایران نیز هیچ گاه از این قاعده مستثنی نبوده است. به عبارتی در طول تاریخ چه بسیار اشخاصی بوده‌اند که با همت و پشتکار خود اصلاحات بنیادینی را در ایران پایه‌گذاری کرده‌اند که مردم از مواهب آن تا قرن‌ها بهره‌مند بوده‌اند و در مقابل نیز افراد و تفکراتی مجال بروز و ظهور یافته‌اند که با اظهارات و اعمال به ظاهر اصلاح‌گرایانه خود، جامعه را در مسیر قهقرایی قرار داده و موجبات عقب‌ماندگی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ملت را فراهم آورده‌اند.
سیداحمد حکم‌آبادی معروف به کسروی، تاریخ‌نگار، زبان‌شناس، پژوهشگر و حقوقدانی بود که در تاریخ 20 اسفند 1324 در ساختمان کاخ دادگستری تهران توسط گروه فدائیان اسلام کشته شد. وی بنیانگذار جنبشی موسوم به «پاک دینی» بود که هدف آن ایجاد جامعه‌ای با هویت سکولار بود. کسروی با ادعای مبارزه با واپس‌ماندگی فکری به مقابله با ارزش‌های سنتی و فرهنگی پرداخت. اندیشه‌های ضدشیعی کسروی، از زمان طرح با عکس‌العمل‌هایی در سراسر ایران مواجه شد به نحوی که اعتراضات گسترده‌ای را در میان مردم ایجاد کرد. کسروی انتقادات سنگینی به اعتقادات شیعه وارد کرد.
کسروی به شعر و شاعران نیز تاخت تا آنجا که حافظ را «شاعرک یاوه‌گوی مفتخوار» و سعدی را «مرد ناپاک» خواند. کسروی و پیروانش در یکم دی‌ماه هر سال جشن کتاب‌سوزی برگزار می‌کردند و کتاب‌هایی را که مضر تشخیص می‌دادند، می‌سوزاندند.
وضعیت اصلاحات در طول سال‌های پس از انقلاب به عنوان حساس‌ترین مقطع تاریخ ایران طی قرن‌های گذشته، با چالش‌های جدی و انکارناپذیری مواجه بوده است. با پیروزی انقلاب اسلامی زمینه‌های رشد و پرورش روشن‌اندیشان و امید به گسترش خردورزی و بالطبع اصلاحات بنیادین و قابل قبول در ایران فراهم شد. امام خمینی(ره) به عنوان بزرگ‌ترین منادی و احیاگر دین در دوران معاصر با اندیشه‌ها و عملکرد خویش به احیای معارف اصیل اسلامی در عرصه فکر و عمل و مبارزه با خرافه و تحجر پرداخت. این موضوع باعث شد تا در سه دهه گذشته، پرورش‌یافتگان مکتب آن بزرگوار نیز همواره در سنگر احیای ارزش‌های واقعی دین و مبارزه با تحجر، خرافات و کج‌فهمی به مبارزه بپردازند.
اما به موازات رشد و گسترش این تفکر، باورهایی نیز رشد و نمو یافته است که در قالب طرح مباحث اصلاح‌طلبی و حتی گاه با نیت خیرخواهانه، جامعه را در مسیری قرار داده‌ که به یقین با نقطه مطلوب و هدف اصلی انقلاب که همانا کرامت بخشیدن به نوع انسان است، فاصله طولانی دارد. به عنوان مثال در دولت‌های هفتم و هشتم به‌رغم خواست و اراده مردم و مسئولان وقت در گسترش تفکر روشن اندیشانه اسلامی، تفوق تفکر جریان دگراندیشی، وضعیت فرهنگی و سیاسی نامطلوب و غیر قابل تحملی را فراهم آورد که واکنش منطقی جامعه نسبت به آن در انتخابات سال 1384 نمودار شد.
مروری بر وضعیت فرهنگی و سیاسی حاکم بر جامعه در دهه 70 نشان می‌دهد که مردم ایران با انگیزه حذف تبعیض‌های موجود، اصلاح کج‌اندیشی‌های مرسوم نسبت به مردم و گسترش نگاه عاشقانه و محبت‌آمیز در آن سال‌ها انتخاب خود را انجام دادند لکن تفوق نگاه دگراندیشانه در لایه‌ها و سطوح بالای دولت و درگیر شدن مسئولان در دهلیزهای هزار توی مباحث پلورالیستی و سکولاریستی، قطار پیشرفت جامعه را از ریل اصلی خود خارج ساخت.
این که چرا این قبیل تفکرات توانایی رشد و پایایی در ایران را نداشته و خیلی زود از جامعه طرد می‌شوند آن است که اساساً مطرح کنندگان این مباحث بیش از آن‌که نگاه خود را بر فرهنگ و سنت مردم ایران متمرکز کنند، بر دانش‌ها و باورهایی استوار ساخته‌اند که حاصل تحقیقات و دستاوردهای جوامع غربی با فرهنگ‌های متفاوت است. در واقع راز ماندگاری باورها و اعتقادات شخصیتی چون امام خمینی(ره)، در مردمی بودن و با زبان مردم سخن گفتن است نه تجویز نسخه‌های اندیشمندانی که شناخت و درک دقیقی از فرهنگ و باور مردم بزرگ ایران ندارند.
شاید این پرسش در ذهن بسیاری از مردم نقش بسته باشد، پس اصلاح‌گر واقعی کیست؟ به عقیده نگارنده، پیش از پاسخ به این پرسش باید به این سؤال پاسخ داده شود که هدف از اصلاحات چیست؟
بر اساس آموزه‌های دینی ما، هدف از اصلاحات چیزی نیست جز حرمت نهادن به کرامت انسان‌ها و عشق ورزیدن به آنها «و لقد کرّمنا بنى آدم و حملناهم فى البّر و البحر و رزقناهم من الطّیبات و فضّلناهم على کثیر ممّن خلقنا تفضیلا» (سوره اسرا/ آیه 70)
در واقع حفظ شان و کرامت افراد و عشق ورزیدن به همه انسان‌ها که دکتر احمدی‌نژاد در 8 سال دوران ریاست جمهوری، پایبندی خود را به حفظ و گسترش آن به اثبات رسانده است، شیوه‌ خردورزانه اصلاحات و اصلاح‌گری در جامعه است. در شرایطی که قدرتمندان جهان کمترین ارزشی بر حرمت انسان‌ها قائل نمی‌شوند، شایسته ایران با آن سوابق درخشان و بی‌نظیر نیست که تنها نظاره‌گر باشد بلکه همان‌گونه که جناب آقای مشایی نیز بر آن تاکید داشته‌اند، در این بزنگاه تاریخی باید فعالانه وارد عرصه شده و زیبایی‌ها و توانمندی‌های مکتب اهل بیت(ع) را به دنیا بنمایاند.
با حضور دکتر احمدی‌نژاد و راهکارها و تفکرات ویژه‌ای که خود و برخی اطرافیان وی درخصوص مهرورزی، توجه به کرامت انسان‌ها، نحوه تعامل صحیح با اقشار مختلف، پرهیز از افراطی‌گری و سختگیری به مردم، صحیح اندیشیدن، گسترش عدالت، مبارزه با رانت‌خواری، جهانی اندیشیدن و... ارائه کرده‌اند بار دیگر بارقه‌های احیای اصلاح‌گری مورد نظر دین و تنفس روشنفکران دینی که همواره دغدغه دین و ارزش‌های واقعی دین را دارند، نمایان شد. اگر چه به سیاق گذشته، دو نحله متحجران و دگراندیشان دست از تلاش نکشیده و با تهمت‌هایی چون انحراف، فراماسون، حجتیه و... سعی در منزوی کردن وی و یاران او داشته و دارند و به خیال خود به مطلوبشان دست یافته‌اند اما رشد سطح آگاهی عمومی جامعه به‌خصوص در دهه اخیر که بر گرفته از رشد و گسترش سطح ارتباط در جهان است، شرایطی را فراهم آورده است که این بار این مردم هستند که خردورزی و عقلانیت را مطالبه می‌کنند.

رامین شریف زاده