امام خمینی(ره): این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمی‌‏شود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد، از آن‏ور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آن‌ها، از باب اینکه می‌‏دیدند آن‌ها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهّم می‌‏کردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمه‏ ای بزند، مقابل او لنگ می‌‏انداختند و همه جور تواضعی می‌‏کردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما» به نقل از جـوان انقـلابی ؛ تذکر و هشدار نسبت به رفتارهایی که خلاف روح انقلاب اسلامی است و خطر انحراف و درون‌تهی شدن را متوجه جمهوری اسلامی می‌کند امری لازم و واجب است. امام خمینی(ره) که خود بنیانگذار این نظام بوده است همیشه در صد هشداردهنگان نسبت به این خطرات بوده و با صراحتی مثال زدنی این خطرات را گوشزد می‌کردند.

مذمت خوی کاخ نشینی و اشرافی‌گری یکی از این تهدیدات بوده است که سخنان امام پر است از هشدار نسبت به آن. حال که برخی اتفاقات و رفتارهای وابستگان دولتی خبرساز شده است، لازم است یکبار دیگر گوشه‌ای از آن سخنان بازخوانی شود تا یادمان نرود بلای اشرافیت و کاخ‌نشینی چه تهدیداتی را متوجه این ملت و کشور می‌کند.

آنهایی که در کاخ‌ها هستند سعادتمند نیستند

ما وقتی که ملاحظه می‌‏کنیم و سعادت‌ها را سنجش می‌‏کنیم، می‌‏بینیم که سعادتمند‌ها آنهایی بودند که در کوخ‌ها بودند. آنهایی که در کاخ‌ها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخ‌ها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخ‌ها پیدا نمی‌‏شود.

…طبع قضیۀ کاخ‏نشینی، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمی‌‏تواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکری وارد بشوند و فکر بکنند. آنهایی که اختراع کرده ‏اند، آنهایی که زحمت کشیده ‏اند و کتابهای ارزنده تحویل جامعه داده ‏اند در هر رشته‏ ای، این کوخ‏نشینان بوده‏ اند. طبع کاخ‏نشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲)

کاخ نشینی خـوی کاخ نشـینی می‌آورد

ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ‏نشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می‌‏خواهد، در جامعۀ ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخ‏نشینی به پایین بکشید، خود کاخ‏نشینی این خوی را می‌‏آورد، ممکن است که در بین آن‌ها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الآن کوخ‏نشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبهه‏‌ها و پشت جبهه‏‌ها، این کوخ‏نشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخ‏نشینی و خوی اینکه توجه به کاخ‌ها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخ‏نشینی مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲)

روزی که رئیس جمهور به کاخ‏نشینی توجه بکند روز انحطاط او و اطرافیانش است

آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحۀ دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخ‏نشینی بیرون برود و به کاخ‏نشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا می‌‏شود. آن روزی که مجلسیان خویکاخ‏نشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزندۀ کوخ‏نشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲)ـ

یک موی شما کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد

من شما طبقۀ گودنشینان را از آن کاخ‏نشینان بالا‌تر می‌‏دانم؛ اگر آن‌ها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند. من وقتی که در انقلاب می‌‏دیدم که یک پیرمردی از آن گودنشین‌ها از آن منزل محقر خرابه بیرون می‌‏آمد و می‌‏گفت که ما با بچه‏‌هایمان صبح که می‌‏شود می‌‏رویم برای تظاهرات، [مباهات می‌‏کردم]. یک موی شما بر همۀ آن کاخ‏نشین‌ها و آنهایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند، بلکه کارشکنی هم تا آن اندازه که می‌‏توانستند می‌‏کردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند می‌‏کنند، یک موی شما بر همۀ آن‌ها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسۀ یک موی شما با آن‌ها نباید صحیح باشد.(سخنرانی در حسینیه جماران)

تو که می‌‏گویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟

ملت عدالت می‌‏خواهد، اتاق بزرگ نمی‌‏خواهد. ملت وزارتخانه می‌‏خواهد، وزارتخانۀ اسلامی، نه آن وزارتخانۀ کاخ دادگستری، کاخ نخست‏وزیری، کاخ وزارتِ مالی، هی کاخ! کاخ مال ملت است. این تزییناتی که الآن در این کاخ‌ها موجود است، علاوه بر اینکه بسیاری‏اش یا بعضی‏اش از محرّمات است و حتماً باید دولت توجه کند به آن، دولتی که می‌‏گوید دولت اسلامی است ـ و هستند ـ نباید تحت تأثیر واقع بشود و هر طوری سابق بوده‌‌ همان طوری که در زمان محمدرضاشاه خان بوده است حالا هم‌‌ همان فرم باشد. پس شما چکاره‏اید! تو که می‌‏گویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟ ما یکی‏یکی باید بگوییم؟ دانه‏دانه باید بسپاریم؟ این‌ها باید اصلاح بشود و شما‌ها ـ من می‌‏دانم ـ مسلمانید ـ من همۀ افراد این‌ها را بعضی‏شان را می‌‏شناسم، بعضی‏شان را هم معرفی کرده‏اند به من ـ این‌ها همه متعهدند، همه مسلمانند، لکن ضعیف‏النفسند! می‌‏ترسند که مبادا یک وقت میهمانی از اجانب بیاید در کاخ دادگستری یا در کاخ نخست‏وزیری و آنجا ببیند که یک [محیط] محقری است؛ باید حتماً به فرم غرب باشد؟!(۱۵/۱۲/۱۳۵۷)

تعدیل کنید خودتان را!

دولت‌ها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پرده‏ های کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که پرده ‏های کذا باشد و مبل های کذا باشد از مال این ملت ضعیف! خود ملت توی این غار‌ها زندگی بکند و شما در کاخهای دادگستری و در کاخهای نخست‏ وزیری؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمی‌‏توانید اصلاح کنید. (۱۵/۱۲/۱۳۵۷)

روحانیت متعهد، به خون سرمایه ‏داران زالو صفت تشنه

روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت. آن‌ها با زهد و تقوا و ریاضت درس خوانده‏اند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به‌‌ همان شیوۀ زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کرده‏اند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفته‏اند. دقت و مطالعه در زندگی علمای سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان برای کسب معارف می‌‏کند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کرده‏اند و با قناعت و بزرگواری زیستند. (منشور روحانیت)

ملت آن‌ها را سر جای خودشان بنشاند

ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبقۀ متوسط است و توی این مجلس آن «دوله»‌ها و «سلطنه»‌ها و «سلطنتی»‌ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که افراد مرفه سرمایه‏دار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی که املاک بی‏اندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این مملکت محفوظ می‌‏ماند. آن روزی که هر یک از شما‌ها را ملت دید که دارید از مرتبۀ متوسط می‌‏غلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آن‌ها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت می‌‏خواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل می‌‏دهند، آنکه رئیس جمهور است، آنکه مجلس هست، مجلسی هست، همۀ این‌ها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقۀ متوسط به طبقۀ بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد. (سخنرانی در حسینیه جماران)

مسئولین از طبقه مرفه نباشند

ملت در سرتاسر کشور در کارهایى که محول به اوست برطبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلاى مجلس با طبقۀ تحصیلکردۀ متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجارى امور و غیروابسته به کشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهورى اسلامى نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلاى مجلس از طبقه‏اى باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه‏داران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى‏توانند بفه‌مند. (بخشی از وصیت نامه)

سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر اشراف باشد

سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملت‌ها می‌‏کشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آن‌ها باشد. و آن‌ها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزش‌ها را به این می‌‏دانند که آنجایی که زندگی می‌‏کنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آن‌ها می‌‏کنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض می‌‏کنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و این‌ها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزش‌ها را به قدرت می‌‏دانستند، تمام ارزش‌ها را به قدرت مالی می‌‏دانستند، به قدرتهای دیگر می‌‏دانستند، در مقابل قدرت بالا‌تر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند.

این وضع طبیعی این است که یک قشر اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ و مرفه به یک کشوری حکومت کنند و قابل اجتناب نیست این. وقتی حکومت آن طور شد، دیگر نمی‌‏شود این را کسی خیال کند که قابل این است که این با مردم چه جور باشد، از آن‏ور با دولتهای خارجی چه جور باشد. مقابل آن‌ها، از باب اینکه می‌‏دیدند آن‌ها قدرتشان بیشتر است، خاضع بودند. هر جایی که توهّم می‌‏کردند که به قدرتشان یک قدرت بالاتری یک صدمه‏ای بزند، مقابل او لنگ می‌‏انداختند و همه جور تواضعی می‌‏کردند؛ برای اینکه آنجا را به دست داشته باشند. به مردم هر چه گذشت، گذشت و هرچه خواستند، بکنند با مردم. ( ۰۷/۰۶/۱۳۶۱)