آیا انقلاب اسلامی، سال 92 در مقابل آمریکا و اروپای 2014 ، همان جایگاهی را دارد که پیامبراعظم(ص) در مدینه، در مقابل کفار قریش در مکه داشتند؟ آیا شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و ... هر دو مشترک است؟

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما» به نقل از دولت بهار- سراجی/ تشبیه «توافق نامه ی ژنو» و «صلح حدیبیه» زمانی مطرح می شود که پیش از آن، مخالفان این توافق نامه، آن را به «عهدنامه ی ترکمنچای» ربط داده بودند؛ لذا این تشبیه بیش از آنکه تحلیل درستی ارائه دهد عکس العملی در قبال سخنان مخالف بوده است. چرا که یکی از عوامل مهم در تطبیق وقایع تاریخی با وقایع روز، در نظر گرفتن جایگاه همه جانبه ی اجتماع در دو برهه ی زمانی متفاوت است. به بیان دیگر آیا انقلاب اسلامی، سال 92 در مقابل آمریکا و اروپای 2014 ، همان جایگاهی را دارد که پیامبراعظم(ص) در مدینه، در مقابل کفار قریش در مکه داشتند؟ آیا شرایط سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و ... هر دو مشترک است؟ برای بررسی بهتر این جایگاه نگاهی می اندازیم به سخنان امام خامنه ای که فرموده اند:
« برخلاف تصور و تهدیدهای جبهه ی استکبار، نظام جمهوری اسلامی امروز نه تنها در شرایط شعب ابی طالب نیست بلکه در شرایط بدر و خیبر قرار دارد. »19/10/90
پس با توجه به این وضعیت و جایگاهی که انقلاب اسلامی اکنون دارد آیا باز هم نیازی به برقراری چنین توافق نامه ای با دشمن احساس می شود؟ آیا توافقنامه ی ژنو از نوع صلح حدیبیه بوده است؟
در صلح حدیبیه، پیامبر اکرم ص برای انجام عمره به سوی مکه روانه می شوند و قریش از ورود پیامبر (ص) به مکه ممانعت می کند،اما پیشنهاد صلح در حالی از سوی ابوسفیان مطرح می شود که بسیاری از هم پیمانانش برای مذاکره به سوی پیامبر روانه شدند و با دیدن شوکت و جلال ایشان و شترهای قربانی که همراهشان بود و گفته ی پیامبراکرم ص که فرمودند برای انجام عمره آمده ام و قصد جنگ ندارم؛ آنان به قریش فشار می آورند که بگذارد پیامبر ص و یارانش به انجام عمره بپردازند . از جمله ی این افراد «ابان ابن سمیه» بود که به ابوسفیان گفت: «اگر محمد را می گذاری بیاید به مکه و هدی شترقربانی خود را بکشد، خوب! و اگر نمی گذاری من جمیع قبایل عرب را که همسوگند شمایند بر میدارم و به کناری می روم و نمی گذارم شما را یاری کنند بر حرب او.»
در این هنگام که ابان، دو راه در جلو ابوسفیان قرار می دهد و هر کدام از این دو راه موجب شکست و خفت و خواری قریش است، آن ملعون راه سومی برمی گزیند که آن پیشنهاد پیمان صلح به پیامبر اکرم ص است.
موضوعی که باعث آشکار شدن نفاق برخی از افراد شد یکی از بندهای همین صلحنامه است. که سردسته ی این مخالفان اندک «عمر بن خطاب» بود . اندک ، زیرا «عمر» خود گفته بود که اگر چهل مرد می یافتم با آنان به جنگ قریش می رفتم. حال آنکه چهل در برابر هزارو هشتصد یا هزار و چهارصد نفر اندک است.
بنابراین قریش پیشنهاد دادند که هر کس از سوی قریش به سوی پیامبر ص فرار کند، پیامبر ص موظف است آن را به قریش تحویل دهد و هر کس از سوی پیامبر ص به سمت قریش برود قریش ایشان را به پیامبر تحویل نخواهد داد.
آیا پذیرش این موضوع توسط پیامبر ص امتیازی برای قریش محسوب می شود ؟
این به ظاهر امتیازی که به قریش داده شد چه دستاوردی برای اسلام داشت؟
تا قبل از صلح حدیبیه، قریش حملات متعددی به شهر پیامبر ص انجام می دادند و با این کار دست پیامبر ص را در بسط اسلام و ارتباط با اهل کتاب بسته نگاه می داشت از طرف دیگر هرگونه ارتباط اجتماعی و اقتصادی و .... از طرف قریش با مسلمانان ممنوع بود و مسلمانان مکه مخفیانه اسلام می آوردند و از انجام مراسم دینی منع می شدند. تا اینکه در بندهایی از این صلح تمام این محدودیت ها برداشته شد و بر اساس صلحی که صورت پذیرفت حملات قریش به مدینه خاتمه یافته و فرصتی دست یافت تا پیامبر ص با فراغ بال بتوانند حساب یهودیان مدینه را یکسره کرده و قلعه ی خیبر را فتح نمایند. لذا صلح حدیبیه عامل اصلی فتح خیبر بوده است و برهمین اساس سوره ی فتح درباره ی صلح حدیبیه نازل می شود نه فتح خیبر! دقت شود
اما آزادی مذهب اسلام در مکه خود عامل مهمی در تسریع اسلام آوردن مکیان شد تا جائی که میرفت همه ی اهل مکه مسلمان شوند. این امتیاز بزرگ ، در طول تاریخ یکی از عوامل مهم جنگ ها و خون ریزی های متعدد بوده است. از جمله ی آن ها جنگ های طولانی است که کاتولیک و پروتستان در طی سال های متمادی با یکدیگر داشته اند در صورتی که آزادی اسلام در مکه در میان قریش تشنه به خون پیامبر ص ، در عرض کمتر از چند سال اتفاق بزرگی در طول تاریخ است.«انا فتحنا لک فتحا مبینا »
اما «توافق نامه ی ژنو» در حالی صورت می پذیرد که انقلاب اسلامی در شرایط بالاتری از دشمن قرار دارد مثل شرایط بدر و خیبر. که امام خامنه ای در توضیح آن فرمودند که علاوه بر مشکل بودن کار و موانع و سختی های فراوان، قوای دشمنان در برخی جاها از قوای جبهه ی اسلام بیشتر و در برخی اصلا با قوای دشمن قابل مقایسه نبود؛ اما با این وجود غلبه و برتری با اسلام بود. لذا اکنون نیز مشکلات هست اما غلبه با انقلاب اسلامی بوده است و تنها یک گام مانده بود تا دشمن تسلیم شده و به زانو بیفتد.
تعلیق غنی سازی در توافق ژنو در حالی از سوی ایران عملی می شود که هر کسی می داند که دستیابی به انرژی هسته ای علاوه بر امتیازات علمی، «یک دستاورد سیاسی بزرگ» است. سفسطه از این بالاتر که بگویند شما جای مصرف سوخت 20 درصد را نشان دهید تا ما اجازه ی ادامه ی آن را بدهیم؟!! ایران با داشتن این امتیاز از موضع قدرت با مستکبران برخورد می کرد.
در قبال این تعلیق تاریخی، غرب تعهد می کند تحریم ها را علیه ایران کاهش دهد و در برخی موارد از افزایش آن خودداری کند. با عمل نکردن غرب به وعده اش که این نیز سابقه ی تاریخی دراز مدتی دارد برخی مسئولان اشاره داشتند که با این توافق فشار روانی تحریم ها برداشته شد!!!
آیا تحریم ها یک تهدید محسوب می شود؟
موضع گیری صریح دولت نهم و دهم در برابر استکبار باعث آن شد که تولیدکنندگان داخل ، از کشورهای بیگانه به کلی قطع امید کرده و تنها اتکایشان به ظرفیتهای داخل معطوف شود. این امر سبب شکوفایی بسیاری از ظرفیت های داخلی شد. باید یادآور شویم که تحریم ها را نمی توان مطلقا مثبت یا مطلقا منفی ارزیابی کرد. رفع تحریم ها در صورتی برای کشور مفید خواهد بود که تحریم علمی برداشته شود و حصارهای علمی بشکند در صورتیکه رفع تحریم های کالایی با استقلال ملت منافات دارد و باعث وابستگی و رکود جامعه خواهد شد. آیا غرب حاضر است تحریم های علمی را نادیده بگیرد و به انتشار علوم و فرمول های مهم علمی بپردازد؟ در حالی که یکی از اصول و مبانی فرهنگ و تمدن غرب ، انحصار طلبی است.
پس غرب هرگز چنین کاری نخواهد کرد، چرا که برای خدمت به بشریت ایجاد نشده است. با این مقدمه منظور از رفع تحریم ها توسط غرب «تحریم های کالایی» است که اگر تحریم های کالایی نیز برداشته شود ، عاملی است برای رکود تولیدات داخل و وابستگی ایران به غرب. آیا رفع چنین تحریمی به فرض هم که غرب در ادعای خود صادق باشد! عامل چرخیدن چرخ های کشور است؟
اما سوال دیگر که از واقعه ی حدیبیه بر می آید آن است که آیا استرداد مکیان مسلمان شده به قریش و عدم تحویل مسلمانان فراری به سوی مکه ، امتیازی بود که از سوی پیامبراکرم به قریش داده شد؟
هنگام توافق بر سر این بند پیامبراکرم ص فرمودند : هرکه از من بگذرد و به شما پناه آورد مرا به او حاجتی نیست.
و در پاسخ اعتراض برخی از مسلمانان فرمودند: هرکه از ما به نزد ایشان رود خدا و رسول از او بیزارند و هرکه از ایشان به نزد ما آید ما به ایشان بدهیم اگر خدا در دل او اسلام را داند او را نجات خواهد داد.
و با این واقعه عمر بن خطاب اذعان کرد که به نبوت پیامبر ص شک کرده است و نفاقش آشکار شد. اولی شخصی که به قریش تحویل داده شد ابوجندل بود و بعد از او ابوبصیر. ابوبصیر با پنج تازه مسلمان دیگر از مکه فرار کرده و بر سر راه کاروان تجاری قریش قرار می گرفتند قافله ی قریش را کشته و اموالشان را غنیمت می بردند. ابوجندل نیز با هفتاد مسلمان دیگر از مکه به ابوبصیر ملحق شد و همینطور مسلمانان فراری به ایشان می پیوستند تا تعداد آنان به سیصد تن رسید و خواب و خوراک را از قریش ربوده بودند تا آنکه ابوسفیان مستاصل و درمانده به خدمت پیامبر ص آمد و با تضرع و استغاثه گفت: تو بفرست و ایشان را بطلب که ما از آن شرط گذشتیم ؛ دیگر هرکه از ما به نزد تو بیاید به ما پس مده.

آیا می توان گفت عملکرد پیامبر ص دیپلماتیک بوده است؟
آیا لازمه ی انقلابی بودن جنگ طلبی است؟
آیا می توان کسی را که با سخن نبی(ص) مخالفت ورزید و نفاقش را آشکار ساخت، انقلابی دانست؟
آیا در غزوات بسیار دیگری که داشته اند غیر دیپلمات و جنگ طلب بوده اند؟
عاقبت توافق ژنو چگونه خواهد بود؟
از این رو است که هر انسان منصفی خواهد گفت که صلح حدیبیه درست در مقابل توافق ژنو قرار دارد.یعنی توافق نامه ی ژنو هیچ ربط و نسبتی با صلح حدیبیه ندارد. این فریبی است که احزاب سیاسی و اصحاب مطبوعاتی آنان دنبال می کنند و سعی دارند با تحریف تاریخ ، به اهداف شومشان برسند.
با این وجود آیا تشبیه آن به ترکمنچای درست است؟
آیا توافق ژنو بهانه ای است تا پای غرب به ایران باز شود و بتواند فرهنگش را آزادانه انتشار دهد ؟