حضور گسترده و وصف‌ناپذير مردم در انتخابات دوره دهم رياست جمهوري جذابيت اين دوره از انتخابات را بيش از دوره‌هاي ديگر كرد.

اين انتخابات توانست يكي از مهم‌ترين اهداف رسانه‌هاي خارجي كه جريان‌سازي عليه ايران و عدم حضور ايرانيان در پاي صندوق‌ها بود را خنثي و آنها را از دستيابي به اين هدف مايوس كند. در اين خصوص با سعدالله زارعي، كارشناس مسائل سياسي به گفتگو نشسته‌ايم تا خصوصيات اين دوره را با ساير دوره‌ها بررسي كنيم. زارعي بر اين باور است كه حضور گسترده مردم در اين انتخابات نمايانگر انطباق ديدگاه‌هاي نظام با منافع مردم است. آنچه در پي مي‌آيد حاصل اين گفتگو است.

 نظر شما راجع به مشاركت گسترده مردم در اين دوره از انتخابات چيست و دليل آن را چه مي‌دانيد؟

 ملت ايران در آغاز دهه چهارم انقلاب، اولين انتخابات خود را با شور و هيجان وصف‌ناپذيري برگزار كردند و نويد دهه‌اي پرنشاط و بسيار فعال را دادند. من فكر مي‌كنم مشاركت گسترده مردم كه به 85 درصد رسيد و نزديك به 39 ميليون راي را به وجود آورد، دلايل متعدد و مختلفي دارد كه براي بررسي آن نياز به گذشت زمان و فرصت كافي است، اما در عين حال من به دو سه نكته در اين ارتباط اشاره مي‌كنم. مطلب اول اين است كه نظام جمهوري اسلامي ‌امروز مورد اعتماد قاطبه مردم است. هم كارآمدي نظام، هم سلامت نظام و هم انطباق ديدگاه‌هاي نظام با منافع مردم كاملا به اثبات رسيده است و اين مساله اعتماد فراوان و مشاركت گسترده مردم را در صحنه‌هاي سياسي و اجتماعي سبب شده است.

 

دولت در سال‌هاي گذشته تلاش زيادي كرد كه فاصله توده‌هاي مردم را با نظام سياسي كاهش دهد و به نظر مي‌آيد با حضور گسترده هيات دولت در شهرستان‌ها و مراكز استان‌ها و ارائه مستقيم خدمات و حل بسياري از مشكلات برجاي مانده مردم توانست بدنه اجتماعي را به نظام سياسي وصل كند و مشاركت گسترده‌اي را در انتخابات سبب شود. نكته دومي‌كه در اين انتخابات اتفاق افتاد، تلاش نظام جمهوري اسلامي ‌براي باز كردن فضاي مباحث سياسي بود كه در اين خصوص صداوسيماي جمهوري اسلامي ‌نقش تعيين‌كننده‌اي را به عهده داشت.

 انجام مناظره‌هاي انتخاباتي ميان كانديداها و كمك گسترده در برنامه‌هاي مختلف به توده‌هاي مردم براي درك چيزي كه در صحنه سياسي جمهوري اسلامي ‌در جريان است، كمك كرد تا در واقع مردم بتوانند احساس مشاركت گسترده‌تري داشته باشند و با درك جزئيات آن چيزي كه در صحنه سياسي ايران مي‌گذرد، آنها را به حضور در انتخابات دلگرم كنند. در واقع اين اقدام توانست بخش گسترده‌اي از جامعه ما بخصوص جوان‌ها كه حدود 70 درصد از جمعيت 70 ميليوني ايران را شامل مي‌شوند را فعال و در صحنه انتخابات به صورت گسترده‌اي حاضر كند.

 نكته سومي‌كه در اين ارتباط وجود دارد نقش آفريني جوان‌ها در صحنه تبليغات انتخاباتي است. همان‌طور كه شاهد بوديم، در هفته‌هاي منتهي به روز برگزاري انتخابات، شاهد حضور طيف‌هاي مختلفي از جوان‌ها در صحنه خيابان‌ها و ميادين و طرح زنده مباحث انتخاباتي در ميان آنها بوديم. اين موضوع شور بسيار زيادي در صحنه انتخابات ايران ايجاد كرد و توانست توجه همگان را به اهميت، حساسيت و نقش‌آفريني انتخاباتي كه در پيش بود فراهم كند.

 اين انگيزه‌ها به همراه انگيزه‌هاي مذهبي و ديني و دعوت رهبر معظم انقلاب به حضور همه اقشار در صحنه از يك سو و همچنين تلاشي كه نظام جمهوري اسلامي ‌براي ايجاد اطمينان هر بيشتر براي نقش‌آفريني در سرنوشت مردم دارد از سوي ديگر، مجموعا نقش‌هاي تعيين‌كننده‌اي در افزايش مردم در حداكثر سهم خود را داشت.

 به نظر شما آيا پيش‌بيني مي‌شد كه اين نتيجه آرا با پيروزي احمدي‌نژاد به‌دست بيايد يا خير؟

 تقريباً بسياري از تحليلگران سياسي اعم از داخلي و خارجي درخصوص پيروزي احمدي‌نژاد اتفاق نظر داشتند يعني با عنايت به آنچه كه در مقدمه صحبت عرض شد، وقتي دولت حضور گسترده‌اي در شهرستان‌ها و روستا‌ها داشت و توانست نزديك به 34 درصد از جمعيتي كه احساس حاشيه‌نشيني داشتند را با متن آشنا كند، اين در واقع سبب شد كه بسياري از تحليلگران پيش‌بيني كنند كه احمدي‌نژاد در انتخابات دور دوم رياست جمهوري پيروز انتخابات خواهد بود. اما درباره ميزان مشاركت مردم و ميزان آراي رئيس‌جمهور اختلاف نظرهايي وجود داشت.

 بيشتر پيش‌بيني‌ها مبتني بر اين بود كه آقاي احمدي‌نژاد از مجموع 30 ميليون راي با 19 تا 20 ميليون راي به رياست جمهوري خواهد رسيد؛ اما مشاركت گسترده مردم كه در بسياري از پيش‌بيني‌ها نيامده بود كه ‌اين موضوع در واقع پيش‌بيني‌ براي آراي شخص منتخب را از اين حدود به 24 ميليون افزايش داد و يك ركورد تازه انتخاباتي را ايجاد كرد. اين مساله اگرچه پيش‌بيني نشده بود اما وقتي كه مشاركت گسترده مردمي‌ از حدود 30 ميليون راي در انتخابات دور نهم رياست جمهوري به حدود 39 ميليون راي در دور دهم رسيد، 24 ميليون راي براي رئيس‌جمهور كاملا طبيعي بود.

 به نظر شما نقش صداوسيما چقدر در تهييج مردم در اين دوره از انتخابات موثر بوده است و چه كار بايد كرد كه ‌اين نقش پررنگ‌تر شود؟

 من فكر مي‌كنم كه همه اتفاق نظر داشته باشند كه صداوسيما نقش اول را در ايجاد شور و شعور انتخاباتي ايفا كرد. بسياري از گروه‌هاي سياسي يك ماه قبل از برگزاري انتخابات نسبت به سردي فضاي انتخاباتي گلايه داشتند و انگشت اتهامشان را در اين خصوص به سمت صداوسيما مي‌بردند.

 البته شايد در آن مقطع بسياري از ناظران سياسي به ‌اين گروه‌ها حق مي‌دادند و چنين انتقادي را به صداوسيما وارد مي‌دانستند. خود همين مساله نشان داد كه وقتي صداوسيما با يك برنامه منظم علمي‌ و فعال و صادقانه وارد فضاي انتخاباتي شد و شور انتخاباتي به وجود آورد، همه اذعان كردند كه در اين ميدان نقش صداوسيما نقش اول و بي‌بديلي بوده است.

 از نظر جامعه‌شناسي به نظر شما نقش مناظره‌هاي انتخاباتي چقدر در گرمي ‌انتخابات مي‌توانست موثر باشد؟

 مناظره‌هاي انتخاباتي در واقع انتخابات را از شكل تشريفاتي و رسمي‌ و محدود در طبقات خاص اجتماعي خارج كرد و به زيرين‌ترين لايحه‌هاي اجتماعي سرايت داد؛ يعني همه مردم و آنهايي كه مشكلات را با پوست و گوشت خود احساس مي‌كردند و در گذشته گمان مي‌بردند كه مباحثات و گفتگو‌هاي انتخاباتي كمتر توجهي به مسائل آنها دارد در مناظره‌ها و مباحثات انتخاباتي كه از صداوسيما پخش شد احساس كردند آنچه آنها به عنوان مشكل به آن نگاه مي‌كنند، عميقاً و به گرمي‌ مورد توجه رسانه ملي قرار دارد. بنابراين آنها احساس غريبي با صداوسيما را كنار گذاشتند.

 ما شاهد بوديم كه در جريان انتخابات رياست جمهوري صداوسيما و برنامه‌هاي سياسي آن كه به دليل جنبه مكانيكي اين نوع برنامه‌هاي سياسي كمتر مورد اقبال و توجه قرار مي‌گرفت و به برنامه‌هايي تكراري تبديل شده بود. در جريان انتخابات و تغييري كه در برنامه‌هاي صداو سيما حاصل شده بود اين وضعيت مكانيكي را به يك وضعيت ديناميكي و فعال تبديل كرد و توانست شور فراواني را برانگيزد و در واقع بدنه اجتماعي را در لايحه‌هاي زيرين به نظام سياسي و تبليغاتي انتخابات وصل كند و شوري را كه شاهد بوديم برانگيزد.

 به نظر شما نقش جوانان در اين دوره چطور بود؟ همچنين گروهي كه به عنوان راي اولي‌ها معروف شدند و كساني بودند كه در اين انتخابات پس از مدت‌ها در صحنه شركت كردند چه نقشي را در اين دوره از انتخابات ايفا كردند؟

 من گمان مي‌كنم بر خلاف تصور كه در گذشته وجود داشت، بخش عمده‌اي از حدود 15 ميليون نفري كه در پاي صندوق‌هاي راي شركت نمي‌كردند اين بار در انتخابات حاضر شدند. اين گروه مربوط به لايحه‌هاي زيرين جامعه بودند، يعني همان‌ها كه در روستاها در شهرهاي كوچك احساس مي‌كردند به يك انزوا گرفتار شدند و انزوا از نظام اجتماعي به آنها تحميل شده بود.

 كاركرد دولت طي 4 تا 5 سال گذشته باعث شد اين لايه‌ها با نظام سياسي آشتي كنند و درپاي صندوق‌هاي راي شركت كنند. من گمان مي‌كنم يك جنبه اصلي مشاركت در اين انتخابات هم به كاركرد دولت در 4 تا 5 سال گذشته برگردد. در عين حال درخصوص راي اولي‌ها بايد به جوان‌ها هم جداگانه اشاره‌اي داشته باشيم.

 جوان‌ها در كشور ما حدود 70 درصد جمعيت 70 ميليوني را تشكيل مي‌دهند، يعني 49 تا 50 ميليون از جمعيت واجد شرايط راي را سنين بين 18 تا 29 سال در بر مي‌گيرد. در فضاي انتخابات جمعه 22 خرداد اين جوانان احساس كردند كه مباحثه‌هاي جدي و نزديك به ذائقه آنها در جريان است و آنها مي‌توانند با حضور در صحنه تبليغات انتخاباتي روند امور را به سمت ديدگاه‌هاي خود تغيير بدهند و نزديك كنند.

 اين مساله مشاركت بيشتر جوان‌ها را در پي داشت ما شاهد مباحث بسيار گرم جوان‌ها در صحنه اجتماعي درسطح كشور و بيش از همه در تهران بوديم كه البته آنچه در تهران مي‌گذشت بسرعت به ديگر شهرستان‌ها كشيده مي‌شد و جوانان شهرستان‌ها و روستا‌ها را درگير مباحثات انتخاباتي مي‌كرد. جوانان مجموعاً نقش مهمي‌در اين صحنه به عهده گرفتند.

 به نظر شما، اقليت‌ها در اين صحنه انتخابات چه نقشي داشتند و آيا حضور آنها گسترده بوده است يا خير؟

 البته اقليت‌ها اگر منظور اقليت‌هاي ديني هستند، جمعيت زيادي را در جامعه ما تشكيل نمي‌دهند شايد جمعيت آنها به كمتر از يك درصد از جمعيت ايران برسد و اگر منظور اقليت‌هاي مذهبي هستند كه طبعاً مراد اهل سنت است كه در جريان انتخابات رياست جمهوري ما شاهد بوديم كه اهل سنت نسبت به گذشته احساس مثبت‌تري نسبت به انتخابات داشت.

 حضور رهبر معظم انقلاب در يكي دو هفته پيش از انتخابات در استان كردستان و ديدار بسيار گرم و صميمانه و پدرانه‌اي كه رهبر معظم انقلاب با آنها داشت، اين احساس را به جامعه اهل سنت ما تزريق كرد كه جمهوري اسلامي ‌آنها را به عنوان شهروندان درجه يك خود مي‌شناسد و مسائل آنها را با جديت دنبال مي‌كند. اين مسائل كمك كرد كه اقليت مذهبي در ايران احساس مشاركت بيشتري داشته باشد. البته اقليت‌هاي ديني يعني يهودي‌ها، مسيحي‌ها و زرتشتي‌ها در ايران هم در نصاب خودشان شركت فعالي داشتند.

 گفته شده كه مشاركت ايرانيان خارج از كشور نسبت به گذشته 300 درصد افزايش داشته دليل اين امر چيست؟

 مناظره‌هاي انتخاباتي در واقع انتخابات را از شكل تشريفاتي و رسمي ‌و محدود در طبقات خاص اجتماعي خارج كرد، من فكر مي‌كنم دليل اصلي اين است كه اولا ايرانيان خارج كشور دقيقا از آنچه در داخل كشور مي‌گذرد يعني مبارزات و بحث‌هاي داغ اجتماعي خبر دارند. آنها به عنوان بخشي از شهروندان جمهوري اسلامي ‌علاقه‌مند به مسائل جاري ايران هستند و تحت تاثير آن قرار مي‌گيرند.

 اما يك نكته كه بايد به آن اشاره كنيم اين است كه رفتار دولت در 4 سال گذشته با ايرانيان خارج از كشور رفتار فعال تري بوده است. اين امر موجب شد كه حد نصاب شركت ايرانيان خارج از كشور در راي‌گيري نسبت به حد نصاب شركت ايرانيان داخل كشور فزون‌تر شود، يعني اگر در داخل ايران افزايش 50 درصدي مشاركت را شاهد بوديم در خارج از كشور اين به 200 تا 300 درصد رسيد و 2 يا 3 برابر گذشته شد.

 اين نشان مي‌دهد كه آن برنامه‌هايي كه دولت در خارج از كشور براي ايرانيان خارج از كشور داشت موثر بوده است. از جمله‌اين برنامه‌ها برگزاري كنگره‌اي در ايران حدود 2 ماه پيش از برگزاري انتخابات در تهران بود و ما شاهد حضور 3000 نفر از فعالان و برجستگان ايراني خارج از كشور در اين كنگره بوديم.

 اين برنامه‌ها نشان داد كه جمهوري اسلامي ‌احترام ويژه‌اي براي آنها قائل است. همين‌طور گفتگوهاي فعالي كه احمدي‌نژاد در اروپا و آمريكا با ايرانيان خارج از كشور داشت، در جلب همراهي ايرانيان خارج از كشور موثر بود. ابتكاري كه احمدي‌نژاد در امارات به خرج داد جالب توجه بود.

 وي در سفري كه به آنجا داشت، ايرانيان مقيم امارات را در يك استاديوم ورزشي جمع كرد و به حرف‌هاي آنان گوش و مشكلات آنها را بررسي كرد. مجموعه‌اين عوامل باعث شد ايرانيان خارج از كشور احساس كنند كه مصالح و منافع آنها به عنوان يك ايراني به گرمي‌ پذيرفته مي‌شود و دولت آنها را از قلم نيانداخته است. به نظرم اينها مجموعا كمك كرد كه ما شاهد افزايش 300 درصدي ايرانيان خارج از كشور باشيم و اين اتفاق بسيار مباركي بود.

 سياست‌هايي كه مجلس در دوره دولت نهم از خود بروز داد تا چه حد مي‌توانست به دولت در جهت اجراي برنامه‌هاي خودش كمك كند و در انتخاب مجدد دولت تاثير داشت؟

 در اين خصوص بايد تفكيكي قائل باشيم ميان مجلس به عنوان يك قوه و بين نمايندگان مجلس به عنوان واسطه‌هاي مردم و حكومت. در واقع قوه مجريه به عنوان يك نهاد در 4 تا 5 سال گذشته بيش از هر چيز درگير دفاع از استقلال و هويت خودش بود البته ‌اين در جاي خودش قابل تقدير است، اما اين وقتي غليظ مي‌شود به نوعي اصطكاك و رقابت با قوه مجريه منجر مي‌شود كه‌اين اصطكاك و رقابت مي‌تواند نقش كاهنده‌اي در اداره امور كشور داشته باشد.

 اين يك نكته است كه بايد به مجلس يادآور شد كه هم استقلال مجلس اهميت دارد و هم همكاري بين دو قوه مهم مقننه و مجريه بايد در نظر گرفته شود. لازم است كه‌اين همكاري‌ها افزايش يابد؛ چرا كه به تعبير رهبر معظم انقلاب بار اصلي حكومت به دوش مردم است و بيش از هر قوه‌اي دولت نياز به حمايت دارد بايد همكاري‌هاي بيشتري بين قوه مجريه و مقننه شاهد باشيم.

 اما درخصوص آن بخش از موضوع كه به نمايندگان به عنوان واسطه بين مردم و حكومت برمي‌گردد، اين رابطه بهتر و فعال تر بود. يعني نمايندگان هر كدام جداگانه تلاش مي‌كردند پلي بين دولت و مردم باشند و از كمك‌هاي دولت به مردم براي اداره بهتر حوزه انتخابيه استفاده كنند.

 در اين رابطه هم ما شاهد بوديم كه با اين‌كه قوه مقننه در خصوص طرح اقتصادي دولت همكاري صميمانه‌اي بروز نداد، اما نمايندگان مجلس با امضاي بيانيه 211 نفره پشتيباني خود را از رياست جمهوري فعلي ابراز كردند. به نظر مي‌آيد رابطه نمايندگان با دولت رابطه خوب و فعالي است و كليت مجلس و مديريت مجلس نتوانست فضاي قابل قبولي بين اين دو قوه به وجود بياورد.

 سياست‌هاي دولت در كشور را در دولت نهم چطورارزيابي مي‌كنيد و به نظر شما دورنماي آن در دولت پيش رو چطور خواهد بود؟ اين سياست‌ها تغيير خواهد كرد يا ادامه همان سياست‌هاي قبلي است؟

 ترديدي نيست كه سياست‌هاي دوره نهم از نكات مثبت و منفي ملهم بود، يعني ما هم شاهد برجستگي‌هايي در فعاليت دولت نهم در رابطه با دولت قبلي بوديم و هم در عين حال اين دولت در مقايسه با دولت‌هاي گذشته كاستي‌هايي داشت. مثلاً در حوزه نخبگان ما شاهد كاستي‌هايي در حوزه دولت بوديم.

 ارتباط دولت با نخبگان ارتباط فعال و قابل قبولي نبود. اين بايد ترميم شود در عين حال كاري كه دولت در اتصال بدنه‌هاي اجتماعي وزيرين با حكومت انجام داد كه در حكومت‌هاي گذشته انجام نشده بود نكته برجسته‌اي است كه بدون ترديد در دولت نهم بايد استمرار داشته باشد. بنابراين به نظر مي‌آيد هم دولت به يك بازنگري در آن دسته از سياست‌هايي كه نوعي واگري را ايجاد مي‌كرد دارد و هم پافشاري به آن دسته از سياست‌هايي كه رابطه مردم و دولت و نظام را استحكام بخشيد.

 به نظر شما تغييرات در بخش اقتصادي هم اين‌گونه خواهد بود يا خير؟

 طبيعتا تبلور عمده‌اين بحث در بخش اقتصادي خواهد بود؛ چرا كه دولت بيش از هر محوري هويت اقتصادي دارد و اساساً ماموريت دولت بيش از هر چيزي ماموريت اقتصادي است. دولت قوه مجريه است و بيش از هر چيزي حوزه اقتصاد از اهميت و كثرت بيشتري در آن برخودار است.

 درخصوص واكنش غرب به انتخابات ايران نظر شما چيست؟

 به نظر مي‌آيد غرب رفتار به نسبتا قابل قبول‌تري در هفته‌هاي اخير از خودش بروز داده است. مباحثه‌هايي كه در يكي دو ماه گذشته بين ايران و اروپا در جريان بود و همين‌طور مباحثي كه هيات حاكمه آمريكا مخصوصاً شخص اوباما مطرح كرد نشان داد كه غربي‌ها به‌طور كلي يك نوعي بازنگري به نگاهشان در رابطه با جمهوري اسلامي ‌بروز داده‌اند.

 من به نكته‌ زيبايي اشاره كنم. قبلاً اعلام مي‌شد كه هرگونه مراوده با جمهوري اسلامي ‌به بعد از انتخابات رياست جمهوري موكول مي‌شود، اما يك هفته پيش از برگزاري انتخابات ما شاهد حضور منوچهر متكي در كاخ اليزه بوديم كه گفتگوي سه ساعته‌اي را با ساركوزي داشت.

 اوباما نيز در قاهره نسبت به بهبود روابط با جمهوري اسلامي ‌ابراز علاقه كرد و حتي از رفتار كشورش در 22 مرداد تلويحاًً عذر خواهي كرد. اينها نشان دهنده آن است كه غربي‌ها نوعي تجديد نظر در نگاه خود به‌ايران را پذيرفته اند. انتخابات ايران به‌طور قطع اين مساله را تشديد مي‌كند.

 مخصوصاً انتخاب مجدداً محمود احمدي‌نژاد با راي نزديك به 25 ميليون تاكيد بيشتري را بر لزوم كار با ايران جديد را براي غربي‌ها تداعي مي‌كند و من فكر مي‌كنم به‌طور قطع غرب رفتار مسالمت جويانه‌تري با ايران در پيش خواهد گرفت و البته به دليل اين‌كه بيشتر محافل رسانه‌اي غرب متاثر از جريان صهيونيست است. ما طبعا هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌هاي آينده هم باز شاهد تنش‌هاي رسانه‌اي ميان ايران و غرب خواهيم بود؛ اما اين تنش‌ها تعيين‌كننده نيستند آنچه در عرصه ديپلماتيك تعيين‌كننده است بيشتر اهميت دارد.

 به نظر شما پيش‌بيني از گفتگوها ميان ايران و آمريكا بعد از انتخابات و تعامل بين 2 كشور در چه اندازه خواهد بود؟

 بستگي دارد كه آيا آمريكايي‌ها حاضرند هزينه نزديكي به جمهوري اسلامي ‌را بپردازند يا نه هزينه ‌اين است كه آمريكايي‌ها از سياست‌هاي لجبازنه‌شان دست بردارند مثلاً قطعنامه‌هاي تهديدآميزي را كه عليه ‌ايران در شوراي امنيت به تصويب رسانده‌اند پس بگيرند همين‌طور محدوديت‌هايي كه حتي در دوره اوباما عليه شركت‌هاي طرف قرار داد با ايران اعمال كرده‌اند لغو كنند.

 اموال بلوكه شده ‌ايران در انبارهاي آمريكا كه متاسفانه ما را ملزم به پرداخت حق انبارداري هم مي‌كند، به ‌ايران تحويل دهند و رفتار يكجانبه‌گرايانه و زورمدارانه را كنار بگذارند و به صورت متمدنانه برخورد كنند و حق ايران را در عرصه بين‌المللي و مشاركت ايران را در عرصه جهاني به رسميت بشناسند اينها مسائلي است كه اگر از سوي آمريكايي‌ها انجام شود، مي‌شود به‌ اين شعارهاي مبتني بر گفتگو اعتماد كرد و از آنها توقع اتفاقات تازه‌اي داشت اما اگر فقط شعار باشد و آنها با حفظ مواضع گذشته بخواهد مساله گفتگو را پيش بكشند اين امر مورد استقبال جمهوري اسلامي ‌نيست و از آن استقبال نخواهد كرد