بعد از صدور فتواي معروف تحريم تنباكو از سوي مرجع گرانقدر عالم تشيع، مرحوم آيت الله العظمي ميرزاي شيرازي كه خروش فراگير و همه جانبه مردم را در پي داشت و سرانجام ناصرالدين شاه را به لغو قرارداد استعماري «رژي» مجبور كرد، جمعي از علماي برجسته حوزه هاي علميه براي قدرداني از مرحوم ميرزا به ديدار او رفته بودند....

- گفته مي شود مرحوم آيت الله شهيد سيدحسن مدرس نيز در اين جمع بود- مرحوم ميرزاي شيرازي ضمن استقبال از آنان و تأكيد بر ضرورت ايستادگي در برابر زورگويي و غارتگري قدرتهاي استعماري، سر به گريبان تفكر فرو برده و گريسته بود. حاضران از اين حالت به تعجب آمده و علت را پرسيده بودند و ميرزاي بزرگ در پاسخ گفته بود؛ فتواي من بر ناخشنودي حضرت بقيه الله الاعظم - ارواحناله الفداء- تكيه داشت و در آن آمده بود «امروز - اليوم- استعمال توتون و تنباكو در حكم محاربه با امام زمان عليه السلام است» و مردم كه فدايي آن حضرت هستند، با اين اشاره در پي جلب خشنودي ايشان به پاي جان دويدند و بساط قرارداد استعماري رژي را برچيدند. بنابراين، اكنون دشمنان به نقطه قوت و كانون اصلي قدرت شيعه پي برده اند و از اين پس براي مقابله با اين كانون قدرت و اقتدار، توطئه ها مي چينند و ترفندهاي فراوان به كار مي گيرند....

بهائيت كه به گواهي اسناد موجود و به قول حضرت امام(ره) يك «حزب صهيونيستي» است اگرچه چند ده سال قبل از آن تاريخ پديد آمده بود ولي فعاليت گسترده و چشمگيري نداشت اما بعد از فتواي مرحوم ميرزاي شيرازي فعاليت تبليغاتي اين حزب صهيونيستي با حمايت مالي و سياسي دولت انگليس شتاب گرفت و هرچند كه به دليل حضور 5 مجتهد در مجلس شوراي ملي- بعد از مشروطه- و فتواي مراجع وقت درباره بهائيت كه هنوز از خاطر ها نرفته بود اين فعاليت با موانع فراواني روبرو بود، ولي با روي كار آمدن رژيم پهلوي كه هويتي انگليسي داشت و مخصوصاً در دوران محمدرضا پهلوي، اين حزب صهيونيستي در بسياري از مراكز حساس كشور حضوري موثر و تعيين كننده پيدا كرد تا آنجا كه بيش از 01 تن از وزراي كابينه هويدا و مقامات برجسته كشوري و لشگري بهايي بودند. همزمان با فعاليت اين حزب صهيونيستي كه از حمايت آشكار اسرائيل برخوردار بود، انجمن حجتيه شكل گرفت كه صرفنظر از نيت و انگيزه برخي از اعضاي آن، يك جريان موازي براي گم كردن رد بهايي ها در مراكز حساس كشوري و لشگري و انحراف اذهان عمومي از فعاليت اصلي اين حزب صهيونيستي بود.

درپي پيروزي انقلاب اسلامي، دست بهائيان از مراكز حساس و سرنوشت ساز كشور كوتاه شد كه خود حديث مفصلي است.

و اما، از چند ماه قبل و همزمان با شكل گيري فتنه اخير كه مديريت نه چندان پنهان رژيم صهيونيستي در آن غيرقابل انكار است، بار ديگر اين حزب صهيونيستي در پوشش حمايت از سران فتنه به ميدان آمد، اگرچه مانند ساير گروه ها و جريانات ضد انقلاب حامي موسوي و كروبي و خاتمي، بسيار حقيرتر از آن بوده و هست كه غير از كمك هاي مالي و تبليغاتي در حمايت از سران فتنه، كاري از آن ساخته باشد و ديديم كه نبود.

ديروز گروه 5 نفره عطاءالله مهاجراني، محسن كديور، عبدالعلي بازرگان، عبدالكريم سروش و اكبر گنجي كه به عنوان «اتاق فكر جنبش سبز»! و سخنگوي سران فتنه اعلام موجوديت كرده و اين ماموريت آنان از سوي موسوي، خاتمي و كروبي نيز تكذيب نشده است، آشكارا به نفي وجود مبارك حضرت بقيه الله الاعظم- ارواحنالتراب مقدمه الفداء- پرداختند. نفي وجود مبارك مراد غايب(عج) از سوي اكبر گنجي در مصاحبه با بي بي سي صورت گرفت ولي اولاً؛ اكبر گنجي مطابق شواهد و اخبار موثق، نقش ساختارشكن در گروه ياد شده را برعهده دارد و بدون اجازه اين گروه، مجاز به اظهارنظر نيست. به يقين آقايان مهاجراني و كديور و سروش نمي توانند نشست مشترك خود در لندن و با حضور مسئول ميز ايران در MI6 را كه دستور كار آن تعيين شرح وظيفه اين گروه بود، انكار كنند. گفته مي شود كه در آن جلسه به عبدالعلي بازرگان اجازه حضور داده نشده بود.

ثانياً؛ اكبر گنجي يكي از 5 عضو گروه ياد شده است، بنابراين اظهارات سخيف و كودكانه وي در نفي وجود مبارك حضرت صاحب(عج) نمي تواند بيرون از خواست و اراده گروه مزبور باشد.

ثالثاً؛ اينگونه اظهارات در نفي تشيع، وجود مبارك مراد غايب(عج) و... پيش از اين نيز آشكارا و بي پرده از سوي سروش، كديور و گنجي مطرح شده بود، بنابراين گروه 5 نفره مورد اشاره، با همين هويت شكل گرفته و به اصطلاح به عنوان «اتاق فكر»! موسوي و خاتمي و كروبي آغاز به كار كرده است....و ده ها سند و شاهد ديگر كه در اين وجيزه نمي گنجد و از مأموريت جديد عطاءالله- بخوانيد بهاءالله- مهاجراني حكايت مي كند.

و اما، اگرچه گفته اند «از دل برود هر آن كه از ديده برفت» ولي آن گونه كه نگارنده چند سال قبل نيز اشاره كرده بود، مراد غايب ما- روحي له الفداء- ميهمان دل نيست كه گاه در آن باشد و گاه برخيزد. او «بر دل نشسته اي» است كه با دل سرشته است و دوستي و محبت او با بلندترين آرمان انسان ها كه «خداجويي» و «عدالت» است گره خورده است. شيفتگان او، تشنه عدالت اند و در ظهورش، گمشده خويش را به انتظار ايستاده اند و حاشا كه پاي پس بگذارند.

پشه اي بر درخت خرمايي نشست و هنگام برخاستن به درخت گفت؛ خود را محكم بدار كه قصد برخاستن دارم! درخت پوزخندي به تمسخر زد و گفت؛ چون تو پشه بي مقدار، بسيار مي نشينند و برمي خيزند بي آن كه زحمتي بيفزايند...

و بالاخره، فتنه اخير اگرچه تلخي هايي داشت ولي چه موهبت بزرگي بود، هديه خداي مهربان به ملت ايران و چه زودتر از آنچه انتظار مي رفت منافقان را به رسوايي كشيد...

در كلام خدا آمده است كه منافقان بيم آن دارند سوره اي نازل شود و مردمان را از كفر دروني آنان باخبر سازد... و مي فرمايد... اي پيامبر! به منافقان بگو، اكنون استهزاء كنيد! كه خدا آنچه را از آن مي ترسيد برملا خواهد كرد...

 

حسین شریعتمداری