در حوادث اخیر تهران بیشترین فریب را از رسانه های بیگانه کسانی خوردند که ادعای سواد و دانشگاه رفتن و خواص بودن میکردند .
طبقه ی مستضعف جامعه به رغم تمام مشکلات مالی که دارد قاعدتا باید بیشتر از مرفهین دردمند باشد اما نشان داد فهم علمی و عمل به قانون در دیدگاه کسانی که هیچ ادعایی هم ندارند بسیار بیشتر از مدعیانی بود که چند روزی امنیت مردم را به خاطر استبداد رایشان به خطر انداختند .
 دیکتاتوری روشنفکری ، بورژوا علیه دموکراسی و فیثاغورث
مقدمه : با پیدایش روشنفکری و انتلکتوئالیسم در رنسانس فرهنگی و تمدنی غرب ، فرهنگ نامه نویسان که حال طبقه ی تحصیلکرده متوسط شهری شده بودند اصلی در بنیان های فکری عالم با نام روشنفکری برقرار نمودند . در اساسی ترین اصل این نظریه احترام به نظر دیگران و پرهیز از تعصب و جزم اندیشی به عنوان یک اصل بدون خدشه در فرهنگ تعاملی روشنفکران نگاشته شد . این دیالتیک نانوشته شعار انقلاب های بسیاری گشت که.....
1 : پس از شکل گیری انقلاب فرانسه توسطه روشنفکران و با کمک بورژوای ناراضی شهری از دیکتاتوری حاکم که اجازه هیچ دخالت مدنی را به مردم نمی داد انقلابیون که به شعار خودشان طرفداران آزادی بیان ، آزاد اندیشی ، روشنفکر و لیبرال بودند کشتار عظیمی از آنچه که آنان ضد انقلاب می نامیدند به راه انداختند . ضد انقلاب ها مردم و یا اندیشمندانی بودند که میخواستند به برخی از اصول روشنفکری حاکم نقدی بزنند .
2 : زنده باد مخالف من ..... شعار روشنفکری محترمی که در حماسه دوم خرداد بر مسند حاکمیت تکیه زد . در 4 سال اول دولت هفتم 156 نفر از اساتید دگر اندیش نسبت به تفکر روشنفکری از دانشگاه اخراج شدند ............
3 : روشنفکری قانونمند در فضای انتخابات امسال پس از پیروزی دکتر احمدی نژاد در وبلاگ ها ، روزنامه ها و مقالات خویش دو چیز را عنوان نموده است . در پروژه اول عدم پذیرش رای مخالف تقلب گسترده مطرح میگردد و معتقد است چون فضای روشنفکری جامعه اعم از سینما و دانشگاه معتقد به رای به آقای مهندس موسوی بوده پس باید همان رای ، نظر اکثریت مردم ایران نیز باشد . این استبداد فکری تنها حاکی از فاصله طبقه روشنفکر و دانشگاهی جامعه ایران از فضای جامعه شناسی سیاسی مردمی است که در یک حماسه حجه الاسلام خاتمی را برمیگزینند و در حماسه ای دیگر دکتر احمدی نژاد را .... نشان به آن نشان که دکتر بشیریه پدر جامعه شناسی سیاسی ایران در خرداد 84 میگوید من اعتبار علمی خودم را حاضرم به میان بگذارم و بگویم طبق شناخت من از جامعه ایرانی انتخاب احمدی نژاد در مقابل هاشمی غیرممکن است . نیازی به یادآوری برای خوانندگان عزیز نیست که پدر جامعه شناسی ایران پس از شکست مطالعات علمی اش در سوم تیرماه 84 کشور ایران را ترک نمودند .... نکته دوم در مورد روشنفکران آن است که در فضای فعلی نوشتارهایشان پس از قبول شکست رای احمدی نژاد را رای طبقه عامی ، مستضعف و بی سواد جامعه ایران می دانند . این نکته نیز خود چند چالش اساسی را در میان دارد . اگر رای مستضعفین با آقای دکتر احمدی نژاد است که این نشانگر آن است که طبقه بورژوای شهری به آقای مهندس موسوی رای داده اند و اگر چنین باشد ما 13 ملیون بورژوا در کشوری داریم که مهندس موسوی معتقد بود بیشتر مردم آن به نان شب محتاجند و دولت با گداپروری رای می آورد . نکته دوم آنکه در این صورت روشنفکران جامعه ایران باید بپذیرند از اکثریت مردم ایران فاصله دارند و چگونه ممکن است اقلیتی که از دغدغه اکثریت مردم ایران فاصله دارد پس از رسیدن به حاکمیت به دنبال رسیدگی به خواسته های این مردم باشد . کافی خوانندگان محترم نقدهای اصلاح طلبان را در ماههای آخر دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی را به یاد بیاورند که میگفتند دولت به جای نان و آب مردم به فکر جامعه ی مدنی و شعارهایی بود که مردم محلی به آن نمی گذاشتند . هر چند دغدغه های روشنفکران در زمینه جامعه مدنی شایسته سالار و قانونمند مورد احترام و در عین حال مورد نقد است اما روشنفکران محترم به یاد داشته باشند که ایران کشوری است به وسعت 70 ملیون ایرانی که بسیاری از این تعداد دغدغه های روشنفکران محترم را یا ندارند یا اصلا این دغدغه ها را با نص دینی خود متعارض می بینند . نکته سوم آنکه در این استبداد روشنفکرانه کسانیکه معتقد به نقد پذیری خویش و عدم تعصب علمی و سیاسی خود بودند نه تنها رای مردم را نپذیرفتند که به رای دهندگان توهین کرده اند که بی سواد ها به فکر مخالف ما رای داده اند . به نظر شما این بی احترامی به رقیب و طرفدارانش نیست . ریختن در خیابانها و بیان تقلب و عدم مشروعیت دولت بی احترامی به رای ملتی که در این یک هفته شلوغ تهران در هیچ شهرستانی خبری نبود نیست . اگر طبق گفته شما اکثریت مطلق با شما بود چرا پس شهرستانهای طرفدارتان خبری از آثار اعتراضات بورژواهای محترم نبود .
من از طبقه مستضعف جامعه نیستم (به لحاظ مالی) و بورژوا را فحش اساسا تلقی نمیکنم اما معتقدم در حوادث اخیر تهران بیشترین فریب را از رسانه های بیگانه کسانی خوردند که ادعای سواد و دانشگاه رفتن و خواص بودن میکردند . طبقه ی مستضعف جامعه به رغم تمام مشکلات مالی که دارد قاعدتا باید بیشتر از مرفهین دردمند باشد اما نشان داد فهم علمی و عمل به قانون در دیدگاه کسانی که هیچ ادعایی هم ندارند بسیار بیشتر از مدعیانی بود که چند روزی امنیت مردم را به خاطر استبداد رایشان به خطر انداختند .
نکته چهارم اینکه روشنفکران ایرانی نشان دادند که به رغم ادعای نقد پذیری ، قانونمندی ، پذیرفتن رای اکثریت و شعارهای مردم فریبی مانند این بیشترین رفتار دیکتاتورمآبانه را از خویش نشان دادند . دیکتاتوری یعنی ایستادن در رو به روی قانون و مردم . دیکتاتوری یعنی خودبینی و تفسیر جهان به خویشتن و هم نظرانی که در یک جمع دانشگاهی و سینمایی و هنری هم را میبینند و صد در صد همه هم با هم هم نظر هستند و فکر میکنند پس همه ایران نیز باید با آنان هم نظر باشد .
نکته پنجم و آخر در این باب نیز مرتبط است به نگاه آریستوکرات روشنفکران ایرانی . در عصر یونان باستان وقتی دموکراسی مطرح شد برخی از اندیشمندان یونانی معتقد بودند بردگان ، طبقات فقیر و کسانیکه سواد اندیشیدن ندارند چرا باید حق رای را داشته باشند و اینگونه بود که دموکراسی پس از چندی در یونان به الیگارشی یا به قول خودشان آریستوکراسی اشراف رسید . اما در سالهای اخیر با نیازمند شدن به توده ها (که عرض خواهم کرد چه نیازی به توده ها دارند) معتقد به دموکراسی در لفظ هستند اما دموکراسی که هم رای با اشرافیت سیاسی باشد . که ما در ادبیات سیاسی به این میگویم دیکتاتوری اشراف یا الیگارشی .......
اما نکته اساسی که وجود دارد آن است که در حوداث اخیر که برخی از طبقه بورژوا علیه دموکراسی ایستاد به عبارتی همان تفاخر و قبیله پرستی و طبقه پرستی دوران جاهلیتی را زنده نمود که اسلام بر علیه آن در عربستان ایستاده بود . به تعبیر دقیقتر روشنفکرانی که نخواستند صدایی غیر از خودشان را بشنوند مانند کبکی سر خود را در برف فرو کرده بودند و به گمان اینکه ما ندیده ایم پس نیست علیه رای همه مردم از پیرزن بیوه روستایی تا همان جوان زعفرانیه نشین که با سلایق و به قول وبر تعاملات و کنش های مختلف در انتخابات شرکت نمودند توهین کردند . روشنفکران گمانشان این است که همه بایستی با همان پیش فرضهایی وارد انتخابات شوند که آنها دارند پس به همان درصدی که رای اولی یا جدید هستند باید به رای کاندیدای آنان اضافه شود .
سخن دارد به درازا میکشد.
 در آخر هم یه نکته باحال از فیثاغورث که فراخور حال است . فیثاغورثیان در یک تعبیر خیلی ساده جهان را شکل اعدا می دیدند . به طور مثال تعریفشان از عدالت مربع یک عدد بود . در مربع عدالت در تمام ابعاد رعایت شده چرا که همه ضلع ها اندازه یک دیگرند . تمام ضلع ها به یک اندازه در محیط و مساحت نقش دارند و الخ .
به ذهنم رسید اگر فیثاغورت حوادث اخیر را میدید چه تفسیر ریاضیاتی از این حوادث ارائه می داد :
انتخابات مانند یک مربع عادلانه ای است که از چهار ضلع تشکیل شده است . قانون (آنگونه که ما تفسیر و میکنیم ) ، اخلاق (تا آنجا که ما را به مقصود راهنمایی کند) ، خط امام (هر چند قبلا به موزه فرستاده بودیمش اما فعلا نیازش داریم) ، مردم (اکثریتی که حتما ما را انتخاب میکنند )
 جواب مشخص است . یک عدد غیر قابل جذر گرفتن با فورجه 4 (عدالت)

در حوادث اخیر تهران بیشترین فریب را از رسانه های بیگانه کسانی خوردند که ادعای سواد و دانشگاه رفتن و خواص بودن میکردند .
طبقه ی مستضعف جامعه به رغم تمام مشکلات مالی که دارد قاعدتا باید بیشتر از مرفهین دردمند باشد اما نشان داد فهم علمی و عمل به قانون در دیدگاه کسانی که هیچ ادعایی هم ندارند بسیار بیشتر از مدعیانی بود که چند روزی امنیت مردم را به خاطر استبداد رایشان به خطر انداختند .
 دیکتاتوری روشنفکری ، بورژوا علیه دموکراسی و فیثاغورث
مقدمه : با پیدایش روشنفکری و انتلکتوئالیسم در رنسانس فرهنگی و تمدنی غرب ، فرهنگ نامه نویسان که حال طبقه ی تحصیلکرده متوسط شهری شده بودند اصلی در بنیان های فکری عالم با نام روشنفکری برقرار نمودند . در اساسی ترین اصل این نظریه احترام به نظر دیگران و پرهیز از تعصب و جزم اندیشی به عنوان یک اصل بدون خدشه در فرهنگ تعاملی روشنفکران نگاشته شد . این دیالتیک نانوشته شعار انقلاب های بسیاری گشت که.....
1 : پس از شکل گیری انقلاب فرانسه توسطه روشنفکران و با کمک بورژوای ناراضی شهری از دیکتاتوری حاکم که اجازه هیچ دخالت مدنی را به مردم نمی داد انقلابیون که به شعار خودشان طرفداران آزادی بیان ، آزاد اندیشی ، روشنفکر و لیبرال بودند کشتار عظیمی از آنچه که آنان ضد انقلاب می نامیدند به راه انداختند . ضد انقلاب ها مردم و یا اندیشمندانی بودند که میخواستند به برخی از اصول روشنفکری حاکم نقدی بزنند .
2 : زنده باد مخالف من ..... شعار روشنفکری محترمی که در حماسه دوم خرداد بر مسند حاکمیت تکیه زد . در 4 سال اول دولت هفتم 156 نفر از اساتید دگر اندیش نسبت به تفکر روشنفکری از دانشگاه اخراج شدند ............
3 : روشنفکری قانونمند در فضای انتخابات امسال پس از پیروزی دکتر احمدی نژاد در وبلاگ ها ، روزنامه ها و مقالات خویش دو چیز را عنوان نموده است . در پروژه اول عدم پذیرش رای مخالف تقلب گسترده مطرح میگردد و معتقد است چون فضای روشنفکری جامعه اعم از سینما و دانشگاه معتقد به رای به آقای مهندس موسوی بوده پس باید همان رای ، نظر اکثریت مردم ایران نیز باشد . این استبداد فکری تنها حاکی از فاصله طبقه روشنفکر و دانشگاهی جامعه ایران از فضای جامعه شناسی سیاسی مردمی است که در یک حماسه حجه الاسلام خاتمی را برمیگزینند و در حماسه ای دیگر دکتر احمدی نژاد را .... نشان به آن نشان که دکتر بشیریه پدر جامعه شناسی سیاسی ایران در خرداد 84 میگوید من اعتبار علمی خودم را حاضرم به میان بگذارم و بگویم طبق شناخت من از جامعه ایرانی انتخاب احمدی نژاد در مقابل هاشمی غیرممکن است . نیازی به یادآوری برای خوانندگان عزیز نیست که پدر جامعه شناسی ایران پس از شکست مطالعات علمی اش در سوم تیرماه 84 کشور ایران را ترک نمودند .... نکته دوم در مورد روشنفکران آن است که در فضای فعلی نوشتارهایشان پس از قبول شکست رای احمدی نژاد را رای طبقه عامی ، مستضعف و بی سواد جامعه ایران می دانند . این نکته نیز خود چند چالش اساسی را در میان دارد . اگر رای مستضعفین با آقای دکتر احمدی نژاد است که این نشانگر آن است که طبقه بورژوای شهری به آقای مهندس موسوی رای داده اند و اگر چنین باشد ما 13 ملیون بورژوا در کشوری داریم که مهندس موسوی معتقد بود بیشتر مردم آن به نان شب محتاجند و دولت با گداپروری رای می آورد . نکته دوم آنکه در این صورت روشنفکران جامعه ایران باید بپذیرند از اکثریت مردم ایران فاصله دارند و چگونه ممکن است اقلیتی که از دغدغه اکثریت مردم ایران فاصله دارد پس از رسیدن به حاکمیت به دنبال رسیدگی به خواسته های این مردم باشد . کافی خوانندگان محترم نقدهای اصلاح طلبان را در ماههای آخر دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی را به یاد بیاورند که میگفتند دولت به جای نان و آب مردم به فکر جامعه ی مدنی و شعارهایی بود که مردم محلی به آن نمی گذاشتند . هر چند دغدغه های روشنفکران در زمینه جامعه مدنی شایسته سالار و قانونمند مورد احترام و در عین حال مورد نقد است اما روشنفکران محترم به یاد داشته باشند که ایران کشوری است به وسعت 70 ملیون ایرانی که بسیاری از این تعداد دغدغه های روشنفکران محترم را یا ندارند یا اصلا این دغدغه ها را با نص دینی خود متعارض می بینند . نکته سوم آنکه در این استبداد روشنفکرانه کسانیکه معتقد به نقد پذیری خویش و عدم تعصب علمی و سیاسی خود بودند نه تنها رای مردم را نپذیرفتند که به رای دهندگان توهین کرده اند که بی سواد ها به فکر مخالف ما رای داده اند . به نظر شما این بی احترامی به رقیب و طرفدارانش نیست . ریختن در خیابانها و بیان تقلب و عدم مشروعیت دولت بی احترامی به رای ملتی که در این یک هفته شلوغ تهران در هیچ شهرستانی خبری نبود نیست . اگر طبق گفته شما اکثریت مطلق با شما بود چرا پس شهرستانهای طرفدارتان خبری از آثار اعتراضات بورژواهای محترم نبود .
من از طبقه مستضعف جامعه نیستم (به لحاظ مالی) و بورژوا را فحش اساسا تلقی نمیکنم اما معتقدم در حوادث اخیر تهران بیشترین فریب را از رسانه های بیگانه کسانی خوردند که ادعای سواد و دانشگاه رفتن و خواص بودن میکردند . طبقه ی مستضعف جامعه به رغم تمام مشکلات مالی که دارد قاعدتا باید بیشتر از مرفهین دردمند باشد اما نشان داد فهم علمی و عمل به قانون در دیدگاه کسانی که هیچ ادعایی هم ندارند بسیار بیشتر از مدعیانی بود که چند روزی امنیت مردم را به خاطر استبداد رایشان به خطر انداختند .
نکته چهارم اینکه روشنفکران ایرانی نشان دادند که به رغم ادعای نقد پذیری ، قانونمندی ، پذیرفتن رای اکثریت و شعارهای مردم فریبی مانند این بیشترین رفتار دیکتاتورمآبانه را از خویش نشان دادند . دیکتاتوری یعنی ایستادن در رو به روی قانون و مردم . دیکتاتوری یعنی خودبینی و تفسیر جهان به خویشتن و هم نظرانی که در یک جمع دانشگاهی و سینمایی و هنری هم را میبینند و صد در صد همه هم با هم هم نظر هستند و فکر میکنند پس همه ایران نیز باید با آنان هم نظر باشد .
نکته پنجم و آخر در این باب نیز مرتبط است به نگاه آریستوکرات روشنفکران ایرانی . در عصر یونان باستان وقتی دموکراسی مطرح شد برخی از اندیشمندان یونانی معتقد بودند بردگان ، طبقات فقیر و کسانیکه سواد اندیشیدن ندارند چرا باید حق رای را داشته باشند و اینگونه بود که دموکراسی پس از چندی در یونان به الیگارشی یا به قول خودشان آریستوکراسی اشراف رسید . اما در سالهای اخیر با نیازمند شدن به توده ها (که عرض خواهم کرد چه نیازی به توده ها دارند) معتقد به دموکراسی در لفظ هستند اما دموکراسی که هم رای با اشرافیت سیاسی باشد . که ما در ادبیات سیاسی به این میگویم دیکتاتوری اشراف یا الیگارشی .......
اما نکته اساسی که وجود دارد آن است که در حوداث اخیر که برخی از طبقه بورژوا علیه دموکراسی ایستاد به عبارتی همان تفاخر و قبیله پرستی و طبقه پرستی دوران جاهلیتی را زنده نمود که اسلام بر علیه آن در عربستان ایستاده بود . به تعبیر دقیقتر روشنفکرانی که نخواستند صدایی غیر از خودشان را بشنوند مانند کبکی سر خود را در برف فرو کرده بودند و به گمان اینکه ما ندیده ایم پس نیست علیه رای همه مردم از پیرزن بیوه روستایی تا همان جوان زعفرانیه نشین که با سلایق و به قول وبر تعاملات و کنش های مختلف در انتخابات شرکت نمودند توهین کردند . روشنفکران گمانشان این است که همه بایستی با همان پیش فرضهایی وارد انتخابات شوند که آنها دارند پس به همان درصدی که رای اولی یا جدید هستند باید به رای کاندیدای آنان اضافه شود .
سخن دارد به درازا میکشد.
 در آخر هم یه نکته باحال از فیثاغورث که فراخور حال است . فیثاغورثیان در یک تعبیر خیلی ساده جهان را شکل اعدا می دیدند . به طور مثال تعریفشان از عدالت مربع یک عدد بود . در مربع عدالت در تمام ابعاد رعایت شده چرا که همه ضلع ها اندازه یک دیگرند . تمام ضلع ها به یک اندازه در محیط و مساحت نقش دارند و الخ .
به ذهنم رسید اگر فیثاغورت حوادث اخیر را میدید چه تفسیر ریاضیاتی از این حوادث ارائه می داد :
انتخابات مانند یک مربع عادلانه ای است که از چهار ضلع تشکیل شده است . قانون (آنگونه که ما تفسیر و میکنیم ) ، اخلاق (تا آنجا که ما را به مقصود راهنمایی کند) ، خط امام (هر چند قبلا به موزه فرستاده بودیمش اما فعلا نیازش داریم) ، مردم (اکثریتی که حتما ما را انتخاب میکنند )
 جواب مشخص است . یک عدد غیر قابل جذر گرفتن با فورجه 4 (عدالت)