اکنون که حدود ۱۰۰ روز از شروع دولت می گذرد غیر از حوزه سیاست خارجی، هیچ جهت گیری مثبت، ملموس و همسو از دولت مشاهده نشده است.

 

عرصه سیاست ورزی دارای دو بعد متفاوت است که به صورت تلخ و شیرین همدیگر را بازخوانی می کنند و سیاست ورزان را بین خوف و رجا نگه می دارند. بعد اول، پیدایش میدانی برای اجرایی کردن ایده ها و آرمان ها و نظراتی است که در سایه قدرت به ظهور و بروز می رسد. از نگاه درون دینی، این میدان می تواند مسئولیت را به عنوان یک موهبت الهی ذخیره معنوی و اخروی قرار دهد، چرا که اگر قدرت مورد استفاده صحیح قرار گیرد موجب پیشرفت همه جانبه جامعه و عوامل انسانی آن خواهد شد. بعد دوم انجام اشتباه در میدان سیاست ورزی است.

 

ممکن است سیاستمدار یا سیاست ورز قصد و تعمدی در انجام اشتباه نداشته باشد. اما نبود تجربه یا عدم محاسبه درست و همه جانبه برای یک تصمیم می تواند ثبت یک عمل یا تصمیم سیاسی را تاریخی نماید. از این منظر، عرصه سیاست ورزی همانند کار در انبار مهمات است. در انبار مهمات اولین اشتباه، آخرین اشتباه است، چرا که فرد مذکور با اولین اشتباه، فرصتی برای ماندن ندارد که بخواهد دومین اشتباه را انجام دهد یا درصدد جبران اشتباه اول برآید. دکتر روحانی کار خود را با دو تصمیم تاریخی شروع کرد که می تواند نام وی را در تراز امیرکبیر از یک سو یا بازندگان سیاسی ایران معاصر از سوی دیگر ثبت نماید.

 

امیرکبیر در دوران خدمت کمتر از چهار سال خود برای همیشه در تاریخ ایران خواهد درخشید. اما ناصرالدین شاه به رغم حکومت 50 ساله هیچ ذهنیت مثبتی در سلسله نسل های ایرانیان ندارد. نگاه به هر دو الگوی مذکور به نحوه عملکرد و ثبت تاریخی آن برمی گردد؛ یکی تا ابد مورد تکریم و ستایش است و دیگری فقط به خاطر یک اشتباه (قتل امیرکبیر) از هزاران اشتباه، مورد لعن و نفرت است. اما دو آزمون دکتر روحانی چیست؟ اول اینکه روحانی در بدو تشکیل کابینه افرادی را به کار گرفت که از جهت سن پیرترین کابینه بعد از انقلاب اسلامی است.

 

ایشان در تشریح علل این کار در شهریورماه و در جمع رسانه ها، با تجربه بودن این افراد را مدنظر قرار داد. وی بر این باور است که: وضعیت کشور به گونه ای است که ما فرصت آزمون و خطا و به کارگیری افراد بی تجربه را نداریم و بلافاصله باید وارد کار شویم. نگارنده همان موقع در یادداشتی متذکر شدم که اگر چه استدلال دکتر روحانی از یک بعد منطقی به نظر می رسد اما از بعد دیگر که «آزموده را آزمودن خطاست» مسئله ای وجود دارد و آن تخلیه این افراد از خلاقیت هاست، یعنی هر آنچه داشته اند در دوران قبلی وزارت که بعضاً 20 سال طول کشیده است رو کرده اند و اکنون آورده ابداعی ندارند که بخواهند افق جدیدی را بگشایند. دکتر روحانی با این استدلال شعار امید و تدبیر را جو هری تر کرد.

 

به تعبیر دیگر امید مد نظر را که از بالا در آن دمیده می شد به پایین هم تزریق کرد و همگان منتظر رویت جلوه ها و جوانه های تدبیر و امید شدند. اما اکنون که حدود 100 روز از شروع دولت می گذرد غیر از حوزه سیاست خارجی، هیچ جهت گیری مثبت، ملموس و همسو از دولت مشاهده نشده است. اگر علت آن را به نبود خلاقیت و نو آوری در کابینه یا به کم آوردن مسن ها ارجاع دهیم، ثبت تاریخی این تصمیم بسیار گران و پر هزینه خواهد بود و بر جستگی منفی آن در تاریخ، همچون نامه عمل بر گردن رئیس جمهور سنگینی خواهد کرد.

 

آزمون دوم مذاکره با امریکا و خصوصاً تند کردن شیب اولیه آن تا حد مذاکره تلفنی است. شکستن این تابو اگر چه امروز خیلی قابل قضاوت نیست اما گذر زمان و تحولات سیاسی- تاریخی بعدی حسن یا قبح این مسئله را بر جسته خواهد کرد. گذر زمان مهم ترین عنصر در قضاوت است، چرا که این گذر اشتباه در تصمیم را بدیهی جلوه می نماید. در دهه محرم بد نیست از این مثال استفاده کنیم: اکنون که ما به 1400 سال قبل می نگریم، بسیار متعجب می شویم که مردمی مسلمان در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و سر آن بزرگوار را در کوچه های کوفه گرداندند و... با خود می گوییم چطور آن همه انسان به اسم اسلام این فاجعه را مرتکب شدند؟ حال آنکه اگر ما هم در روز عاشورا حضور می داشتیم معلوم نبود کدام سوی میدان ایستاده بودیم. اما گذر زمان قضاوت را آسان و صحنه را واضح نموده است.

 

اگر امریکایی ها در مقابل تمام کوتاه آمدن های ما فقط غمزه بیایند و هر سنگری را که واگذار کردیم، سنگر دیگری را طلب نمایند و بر اساس این تحلیل که ایرانی ها اکنون جز امتیاز دادن راه دیگری ندارند به جاده ای یک طرفه بغلتند، عملکرد دولت امروز ما برای افرادی که 50 سال دیگر تاریخ ایران را مطالعه می کنند، چگونه جلوه خواهد کرد؟

 

بنابر این سر افرازی دکتر روحانی در این دو میدان و ثبت افتخار آمیز آن به شرطی است که بتواند به گشایش معیشت و اشتغال و گشایش در تحریم در عین حفظ خطوط قر مز نایل شود، در غیر این صورت تأثیر تحولات امروز، فردا مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. به تعبیر مقام معظم رهبری بعضی تصمیمات یک دولت تا 40 سال آینده را متأثر می کند، بنابر این به دکتر روحانی پیشنهاد می شود با تزریق جوانان مؤمن به انقلاب اسلامی در کنار مدیران مجرب خلاقیت ها و ابداعات جدید را نیز در کنار تجربه بپذیرد. در خصوص مذاکره با امریکا نیز اجازه دهند انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هر کدام با یک سناریو در این میدان بازی کنند. آنان که تا دیروز غبطه رفتار های مدنی غربی ها در مقابل تصمیمات قدرت را می خوردند، بپذیرند که در ایران نیز نیرو های انقلاب اسلامی در قالب حوزه عمومی یا حوزه مدنی مخالفت خود را انجام دهند و دولت نیز در قالب جمهوری اسلامی وظایف حاکمیتی خود را انجام دهد.

 

در این صورت هم قدرت چانه زنی دولت بالا خواهد رفت و هم اگر نتیجه ای حاصل نشد، مسیر استکبار ستیزی کور نشده است و سر خوردگی به وجود نخواهد آمد. باید آرزو و دعای همه این باشد که دکتر روحانی در این دو آزمون پیروز شود تا حکمت این جمله مقام معظم رهبری که: «ببینیم خداوند دل های مردم را به کدام سمت هدایت خواهد کرد» تفسیر شود و مشکلات مردم و کشور بهبود یابد، چرا که در غیر این صورت اولین اشتباه آخرین اشتباه خواهد بود و واژه امید و تدبیر نیز به سر نوشت «اصلاحات» و «مشارکت» دچار خواهد شد.