با تغییرات اقتصادی صورت گرفته در کشور، کم کم شاهد رونق گرفتن اخلاق اقتصادی و فرهنگ اقتصادی خاص در جامعه بودیم و بعد هم به تدریج این اخلاق توانست با حمایت سیاسی، در دیگر حوزه‌ها هم غالب شود.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ در دو سال اخیر شاهد فعالیت دستگاه دیپلماسی کشور در تعامل بیشتر با آمریکا برای از هم گسستن ساختار تحریم‌های اقتصادی هستیم. این فعالیت برآمده از گفتمانی است که دولت یازدهم با شعار «با کدخدا معامله کن» در آن رأی آورد؛ تا شاید امیدهایی برای بهتر شدن وضع معیشت با گشایش در تحریم ها از سوی آمریکا برای مردم به وجود آید. بنابراین جای این سوال وارد است که:

- آیا اعتقاد به «رزق و روزی در دست خداست» با اعتقاد به «رابطه با آمریکا برای بهبود معیشت» نسبت طولی دارد یا تناقضی؟
- هم اکنون مردم ایران، عزت نفس و عزت ملی را چگونه می فهمند؟ آیا توهین های مقامات آمریکایی به اخلاق و ژن ایرانی ها، نوع نشستن دیپلمات های اروپایی در برابر دیپلمات های ایرانی و گسترده کردن تحریم های گذشته در حین مذاکرات، حساسیت مردم را برنمی‌انگیزد؟ اساسا مردم چه وقت حساسیت شان برانگیخته می شود؟
وقتی به این دو سوال توجه کنیم آن وقت می توان به این سوالات هم پاسخ داد که مردم پدیده پیاده روی کری با ظریف در ژنو را چگونه تحلیل می کنند؟ اگر پاسخ به این سوال کوتاه آمدن ایران از مواضع قبلی اش در برابر آمریکا قلمداد شود، آن وقت جای این سوال است که مفهوم فهم شده فرهنگی امروز عزت چیست؟
الف) تعامل و رابطه با کشورهای پیشرفته دنیا و کوتاه آمدن از برخی آرمان ها
ب‌) حفظ کرامت نفس و هویت اصیل ایرانی- اسلامی
هر کدام از دو رویکرد فهم شده سیاست ها و برنامه های کلی و جزئی را تغییر می دهد. در رویکرد اول مسئله امروز مردم ایران رفاه است که در ذهن جمعی ملت، بین رفاه و تعامل مثبت با ایالات متحده آمریکا یک رابطه مستقیم وجود دارد و البته از این رویکرد، انتظار اقتصاد مقاومتی هم بیهوده است زیرا در همان مدل اقتصاد جهانی که بسیاری از کشورهای اسلامی همچون ترکیه و مالزی بازی کرده اند، توسعه را در نظر گرفته.
بررسی تصویر آرمانی، یکی از مدل‌‌های موجود در مطالعات آینده پژوهی و سیاست‌گذاری است. در این مدل، مجموعه‌ای از ایده‌آل‌هایی که یک فرد، خانواده، قوم یا جامعه برای آینده‌ی خود در نظر دارند، استخراج و ترسیم شده و بر مبنای آن به نقد وضع موجود، هدف‌گذاری برنامه‌ها و طراحی تاکتیک‌ها و استراتژی‌های اجرایی پرداخته می‌شود. شاید بهترین رویکرد برای بررسی فهم امروزی از رابطه‌ی ایران و آمریکا نیز همین رویکرد تصویر آرمانی باشد.
در مورد ساخت تصویر آرمانی، خصوصا در فضاهای کلی همچون جامعه، مجموعه‌ای از چند عامل تاثیرگذارند. تاریخ، جغرافیا، قومیت، جنسیت و موارد متعدد دیگر در داخل و خارج جامعه. اما مهم‌ترین عامل، هنجارها و ارزش‌های مشترک و تبیین و تفسیر از آن‌هاست. به عبارت کامل‌تر، منظومه‌ی مشترک معنایی افراد در یک جامعه. تاکید بر اشتراک در معنا به این خاطر است که مفاهیم پرشماری وجود دارند که معنای آن‌ها همواره مورد مناقشه و حتی تضاد بوده است. بیاد داریم که در دوره‌ای، هم لیبرال‌ها و هم مارکسیست‌ها از آزادی و دموکراسی دم می‌زدند، یا هم اکنون که اسلام خواهان و لیبرالیست‌ها از کلید واژه‌ی مردم استفاده می‌کنند.
بنابراین، برای بررسی وضع موجود، به دو عنصر نیاز داریم، نخست تصویر آرمانی جامعه و دوم، معنای مشترک ذهنی.
در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تحت تاثیر فضای دو قطبی شکل گرفته در روابط بین الملل و به تبع آن حس استقلال طلبی در عرصه‌ی بین الملل، و هژمونی گفتمان اسلام انقلابی در عرصه‌ی داخلی، به راحتی می‌شد تصویری از آینده‌ی مطلوب درنظر گرفت که در آن اکثریت قریب به اتفاق بازیگران، معنایی مشترک از آن در ذهن داشته باشند. تصویری که در آن، عزت‌مندی و استقلال طلبی، هویت اسلامی، عدم وابستگی به شرق و غرب، استکبار ستیزی و ... به عنوان آرمان‌هایی با معنایی نسبتا روشن ترسیم شده بود. ذیل آن تصویر، ابرقدرت فقط خدا بود و نظام های مارکسیستی و لیبرالیستی دشمن خدا. مذاکره که جای خود، حتی حضور هم‌زمان در یک نشست هم برای سیاستمداران آن روزها سخت بود. جالب اینکه نیاز به توجیه و استدلال هم نبود، یعنی نهادینگی کامل آن تصویر در جامعه صورت گرفته بود.
امروز اما تفاوت‌هایی ایجاد شده است. که تا اندازه ای هم طبیعی شده است! صحنه‌ی بین‌الملل امروز عرصه چندجانبه‌گرایی و همکاری‌های بین‌المللی برای دستیابی به اهداف مشترک شده است. حاکمیت ساختاری کارتل‌ها، تراست‌ها و غول‌های چندملیتی که بودجه‌شان چندین برابر بودجه یک سال یک کشور درحال توسعه است، باعث شده که حتی در حرف هم شاهد گفتمان‌های استقلال طلبانه نباشیم، در عمل که جای خود دارد. این تغییرات در حوزه‌های داخلی هم کم نبودند. با تغییرات اقتصادی صورت گرفته در کشور، کم کم شاهد رونق گرفتن اخلاق اقتصادی و فرهنگ اقتصادی خاص در جامعه بودیم و بعد هم به تدریج این اخلاق توانست با حمایت سیاسی، در دیگر حوزه‌ها هم غالب شده و اخلاق و فرهنگ اقتصاد سرمایه‌داری، وجه غالب در زندگی مردم گردد.
دو تحول در نتیجه اتفاق افتاد. نخست اینکه، تصویر آرمانی قشری از جامعه کم کم تغییر کرد و این تغییر با سرعت زیادی به دیگر اقشار نیز سرایت کرد. تصویری که توسعه، تعامل، رفاه و موارد دیگری از این دست در آن کم کم پر رنگ می‌شد. تحول دیگر نیز در حوزه‌ی معنایی یا همان فضای گفتمانی رخ داد. اقشار و گروه‌هایی که به دلایل متعدد هنوز پایبند و علاقه مند به گفتمان اسلام انقلابی بودند، در درون خود دچار تکثر و چنددستگی شدند. بدین‌صورت که همگی دم از عبارات واحدی می‌زدند، اما با معانی متفاوت! و اینجا تکثر معنایی شکل گرفت. تفسیرهای جدیدی از آرمان‌هایی چون عزت‌طلبی و استکبار ستیزی طرح شد که تا اندازه‌ی زیادی موافق با تصویر آرمانی جدید و مبتنی بر غلبه‌ی گفتمان رفاه و توسعه بود.
یکی از این تعابیر هم مفهوم عزت بود. با مروری بر آن‌چه که در بالا گذشت، شاید بتوان پاسخی روشن‌تر به سوالات بالا داد و فهم امروزی ما از رابطه با آمریکا را بهتر تفسیر کرد.

منبع

"Our President, analytical news site"