تئوریسین های اصلی اصلاح طلب ممکن است آنقدر هم خوشبین نباشند که تصور کنند موسم «بازگشت کلان» به قدرت فرارسیده است. آنها صرفا نرمالیزاسیون را در مقطع فعلی، مهملی برای «بازگشت بخشی و محلی» به قدرت می دانند؛ امری از طریق انتخابات شورای شهر؛ مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری ممکن می شود؛ البته این «بازگشت محلی و خرد» زمینه ای برای «بازگشت ملی و کلان» ارزیابی می‌شود.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ به نظر عباس عبدی، مهمترین عامل افول اصلاح طلبی، دست شستن از اصول و اسیر نیازهای مبرم و فوری یا روزمره شدن است. به نظر وی، افول اصلاحات از آن جا شروع شد که این گفتمان از آرمان ها و اصول خود دست کشید و به منفعت اندیشی یا پراگماتیسم روی آورد. این آن چیزی است که از نظر برخی از ایده پردازان اصلاحات، مسبب کاهش مشروعیت اصلاحات شده است. از همین رو، تن دادن آنها به نرمالیزاسیون، نشان از پراگماتیسم ممتد در میان اصلاح طلبان خواهد داشت. پشت کردن آنها به عارف دال بر همین واقعیت خواهد بود؛ حال آن که اگر بخواهند به اعاده حیثیت و پایبندی به اصول خود مبادرت ورزند، ناچار خواهند بود از عارف حمایت کنند و مزد فداکاری وی در انتخابات 92را بدهند و از دوباره قربانی کردن وی بپرهیزند.

اخیرا سعید حجاریان مدعی شده که دولت روحانی، نه دولت دمکراتیزاسیون، بلکه دولت نرمالیزاسیون است. از این حیث، می توان گفت نگاهی تاکتیکی و واسطه ای به آن داشته است. در این نرمالیزاسیون، عده ای از اصلاح طلبان شرایط را برای بازگشت خود عادی یا دست کم رو به عادی شدن تصور می کنند. عادی شدن که متناظر با تنش زدایی و رخت بربستن اقتدار گفتمان ایدئولوژیک و استکبارستیز است، بستری خیالی است که برخی از اصلاح طلبان با تصور حداکثری از پسابرجام، در سودای آن هستند. از نظر عده ای از اصلاح طلبان، اگرچه دولت روحانی دولت عادی کردن است، اما هنوز نتوانسته شرایط را برای بازگشت آنها عادی سازد، بلکه آنها باید همچنان منتظر بمانند و حمایت از عارف و چهره مشابه وی را به انتخابات های آتی واگذارند.

در برابر ادعای حجاریان مبنی بر مطرح‌ساختن دولت روحانی به عنوان دولت نرمالیزاسیون، محمدجواد کاشی استاد دانشگاه علامه، نرمالیزاسیون را صرفا مربوط به حیطه خصوصی و حداکثر امر اقتصادی دانسته و با توجه به ماهیت نزاع آمیز سیاست و نوع رقابت در آن، نرمالیزاسیون در سیاست را امری بی رمق و مهمل خوانده است. وی همچنین گفته است ناروال‌مندسازی، شرط تداوم حیات سیاسی است. علاوه بر این وی افزوده است در وضعیت خاص سیاسی امروز به روال عادی درآوردن امور خود یک شعار رادیکال سیاسی است که کاستن از بار تنازعات سیاسی در ایران کمک چندانی نمی کند.

به هر روی، چه عادی شدن صحنه سیاست را ممکن بدانیم و چه ندانیم، تردیدی نیست که هم اکنون تلقی از دولت روحانی به عنوان دولت نرمال کردن، یک خط فکری – اگرچه غیررسانه ای- اردوگاه اصلاح طلبی است. این خط فکری، در پی آن است که دولت را عاری از خصلت گفتمانی و بدنه اجتماعی قوی القا کند و آن را از این حیث مدیون گفتمان اصلاح طلبی و بدنه توده ای آن به تصویر بکشد. این خط فکری تلاش می کند اعتدال را نه یک گفتمان، که یک روش و منش معرفی کند. چراکه اگر گفتمان بخواند، از سویی مجبور است مرزهای گفتمانی و غیریت ساز خود با آن را روشن سازد و از سویی، آن را رقیبی برای خود کند. حال آن که نگاه ابزاری اصلاح طلبان به دولت و نقش قابله ای که برای آن قائل هستند، فعلاً اجازه نمی دهد تا این ابزار مبارک را تبدیل به رقیبی علیه خود سازد.

نهایتا در صورت آمدن ناطق و حمایت اصلاح طلبان از وی و حتی حمایت اصلاح طلبان از لاریجانی، باید توجه داشت که این حمایت ها همچون حمایت از روحانی، یک حمایت موقت، واسطه ای و قابله ای است که دیری نمی پاید. ناطق و لاریجانی نیز حداکثر مهره ای برای عادی شدن بیشتر خواهند بود.

اگر اصلاح طلبان مانند منتجب نیا و پورنجاتی، شرایط را برای خود «عادی‌شده» تصور کنند و این که بپندارند دولت روحانی شرایط را برای بازگشت آنها عادی کرده است، این زمینه ای برای حمایت آنها از عارف خواهد بود، اما اگر مانند صادق زیباکلام مصلحت اندیشانه تر به موضوع نگاه کنند و شرایط را برای بازگشت، عادی تلقی نکنند، در صورت آمدن ناطق، از وی و در صورت نیامدن ناطق، شاید حتی از لاریجانی حمایت خواهند کرد.

اظهارات اخیر ناطق مبنی بر نیامدن و شکست پروژه کشاندن پای وی به انتخابات تا این لحظه، می تواند یکی از دلایل اصلی اظهارنظرهای قاطع کسانی مانند منتجب نیا و پورنجاتی باشد. محتمل است اینان در یک فرار به جلو، حالا که دیگر گزینه ای جز عارف پیش رو نمی بینند و از نیامدن ناطق اطمینان یافته اند، خود را مأخوذ به اصول و مبرا از منفعت اندیشی می نمایانند و این‌چنین عارف را گزینه قطعی خود عنوان می کنند.

نکته دیگر این که تئوریسین های اصلی اصلاح طلب ممکن است آنقدر هم خوشبین نباشند که تصور کنند موسم «بازگشت کلان» به قدرت فرارسیده است. آنها صرفا نرمالیزاسیون را در مقطع فعلی، مهملی برای «بازگشت بخشی و محلی» به قدرت می دانند؛ امری از طریق انتخابات شورای شهر؛ مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری ممکن می شود؛ البته این «بازگشت محلی و خرد» زمینه ای برای «بازگشت ملی و کلان» ارزیابی می‌شود.

کلام آخر این که، هانا آرنت پس از محاکمه آیشمن، نظریه «ابتذال شر» یا عادی شدن شر را پیش کشید. شاید بتوان از عادی شدن دروغ، تناقض، اقتدارگرایی و تحمل ناپذیری منتقدین در این دولت سخن گفت؛ دولت در این عرصه ها خوب توانسته به نرمالیزاسیون اهتمام ورزد. اگر روزی مردم شاهد ناهماهنگی در سیاست های اعلامی و اعمالی دولتمردان نباشند و اگر روزی شاهد تناقض طرف آمریکایی و ایرانی درباره برجام نباشند، این غیرعادی و ضد نرمالیزاسیون (!) خواهد بود. شاید شر در حال عادی شدن است.(+)

محسن سلگی

لينک کوتاه مطلب: https://miniurl.ir/ch7Fg