اگر دشمنان ملت ایران در آمریکا و غرب، جنگ مستقیم را به شهادت تجارب متعدد عاقلانه نمی دانند و جنگ نیابتی را ترجیح می دهند، این جنگ نیابتی در داخل کشور ما دارای کدام مختصات و ویژگی ها می تواند باشد؟

در این مطلب که به قلم «محمد ایمانی» است می خوانید: کدام چالش را می توان به عنوان مهم ترین چالش پیش روی دولت و رئیس جمهور محترم برشمرد.

انجام اصلاحات اقتصادی و فاز دوم هدفمندسازی یارانه ها برای رسیدن به اقتصاد پویا و پیشرو- به رغم تحریم ها و فشارهای دشمن- یا همان اقتصاد مقاومتی، اولویت مهم دولت است چرا که از یک سو به معاش مردم برمی گردد و از سوی دیگر فشارهای خصمانه دشمن به این اولویت اهمیت مضاعف می بخشد.

البته چالش فرهنگی را هم می توان به دو چالش اقتصادی و سیاست خارجی افزود. سیاست داخلی نیز نوعا بدون چالش نیست.

اما به نظر می رسد هیچ یک از این چالش ها، هنوز چالش اول دولت- و دیگر دستگاه ها و قوا- نباشد.

آری، یک چالش به مراتب مهم تر وجود دارد.

قبل از پرداختن به آن تهدید و چالش اول، جا دارد در ابعاد یک سوال تامل کنیم. اگر دشمنان ملت ایران در آمریکا و غرب، جنگ مستقیم را به شهادت تجارب متعدد عاقلانه نمی دانند و جنگ نیابتی را ترجیح می دهند، این جنگ نیابتی در داخل کشور ما دارای کدام مختصات و ویژگی ها می تواند باشد؟

اگر زورگویان عالم امروز ناکام از جنگ نظامی و سیاسی- امنیتی (نظیر آشوب های 78 و 88)، حربه اقتصادی را برگزیده اند آیا دور از ذهن است که تصور کنیم مایل باشند راهبرد اقتصاد مقاومتی هرگز در اولویت قرار نگیرد و مسائل حاشیه ای و قطب بندی های کاذب بر اولویت بندی های دولت غلبه کند؟

اگر درون زایی قدرت ملی و انجام طرح های بزرگ در زمینه استقلال و پیشرفت و مقاومت، متضمن اتحاد و اتفاق و اعتماد و حسن ظن است، آیا دشمن نباید به این انسجام و اعتماد لطمه بزند و آن حاشیه سازی ها را به فضای عمومی سیاست ایران تحمیل کند، نظیر کاری که در دولت موسوم به اصلاحات و سپس دولت موسوم به عدالت صورت گرفت؟

اگر بنا شد این جنگ نیابتی باشد، کدام محافل به کار این جنگ کم هزینه و پرسود می آیند؟

قرآن کریم، پیامبر اعظم(ص) که برای ابلاغ کلام الهی مبعوث شده و جانشین ایشان امیر مومنان(ع) از «منافقین» به عنوان یک تهدید بزرگ که باید از آنها برحذر بود، یاد کرده و هشدار داده اند.

آیه 4 سوره منافقون خطاب به پیامبر(ص) می فرماید «هنگامی که منافقان را می بینی [1-] هیکل قدرتمند آنها تو را به شگفتی وامی دارد [2-] اگر سخن بگویند گوش فرا می دهی» اما «هم العدّو فاحذرهم قاتلهم الله... آنها دشمنند پس از آنان برحذر باش. خدا آنان را بکشد». امیر مومنان در نامه 27 نهج البلاغه خطاب به محمدبن ابی بکر، یک خطر مهم را از قول رسول خدا گوشزد می کند.

«پیامبر خدا (ص) فرمود من برای امت خودم نه از مومن و نه از کافر نمی ترسم.

مومن را خداوند با ایمانش باز می دارد و مشرک را به خاطر شرکش ریشه کن می کند اما برای شما می ترسم از هر کس که قلبش منافق و زبانش زبان عالم است.

می گوید چیزی را که معروف می دانید و نیک می شمارید و به منکر رفتار می کند».

این همان تعبیر حضرت امام(ره) است که منافقین از کفار بدترند.

منافق قسم می خورد که دنبال خیر و صلاح است و رفتارش عین شرارت و افساد می شود. از عدالت می گوید و به تبعیض و ستم رفتار می کند.

از میانه روی می گوید و عمدا به افراط یا تفریط عمل می کند. تناقض قول و فعل از سر جهل یا غفلت و خطا یک بحث است و اصرار عامدانه و عالمانه به آن به عنوان یک خط و راهبرد، موضوعی متفاوت است.

مومن و منافق یک تفاوت مهم دیگر نیز دارند. مومن آن گونه که شهید بلندمرتبه آیت الله بهشتی گفت تلخی برخورد صادقانه را به شیرینی رفتار متملقانه و منافقانه ترجیح می دهد.

مومن در ذات خویش «حق شنو» و «حق پذیر» است، همچنان که در مقام گفتن، از تکیه گاه

«انصاف» جدا نمی شود.

در مقابل، ویژگی منافقین تملق گویی و تملق پذیری است.

به تعبیر امیر مومنان در خطبه منافقین «واُحذِّرُکُم اهل النفاق ... یتلونون الوانا... یتقارضون الثناء و یتراقبون الجزاء. شما را از اهل نفاق برحذر می دارم... که رنگ به رنگ می شوند... به یکدیگر تمجید و ستایش قرض می دهند و در ازای آن انتظار جبران و پاداش دارند».

تاریخ انقلاب اسلامی خالی نیست از چهره ها و حلقه ها و رسانه هایی که مدام رنگ و جبهه و شعار و تابلو عوض کرده و در تناقض های آگاهانه غوطه ور شده اند، زیر بار حق نرفته اند، گاه بر سر مطامع مادی گلاویز شده و چند صباح دیگر به امید بده بستان، تمجید و ستایش های عجیب و غریب به همدیگر قرض داده اند. آنها اصالتا ترمزهای بزرگ پیشرفت و تعالی هستند چرا که مسائل را وارونه جلوه می دهند.

نقطه مقابل این آسیب مهلک چیست؟ اینکه «شنیدن» نقد حق- به معنای واقعی کلمه نصیحت- برای انسان گران نیاید.

امیر مومنان در خطبه 216 نهج البلاغه- خطبه ای که می تواند در آکادمی های علوم سیاسی و حقوق به عنوان یک سرفصل درسی تدریس شود- به چیدمان حق و تکلیف در نظام واره سیاسی- اجتماعی می پردازند و از جمله متذکر می شوند: «حق وسیع ترین اشیاء در مقام توصیف و تنگ ترین آنها در مقام انصاف است؛ به نفع کسی جاری نمی شود مگر اینکه به ضرر او نیز جاری شود و به ضرر کسی جاری نمی شود مگر اینکه به نفع او نیز جاری گردد... همانا هرکس شنیدن حق یا عرضه کردن عدالت بر او سنگین آید، عمل به آن دو (حق و عدالت) سنگین تر است. پس، از گفتن حق یا مشورت دادن به عدالت دریغ نکنید».

همه ما ناچار از شنیدن سخن معطوف به حق و عدالتیم که اگر این ظرفیت شنیدن را در خود ایجاد نکردیم، بی تردید روزنه رخنه پنهان منافقین را تعبیه کرده ایم.

نوع مسئولین ما در دستگاه های مختلف- و از جمله دولتمردان- نمی توانند در قبال نقد و انتقاد، نازک نارنجی باشند و گارد بگیرند.

البته همه نقدها از سر انصاف و حق و عقلانیت نیست و کم نیستند مخالفت هایی که به لحاظ انگیزه یا محتوا، معیوب است.

اما این عارضه دلیل آن نمی شود که منصب داران ما به نقد و نصیحت گوش نسپارند و احساس استغنا کنند.

در دولتمردان گوناگون خودمان طی دهه های مختلف نگاه بکنید که چگونه خودشگفتی و تملق پذیری در برخی از آنان، به استبداد رای انجامید و موجب بی اعتمادی شد.

آنچه به حق ناپذیری و نشنیدن نقدها، ابعاد مخرب تری می بخشد، قرار گرفتن در موضع اتهام و ایجاد بی اعتمادی نزد مردم متدین و نهادهای حاکمیتی است.

«منافقین» در اینجا نیز تاثیرات مهمی دارند و میدان دادن به آنها باعث ایجاد بی اعتمادی و سوء ظن می شود، کاری که مشخصا در دولت اصلاحات صورت گرفت و سرانجام همان رگه های انحراف به خیانت های بزرگ در سال های 1378 و 1388 انجامید تا آنجا که پیشاهنگان این ماجرا به لعنت مردم در نهم دی ماه 88 گرفتار آمدند.

اکنون نگرانی و تهدید مهم این است که دست اندرکاران همان فجایع بزرگ- بخوانید عوامل جنگ نیابتی دشمن- با وجود سوابق افراطی گری، ساختارشکنی و بهره مندی از حمایت های بیگانگان، به شعار اعتدال بیاویزند و از برخی حمایت های ویژه در حوزه هایی نظیر وزارت علوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و... برخوردار شوند؛ با این ژست منافقانه که در برابر منتقدان، حامی دولتند.

اینها همان طیفی هستند که عباس عبدی 19 تیر 1392 در مصاحبه با روز آنلاین درباره شان گفت «اصلاح طلبان با یک پیروزی مفت و مجانی می خواستند قلم نسیان بر گذشته بکشند».

مایکل سینگ مدیر انستیتو واشنگتن 21 تیرماه 92 تحلیل قابل تأملی نوشت. «روحانی برای آمریکا و متحدانش به خوبی شناخته شده است زیرا او نه تنها یک اصلاح طلب نیست بلکه از افراد درون نظام است و نقش مهمی در پیشبرد برنامه هسته ای، فعالیت های منطقه ای و حتی سرکوب های داخلی [فتنه گران در سال 78] داشته است».

یک هفته بعد- 29 تیر 92- روزنامه واشنگتن تایمز تحلیل مشابهی ارائه داد و در عین حال با اشاره به لزوم برخی تغییرات در حوزه های تحت نظر وزارت علوم، وزارت ارشاد، وزارت اطلاعات و وزارت کشور خاطر نشان کرد «اگر روحانی به سوی این تغییرات گام بردارد، ولو پیشرفت مربوط به مذاکرات هسته ای به کندی صورت گیرد، ثابت خواهد شد که وعده تغییر، واقعی بوده است. غرب نیز که امیدوار است شاهد تغییراتی در سیاست خارجی ایران باشد، بر اساس تغییرات و اصلاحات در سیاست داخلی ایران درباره روحانی قضاوت خواهد کرد. انتصاب اعضای کابینه نخستین نشانه در این زمینه است».

این روزنامه در ادامه می نویسد: «البته انتخابات اخیر را نمی توان آزاد و عادلانه نامید. سابقه روحانی نیز از اجرای اصلاحات مهم از سوی او خبر نمی دهد. او از خودی های رژیم است که در سرکوب اعتراضات سال 1999 [تیر 78] از مقامی بالا درشورای عالی امنیت ملی برخوردار بود... با این وجود آنچه درباره حقوق بشر می گوید و انجام می دهد، حائز اهمیت است... او می تواند از چند اقدام برای اثبات ادعای خود کمک بگیرد. همه این اقدامات نیازمند برخورداری از جرئت و شهامت است[!] نخست اینکه زندانیان بازداشتی را آزاد کند. گام بعدی آزادی مطبوعات و بازگشایی انجمن صنفی روزنامه نگاران است که منحل شده است. گام سوم، کاهش نفوذ نیروهای امنیتی در دانشگاه هاست. او باید شخصی مصمم به این موضوع را به سمت وزارت علوم منصوب کند که کمیته های انضباطی را تعطیل نماید و افراد اخراجی را به خاطر فعالیت هایشان را بازگرداند. گام دیگر، آزادسازی نهادها و سازمان های مدنی و احزابی است که مورد حمایت خاتمی در سال های 1997 تا 2005 بودند. روحانی باید محدودیت های مربوط به خانه سینما، کانون وکلا و سندیکاهای کارگری را از میان بردارد».

اکنون به وضوح می توان دید که برخی تحرکات سازمان یافته در وزارت علوم و وزارت ارشاد برای احیای پایگاه های فعالیت جریان های معاند با اصل انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در حال انجام است و از دیگر سو وزارت کشور و اطلاعات تحت فشارند تا دیدبانی و نظارت قانونی خود را تعطیل کنند.

آنچه در حوزه برخی فعالیت های رسانه ای، هنری، سینمایی، حزبی، شبه صنفی و دانشگاه ها در حال انجام است- که نمونه آن در هتاکی دو روزنامه بهار و آسمان مشاهده شد- طبیعتا موجب ایجاد بی اعتمادی و بدگمانی به دولت می شود و حاشیه ها و سیاست بازی ها را به جای خدمتگزاری مردم و پیگیری آرمان های اصلی انقلاب غالب می کند.

وقوع چنین انحرافی- چنان که در دولت اصلاحات پدید آمد و هزینه های هنگفتی به کشور و ملت تحمیل کرد- از بزرگترین آرزوهای دور از انتظار دشمن است.

سزاوار است دولت و رئیس جمهور محترم، برای مصون ماندن از این آسیب بزرگ، نگاهی نو به دو قطبی گمراه کننده موافق- مخالف (منتقد) داشته باشند.

دولت محترم، خط مقدم دفاع از نظام و انقلاب است و این خط مقدم باید از نفوذ و آسیب مصون بماند.

منبع: روزنامه کیهان- یادداشت روز سه شنبه 13 اسفند ماه 1392 با عنوان « نقشه راه جنگ نیابتی دشمن»