چه کسانی اصرار داشتند رئیس جمهور بی کفایت مصر را پرچمدار مبارزه با صهیونیسم جا بزنند؟ زمانی که رییس جمهور سال گذشته بر لزوم تفکیک بین ' اصل بیداری های منطقه ' و ' دست های مدیریت کننده این بیداری ' تاکید کرده بود، بسیاری از ظاهربینان فارغ از هرگونه دور اندیشی ، و در نگاهی که یا صفر می دید و یا 100 ؛ موضوع بیداری اسلامی و بیداری انسانی را مطرح کرده و دولت را متهم به انحراف کردند.

اگرچه ناتوانی مرسی و اخوان المسلمین مصر در ایجاد همگرایی عمومی بهانه ای شده است برای تحکیم سیطره فرماندهان سکولار ارتش بر این کشور و موجب بروز صحنه های فجیع و ناراحت کننده مانند کشتار مردم شده است، اما طغیان و تمرد بخش قابل توجهی از انقلابیون مصری علیه اسلام گرایان اخوانی، بیش از آنکه یک حرکت ضد اسلامی باشد، اعتراضی است جدی به رویکرد تکفیری اسلامگرایان مصری. چراکه وقتی مرسی به عنوان نامزد حزب اخوانی عدالت و توسعه به جای تحقق مطالبات سرکوب شده ی ملّت مصر به تحکیم خلق و خوی سلفی گری و توسعه طلبی سیاسی در سطح منطقه همت گمارد. عمده اشتباهات اخوان المسلمین و مرسی این جریان را چنین می توان بر شمرد:

1- ولع و اشتهای شدید به توسعه قدرت قبل از اصلاح ساختارهای کودتاخیز و تحکیم مردم سالاری در مصر. ارتش همواره در مصر فصل الخطاب بوده است و در چنین شرایطی همواره احتمال کودتا وجود دارد. راه درست آن بود که انقلابیون مرسی ضمن محدود سازی ارتش از طریق قانون اساسی، از بازی در زمین نظام سابق مصر خودداری می کردند.

2- انحصار طلبی ، ناتوانی از مهرورزی به همه مردم فارق از گرایشات سیاسی، عدم تعامل با دیگر گروههای انقلابی و عدم پی گیری باز گشت انقلابیون حقیقی مصر همچون شیخ محمد عمر عبدالرحمن که سال ها در آمریکا زندانی است، از دیگر اشتباهات مرسی محسوب می شود.

3- با وجود نفوذ چند ده ساله ی سکولارها در مراکز دانشگاهی و محافل روشنفکری مصر ، اسلامگرایان نه تنها توانایی همراه کردن این قشر تأثیر گذار در مصر را نداشتند بلکه با تکفیری گری بهانه حذف خود را به آنها تقدیم کردند .

4- سپردن ضمانت پایبندی به پیمان خفت بار کمپ دیوید به مقامات رژیم صهیونیستی و تأمین انرژی تقریبا رایگان برای آن رژیم متجاوز که با نامه ی دوستانه ی مرسی به شیمون پرز رئیس رسمیّت یافت از جمله خطاهای راهبردی اخوان المسلمین است.

5- مرسی به جای طراحی برنامه های اقتصادی بر اساس نیاز های بومی، اعتماد به طرح های بانک جهانی را در دستور کار قرار داد و ضمن سست کردن پایه های اعتماد ملّی عملا موجب تعمیق تبعیض های اجتماعی شد.

6- اولویت بخشیدن به بر قراری ارتباط با عربستان که مقصد اولین سفر خارجی مرسی بود و همراهی با محور "قطر-عربستان-ترکیه" را نیز باید در شمار خطاهای مرسی محسوب کرد؛ محوری که با سقوط امیر قطر و بروز نا آرامی های شدید اجتماعی و اعتراضات مردمی علیه اردوغان رو به افول است.

7- تقویت گروهک های سلفی در مصر و بازگذاشتن دست آنان در هتک حرمت مقدسات و زمینه سازی برای جنایت کشتار شیعیان در خانه شهید شیخ حسن شحاته مشروعیت مرسی را باچالش مواجه کرد.

8- مرسی در پی دشمنی با بشار اسد و حمایت از گروه های تکفیری به جای دشمنی با رژیم اشغالگر فلسطین و همچنین تنزّل جایگاه مصر به پایگاه لجستیک تروریست های سلفی عملا از اهداف انقلاب بزرگ مصر منحرف شد.

9- تقابل با جمهوری اسلامی و عدم اعتقاد به وحدت مذاهب اسلامی از دیگر اشتباهات جدی مرسی بود. سخنان تند مرسی در اجلاس جنبش عدم تعهد، هتاکی قرضاوی به شیعیان و فتاوای او علیه ایران، حزب الله، اسد و وعده بهشت او به جوانان حامی مرسی در قبال مبارزه با حکومت سوریه، اگر چه در رسانه های ما نادیده گرفته شد اما تاثیر جدی بر موقعیت داخلی مرسی داشت.

***
اکنون صدا وسیما و رسانه های حاکمیتی نباید بار دیگر اشتباه استراتژیکشان درباره منطقه و مصر را مرتکب شوند. متاسفانه همچنان در برخی از تحلیل های صدا وسیما زمزمه حمایت از مرسی شنیده می شود. برخی از شخصیت های سیاسی که هم زمان با برگزاری اجلاس نم در تهران در صدا وسیما به مرسی اهانت کردند و عکس العمل دفتر مرسی را برانگیختند، اکنون در قاب تلویزیون برکناری مرسی را تسلیت می گویند و افسوس می خورند! آیا نباید از این رفتار تعجب کرد؟

اگرچه اشتباه یا خیانت اخوانی ها، مصر را به ورطه ی خطرناکی کشانده که علاوه بر بازگشت سکولارها و عوامل رژیم گذشته، بدعت طغیان علیه رئیس جمهور قانونی را پایه گذاری کرده است، اما نباید اشتباه کرد و جوشش مردم مصر را ضد اسلام دانست . البته این تحولات واقع بینی رئیس جمهور دکتر احمدی نژاد درباره ی تحولات منطقه و همچنین نفرت عمومی ملت ها نسبت به اسلامگرایی موجود در کشورهای اسلامی را نمایان کرد. این در حالی بود که عده ای از تحلیل گران سیاسی مخالف رئیس جمهور همچنان در فضایی تخیلی آرزوهایشان درباره بیداری اسلامی را به جای واقعیات عینی ترویج می دهند. فراموش نکرده ایم که رئیس جمهور را با چه تهمت هایی روبرو کردند آنگاه که حاضر نشد بر اساس توهم و آرزو منافع ملی را به ورطه نابودی بکشاند. چه کسانی مرسی را فرزند انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) نامیدند؟ چه کسانی اصرار داشتند رئیس جمهور بی کفایت مصر را پرچمدار مبارزه با صهیونیسم جا بزنند؟ زمانی که رییس جمهور سال گذشته بر لزوم تفکیک بین " اصل بیداری های منطقه " و " دست های مدیریت کننده این بیداری " تاکید کرده بود، بسیاری از ظاهربینان فارغ از هرگونه دور اندیشی و در نگاهی که یا صفر می دید و یا 100 ؛ دو قطبی "بیداری اسلامی - بیداری انسانی" را مطرح و دولت را متهم به انحراف کردند. در نگاه این افراد، این انگاره ذهنی که " بیداری شکل گرفته در دنیا (حتی در اروپا) ، بیداری اسلامی است" و "به هیچ وجه هم امکان مصادره و انحراف این انقلاب ها وجود ندارد" یک اعتقاد مسلم و غیرقابل خدشه بود و کوچکترین نقد به این انگاره ذهنی ، به معنای جاسوس و یا مامور سیا و موساد بودن تلقی می شد.

اکنون کافی است تا نگاهی به اظهارات رئیس جمهور در ضیافت افطاری سال گذشته با دانشجویان بیاندازیم تا بار دیگر تفاوت احمدی نژاد تیزهوش با مقدس نمایان بی خاصیت نمایان شود:

«در باب سیاست خارجی، اتفاقاتی که افتاد، صحنه چیست؟ هنر شما این است که چند گام جلوتر را ببینید و الا تحلیل حوادث واقع شده که کار سختی نیست. خیلی‌ها هنر تحلیلشان در اتفاقات گذشته خوب است اما اگر بپرسی خب بعد چی؟ تو که گذشته را خوب می فهمی ادامه اش چه می شود؟ چیزی ندارند.
اینکه ملت‌ها و ملت‌های مسلمان در شرایط کنونی بدنبال عدالت و پاکی و آزادی و عزت هستند، در آن شکی نیست و این منحصر به ملت‌های مسلمان هم نیست. همه می‌دانستیم، تمام آن کسانی که مسائل منطقه و دنیا را رصد می‌کردند، آگاهی داشتند که جنبش‌ها، خیزش‌ها و حرکت‌هایی در آستانه وقوع است. این یک چیز ظاهری است. مهم هم این نیست که مردم می‌خواهند انقلاب کنند یا تغییرات ایجاد کنند. مهم این است که مدیریت تغییرات دست کیست.
در همین انقلاب خودمان اگر مدیریت الهی امام نبود، انقلاب ملت ایران به دست لیبرال‌ها و منافقین و مارکسیست‌ها له می‌شد. امام بود که کشاند، آورد و رساند به هدف. باید بین اصل تحولات و مدیریت تحولات تفکیک کرد. مهم این است که ببینیم کی دارد مدیریت می کند؟ باید تفکیک کنیم بین مدیریت تحولات با اصل تحولات و الا زمین می خوریم، دچار تناقض می شویم، نمی توانیم جواب بدهیم. به ما می‌گویند چرا این تحولات را در فلان کشور صددرصد تأیید کردید، در فلان کشور تأیید نمی کنید؟ نمی توانیم مواضعمان را توجیه کنیم. اما اگر تفکیک کردیم مدیریت را با اصل حرکت و خواسته های واقعی مردم، اولاً ما می‌توانیم خواسته ها را مدیریت کنیم ، ثانیاً دچار تناقض در مواضع نمی‌شویم.»

 

حجت الاسلام مسعود شفیعی کیا