با توجه به اینکه عمده‌ترین شعارهای انتخاباتی حسن روحانی در حوزه‌ی سیاست خارجی و دیپلماسی متمرکز بود، انتظار می‌رفت دولت وی بعد از استقرار، یک دیپلماسی کارآمد، مؤثر وموقفی به کار بگیرد. در ابتدای امر هم آغاز گفت‌وگوهای ایران و 1+5 و توافقنامه‌ی ژنو بعد از یک وقفه‌ی طولانی، ظاهراً این موفقیت را به نمایش می‌گذاشت، اما..

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما» به نقل از برهان/ فاطمه امیری رز؛ با توجه به اینکه عمده‌ترین شعارهای انتخاباتی حسن روحانی در حوزه‌ی سیاست خارجی و دیپلماسی متمرکز بود، انتظار می‌رفت دولت وی بعد از استقرار، یک دیپلماسی کارآمد، مؤثر وموقفی به کار گیرد.
در ابتدای امر، تحولاتی که رخ داد، از جمله آغاز گفت‌وگوهای ایران و 1+5 و توافقنامه‌ی ژنو که با تبلیغات گسترده‌ای هم همراه بود، ظاهراً این موفقیت را به نمایش می‌گذاشت. البته توافقنامه‌ی ژنو که دولت آن را مهم‌ترین دستاورد خود تا مقطع کنونی می‌داند، با انتقادهای جدی مواجه هست، ولی در عمل، نوع مواجهه‌ی دولت با منتقدان، که آن‌ها را بی‌سواد نامید، از یک‌سو و رویکرد رسانه‌ ملی که نقد توافقنامه‌ ژنو را در شرایط کنونی به مصلحت نمی‌داند، از سوی دیگر، موجب شده است صدای منتقدان توافقنامه‌ی یادشده شنیده نشود.
موضوع این یادداشت پرونده هسته‌ای، مذاکرات مربوط و انتقادهای وارد بر رویکرد دولت یازدهم در این زمینه نیست. صرف‌نظر از این موضوع، طی هفته‌های گذشته شاهد تحولات دیگری در حوزه‌ی دیپلماسی بودیم که سرجمع آن‌ها نتیجه‌ی قابل‌تأملی به دست می‌دهد:
1. اولین رویداد مربوط به صدور قطعنامه‌ی ضدایرانی پارلمان اروپا بود. یکی از نکات قابل توجه در این قطعنامه، مربوط به انتخابات ریاست‌جمهوری ایران بوده که براساس آن، ادعا شده است که انتخابات ریاست‌جمهوری ایران در خردادماه سال گذشته، براساس استاندارهای دموکراتیک مدنظر اتحادیه‌ی اروپا برگزار نشده است.
همچنین در این قطعنامه آمده است در کنار توافق هسته‌ای، موضوعات متنوعی شامل حقوق بشر و امنیت منطقه باید بین ایران و اتحادیه‌ی اروپا مورد گفت‌وگو قرار گیرند. از دیگر موضوعات مطرح‌شده علیه جمهوری اسلامی ایران، موضوع حقوق بشر است که در این قطعنامه ادعا شده است وضعیت حقوق بشر در ایران هنوز تحت نقض سیستماتیک مداوم حقوق اساسی است.
نکته‌ی قابل توجه این است که این قطعنامه علی‌رغم چند ماه تلاش دولت برای جلب اعتماد اروپاییان و آمریکایی‌ها صادر شده و انتخاباتی را غیردموکراتیک نامیده است که خروجی آن دولت روحانی بود.
2. دومین اتفاق، آزادی مرزبانان ایرانی از دست گروهک تروریستی جیش‌العدل بعد از چند ماه انتظار بود. گفتنی است پنج نفر از مرزبانان ایرانی در منطقه‌ی مرزی ایران و پاکستان توسط گروهک تروریستی جیش العدل ربوده شده و به داخل خاک پاکستان منتقل شده‌ بودند که تلاش‌های دولت برای آزادی آن‌ها به نتیجه‌ای نرسید. سرانجام با وساطت یکی از علمای اهل سنت، یعنی امام جمعه‌ی اهل سنت زاهدان، مولوی عبدالحمید، این مرزبانان آزاد شدند و نه با دیپلماسی دولت تدبیر و امید!
سؤال مهم این است که اگر دولت قبلی افراطی نام گرفته بود و سیاست خارجی‌اش چالش‌زا و هزینه‌ساز نامیده می‌شد، چرا سیاست خارجی دولت معتدل و میانه‌رو یازدهم در این ماجرا نتوانست مؤثر باشد و چرا دستگاه دیپلماسی آن به اندازه‌ی یک روحانی اهل سنت نفوذ و ظرفیت منطقه‌ای نداشت؟
3. رویداد سوم اقدام آمریکا در عدم صدور ویزا به سفیر و نماینده‌ی جدید ایران در سازمان ملل، حمید ابوطالبی بود. براساس اعلام آمریکایی‌ها، دلیل این اقدام حضور ابوطالبی در میان تسخیرکنندگان لانه‌ی جاسوسی در 13 آبان سال 1358 عنوان شده است. این رویداد از دو منظر قابل تأمل است:
نکته‌ی اول مربوط به آمریکاست که اولاً براساس قوانین بین‌المللی، دولت آمریکا موظف است به نمایندگان کشورها و همچنین شخصیت‌هایی که نیاز به حضور در برنامه‌های سازمان ملل دارند روادید صادر کند و ثانیاً این اقدام برخلاف ادعای آمریکا طی یک سال گذشته، مبنی بر تعامل و نزدیکی با ایران است.
از منظر دیگر، بحث مربوط به دستگاه دیپلماسی ایران می‌شود که اولاً چرا دولت تدبیر و امید که دولت قبلی را به جنجال‌آفرینی و حاشیه‌سازی متهم می‌کرد، دقت لازم را در انتخاب افراد به کار نبرده است و همه‌ی جوانب را نسنجیده است. دوم اینکه اگر به هر دلیلی این اتفاق رخ داده است، چرا وجهه‌ی بین‌المللی دولت امید و ظرفیت و ظرافت وزیر خارجه‌اش، آقای ظریف، نمی‌تواند برای حل ماجرا کاری مؤثر صورت دهد؟
نتیجه
برآیند این رویدادها، به همراه تحولاتی که در بحث پرونده‌ی هسته‌ای ایران رخ داده است و عملاً تاکنون مذاکرات پرسروصدای ژنو به نتیجه‌ی مشخصی نرسیده است، علامت سؤال بزرگی را در برابر دیپلماسی دولت یازدهم قرار می‌دهد. این علامت سؤال در حالی است که عرصه‌ی دیپلماسی تنها حوزه‌ای است که در مورد موفقیت آن، دولت و حامیان حزبی و جریانی‌اش بسیار سخن می‌گویند و ضعف‌ها و کاستی‌های دیگر حوزه‌ها، مانند اقتصاد و فرهنگ را با لعاب دیپلماسی و سیاست خارجی می‌پوشانند.