برخلاف تعالیم دینی و خاصه اسلام که میخواهد از درون یک تفکر و زیست جهان دینی و اسلامی، به کنشی متناسب با آن تفکر دست یابد، در اسلام گرایی نخست یک کنش سیاسی مورد توجه است و همه چیز معطوف بدان کنش سیاسی است، ازجمله تعالیم و تفکر دینی.

دکتر اکبر جباری، پژوهشگر ایرانی حوزه فلسفه، ادبیات و علوم سیاسی‌ و دانش‌آموخته دانشگاه میسور هند است. این استاد فلسفه داماد مرحوم علامه دوانی است و با تالیفاتی چون "اقبال در آیینه اشعارش "، "پرسش از وجود"، "فلسفه، تکثیر، جنسیت"، "تأملاتی در مبادی علوم قدیمه"، "مبانی درمان وجودی هایدگر" و ... شناخته می شود. دکتر جباری یادداشتی را در پاسخ به شبهه پایان اسلام گرایی در اختیار شبکه ایران قرار داده است که متن آن در ادامه آمده است:

پیش از هرچیزی می بایست بین "اسلام گرایی" یا همان Islamism و "اسلام" به مثابه یک دین، تفاوت بنهیم و بدانیم این مساله صرفا شامل اسلام گرایی نیست، بلکه شامل همه ایسم ها میشود و دوران همه ایسم ها به پایان رسیده است. اما دوران دین و ادیان نه تنها به پایان نرسیده بل ما در عصر آغاز احیاء ارزشهای دینی هستیم.

وقتی میگوییم اسلام گرایی، به واقع برخی آن را با تبلیغ دین یکی می انگارند و تصورشان این است که اسلام گرایی یعنی دعوت دیگران به دین اسلام است! حال آنکه اساساً اسلام گرایی چیزی غیر از دعوت به یک دین است.

دعوت به دین و ارزشهای دینی امر بسیار معمول و متداولی است که نه تنها در اسلام بل همه متدینان یک دین بدان تمایل دارند. در هر دینی گروهی بطور رسمی(مانند روحانیون در اسلام، کشیش در مسیحیت و...) و یا بطور غیر رسمی درصدد جذب دیگران به دین خود هستند و میکوشند تعالیم دینی خود را به گوش دیگران برساند.

همینجا در هند، دوستانی دارم از آیین یهوه که دائما به دنبال تبلیغ دین و آیین خود هستند. این چیز جدیدی نیست و امر متداولی است.
اما اسلام گرایی مانند کثیری از مکاتب و "ایسم" های قرن بیستمی، مبتنی بر یک نگاه ایدئولوژیک است که آگاهی محصور و معطوف به کنش سیاسی است.

این تعریف از اسلام گرایی دقیقاً تعریفی از خود "ایدئولوژی" است. "ژان بشلر" در کتاب "ایدئولوژی چیست؟" این تعریف دقیق را از ایدئولوژی اراده میدهد و به رغم دربرگیری تعاریف مارکسیستی از ایدئولوژی، تعاریف غیر مارکسیستی را نیز دربرمیگیرد و به مثابه تعریفی مقبول نزد اهل علم پذیرفته شده است.

اسلام گرایی بدین معنا فرایند یک کنش سیاسی است که همه چیز معطوف بدان است.

برخلاف تعالیم دینی و خاصه اسلام که میخواهد از درون یک تفکر و زیست جهان دینی و اسلامی، به کنشی متناسب با آن تفکر دست یابد، در اسلام گرایی نخست یک کنش سیاسی مورد توجه است و همه چیز معطوف بدان کنش سیاسی است، ازجمله تعالیم و تفکر دینی.

یکی دیگر از ویژگی های "اسلامی گرایی"، تخاصم ذاتی آن با هر اندیشه و تفکر نامتجانس است. در اسلام گرایی، اصل براین است که هرکسی غیر از "من" باطل است و هر طریقی غیر از طریق "من"، خطاستً از این جهت اسلام گرایی به شدیدترین شکل ممکن "سوبژکتیو" است و با "اومانیسم" قرابت دارد.

اسلام گرایی، در دل تخاصم ذاتی خود با "دیگری"، همواره سودای حذف دیگری را دارد، درحالیکه تفکر دین بطور عام و دین اسلام بطور خاص، نه درصدد حذف دیگری بل درصدد گفتگو با دیگری بر اساس وجوه مشترک است. قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَىٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ ۚ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آل عمران/64)
(بگو : اى اهل کتاب ! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است [و همه کتابهاى آسمانى و پیامبران آن را ابلاغ کردند] و آن اینکه جز خداى یگانه را نپرستیم ، و چیزى را شریک او قرار ندهیم ، و بعضى از ما بعضى را اربابانى به جاى خدا نگیرد . پس اگر [از دعوتت به این حقایق] روى گرداندند [تو و پیروانت] بگویید : گواه باشید که ما [در برابر خدا و فرمانها و احکام او] تسلیم هستیم .)

اما اسلام گرایی با تاکید بر افتراق بین ادیان و نحل و ملل مختلف، راه را برای خشونت و تخاصم میگشاید.

از همین رو دوران اسلام گرایی به مثابه یک ایدئولوژی به پایان رسیده و عصر ایمان مبتنی بر گفتگو آغاز شده است. گفتگویی توأم با خضوع و خشوع. گفتگویی که در آن نه به دنبال تحمیل عقیده خویش بر دیگری، بل به دنبال کشف افقهای ناشناخته در ساحت دیگری است.