خطبه‏ى اول‏

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

و الحمدللَّه ربّ العالمين نحمده و نستعينه و نتوكّل عليه و نستغفره و نصلّى و نسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى العالمين و السّلام على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.

 

قال الحكيم فى كتابه: «هو الّذى انزل السّكينة فى قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و كان اللَّه عليما حكيما»(1)

 

همه‏ى برادران و خواهران عزيز را توصيه ميكنم و دعوت ميكنم به رعايت تقواى الهى و توجه به خداى متعال و دل دادن به رحمت و تفضل الهى در همه حال. اگر ما تقواى خدا را پيشه كنيم، اگر در همه حال دل را به خدا متوجه كنيم، حضور خود در مقابل ذات مقدس پروردگار را از ياد نبريم - كه معناى حقيقى تقوا همين است - يقيناً بركات الهى، رحمت الهى، كمك الهى شامل حال ما خواهد شد. در نماز جمعه‏ى هر هفته دلهاى نمازگزار و متوجه به خداوند متعال بايد اين حقيقت را، اين معناى شگفت‏انگيز را با خود مرور كند؛ تقوا را به خود تلقين كند.

 

اين روزها از يك طرف به ايام ولادت باسعادت صديقه‏ى كبرا فاطمه‏ى زهرا (سلام اللَّه عليها) متصل و مربوط است، و از يك طرف به ايام مغتنم و ذى قيمت ماه رجب؛ وقت ذكر است، وقت دعاست، وقت توجه است. اين آيه‏اى كه من تلاوت كردم، به مؤمنان بشارت ميدهد و نزول سكينه‏ى الهى را يادآورى ميكند. سكينه يعنى آرامش در مقابل تلاطمهاى گوناگون روحى و اجتماعى. اين آيه مربوط به حديبيه است. در ماجراى حركت پيامبر اكرم از مدينه به سمت مكه با چند صد نفر از ياران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثى پيش آمد كه از چند جهت موجب طوفانى شدن دلهاى مؤمنان بود. از يك طرف، دشمنان با نيروى مجهزى آنها را محاصره كرده بودند؛ اينها از مدينه دور بودند - حديبيه نزديك مكه است - نيروهاى دشمن متكى به عقبه‏ى مكه بودند، نيرو داشتند، سلاح داشتند، جمعيت زياد داشتند؛ اين يك طرف قضيه بود كه موجب اضطراب ميشد، موجب تشويش براى بسيارى از مؤمنين ميشد؛ از طرف ديگر، پيغمبر اكرم بر طبق آن سياست عظيم مكتوم الهى - كه بعد براى همه آشكار شد - در مقابل كفارى كه آمده بودند در مقابل او، در مواردى كوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحيم» را، «بسم اللَّه»، را از اين نوشته حذف كنيد، پيغمبر قبول كرد؛ و چند مسئله از اين قبيل پبش آمد. اين هم دلهائى را مشوش كرد، مضطرب كرد، به ترديد انداخت.

 

در يك چنين مواردى كه اين اضطرابهاى گوناگون - چه به لحاظ مسائل شخصى، چه به لحاظ مسائل اجتماعى - براى مؤمنينِ به اسلام پيش مى‏آيد، اينجا بايد منتظر سكينه‏ى الهى بود؛ آنوقت ميفرمايد: «هو الّذى انزل السّكينة فى قلوب المؤمنين»؛ خدا دلها را قرص كرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهاى روحى برحذر و بركنار داشت و مسلمانها از لحاظ روانى، به خاطر اين آرامشى كه خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتيجه‏ى اين سكينه‏ى الهى و آرامش روحى اين ميشود كه: «ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم»؛ آنوقت بذر ايمان در دل آنها عميقتر ميرويد، نور ايمان دل آنها را بيشتر روشن ميكند؛ ايمان آنها عميقتر ميشود. اين است كه براى يك مجموعه‏ى مسلمان، مجموعه‏ى مؤمن مهم است كه به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند كه خدا كمك‏كار اوست، بداند كه خدا پشت سر رهپويان راه حق است. وقتى دلها قرص شد، گامها هم محكم ميشود؛ وقتى گامها استوار شد، راه به‏آسانى طى ميشود، به هدف نزديك ميشود.

 

هميشه دشمنان اسلام خواسته‏اند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب كنند. در طول تاريخ اسلام موارد زيادى پيش آمده است، قبل از اسلام هم در مورد حركتهاى عظيم جهادى پيامبران قبل از نبى مكرم، مؤمنينى كه توانستند ايمان خودشان را استوار نگه دارند، آرامش روحى پيدا كردند. اين آرامش روحى حركات آنها را در اختيار جهت ايمانى قرار داد؛ مشوش نشدند، مضطرب نشدند، راه را گم نكردند؛ چون در حال تشويش و اضطراب، پيدا كردن راه درست دشوار ميشود. انسانى كه از آرامش روحى برخوردار است، درست فكر ميكند، درست تصميم ميگيرد، درست حركت ميكند. اينها نشانه‏هاى رحمت الهى است.

 

امروز جامعه‏ى انقلابى ما، مردم مؤمن ما، نياز به اين دارند كه اين آرامش را، اين سكينه را، اين طمأنينه و وقار را در خودشان هرچه بيشتر به وجود بياورند. «الا بذكر اللَّه تطمئن القلوب».(2) ياد خداست كه دلها را در ماجراهاى طوفانى دنيا و زندگى حفظ ميكند. ياد خدا را مغتنم بشماريد. ايام ماه رجب - همانطور كه گفتيم - نزديك است. دعاهاى ماه رجب يك دريائى از معرفت است. در دعا فقط اين نيست كه انسان دل را به خدا نزديك ميكند؛ اين هست، فراگيرى هم هست. در دعا هم تعليم است، هم تزكيه هست. دعا هم ذهن را - اين دعاهاى مأثور از ائمه (عليهم‏السّلام) - روشن ميكند، حقايقى را، معارفى را به ما مى‏آموزد كه در زندگى به آنها نياز داريم، و هم دل را متوجه به خدا ميكند. ذكر الهى را خيلى بايد مغتنم بشمريد. همين نماز جمعه‏ى شما مصداق ذكر الهى است. «فاسعوا الى ذكر اللَّه».(3) در اينجا آنچه بر دل شما، بر زبان شما، بر حركات شما بايد غالب باشد، ياد خداست. دل به ياد خدا، زبان متذكر به نام مقدس پروردگار، حركات دست و پا و جسم هم حركاتى در جهت ياد پروردگار و اطاعت اوامر الهى. اين چيزى كه مورد نياز يكايك ماست، همين است.

 

من به شما عرض بكنم از اول انقلاب تا امروز - كه سى سال ميگذرد - در حوادث گوناگون، حوادثى كه بعضى از آنها ميتوانست يك ملت را، يك نظام را از جا بكند، ميتوانست يك كشور را دچار درياى طوفانى‏اى بكند كه ندانند چه ميكنند و چه بايد بكنند - همين طور كه مى‏بينيم در بعضى از كشورهاى همسايه‏ى‏مان - براى اين كشور پيش آمد، اما اين كشتى استوار كه متكى به ايمانهاى شما، به اراده‏ى شما، به دل نورانى شما به ذكر خدا متكى بود، در اين طوفانهاى گوناگون اندك‏اضطرابى پيدا نكرد. اين نشانه‏ى رحمت الهى است؛ اين نشانه‏ى تفضلات خداوند به شما ملت عزيز است.

 

مشمول تفضلات الهى شدن يك مسئله است، حفظ تفضلات و رحمت الهى يك مسئله‏ى ديگر است. مبادا به خودمان مغرور بشويم؛ مبادا وقتى دست كمك پروردگار را كه مى‏بينيم، بگوئيم: «ما كه مورد توجه پروردگار هستيم» و از وظائفمان غفلت كنيم؛ مبادا ياد خدا از دلها برود. بخصوص به شما جوانهاى عزيز در سراسر كشور و هر جا كه هستيد عرض ميكنم: جوانها! اين دلهاى پاك را، اين دلهاى نورانى را، اين دلهاى نرم را مغتنم بشمريد؛ آنها را با ياد پروردگار سيراب كنيد؛ آنها را از ذكر خدا لبريز كنيد، كه خداى متعال توجهاتش را و رحمتش را بر اين ملت مستدام خواهد كرد. و شما بدانيد - من امروز عرض ميكنم - آنجورى كه من دارم مى‏بينم اين ملت را و آنجورى كه مطلعم از تاريخ گذشتگان خودمان در اين كشور و در ديگر كشورها، من مطمئنم و يقين دارم اين ملت به توفيق الهى، به حول و قوه‏ى الهى، به تمام اهداف بلند خود دست خواهد يافت.

 

اين فضاى معنوىِ جامعه را قدر بدانيد، مبادا هيجانهاى سياسى ما را از خدا غافل كند؛ مبادا بگومگوهاى گوناگونى كه در يك كشور پيش مى‏آيد - كه در ميان يك ملت آزاد يك امر طبيعى است - ما را غافل كند، ندانيم به كجا ميخواهيم برويم، ندانيم چه جور ميخواهيم برويم. اين انقلاب از اول بر پايه‏ى ايمانهاى پاك و صادق استوار شد و ادامه‏ى اين راه هم بر همين پايه‏ى استوار قرار خواهد داشت.

 

با وجود اين همه عوامل انحراف، بحمداللَّه ملت ما مؤمنند، خدادوستند، دين‏شناسند، به معنويت علاقه‏مندند. امروز جوانها در دنيائى كه ماديگرى بر آن حاكم است، غرق در حيرت و آشفتگى‏اند؛ دورى از معنويت آنها را دچار آشگفتى كرده است؛ نميدانند چه بكنند؛ متفكرانشان هم مانده‏اند؛ و بعضى از آنها فهميده‏اند كه راه اصلاح كارهايشان مراجعه به معنويت است. ولى چه جور ميتوانند معنويت از دست‏رفته را، معنويتى را كه دو قرن است در كشورهاى غربى دائماً با وسائل گوناگون كوبيده شده است، ميخواهند برگردانند؛ كار آسانى نيست. اما ملت ما اينجور نيست. ملت ما در اين مجراى عظيم معنويت حركت كرد، با معنويت توانست يك انقلابِ با اين عظمت را به پيروزى برساند، با معنويت توانست در اين دنياى مادى يك نظام اسلامى را كه متكى به معنويت است، برافرازد، پايه‏هاى آن را محكم كند و آن را در مقابل تهاجمها و طوفانهاى گوناگون حفظ كند. ملت ما يك جنگ هشت ساله‏ى تحميلى را با تكيه‏ى به همين معنويت توانست با سرافرازى و پيروزى طى كند. امروز هم جوانهاى ما اكثراً جوانهاى مؤمن و معنوى هستند. حتّى آن كسانى كه بظاهر گرايش معنوى در سيماى آنها نيست، انسان در مواقع حساس مى‏بيند دلهايشان متوجه خداست. بارها من عرض كرده‏ام كه در اين شبهاى قدر، در اين روزهاى اعتكاف، در اين مراسم نماز عيد فطر، چه افرادى، چه اشخاصى كه انسان گمان نميكند، دلهايشان را متوجه خدا ميكنند.

 

پروردگارا ! تو را به قرآن سوگند ميدهيم، تو را به ائمه‏ى هدى‏ (عليهم‏السّلام) و نبى مكرم سوگند ميدهيم دلهاى ما را از معنويت بيش از پيش انباشته بفرما. پروردگارا ! دست ما را از قرآن و از اهل بيت كوتاه مكن. پروردگارا ! تقوا و ايمان و سكينه‏ى الهى را بر دلهاى اين ملت بزرگ نازل كن. پروردگارا ! اين ملت مقتدر و مظلوم را در مقابل دشمنانش به پيروزى برسان. پروردگارا ! دلهاى ما را متوجه به خود نگه دار. پروردگارا ! آنچه ميگوئيم، آنچه ميكنيم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ و از ما قبول بفرما. پروردگارا ! سلام ما را به پيشگاه ولى‏ات و حجتت و عبد صالحت حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) برسان؛ دعاى آن بزرگوار را در حق ما مستجاب بفرما.

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

و العصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذين امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(4)

 

خطبه‏ى دوم‏

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

والحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما علىّ اميرالمؤمنين و حبيبته فاطمة الزّهراء و الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و علىّ‏بن‏الحسين و محمّدبن‏علىّ و جعفربن‏محمّد و موسى‏بن‏جعفر و علىّ‏بن‏موسى و محمّدبن‏علىّ و علىّ‏بن‏محمّد و الحسن‏بن‏علىّ و الخلف القائم المهدىّ صلواتك عليهم اجمعين و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.

 

اوصيكم عباد اللَّه بتقوى اللَّه.

 

در اين خطبه هم من همه‏ى برادران و خواهران عزيزى را كه در نماز شركت دارند، دعوت ميكنم به تقوا، به پرهيزگارى.

 

مسئله‏اى كه در اين خطبه مطرح ميكنم، مسئله‏ى انتخابات است كه فعلاً مسئله‏ى روز در كشور ماست. سه مطلب را خطاب به سه دسته عرض خواهم كرد. يك مطلب خطاب به عموم ملت عزيزمان در هر نقطه‏اى از كشور كه هستند، ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب را خطاب به نخبگان سياسى، نامزدهاى رياست جمهورى، فعالان و دست‏اندركاران قضاياى انتخابات ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب هم خطاب به سران استكبار، بعضى از دولتهاى غربى و سردمداران رسانه‏هائى كه آنها اداره ميكنند، خواهم گفت.

 

درباره‏ى مطلب اول كه خطاب به شما مردم عزيز است، حرف من عبارت است از يك دنيا تجليل و تعظيم و تشكر. بنده دوست ندارم در سخنرانى‏ها و خطابه‏ها نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم يا تملق آنها را بگويم؛ اما در اين قضيه‏ى انتخابات، خطاب به شما مردم عزيز عرض ميكنم كه هر چه با مبالغه صحبت بكنم، زياد نيست؛ حتّى اگر بوى تملق هم بدهد، ايرادى ندارد. كار بزرگى كرديد. انتخابات 22 خرداد يك نمايش عظيمى بود از احساس مسئوليت ملت ما براى سرنوشت كشور؛ نمايش عظيمى بود از روح مشاركت‏جوى مردم در اداره‏ى كشورشان؛ نمايش عظيمى بود از دلبستگى مردم به نظامشان. حقيقتاً مشابه اين حركتى كه در كشور انجام گرفت، من امروز در دنيا و در اين دموكراسى‏هاى گوناگون - چه دموكراسى‏هاى ظاهرى و دروغين و چه دموكراسى‏هائى كه واقعاً به آراء مردم مراجعه ميكنند - نظيرش را سراغ ندارم. در جمهورى اسلامى هم جز در همه‏پرسى سال 58 - فروردين 58 - هيچ نظيرى ديگر براى اين انتخاباتى كه در جمعه‏ى گذشته شما انجام داديد، وجود ندارد؛ مشاركت حدود 85 درصد؛ چهل ميليون تقريباً جمعيت. انسان دست مبارك ولى‏عصر را پشت سر حوادثى با اين عظمت مى‏بيند. اين نشانه‏ى توجه خداست. لازم ميدانم از اعماق دل نسبت به شما مردم عزيز در سراسر كشور ابراز ادب و ابراز تواضع كنم كه واقعاً جا دارد.

 

نسل جوان ما بخصوص نشان داد كه همان شور سياسى، همان شعور سياسى، همان تعهد سياسى را كه ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتيم، دارد؛ با اين تفاوت كه در دوران انقلاب، كوره‏ى داغ انقلاب دلها را به هيجان مى‏آورد، بعد هم در دوره‏ى جنگ به نحو ديگرى؛ اما امروز اينها هم نيست، در عين حال اين تعهد، اين احساس مسئوليت، اين شور و شعور در نسل كنونى ما وجود دارد؛ اينها چيز كمى نيست. البته بين مردم اختلاف سليقه هست، اختلاف رأى هست؛ عده‏اى كسى را قبول دارند، حرفى را قبول دارند؛ عده‏ى ديگرى كس ديگرى را قبول دارند، حرف ديگرى را قبول دارند؛ اينها هست، طبيعى هم هست، ليكن يك تعهد جمعى را انسان در بين همه‏ى اين آحاد، با اختلاف آراءشان، احساس ميكند؛ يك تعهد جمعى براى حفظ كشورشان، براى حفظ نظامشان. همه وارد شدند؛ در شهرها، در روستاها، در شهرهاى بزرگ، در شهرهاى كوچك، اقوام گوناگون، مذاهب مختلف، مردها، زنها، پير، جوان، همه وارد اين ميدان شدند؛ همه در اين حركت عظيم شركت كردند.

 

اين انتخابات، عزيزان من! براى دشمنان شما يك زلزله‏ى سياسى بود؛ براى دوستان شما در اكناف عالم يك جشن واقعى بود؛ يك جشن تاريخى بود. در سى سالگى انقلاب اين جور مردم بيايند نسبت به اين نظام و اين انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفادارى كنند! اين يك جنبش عمومى و مردمى بود براى تجديد پيمان با امام و با شهدا؛ و براى نظام جمهورى اسلامى يك نَفَس تازه كردن، يك حركت از نو، يك فرصت بزرگ. اين انتخابات، مردمسالارى دينى را به رخ همه‏ى مردم عالم كشيد. همه‏ى كسانى كه بدخواه نظام جمهورى اسلامى هستند، ديدند مردمسالارى دينى يعنى چه. اين يك راه سوم است. در مقابل ديكتاتورى‏ها و نظامهاى مستبد از يك طرف، و دموكراسى‏هاى دور از معنويت و دين از يك طرف ديگر، اين مردمسالارى دينى است؛ اين است كه دلهاى مردم را مجذوب ميكند و آنها را به وسط صحنه ميكشاند. اين، امتحان خودش را داد. اين يك نكته درباره‏ى اين انتخابات.

 

نكته‏ى دوم در باب اين انتخابات اين است كه انتخابات 22 خرداد نشان داد كه مردم، با اعتماد و با اميد و با شادابى ملى در اين كشور زندگى ميكنند. اين جواب خيلى از حرفهائى است كه دشمنان شما در تبليغات مغرضانه‏ى خودشان بر زبان مى‏آورند. اگر مردم در كشور به آينده اميدوار نباشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر احساس آزادى نكنند، به انتخابات روى خوش نشان نميدهند. اعتماد به نظام جمهورى اسلامى در اين انتخابات آشكار شد. و من بعد عرض خواهم كرد كه دشمنان همين اعتماد مردم را هدف گرفته‏اند؛ دشمنان ملت ايران ميخواهند همين اعتماد را در هم بشكنند. اين اعتماد بزرگترين سرمايه‏ى جمهورى اسلامى است، ميخواهند اين را از جمهورى اسلامى بگيرند؛ ميخواهند ايجاد شك كنند، ايجاد ترديد كنند درباره‏ى اين انتخابات و اين اعتمادى را كه مردم كردند، تا اين اعتماد را متزلزل كنند.

 

دشمنان ملت ايران ميدانند كه وقتى اعتماد وجود نداشت، مشاركت ضعيف خواهد شد؛ وقتى مشاركت و حضور در صحنه ضعيف شد، مشروعيت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها اين را ميخواهند؛ هدف دشمن اين است. ميخواهند اعتماد را بگيرند تا مشاركت را بگيرند، تا مشروعيت را از جمهورى اسلامى بگيرند. اين، ضررش بمراتب از آتش زدن بانك و سوزاندن اتوبوس بيشتر است. اين، آن چيزى است كه با هيچ خسارت ديگرى قابل مقايسه نيست. مردم بيايند در يك چنين حركت عظيمى اينجور مشتاقانه حضور پيدا كنند، بعد به مردم گفته بشود كه شما اشتباه كرديد به نظام اعتماد كرديد؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن اين را ميخواهد.

 

اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هى دارند دائماً به گوشها ميخوانند، تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. ميخواستند زمينه را آماده كنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفى را كه دشمن ميخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئيد. نظام جمهورى اسلامى مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد آسان به دست نيامده، سى سال است كه نظام جمهورى اسلامى با مسئولانش، با عملكردش، با تلاشهاى فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن ميخواهد اين اعتماد را بگيرد، مردم را دچار تزلزل كند. اين هم يك نكته.

 

نكته‏ى سوم، مسئله‏ى رقابتها بود. اين رقابتها كاملاً رقابتهاى آزاد، جدى و شفاف بين نامزدهاى مختلف بود؛ همه ديدند. به قدرى اين رقابتها و اين گفتگوها و اين مناظره‏ها شفاف و صريح بود، كه عده‏اى به آن معترض شدند - حالا عرض خواهم كرد - حق هم تا حدودى با آنهاست. التهاباتى هم به وجود آورد كه الان هم هنوز آثارش را داريم مشاهده ميكنيم. من به شما عرض بكنم، فرض ما اين بود و هست كه اين رقابتى كه وجود دارد بين چهار نامزد انتخابات، اين رقابت ميان افراد و جريانهاى متعلق به نظام اسلامى است. اينى كه دشمنان سعى ميكنند در رسانه‏هاى گوناگون - كه غالباً هم اين رسانه‏ها مال اين صهيونيستهاى خبيث و رذل است - اينجور وانمود كنند كه دعوا بين طرفداران نظام و مخالفان نظام است، نخير، اين جورى نبود؛ آنها غلط ميكنند اين حرف را ميزنند؛ اين واقعيت ندارد.

 

اين چهار نفرى كه وارد عرصه‏ى اين انتخابات جدى شدند، همه‏شان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند. يكى از اينها رئيس جمهور كشور ماست؛ رئيس جمهور خدوم، پركار، زحمتكش، مورد اعتماد. يكى از آنها نخست‏وزيرِ هشت سال در دوران رياست جمهورى خود بنده است. يكى از آنها فرمانده‏ى سپاه در سالهاى متمادى و يكى از فرماندهان اصلى دوران دفاع مقدس بوده است. يكى از آنها دو دوره رئيس قوه‏ى مقننه‏ى كشور بوده است؛ رئيس مجلس شوراى اسلامى بوده است. اينها عناصر نظامند؛ اينها همه‏شان متعلق به نظامند. البته اختلاف‏نظر دارند، اختلاف برنامه دارند، در جهتگيرى‏هاى گوناگون سياسى با هم تفاوتهاى متعددى دارند؛ اما همه‏شان مال نظامند؛ چهار نفر از عناصر نظامند. اين رقابت درون نظام تعريف شد؛ نه رقابت بين درون نظام و بيرون نظام، كه راديوى صهيونيستى و راديوى آمريكا و راديوى انگليسِ خبيث و ديگران هى ميخواهند اين را دامن بزنند. نخير، رقابتى بود در درون نظام و بين عناصر وابسته‏ى به نظام؛ متعلق به نظام، و همه‏شان هم با اين سوابق. همه‏شان را من از نزديك ميشناسم، افكارشان را ميدانم، سلائقشان را ميدانم، خصوصيات رفتاريشان را ميدانم، با همه‏شان از نزديك من كار كردم.

 

البته بنده همه‏ى ديدگاه‏هاى اين آقايان را قبول ندارم؛ بعضى از نظرهايشان و عملكردهايشان از نظر من بدون شك قابل انتقاد است؛ بعضى را براى خدمت به كشور مناسبتر از بعضى ديگر ميدانم؛ اما انتخاب به عهده‏ى مردم بوده و هست. مردم انتخاب كردند. خواست من، تشخيص من، نه به مردم گفته شد، نه مردم لازم بود آن را مراعات كنند. مردم خودشان طبق معيارهاى خودشان تشخيص دادند، حركت كردند، عمل كردند؛ ميليونها اين طرف، ميليونها آن طرف. بنابراين، مسئله، مسئله‏ى درونى نظام است. اينى كه بخواهند صورت مسئله را تغيير بدهند، اين صد در صد مغرضانه و خباثت آلود است. دعوا بين نظام و بيرون از نظام نيست، دعوا بين انقلاب و ضد انقلاب نيست؛ اختلاف بين عناصرى در درون چهار چوب نظام است.

آن مردمى هم كه به اين چهار نفر رأى دادند، اينها هم با اعتقاد به نظام رأى دادند، تشخيص دادند اين براى كشور بهتر است، به نظام پابندى‏اش بيشتر است، به او رأى دادند. آن كسى را كه صالحتر براى خدمت به نظام ميدانستند، به او رأى دادند؛ مردم هم در چهارچوب نظام عمل كردند.

 

اما اين رقابتها و مناظرات، كه ابتكار مهمى بود؛ ابتكار جالبى بود؛ خيلى صريح بود، خيلى شفاف بود، خيلى جدى بود. اين مناظره‏ها تو دهن آن كسانى زد كه از بيرون تبليغ ميكردند كه اين رقابتها نمايشى است، واقعيت ندارد. ديدند نخير، واقعيت دارد؛ جدى در مقابل هم ايستاده‏اند، با هم بحث ميكنند، با هم استدلال ميكنند. بنابراين مناظره‏ها و گفتگوها بسيار از اين جهت مثبت بود. البته آثار مثبتى داشت، عيوبى هم داشت، كه حالا هر دو را من عرض خواهم كرد.

 

آن جهت مثبت، اين بود كه در اين مناظره‏ها و در اين گفتگوها و در اين گفتارهاى تلويزيونى، همه شفاف و راحت حرف زدند، حرف دلشان را بر زبان آوردند، يك سيلابى از نقد و انتقاد به راه افتاد و همه مجبور شدند پاسخگوئى كنند. به آنها انتقاد شد، آنها در مقام پاسخگوئى برآمدند و از خودشان دفاع كردند. مواضع افراد و مواضع گروه‏ها بدون ابهام، بدون پيچيده‏گوئى، عريان، در مقابل چشم مردم قرار گرفت؛ سياستهايشان چيست، برنامه‏هايشان چيست، پابندى‏هايشان كدام است، تا چه حد است؛ اينها در مقابل چشم مردم قرار گرفت و مردم توانستند قضاوت كنند. مردم احساس كردند كه در نظام اسلامى بيگانه به حساب نمى‏آيند، نظام كشور اندرونى و بيرونى ندارد. همه چيز در مقابل مردم آشكار، همه‏ى نظرات در مقابل مردم بيان شد و معلوم شد رأى مردم ناشى از همين دقتها و تأملات خواهد بود. رأى مردم زينتى نيست. حق انتخاب حقيقتاً متعلق به مردم است، مردم ميخواهند آگاهانه، هشيارانه انتخاب كنند. اين مناظره‏ها اين را نشان داد. يقيناً يكى از علل افزايش ده ميليونى آراء نسبت به آخرين حد نصابِ دوره‏هاى قبل همين بود كه ذهن مردم، فكر مردم مشاركت داده شد، به عرصه آمد و آنها تشخيص دادند، وارد ميدان شدند. اين مناظره‏ها به سطح خيابانها هم كشيده شد، داخل خانه‏ها هم رفت، كه اينها قدرت انتخاب مردم را بالا ميبرد. اينجور مباحثات و گفتگوها ذهنها را پرورش ميدهد، قدرت انتخاب را بالا ميبرد. اين از نظر جمهورى اسلامى چيز مطلوبى است.

 

البته همين جا من عرض بكنم كه اين گفتگوها نبايد به جائى برسد كه تبديل بشود به كدورت و كينه. اگر اين شد، آنوقت اثر عكس خواهد داشت. اگر به همان شكلى كه آن روز بود و در همان حد باقى بود، اين خوب بود؛ اما اگر بنا باشد همين طور كش پيدا كند، ادامه پيدا كند، هى بگومگو بشود، اين تدريجاً تبديل خواهد شد به كينه. البته خيلى خوب است كه اين‏جور مناظره‏هائى در سطوح مديريتى ادامه پيدا كند - البته با حذف آن عيوبى كه بعد به آن اشاره خواهم كرد - و افراد، مسئولين، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخگو باشند و پاسخ بدهند و تبيين كنند. خيلى از اوقات اگر چنانچه يك انتقادى به كسى بشود، اين فرصتى است براى او كه بتواند ذهنها را روشن كند، تبيين كنند، حقيقت را بيان كنند؛ خيلى چيز خوبى است؛ البته با حذف آن عيوبى كه عرض خواهم كرد. اگر اين جور مناظره‏ها در طول سال و در طول چهار سال ادامه داشته باشد، ديگر وقتى در هنگام انتخابات پيش آمد، حالت انفجارى پيدا نميكند؛ همه‏ى حرفها در طول زمان گفته خواهد شد، شنيده خواهد شد؛ نقدها، پاسخها، جوابها. اينها محسنات اين مناظرات بود كه خيلى خوب بود؛ اما عيوبى هم داشت كه اين عيوب را بايد برطرف كرد. در مواردى انسان ميديد كه در اين مناظره‏ها جنبه‏ى منطقى مناظره ضعيف ميشد؛ جنبه‏ى احساساتى و عصبى پيدا ميكرد؛ جنبه‏ى تخريبى غلبه پيدا ميكرد؛ سياه‏نمائى وضع موجود به شكل افراطى در اين مناظره‏ها ديده شد؛ سياه‏نمائى دوره‏هاى گذشته هم در اين مناظره‏ها مشاهده شد؛ هر دو بد بود. اتهاماتى مطرح شد كه در جائى اثبات نشده است؛ به شايعات تكيه شد، بى‏انصافيهائى احياناً ديده شد؛ هم بى‏انصافى نسبت به اين دولت با اين همه حجم خدمت، و هم بى‏انصافى نسبت به دولتهاى گذشته و دوران سى ساله. آقايان در خلال صحبت احساساتى شدند و لابلاى حرفهاى خوب، حرفهائى هم كه خوب نبود، گفته شد.

 

بنده هم مثل بقيه‏ى آحاد ملت نشستم پاى تلويزيون و اين مناظره‏ها را تماشا كردم و از آزادى بيان لذت بردم؛ از اينكه نظام جمهورى اسلامى توانسته است به كمك مردم بيايد تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند، لذت بردم؛ اما اين بخش معيوب قضيه، بنده را ناخرسند كرد؛ متأثر شدم. براى طرفداران نامزدها هم آن بخشهاى معيوب، آن تعريضها، آن تصريحها، التهاب‏آور و نگران‏كننده بود، كه البته از هر دو طرف هم بود.

 

بنده اينجا در منبر نماز جمعه، در خطبه‏اى كه در حكم نماز است، حقايق را بايد بيان بكنم. هر دو طرف در اين عيب متأسفانه مشترك بودند. از يك طرف صريحترين اهانتها به رئيس جمهورِ قانونى كشور شد. حتى از دو سه ماه قبل از مناظرات هم اين سخنرانى‏ها را براى من مى‏آوردند و من ميديدم يا گاهى مى‏شنيدم؛ تهمتهائى زدند، حرفهائى گفتند؛ به كى؟ به كسى كه رئيس جمهور قانونى كشور است، متكى به آراء مردم است. نسبتهاى خلاف دادند، رئيس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است، به دروغ‏گوئى متهم كردند! اينها خوب است؟ كارنامه‏هاى جعلى براى دولت درست كردند، اينجا آنجا پخش كردند، كه ما كه در جريان امور هستيم، مى‏بينيم ميدانيم كه اينها خلاف واقع است؛ فحاشى كردند؛ رئيس جمهور را خرافاتى، رمال، از اين نسبت‏هاى خجالت‏آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند.

 

اين از آن طرف. از اين طرف هم همين جور؛ از اين طرف هم شبيه همين كارها به نحو ديگرى انجام گرفت. كارنامه‏ى درخشان سى ساله‏ى انقلاب كمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد كه اينها شخصيتهاى اين نظامند؛ اينهاكسانى هستند كه عمرشان را در راه اين نظام صرف كردند. بنده در نماز جمعه هيچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بياورم؛ اما اينجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بياورم. به طور خاص از آقاى هاشمى رفسنجانى، از آقاى ناطق نورى من لازم است اسم بياورم و بايد بگويم. البته اين آقايان را كسى متهم به فساد مالى نكرده؛ حالا در مورد بستگان و كسان، هر كس هر ادعائى دارد، بايستى در مجارى قانونى خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نميشود اينها را رسانه‏اى كرد. اگر چيزى اثبات بشود، فرقى بين آحاد جامعه نيست؛ اما اثبات نشده، نميشود اينها را مطرح كرد و قاطعاً ادعا كرد. وقتى اينجور حرفها مطرح ميشود، تلقى‏هاى نادرست در جامعه به وجود مى‏آيد، جوانها چيز ديگرى خيال ميكنند، چيز ديگرى ميفهمند.

 

آقاى هاشمى را همه ميشناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليتهاى بعد از انقلاب نيست؛ من از سال 1336 - يعنى 52 سال قبل - ايشان را از نزديك ميشناسم. آقاى هاشمى از اصلى‏ترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزين جدى و پيگيرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پيروزى انقلاب از مؤثرترين شخصيتهاى جمهورى اسلامى در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبرى تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب ميكرد و به مبارزين ميداد. اينها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسئوليتهاى زيادى داشت: هشت سال رئيس جمهور بود؛ قبلش رئيس مجلس بود؛ بعد مسئوليتهاى ديگرى داشت. در طول اين مدت هيچ موردى را سراغ نداريم كه ايشان براى خودش از انقلاب يك اندوخته‏اى درست كرده باشد. اينها يك حقايقى است؛ اينها را بايد دانست. در حساسترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.

 

من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلاف‏نظر داريم، كه طبيعى هم هست؛ ولى مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگرى فكر كنند. البته بين ايشان و بين آقاى رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف‏نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينه‏ى مسائل خارجى اختلاف‏نظر دارند، هم در زمينه‏ى نحوه‏ى اجراى عدالت اجتماعى اختلاف‏نظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلاف‏نظر دارند؛ و نظر آقاى رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.

 

در مورد آقاى ناطق نورى هم همين جور. آقاى ناطق نورى هم از شخصيتهاى خدوم انقلاب است؛ ايشان هم خدمات زيادى كرده و در دلبستگى ايشان به اين نظام و انقلاب هيچ شكى نيست.

 

مناظره‏هاى زنده‏ى تلويزيونى خوب است؛ اما اين آسيبها بايد برطرف بشود. من همان وقت - بعد از مناظره - به آقاى رئيس جمهور هم تذكر دادم؛ چون ميدانستم ايشان ترتيب اثر ميدهند.

 

در مورد مبارزه‏ى با فساد مالى، موضع نظام يك موضع روشنى است. در زمينه‏ى مسائل مربوط به عدالت اجتماعى، موضع نظام يك موضع روشنى است. با فساد بايد در هر نقطه‏اى كه هست، مبارزه كرد. من ميخواهم اين را عرض بكنم: ما مدعى نيستيم در نظام ما فساد مالى و اقتصادى وجود ندارد؛ چرا، اگر وجود نداشت كه بنده آن نامه‏ى هشت ماده‏اى را چند سال قبل خطاب به رؤساى محترم سه قوه نمينوشتم و اينقدر روى آن تأكيد نميكردم. چرا، هست؛ اما ميخواهم اين را بگويم: نظام جمهورى اسلامى، همين امروز يكى از سالمترين نظامهاى سياسى و اجتماعى در دنياست. اينكه ما بيائيم به استناد گزارش فلان مرجع صهيونيستى، نظام را و كشور را متهم كنيم به فساد، اين مطلقاً درست نيست. اين هم كه ما اشخاص را، مسئولين را بى‏جهت در زمينه‏ى فساد زير سؤال ببريم، اين هم درست نيست. فساد مالى يكى از مسائل مهم در نظام اسلامى است و بايد با او جداً مبارزه كرد؛ هم در قوه‏ى مجريه، هم در قوه‏ى قضائيه، هم در قوه‏ى مقننه. همه موظفند با اين مسئله مبارزه كنند. اگر مبارزه نشود، مهار نشود، توسعه پيدا خواهد كرد؛ كما اينكه بسيارى از كشورهاى دنيا - همين كشورهاى غربى كه اينقدر دم از مبارزه‏ى با فساد مالى و پولشوئى و امثال اينها ميزنند - تا خرخره غرق در فسادند. قضاياى دولت انگليس و مجلس پارلمان انگليس را اين روزها شنيديد و همه‏ى دنيا دانستند. اين يك گوشه‏هائى از قضاياست؛ خيلى بيش از اينهاست.

 

اين بخش مربوط به خطاب مردم را من جمع‏بندى كنم. عزيزان من! ملت ايران! 22 خرداد يك حماسه بود. اين حماسه، تاريخى شد، جهانى شد. اگرچه بعضى از دشمنان ما در اطراف دنيا خواستند اين پيروزى مطلق نظام را، اين پيروزى حتمى را، به يك پيروزى مشكوك و قابل ترديد تبديل كنند. حتّى بعضى خواستند اين را به يك شكست ملى تبديل كنند! خواستند كام شما را تلخ كنند و نگذارند بالاترين نصاب مشاركت جهانى را دنيا به نام شما ثبت كند. خواستند اين كارها را بكنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نميشود آن را دستكارى كرد.

 

رقابتها تمام شد. همه‏ى كسانى كه به اين چهار نامزد رأى دادند، مأجورند؛ ان‏شاءاللَّه اجر الهى دارند. همه‏شان در درون جبهه‏ى انقلابند، متعلق به نظامند؛ اگر با قصد قربت رأى داده باشند، عبادت هم كرده‏اند. خط انقلاب، چهل ميليون رأى دارد؛ نه بيست و چهار و نيم ميليون كه رأى به رئيس جمهور منتخب است. چهل ميليون به خط انقلاب رأى دادند.

 

مردم اطمينان دارند؛ اما برخى از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهورى اسلامى اهل خيانت در آراء مردم نيست. ساز و كارهاى قانونى انتخابات در كشور ما اجازه‏ى تقلب نميدهد. اين را هر كسى كه دست‏اندركار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصديق ميكند؛ آن هم در حد يازده ميليون تفاوت! يك وقت اختلافِ بين دو رأى، صد هزار است، پانصد هزار است، يك ميليون است، حالا ممكن است آدم بگويد يك جورى تقلب كردند، جابه جا كردند؛ اما يازده ميليون را چه جور ميشود تقلب كرد! در عين حال بنده اين را گفتم، شوراى محترم نگهبان هم همين را قبول دارند كه اگر كسانى شبهه دارند و مستنداتى ارائه ميدهند، بايد حتماً رسيدگى بشود؛ البته از مجارى قانونى؛ رسيدگى فقط از مجارى قانونى. بنده زير بار بدعتهاى غيرقانونى نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاى قانونى شكسته شد، در آينده هيچ انتخاباتى ديگر مصونيت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتى بعضى برنده‏اند، بعضى برنده نيستند؛ هيچ انتخاباتى ديگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونيت پيدا نخواهد كرد. بنابراين همه چيز دنبال بشود، انجام بگيرد، كارهاى درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبهه‏اى هست، از راه‏هاى قانونى پيگيرى بشود. قانون در اين زمينه كامل است و هيچ اشكالى در قانون نيست. همانطور كه حق دادند كه نامزدها نظارت كنند، حق دادند كه شكايت كنند، حق دادند كه بررسى بشود. بنده از شوراى محترم نگهبان خواستم كه اگر مواردى خواستند صندوقها را بازشمارى بكنند، با حضور نمايندگان خود نامزدها اين كار را بكنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت كنند، امضاء كنند. بنابراين، هيچ مشكلى در اين جهت وجود ندارد. اين راجع به انتخابات و خطاب به شما مردم عزيز.

 

اما خطاب دوم من، خطاب به سياسيون و نامزدها و گردانندگان احزاب و جريانات است. من ميخواهم عرض كنم به اين حضرات، كه امروز يك لحظه‏ى حساس تاريخى براى كشور است؛ نگاه كنيد به وضع دنيا، نگاه كنيد به وضع خاورميانه، نگاه كنيد به وضع اقتصادى عالم، نگاه كنيد به مسائل كشورهاى همسايه‏ى ما مثل عراق، مثل افغانستان، مثل پاكستان. ما در نقطه‏ى حساسى از تاريخ قرار گرفته‏ايم. همه‏ى ما وظيفه داريم كه در اين مرحله‏ى تاريخى هوشيار باشيم، دقيق باشيم، مواظب باشيم اشتباه نكنيم.

 

در اين قضيه‏ى انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظيفه‏ى خودشان عمل كردند. وظيفه‏شان اين بود كه بيايند پاى صندوقهاى رأى، كه به بهترين وجهى اين وظيفه اداء شد؛ اما ما و شما وظائف سنگين‏ترى داريم. آن كسانى كه به يك نحوى يك نوع مرجعيتى در افكار مردم دارند؛ از اين سياسيون و رؤساى احزاب و كارگردانان جريانات سياسى، و يك عده‏اى از اينها حرف‏شنوى دارند، اينها خيلى بايد مراقب رفتار خودشان باشند؛ خيلى بايد مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها كمى افراطى‏گرى كنند، دامنه‏ى اين افراطى‏گرى در بدنه‏ى مردم به جاهاى بسيار حساس و خطرناكى خواهد رسيد كه گاهى خود آنها ديگر نميتوانند آن را جمع كنند، كه ما نمونه‏هايش را ديده‏ايم. افراط وقتى در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطى به افراطى‏گرى ديگران دامن ميزند. اگر نخبگان سياسى بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براى اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرج‏ها، آنهايند. من به همه‏ى اين آقايان، اين دوستان قديمى، اين برادران توصيه ميكنم بر خودتان مسلط باشيد؛ سعه‏ى صدر داشته باشيد؛ دستهاى دشمن را ببينيد؛ گرگهاى گرسنه‏ى كمين‏كرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسى را يواش يواش دارند از چهره‏هايشان برميدارند و چهره‏ى حقيقى خودشان را نشان ميدهند، ببينيد؛ از اينها غفلت نكنيد.

 

امروز - حالا عرض خواهم كرد - ديپلماتهاى برجسته‏ى چند كشور غربى كه تا حالا با تعارفات ديپلماتيك با ما حرف ميزدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهره‏ى واقعى خودشان را دارند نشان ميدهند؛ «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر».(5) دشمنى‏هاى خودشان با نظام اسلامى را دارند نشان ميدهند؛ از همه هم خبيث‏تر دولت انگليس. من به اين برادران عرض ميكنم، به مسئوليت پيش خداى متعال فكر كنيد: پيش خدا مسئوليد، از شما سؤال خواهد شد. آخرين وصاياى امام را به ياد بياوريد؛ قانون، فصل‏الخطاب است؛ قانون را فصل‏الخطاب بدانيد. انتخابات اصلاً براى چيست؟ انتخابات براى اين است كه همه‏ى اختلافها سر صندوق رأى حل و فصل بشود. بايد در صندوقهاى رأى معلوم بشود كه مردم چى ميخواهند، چى نميخواهند؛ نه در كف خيابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتى آنهائى كه رأى نياوردند، اردوكشى خيابانى بكنند، طرفدارانشان را بكشند به خيابان؛ بعد آنهائى كه رأى آورده‏اند هم، در جواب آنها، اردوكشى كنند، بكشند به خيابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصير مردم چيست؟ اين مردمى كه خيابان، محل كسب و كار آنهاست، محل رفت و آمد آنهاست، محل زندگى آنهاست، اينها چه گناهى كردند؟ كه ما ميخواهيم طرفدارهاى خودمان را به رخ آنها بكشيم؛ آن طرف يك جور، اين طرف يك جور. براى نفوذىِ تروريست - آن كسى كه ميخواهد ضربه‏ى تروريستى بزند - مسئله‏ى او مسئله‏ى سياسى نيست؛ براى او چه چيزى بهتر از پنهان شدن در ميان اين مردم؛ مردمى كه ميخواهند راهپيمائى كنند يا تجمع كنند. اگر اين تجمعات پوششى براى او درست كند، آنوقت مسئوليتش با كيست؟ الان همين چند نفرى كه در اين قضايا كشته شدند؛ از مردم عادى، از بسيج، جواب اينها را كى‏ بناست بدهد؟ واكنشهائى كه به اينها نشان داده خواهد شد - تو خيابان از شلوغى استفاده كنند، بسيج را ترور كنند، عضو نيروى انتظامى را ترور كنند - كه بالاخره واكنشى به وجود خواهد آورد، واكنش احساسى خواهد بود. محاسبه‏ى اين واكنشها با كيست؟ انسان دلش خون ميشود از بعضى از اين قضايا؛ بروند توى كوى دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را - آن هم دانشجوهاى مؤمن و حزب‏اللهى را، نه آن شلوغ‏كن‏ها را - مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبرى هم بدهند! دل انسان خون ميشود از اين حوادث. زورآزمائى خيابانى بعد از انتخابات كار درستى نيست، بلكه به چالش كشيدن اصل انتخابات و اصل مردم‏سالارى است.

 

من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستى نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده‏ى آنهاست.

 

اين تصور هم غلط است كه بعضى خيال كنند با حركات خيابانى، يك اهرم فشارى عليه نظام درست ميكنند و مسئولين نظام را مجبور ميكنند، وادار ميكنند تا به عنوان مصلحت، زير بار تحميلات آنها بروند. نه، اين هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غير قانونى، زير فشار، خود اين، شروع ديكتاتورى است. اين اشتباه محاسبه است؛ اين محاسبه‏ى غلطى است. عواقبى هم اگر پيدا كند، عواقبش مستقيماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.

 

من از همه‏ى اين دوستان، اين برادران، ميخواهم بنا را بر برادرى بگذاريد، بنا را بر تفاهم بگذاريد، قانون را رعايت كنيد. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از اين راه برويد. و اميدوارم خداى متعال توفيق بدهد كه همه از اين راه بروند. خب، همه پيشرفت كشور را ميخواهند. جشن پيروزى چهل ميليونى را اين برادران گرامى بدارند و نگذارند دشمن اين جشن را خراب كند؛ همچنانى كه دشمن ميخواهد خراب كند. البته اگر كسانى بخواهند راه ديگرى را انتخاب بكنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صريحتر از اين صحبت خواهم كرد.

 

و اما خطاب سوم، خطاب به سران استكبار و سران رسانه‏هاى استكبارى است. بنده در اين دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمريكا و دولتمردان چند كشور اروپائى را دنبال كردم؛ در اين هفته‏هاى نزديك به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم اين دو سه روزِ بعد از انتخابات. يك وضع متغير و متفاوتى داشت. اول، قبل از شروع انتخابات جهتگيرى رسانه‏هايشان، دولتمردانشان، اين بود كه در اصلِ انتخابات ايجاد ترديد كنند، شايد شركت مردم كم بشود. البته همين نتائجى كه از اين انتخابات حاصل شد، همين نتائج را آنها هم - هم اروپائى‏ها، هم آمريكائى‏ها - حدس ميزدند؛ اما اين حركت عظيم مردم را انتظار نداشتند؛ اين كارِ 85 درصدى؛ چهل ميليونى را باور نميكردند. بعد از آنكه اين حضور عظيم ديده شد، اينها شوكه شدند؛ فهميدند چه اتفاق بزرگى در ايران افتاد؛ فهميدند كه بايد خودشان را با اين شرائط جديد وفق بدهند؛ هم در امور بين الملل، هم در امور خاورميانه و جهان اسلام، هم در مسئله‏ى هسته‏اى. در مسائل ايران شوكه شدند؛ فهميدند كه سرفصل جديدى در مسائل مربوط به جمهورى اسلامى پيدا شد، كه مجبورند اين را بپذيرند. اين مال هنگامى بود كه اين حركت عظيم مردم ديده شد و از اينجا مرتب به وسيله‏ى ايادى خودشان مخابره شد و همه‏شان اظهار تعجب كردند؛ از همان صبح جمعه اين اظهارات شروع شد، آنجا هم برخى از بازخوردهاى اين اظهارات ديده شد.

 

وقتى اعتراض بعضى از نامزدها را ديدند، ناگهان احساس كردند فرصتى برايشان پيش آمد. اين فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موج‏سوارى كنند. لحنشان از روز شنبه و يكشنبه عوض شد و وقتى يواش يواش چشمشان افتاد به بعضى از اجتماعات مردمى كه به دعوت نامزدها مثلاً در خيابانها پيدا شدند، اميدوار شدند، يواش يواش نقابهايشان كنار رفت و حقيقت خودشان را بنا كردند نشان دادن. چند تا از وزراى خارجه و رؤساى دولتهاى چند تا كشور اروپائى و آمريكا حرفهائى زدند كه باطن آنها را به انسان نشان ميداد. از قول رئيس جمهور آمريكا نقل شد كه گفته ما منتظر چنين روزى بوديم كه مردم به خيابانها بريزند. از آن طرف نامه بنويسند، اظهار علاقه‏ى به روابط كنند، ابراز احترام به جمهورى اسلامى بكنند، از اين طرف اين حرفها را بزنند. كدام را ما باور كنيم؟

 

در داخل كشور هم عوامل اين عناصر خارجى به كار افتادند و خط تخريب خيابانى شروع شد؛ خط تخريب، خط آتش‏سوزى، اموال عمومى را آتش بزنند، حريم كسب و كار مردم را ناامن كنند، شيشه‏هاى دكان مردم را بشكنند، اموال بعضى از مغازه‏ها را به غارت ببرند، امنيت مردم را از جانشان و مالشان سلب كنند؛ امنيت مردم مورد تطاول اينها قرار گرفت. اين ربطى به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، اين مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دست‏نشاندگان سرويسهاى جاسوسى غربى و صهيونيست است. اين كارى كه در داخل، ناشيانه از بعضى سر زد، اينها را به طمع انداخت، خيال كردند ايران هم گرجستان است (!) يك سرمايه‏دار صهيونيست آمريكائى چند سال قبل از اين، طبق ادعاى خودش كه در رسانه‏ها و در بعضى از مطبوعات نقل شد، گفت من ده ميليون دلار خرج كردم، در گرجستان انقلاب مخملى راه انداختم؛ حكومتى را بردم، حكومتى را آوردم. احمقها خيال كردند جمهورى اسلامى، ايران و اين ملت عظيم هم مثل آنجاست. ايران را با كجا مقايسه ميكنيد؟! مشكل دشمنان ما اين است كه هنوز هم ملت ايران را نشناختند.

 

آن چيزى كه در اين بين از همه بدتر و زشت‏تر به چشم من آمد، اين حرفهائى بود كه به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگيرى به مردم، از زبان اين دولتمردان آمريكائى صادر شد كه: ما از اينكه با مردم چنين رفتار بشود، مخالفيم؛ ما نگرانيم! شما نگران مردميد؟! شما چيزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول داريد؟! افغانستان را كى‏ به خاك و خون كشيد و هنوز هم دارد ميكشد؟ عراق را كى‏ زير چكمه‏ى نظاميان خودش تحقير كرد؟ در فلسطين چه كسى به دولت صهيونيست ظالم اين همه كمك سياسى و مادى كرد؟ در خود آمريكا - انسان واقعاً تعجب ميكند - در زمان دولت همين حزب دمكرات، در زمان رياست جمهورى شوهر همين بانوئى كه حالا اظهار نظر ميكند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه‏ى داوودى را زنده زنده در آتش سوزاندند. اين كه ديگر جاى انكار نيست. همين حضرات، همين دمكراتها اين كار را كردند. فرقه‏ى داوودى‏ها به قول خودشان ديويدى‏ها - به دليلى مورد غضب دولت آمريكا قرار گرفتند و به منزلى رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه كردند، بيرون نيامدند. اينها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو اين خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر ميفهميد يعنى چه؟! به نظر من اين مسئولان و سياستمداران اروپائى و آمريكائى قدرى بايستى شرم و حيا را هم براى خودشان وظيفه بدانند. جمهورى اسلامى، پرچم‏دار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطين، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطه‏اى كه مردم مظلوم واقع شدند، نشانه‏ى همين است. نشانه‏ى اين است كه پرچم حقوق بشر به وسيله‏ى اعتقاد به اسلام، ايمان به اسلام در اين كشور برافراشته شده است. ما احتياج نداريم كه براى حقوق بشر كسى ما را نصيحت كند. خب، اين عرايض ما بود درباره‏ى انتخابات.

 

يك خطاب آخرى هم عرض كنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه): اى سيد ما! اى مولاى ما! ما آنچه بايد بكنيم، انجام ميدهيم؛ آنچه بايد هم گفت، هم گفتيم و خواهيم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندك آبروئى هم دارم كه اين را هم خود شما به ما داديد؛ همه‏ى اينها را من كف دست گرفتم، در راه اين انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم كرد؛ اينها هم نثار شما باشد. سيد ما، مولاى ما، دعا كن براى ما؛ صاحب ما توئى؛ صاحب اين كشور توئى؛ صاحب اين انقلاب توئى؛ پشتيبان ما شما هستيد؛ ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد؛ در اين راه ما را با دعاى خود، با حمايت خود، با توجه خود، پشتيبانى بفرما.

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

اذا جاء نصر اللَّه و الفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللَّه افواجا. فسبّح بحمد ربّك و استغفره انّه كان توّابا.

و السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏

 

1) فتح: 4

2) رعد: 28

3) جمعه: 9

4) عصر: 3-1

5) آل عمران: 118

خطبه‏ى اول‏

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

و الحمدللَّه ربّ العالمين نحمده و نستعينه و نتوكّل عليه و نستغفره و نصلّى و نسلّم على حبيبه و نجيبه و خيرته فى خلقه حافظ سرّه و مبلّغ رسالاته بشير رحمته و نذير نقمته سيّدنا و نبيّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما بقيّةاللَّه فى العالمين و السّلام على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.

 

قال الحكيم فى كتابه: «هو الّذى انزل السّكينة فى قلوب المؤمنين ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و كان اللَّه عليما حكيما»(1)

 

همه‏ى برادران و خواهران عزيز را توصيه ميكنم و دعوت ميكنم به رعايت تقواى الهى و توجه به خداى متعال و دل دادن به رحمت و تفضل الهى در همه حال. اگر ما تقواى خدا را پيشه كنيم، اگر در همه حال دل را به خدا متوجه كنيم، حضور خود در مقابل ذات مقدس پروردگار را از ياد نبريم - كه معناى حقيقى تقوا همين است - يقيناً بركات الهى، رحمت الهى، كمك الهى شامل حال ما خواهد شد. در نماز جمعه‏ى هر هفته دلهاى نمازگزار و متوجه به خداوند متعال بايد اين حقيقت را، اين معناى شگفت‏انگيز را با خود مرور كند؛ تقوا را به خود تلقين كند.

 

اين روزها از يك طرف به ايام ولادت باسعادت صديقه‏ى كبرا فاطمه‏ى زهرا (سلام اللَّه عليها) متصل و مربوط است، و از يك طرف به ايام مغتنم و ذى قيمت ماه رجب؛ وقت ذكر است، وقت دعاست، وقت توجه است. اين آيه‏اى كه من تلاوت كردم، به مؤمنان بشارت ميدهد و نزول سكينه‏ى الهى را يادآورى ميكند. سكينه يعنى آرامش در مقابل تلاطمهاى گوناگون روحى و اجتماعى. اين آيه مربوط به حديبيه است. در ماجراى حركت پيامبر اكرم از مدينه به سمت مكه با چند صد نفر از ياران و اصحاب خود به قصد عمره - در سال ششم از هجرت - حوادثى پيش آمد كه از چند جهت موجب طوفانى شدن دلهاى مؤمنان بود. از يك طرف، دشمنان با نيروى مجهزى آنها را محاصره كرده بودند؛ اينها از مدينه دور بودند - حديبيه نزديك مكه است - نيروهاى دشمن متكى به عقبه‏ى مكه بودند، نيرو داشتند، سلاح داشتند، جمعيت زياد داشتند؛ اين يك طرف قضيه بود كه موجب اضطراب ميشد، موجب تشويش براى بسيارى از مؤمنين ميشد؛ از طرف ديگر، پيغمبر اكرم بر طبق آن سياست عظيم مكتوم الهى - كه بعد براى همه آشكار شد - در مقابل كفارى كه آمده بودند در مقابل او، در مواردى كوتاه آمد؛ گفتند اسم «رحمان و رحيم» را، «بسم اللَّه»، را از اين نوشته حذف كنيد، پيغمبر قبول كرد؛ و چند مسئله از اين قبيل پبش آمد. اين هم دلهائى را مشوش كرد، مضطرب كرد، به ترديد انداخت.

 

در يك چنين مواردى كه اين اضطرابهاى گوناگون - چه به لحاظ مسائل شخصى، چه به لحاظ مسائل اجتماعى - براى مؤمنينِ به اسلام پيش مى‏آيد، اينجا بايد منتظر سكينه‏ى الهى بود؛ آنوقت ميفرمايد: «هو الّذى انزل السّكينة فى قلوب المؤمنين»؛ خدا دلها را قرص كرد، آرامش به آنها داد، آنها را از تلاطمهاى روحى برحذر و بركنار داشت و مسلمانها از لحاظ روانى، به خاطر اين آرامشى كه خدا به آنها داد، آسوده شدند. آنوقت نتيجه‏ى اين سكينه‏ى الهى و آرامش روحى اين ميشود كه: «ليزدادوا ايمانا مع ايمانهم»؛ آنوقت بذر ايمان در دل آنها عميقتر ميرويد، نور ايمان دل آنها را بيشتر روشن ميكند؛ ايمان آنها عميقتر ميشود. اين است كه براى يك مجموعه‏ى مسلمان، مجموعه‏ى مؤمن مهم است كه به خدا حسن ظن داشته باشد، بداند كه خدا كمك‏كار اوست، بداند كه خدا پشت سر رهپويان راه حق است. وقتى دلها قرص شد، گامها هم محكم ميشود؛ وقتى گامها استوار شد، راه به‏آسانى طى ميشود، به هدف نزديك ميشود.

 

هميشه دشمنان اسلام خواسته‏اند دل مسلمانان را مشوش و مضطرب كنند. در طول تاريخ اسلام موارد زيادى پيش آمده است، قبل از اسلام هم در مورد حركتهاى عظيم جهادى پيامبران قبل از نبى مكرم، مؤمنينى كه توانستند ايمان خودشان را استوار نگه دارند، آرامش روحى پيدا كردند. اين آرامش روحى حركات آنها را در اختيار جهت ايمانى قرار داد؛ مشوش نشدند، مضطرب نشدند، راه را گم نكردند؛ چون در حال تشويش و اضطراب، پيدا كردن راه درست دشوار ميشود. انسانى كه از آرامش روحى برخوردار است، درست فكر ميكند، درست تصميم ميگيرد، درست حركت ميكند. اينها نشانه‏هاى رحمت الهى است.

 

امروز جامعه‏ى انقلابى ما، مردم مؤمن ما، نياز به اين دارند كه اين آرامش را، اين سكينه را، اين طمأنينه و وقار را در خودشان هرچه بيشتر به وجود بياورند. «الا بذكر اللَّه تطمئن القلوب».(2) ياد خداست كه دلها را در ماجراهاى طوفانى دنيا و زندگى حفظ ميكند. ياد خدا را مغتنم بشماريد. ايام ماه رجب - همانطور كه گفتيم - نزديك است. دعاهاى ماه رجب يك دريائى از معرفت است. در دعا فقط اين نيست كه انسان دل را به خدا نزديك ميكند؛ اين هست، فراگيرى هم هست. در دعا هم تعليم است، هم تزكيه هست. دعا هم ذهن را - اين دعاهاى مأثور از ائمه (عليهم‏السّلام) - روشن ميكند، حقايقى را، معارفى را به ما مى‏آموزد كه در زندگى به آنها نياز داريم، و هم دل را متوجه به خدا ميكند. ذكر الهى را خيلى بايد مغتنم بشمريد. همين نماز جمعه‏ى شما مصداق ذكر الهى است. «فاسعوا الى ذكر اللَّه».(3) در اينجا آنچه بر دل شما، بر زبان شما، بر حركات شما بايد غالب باشد، ياد خداست. دل به ياد خدا، زبان متذكر به نام مقدس پروردگار، حركات دست و پا و جسم هم حركاتى در جهت ياد پروردگار و اطاعت اوامر الهى. اين چيزى كه مورد نياز يكايك ماست، همين است.

 

من به شما عرض بكنم از اول انقلاب تا امروز - كه سى سال ميگذرد - در حوادث گوناگون، حوادثى كه بعضى از آنها ميتوانست يك ملت را، يك نظام را از جا بكند، ميتوانست يك كشور را دچار درياى طوفانى‏اى بكند كه ندانند چه ميكنند و چه بايد بكنند - همين طور كه مى‏بينيم در بعضى از كشورهاى همسايه‏ى‏مان - براى اين كشور پيش آمد، اما اين كشتى استوار كه متكى به ايمانهاى شما، به اراده‏ى شما، به دل نورانى شما به ذكر خدا متكى بود، در اين طوفانهاى گوناگون اندك‏اضطرابى پيدا نكرد. اين نشانه‏ى رحمت الهى است؛ اين نشانه‏ى تفضلات خداوند به شما ملت عزيز است.

 

مشمول تفضلات الهى شدن يك مسئله است، حفظ تفضلات و رحمت الهى يك مسئله‏ى ديگر است. مبادا به خودمان مغرور بشويم؛ مبادا وقتى دست كمك پروردگار را كه مى‏بينيم، بگوئيم: «ما كه مورد توجه پروردگار هستيم» و از وظائفمان غفلت كنيم؛ مبادا ياد خدا از دلها برود. بخصوص به شما جوانهاى عزيز در سراسر كشور و هر جا كه هستيد عرض ميكنم: جوانها! اين دلهاى پاك را، اين دلهاى نورانى را، اين دلهاى نرم را مغتنم بشمريد؛ آنها را با ياد پروردگار سيراب كنيد؛ آنها را از ذكر خدا لبريز كنيد، كه خداى متعال توجهاتش را و رحمتش را بر اين ملت مستدام خواهد كرد. و شما بدانيد - من امروز عرض ميكنم - آنجورى كه من دارم مى‏بينم اين ملت را و آنجورى كه مطلعم از تاريخ گذشتگان خودمان در اين كشور و در ديگر كشورها، من مطمئنم و يقين دارم اين ملت به توفيق الهى، به حول و قوه‏ى الهى، به تمام اهداف بلند خود دست خواهد يافت.

 

اين فضاى معنوىِ جامعه را قدر بدانيد، مبادا هيجانهاى سياسى ما را از خدا غافل كند؛ مبادا بگومگوهاى گوناگونى كه در يك كشور پيش مى‏آيد - كه در ميان يك ملت آزاد يك امر طبيعى است - ما را غافل كند، ندانيم به كجا ميخواهيم برويم، ندانيم چه جور ميخواهيم برويم. اين انقلاب از اول بر پايه‏ى ايمانهاى پاك و صادق استوار شد و ادامه‏ى اين راه هم بر همين پايه‏ى استوار قرار خواهد داشت.

 

با وجود اين همه عوامل انحراف، بحمداللَّه ملت ما مؤمنند، خدادوستند، دين‏شناسند، به معنويت علاقه‏مندند. امروز جوانها در دنيائى كه ماديگرى بر آن حاكم است، غرق در حيرت و آشفتگى‏اند؛ دورى از معنويت آنها را دچار آشگفتى كرده است؛ نميدانند چه بكنند؛ متفكرانشان هم مانده‏اند؛ و بعضى از آنها فهميده‏اند كه راه اصلاح كارهايشان مراجعه به معنويت است. ولى چه جور ميتوانند معنويت از دست‏رفته را، معنويتى را كه دو قرن است در كشورهاى غربى دائماً با وسائل گوناگون كوبيده شده است، ميخواهند برگردانند؛ كار آسانى نيست. اما ملت ما اينجور نيست. ملت ما در اين مجراى عظيم معنويت حركت كرد، با معنويت توانست يك انقلابِ با اين عظمت را به پيروزى برساند، با معنويت توانست در اين دنياى مادى يك نظام اسلامى را كه متكى به معنويت است، برافرازد، پايه‏هاى آن را محكم كند و آن را در مقابل تهاجمها و طوفانهاى گوناگون حفظ كند. ملت ما يك جنگ هشت ساله‏ى تحميلى را با تكيه‏ى به همين معنويت توانست با سرافرازى و پيروزى طى كند. امروز هم جوانهاى ما اكثراً جوانهاى مؤمن و معنوى هستند. حتّى آن كسانى كه بظاهر گرايش معنوى در سيماى آنها نيست، انسان در مواقع حساس مى‏بيند دلهايشان متوجه خداست. بارها من عرض كرده‏ام كه در اين شبهاى قدر، در اين روزهاى اعتكاف، در اين مراسم نماز عيد فطر، چه افرادى، چه اشخاصى كه انسان گمان نميكند، دلهايشان را متوجه خدا ميكنند.

 

پروردگارا ! تو را به قرآن سوگند ميدهيم، تو را به ائمه‏ى هدى‏ (عليهم‏السّلام) و نبى مكرم سوگند ميدهيم دلهاى ما را از معنويت بيش از پيش انباشته بفرما. پروردگارا ! دست ما را از قرآن و از اهل بيت كوتاه مكن. پروردگارا ! تقوا و ايمان و سكينه‏ى الهى را بر دلهاى اين ملت بزرگ نازل كن. پروردگارا ! اين ملت مقتدر و مظلوم را در مقابل دشمنانش به پيروزى برسان. پروردگارا ! دلهاى ما را متوجه به خود نگه دار. پروردگارا ! آنچه ميگوئيم، آنچه ميكنيم، براى خودت و در راه خودت قرار بده؛ و از ما قبول بفرما. پروردگارا ! سلام ما را به پيشگاه ولى‏ات و حجتت و عبد صالحت حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه) برسان؛ دعاى آن بزرگوار را در حق ما مستجاب بفرما.

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

و العصر. انّ الانسان لفى خسر. الّا الّذين امنوا و عملوا الصّالحات و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر.(4)

 

خطبه‏ى دوم‏

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

والحمدللَّه ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى‏القاسم المصطفى محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين المنتجبين الهداة المهديّين المعصومين سيّما علىّ اميرالمؤمنين و حبيبته فاطمة الزّهراء و الحسن و الحسين سيّدى شباب اهل الجنّة و علىّ‏بن‏الحسين و محمّدبن‏علىّ و جعفربن‏محمّد و موسى‏بن‏جعفر و علىّ‏بن‏موسى و محمّدبن‏علىّ و علىّ‏بن‏محمّد و الحسن‏بن‏علىّ و الخلف القائم المهدىّ صلواتك عليهم اجمعين و صلّ على ائمّة المسلمين و حماة المستضعفين و هداة المؤمنين.

 

اوصيكم عباد اللَّه بتقوى اللَّه.

 

در اين خطبه هم من همه‏ى برادران و خواهران عزيزى را كه در نماز شركت دارند، دعوت ميكنم به تقوا، به پرهيزگارى.

 

مسئله‏اى كه در اين خطبه مطرح ميكنم، مسئله‏ى انتخابات است كه فعلاً مسئله‏ى روز در كشور ماست. سه مطلب را خطاب به سه دسته عرض خواهم كرد. يك مطلب خطاب به عموم ملت عزيزمان در هر نقطه‏اى از كشور كه هستند، ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب را خطاب به نخبگان سياسى، نامزدهاى رياست جمهورى، فعالان و دست‏اندركاران قضاياى انتخابات ميخواهم عرض بكنم. يك مطلب هم خطاب به سران استكبار، بعضى از دولتهاى غربى و سردمداران رسانه‏هائى كه آنها اداره ميكنند، خواهم گفت.

 

درباره‏ى مطلب اول كه خطاب به شما مردم عزيز است، حرف من عبارت است از يك دنيا تجليل و تعظيم و تشكر. بنده دوست ندارم در سخنرانى‏ها و خطابه‏ها نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم يا تملق آنها را بگويم؛ اما در اين قضيه‏ى انتخابات، خطاب به شما مردم عزيز عرض ميكنم كه هر چه با مبالغه صحبت بكنم، زياد نيست؛ حتّى اگر بوى تملق هم بدهد، ايرادى ندارد. كار بزرگى كرديد. انتخابات 22 خرداد يك نمايش عظيمى بود از احساس مسئوليت ملت ما براى سرنوشت كشور؛ نمايش عظيمى بود از روح مشاركت‏جوى مردم در اداره‏ى كشورشان؛ نمايش عظيمى بود از دلبستگى مردم به نظامشان. حقيقتاً مشابه اين حركتى كه در كشور انجام گرفت، من امروز در دنيا و در اين دموكراسى‏هاى گوناگون - چه دموكراسى‏هاى ظاهرى و دروغين و چه دموكراسى‏هائى كه واقعاً به آراء مردم مراجعه ميكنند - نظيرش را سراغ ندارم. در جمهورى اسلامى هم جز در همه‏پرسى سال 58 - فروردين 58 - هيچ نظيرى ديگر براى اين انتخاباتى كه در جمعه‏ى گذشته شما انجام داديد، وجود ندارد؛ مشاركت حدود 85 درصد؛ چهل ميليون تقريباً جمعيت. انسان دست مبارك ولى‏عصر را پشت سر حوادثى با اين عظمت مى‏بيند. اين نشانه‏ى توجه خداست. لازم ميدانم از اعماق دل نسبت به شما مردم عزيز در سراسر كشور ابراز ادب و ابراز تواضع كنم كه واقعاً جا دارد.

 

نسل جوان ما بخصوص نشان داد كه همان شور سياسى، همان شعور سياسى، همان تعهد سياسى را كه ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتيم، دارد؛ با اين تفاوت كه در دوران انقلاب، كوره‏ى داغ انقلاب دلها را به هيجان مى‏آورد، بعد هم در دوره‏ى جنگ به نحو ديگرى؛ اما امروز اينها هم نيست، در عين حال اين تعهد، اين احساس مسئوليت، اين شور و شعور در نسل كنونى ما وجود دارد؛ اينها چيز كمى نيست. البته بين مردم اختلاف سليقه هست، اختلاف رأى هست؛ عده‏اى كسى را قبول دارند، حرفى را قبول دارند؛ عده‏ى ديگرى كس ديگرى را قبول دارند، حرف ديگرى را قبول دارند؛ اينها هست، طبيعى هم هست، ليكن يك تعهد جمعى را انسان در بين همه‏ى اين آحاد، با اختلاف آراءشان، احساس ميكند؛ يك تعهد جمعى براى حفظ كشورشان، براى حفظ نظامشان. همه وارد شدند؛ در شهرها، در روستاها، در شهرهاى بزرگ، در شهرهاى كوچك، اقوام گوناگون، مذاهب مختلف، مردها، زنها، پير، جوان، همه وارد اين ميدان شدند؛ همه در اين حركت عظيم شركت كردند.

 

اين انتخابات، عزيزان من! براى دشمنان شما يك زلزله‏ى سياسى بود؛ براى دوستان شما در اكناف عالم يك جشن واقعى بود؛ يك جشن تاريخى بود. در سى سالگى انقلاب اين جور مردم بيايند نسبت به اين نظام و اين انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفادارى كنند! اين يك جنبش عمومى و مردمى بود براى تجديد پيمان با امام و با شهدا؛ و براى نظام جمهورى اسلامى يك نَفَس تازه كردن، يك حركت از نو، يك فرصت بزرگ. اين انتخابات، مردمسالارى دينى را به رخ همه‏ى مردم عالم كشيد. همه‏ى كسانى كه بدخواه نظام جمهورى اسلامى هستند، ديدند مردمسالارى دينى يعنى چه. اين يك راه سوم است. در مقابل ديكتاتورى‏ها و نظامهاى مستبد از يك طرف، و دموكراسى‏هاى دور از معنويت و دين از يك طرف ديگر، اين مردمسالارى دينى است؛ اين است كه دلهاى مردم را مجذوب ميكند و آنها را به وسط صحنه ميكشاند. اين، امتحان خودش را داد. اين يك نكته درباره‏ى اين انتخابات.

 

نكته‏ى دوم در باب اين انتخابات اين است كه انتخابات 22 خرداد نشان داد كه مردم، با اعتماد و با اميد و با شادابى ملى در اين كشور زندگى ميكنند. اين جواب خيلى از حرفهائى است كه دشمنان شما در تبليغات مغرضانه‏ى خودشان بر زبان مى‏آورند. اگر مردم در كشور به آينده اميدوار نباشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شركت نميكنند؛ اگر احساس آزادى نكنند، به انتخابات روى خوش نشان نميدهند. اعتماد به نظام جمهورى اسلامى در اين انتخابات آشكار شد. و من بعد عرض خواهم كرد كه دشمنان همين اعتماد مردم را هدف گرفته‏اند؛ دشمنان ملت ايران ميخواهند همين اعتماد را در هم بشكنند. اين اعتماد بزرگترين سرمايه‏ى جمهورى اسلامى است، ميخواهند اين را از جمهورى اسلامى بگيرند؛ ميخواهند ايجاد شك كنند، ايجاد ترديد كنند درباره‏ى اين انتخابات و اين اعتمادى را كه مردم كردند، تا اين اعتماد را متزلزل كنند.

 

دشمنان ملت ايران ميدانند كه وقتى اعتماد وجود نداشت، مشاركت ضعيف خواهد شد؛ وقتى مشاركت و حضور در صحنه ضعيف شد، مشروعيت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها اين را ميخواهند؛ هدف دشمن اين است. ميخواهند اعتماد را بگيرند تا مشاركت را بگيرند، تا مشروعيت را از جمهورى اسلامى بگيرند. اين، ضررش بمراتب از آتش زدن بانك و سوزاندن اتوبوس بيشتر است. اين، آن چيزى است كه با هيچ خسارت ديگرى قابل مقايسه نيست. مردم بيايند در يك چنين حركت عظيمى اينجور مشتاقانه حضور پيدا كنند، بعد به مردم گفته بشود كه شما اشتباه كرديد به نظام اعتماد كرديد؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن اين را ميخواهد.

 

اين خط را از پيش از انتخابات هم شروع كردند؛ از دو سه ماه پيش از اين. من اول فروردين در مشهد گفتم هى دارند دائماً به گوشها ميخوانند، تكرار ميكنند كه بناست در انتخابات تقلب بشود. ميخواستند زمينه را آماده كنند. من آنوقت به دوستان خوبمان در داخل كشور تذكر دادم و گفتم اين حرفى را كه دشمن ميخواهد به ذهن مردم رسوخ بدهد، نگوئيد. نظام جمهورى اسلامى مورد اعتماد مردم است. اين اعتماد آسان به دست نيامده، سى سال است كه نظام جمهورى اسلامى با مسئولانش، با عملكردش، با تلاشهاى فراوانش توانسته اين اعتماد را در دل مردم عميق كند. دشمن ميخواهد اين اعتماد را بگيرد، مردم را دچار تزلزل كند. اين هم يك نكته.

 

نكته‏ى سوم، مسئله‏ى رقابتها بود. اين رقابتها كاملاً رقابتهاى آزاد، جدى و شفاف بين نامزدهاى مختلف بود؛ همه ديدند. به قدرى اين رقابتها و اين گفتگوها و اين مناظره‏ها شفاف و صريح بود، كه عده‏اى به آن معترض شدند - حالا عرض خواهم كرد - حق هم تا حدودى با آنهاست. التهاباتى هم به وجود آورد كه الان هم هنوز آثارش را داريم مشاهده ميكنيم. من به شما عرض بكنم، فرض ما اين بود و هست كه اين رقابتى كه وجود دارد بين چهار نامزد انتخابات، اين رقابت ميان افراد و جريانهاى متعلق به نظام اسلامى است. اينى كه دشمنان سعى ميكنند در رسانه‏هاى گوناگون - كه غالباً هم اين رسانه‏ها مال اين صهيونيستهاى خبيث و رذل است - اينجور وانمود كنند كه دعوا بين طرفداران نظام و مخالفان نظام است، نخير، اين جورى نبود؛ آنها غلط ميكنند اين حرف را ميزنند؛ اين واقعيت ندارد.

 

اين چهار نفرى كه وارد عرصه‏ى اين انتخابات جدى شدند، همه‏شان جزو عناصر نظام و متعلق به نظام بودند و هستند. يكى از اينها رئيس جمهور كشور ماست؛ رئيس جمهور خدوم، پركار، زحمتكش، مورد اعتماد. يكى از آنها نخست‏وزيرِ هشت سال در دوران رياست جمهورى خود بنده است. يكى از آنها فرمانده‏ى سپاه در سالهاى متمادى و يكى از فرماندهان اصلى دوران دفاع مقدس بوده است. يكى از آنها دو دوره رئيس قوه‏ى مقننه‏ى كشور بوده است؛ رئيس مجلس شوراى اسلامى بوده است. اينها عناصر نظامند؛ اينها همه‏شان متعلق به نظامند. البته اختلاف‏نظر دارند، اختلاف برنامه دارند، در جهتگيرى‏هاى گوناگون سياسى با هم تفاوتهاى متعددى دارند؛ اما همه‏شان مال نظامند؛ چهار نفر از عناصر نظامند. اين رقابت درون نظام تعريف شد؛ نه رقابت بين درون نظام و بيرون نظام، كه راديوى صهيونيستى و راديوى آمريكا و راديوى انگليسِ خبيث و ديگران هى ميخواهند اين را دامن بزنند. نخير، رقابتى بود در درون نظام و بين عناصر وابسته‏ى به نظام؛ متعلق به نظام، و همه‏شان هم با اين سوابق. همه‏شان را من از نزديك ميشناسم، افكارشان را ميدانم، سلائقشان را ميدانم، خصوصيات رفتاريشان را ميدانم، با همه‏شان از نزديك من كار كردم.

 

البته بنده همه‏ى ديدگاه‏هاى اين آقايان را قبول ندارم؛ بعضى از نظرهايشان و عملكردهايشان از نظر من بدون شك قابل انتقاد است؛ بعضى را براى خدمت به كشور مناسبتر از بعضى ديگر ميدانم؛ اما انتخاب به عهده‏ى مردم بوده و هست. مردم انتخاب كردند. خواست من، تشخيص من، نه به مردم گفته شد، نه مردم لازم بود آن را مراعات كنند. مردم خودشان طبق معيارهاى خودشان تشخيص دادند، حركت كردند، عمل كردند؛ ميليونها اين طرف، ميليونها آن طرف. بنابراين، مسئله، مسئله‏ى درونى نظام است. اينى كه بخواهند صورت مسئله را تغيير بدهند، اين صد در صد مغرضانه و خباثت آلود است. دعوا بين نظام و بيرون از نظام نيست، دعوا بين انقلاب و ضد انقلاب نيست؛ اختلاف بين عناصرى در درون چهار چوب نظام است.

آن مردمى هم كه به اين چهار نفر رأى دادند، اينها هم با اعتقاد به نظام رأى دادند، تشخيص دادند اين براى كشور بهتر است، به نظام پابندى‏اش بيشتر است، به او رأى دادند. آن كسى را كه صالحتر براى خدمت به نظام ميدانستند، به او رأى دادند؛ مردم هم در چهارچوب نظام عمل كردند.

 

اما اين رقابتها و مناظرات، كه ابتكار مهمى بود؛ ابتكار جالبى بود؛ خيلى صريح بود، خيلى شفاف بود، خيلى جدى بود. اين مناظره‏ها تو دهن آن كسانى زد كه از بيرون تبليغ ميكردند كه اين رقابتها نمايشى است، واقعيت ندارد. ديدند نخير، واقعيت دارد؛ جدى در مقابل هم ايستاده‏اند، با هم بحث ميكنند، با هم استدلال ميكنند. بنابراين مناظره‏ها و گفتگوها بسيار از اين جهت مثبت بود. البته آثار مثبتى داشت، عيوبى هم داشت، كه حالا هر دو را من عرض خواهم كرد.

 

آن جهت مثبت، اين بود كه در اين مناظره‏ها و در اين گفتگوها و در اين گفتارهاى تلويزيونى، همه شفاف و راحت حرف زدند، حرف دلشان را بر زبان آوردند، يك سيلابى از نقد و انتقاد به راه افتاد و همه مجبور شدند پاسخگوئى كنند. به آنها انتقاد شد، آنها در مقام پاسخگوئى برآمدند و از خودشان دفاع كردند. مواضع افراد و مواضع گروه‏ها بدون ابهام، بدون پيچيده‏گوئى، عريان، در مقابل چشم مردم قرار گرفت؛ سياستهايشان چيست، برنامه‏هايشان چيست، پابندى‏هايشان كدام است، تا چه حد است؛ اينها در مقابل چشم مردم قرار گرفت و مردم توانستند قضاوت كنند. مردم احساس كردند كه در نظام اسلامى بيگانه به حساب نمى‏آيند، نظام كشور اندرونى و بيرونى ندارد. همه چيز در مقابل مردم آشكار، همه‏ى نظرات در مقابل مردم بيان شد و معلوم شد رأى مردم ناشى از همين دقتها و تأملات خواهد بود. رأى مردم زينتى نيست. حق انتخاب حقيقتاً متعلق به مردم است، مردم ميخواهند آگاهانه، هشيارانه انتخاب كنند. اين مناظره‏ها اين را نشان داد. يقيناً يكى از علل افزايش ده ميليونى آراء نسبت به آخرين حد نصابِ دوره‏هاى قبل همين بود كه ذهن مردم، فكر مردم مشاركت داده شد، به عرصه آمد و آنها تشخيص دادند، وارد ميدان شدند. اين مناظره‏ها به سطح خيابانها هم كشيده شد، داخل خانه‏ها هم رفت، كه اينها قدرت انتخاب مردم را بالا ميبرد. اينجور مباحثات و گفتگوها ذهنها را پرورش ميدهد، قدرت انتخاب را بالا ميبرد. اين از نظر جمهورى اسلامى چيز مطلوبى است.

 

البته همين جا من عرض بكنم كه اين گفتگوها نبايد به جائى برسد كه تبديل بشود به كدورت و كينه. اگر اين شد، آنوقت اثر عكس خواهد داشت. اگر به همان شكلى كه آن روز بود و در همان حد باقى بود، اين خوب بود؛ اما اگر بنا باشد همين طور كش پيدا كند، ادامه پيدا كند، هى بگومگو بشود، اين تدريجاً تبديل خواهد شد به كينه. البته خيلى خوب است كه اين‏جور مناظره‏هائى در سطوح مديريتى ادامه پيدا كند - البته با حذف آن عيوبى كه بعد به آن اشاره خواهم كرد - و افراد، مسئولين، خودشان را در معرض نقد و انتقاد قرار بدهند و پاسخگو باشند و پاسخ بدهند و تبيين كنند. خيلى از اوقات اگر چنانچه يك انتقادى به كسى بشود، اين فرصتى است براى او كه بتواند ذهنها را روشن كند، تبيين كنند، حقيقت را بيان كنند؛ خيلى چيز خوبى است؛ البته با حذف آن عيوبى كه عرض خواهم كرد. اگر اين جور مناظره‏ها در طول سال و در طول چهار سال ادامه داشته باشد، ديگر وقتى در هنگام انتخابات پيش آمد، حالت انفجارى پيدا نميكند؛ همه‏ى حرفها در طول زمان گفته خواهد شد، شنيده خواهد شد؛ نقدها، پاسخها، جوابها. اينها محسنات اين مناظرات بود كه خيلى خوب بود؛ اما عيوبى هم داشت كه اين عيوب را بايد برطرف كرد. در مواردى انسان ميديد كه در اين مناظره‏ها جنبه‏ى منطقى مناظره ضعيف ميشد؛ جنبه‏ى احساساتى و عصبى پيدا ميكرد؛ جنبه‏ى تخريبى غلبه پيدا ميكرد؛ سياه‏نمائى وضع موجود به شكل افراطى در اين مناظره‏ها ديده شد؛ سياه‏نمائى دوره‏هاى گذشته هم در اين مناظره‏ها مشاهده شد؛ هر دو بد بود. اتهاماتى مطرح شد كه در جائى اثبات نشده است؛ به شايعات تكيه شد، بى‏انصافيهائى احياناً ديده شد؛ هم بى‏انصافى نسبت به اين دولت با اين همه حجم خدمت، و هم بى‏انصافى نسبت به دولتهاى گذشته و دوران سى ساله. آقايان در خلال صحبت احساساتى شدند و لابلاى حرفهاى خوب، حرفهائى هم كه خوب نبود، گفته شد.

 

بنده هم مثل بقيه‏ى آحاد ملت نشستم پاى تلويزيون و اين مناظره‏ها را تماشا كردم و از آزادى بيان لذت بردم؛ از اينكه نظام جمهورى اسلامى توانسته است به كمك مردم بيايد تا بتوانند قدرت انتخاب خود را بالا ببرند، لذت بردم؛ اما اين بخش معيوب قضيه، بنده را ناخرسند كرد؛ متأثر شدم. براى طرفداران نامزدها هم آن بخشهاى معيوب، آن تعريضها، آن تصريحها، التهاب‏آور و نگران‏كننده بود، كه البته از هر دو طرف هم بود.

 

بنده اينجا در منبر نماز جمعه، در خطبه‏اى كه در حكم نماز است، حقايق را بايد بيان بكنم. هر دو طرف در اين عيب متأسفانه مشترك بودند. از يك طرف صريحترين اهانتها به رئيس جمهورِ قانونى كشور شد. حتى از دو سه ماه قبل از مناظرات هم اين سخنرانى‏ها را براى من مى‏آوردند و من ميديدم يا گاهى مى‏شنيدم؛ تهمتهائى زدند، حرفهائى گفتند؛ به كى؟ به كسى كه رئيس جمهور قانونى كشور است، متكى به آراء مردم است. نسبتهاى خلاف دادند، رئيس جمهور مملكت را كه مورد اعتماد مردم است، به دروغ‏گوئى متهم كردند! اينها خوب است؟ كارنامه‏هاى جعلى براى دولت درست كردند، اينجا آنجا پخش كردند، كه ما كه در جريان امور هستيم، مى‏بينيم ميدانيم كه اينها خلاف واقع است؛ فحاشى كردند؛ رئيس جمهور را خرافاتى، رمال، از اين نسبت‏هاى خجالت‏آور دادند؛ اخلاق و قانون و انصاف را زير پا گذاشتند.

 

اين از آن طرف. از اين طرف هم همين جور؛ از اين طرف هم شبيه همين كارها به نحو ديگرى انجام گرفت. كارنامه‏ى درخشان سى ساله‏ى انقلاب كمرنگ جلوه داده شد؛ اسم بعضى از اشخاص برده شد كه اينها شخصيتهاى اين نظامند؛ اينهاكسانى هستند كه عمرشان را در راه اين نظام صرف كردند. بنده در نماز جمعه هيچوقت رسمم نبوده است از افراد اسم بياورم؛ اما اينجا چون اسم آورده شده است، مجبورم اسم بياورم. به طور خاص از آقاى هاشمى رفسنجانى، از آقاى ناطق نورى من لازم است اسم بياورم و بايد بگويم. البته اين آقايان را كسى متهم به فساد مالى نكرده؛ حالا در مورد بستگان و كسان، هر كس هر ادعائى دارد، بايستى در مجارى قانونى خودش اثبات بشود و قبل از اثبات نميشود اينها را رسانه‏اى كرد. اگر چيزى اثبات بشود، فرقى بين آحاد جامعه نيست؛ اما اثبات نشده، نميشود اينها را مطرح كرد و قاطعاً ادعا كرد. وقتى اينجور حرفها مطرح ميشود، تلقى‏هاى نادرست در جامعه به وجود مى‏آيد، جوانها چيز ديگرى خيال ميكنند، چيز ديگرى ميفهمند.

 

آقاى هاشمى را همه ميشناسند. من شناختم از ايشان مربوط به بعد از انقلاب و مسئوليتهاى بعد از انقلاب نيست؛ من از سال 1336 - يعنى 52 سال قبل - ايشان را از نزديك ميشناسم. آقاى هاشمى از اصلى‏ترين افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزين جدى و پيگيرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پيروزى انقلاب از مؤثرترين شخصيتهاى جمهورى اسلامى در كنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در كنار رهبرى تا امروز. اين مرد بارها تا مرز شهادت پيش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب ميكرد و به مبارزين ميداد. اينها را جوانها خوب است بدانند. بعد از انقلاب ايشان مسئوليتهاى زيادى داشت: هشت سال رئيس جمهور بود؛ قبلش رئيس مجلس بود؛ بعد مسئوليتهاى ديگرى داشت. در طول اين مدت هيچ موردى را سراغ نداريم كه ايشان براى خودش از انقلاب يك اندوخته‏اى درست كرده باشد. اينها يك حقايقى است؛ اينها را بايد دانست. در حساسترين مقاطع ايشان در خدمت انقلاب و نظام بوده.

 

من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلاف‏نظر داريم، كه طبيعى هم هست؛ ولى مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگرى فكر كنند. البته بين ايشان و بين آقاى رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف‏نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينه‏ى مسائل خارجى اختلاف‏نظر دارند، هم در زمينه‏ى نحوه‏ى اجراى عدالت اجتماعى اختلاف‏نظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلاف‏نظر دارند؛ و نظر آقاى رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.

 

در مورد آقاى ناطق نورى هم همين جور. آقاى ناطق نورى هم از شخصيتهاى خدوم انقلاب است؛ ايشان هم خدمات زيادى كرده و در دلبستگى ايشان به اين نظام و انقلاب هيچ شكى نيست.

 

مناظره‏هاى زنده‏ى تلويزيونى خوب است؛ اما اين آسيبها بايد برطرف بشود. من همان وقت - بعد از مناظره - به آقاى رئيس جمهور هم تذكر دادم؛ چون ميدانستم ايشان ترتيب اثر ميدهند.

 

در مورد مبارزه‏ى با فساد مالى، موضع نظام يك موضع روشنى است. در زمينه‏ى مسائل مربوط به عدالت اجتماعى، موضع نظام يك موضع روشنى است. با فساد بايد در هر نقطه‏اى كه هست، مبارزه كرد. من ميخواهم اين را عرض بكنم: ما مدعى نيستيم در نظام ما فساد مالى و اقتصادى وجود ندارد؛ چرا، اگر وجود نداشت كه بنده آن نامه‏ى هشت ماده‏اى را چند سال قبل خطاب به رؤساى محترم سه قوه نمينوشتم و اينقدر روى آن تأكيد نميكردم. چرا، هست؛ اما ميخواهم اين را بگويم: نظام جمهورى اسلامى، همين امروز يكى از سالمترين نظامهاى سياسى و اجتماعى در دنياست. اينكه ما بيائيم به استناد گزارش فلان مرجع صهيونيستى، نظام را و كشور را متهم كنيم به فساد، اين مطلقاً درست نيست. اين هم كه ما اشخاص را، مسئولين را بى‏جهت در زمينه‏ى فساد زير سؤال ببريم، اين هم درست نيست. فساد مالى يكى از مسائل مهم در نظام اسلامى است و بايد با او جداً مبارزه كرد؛ هم در قوه‏ى مجريه، هم در قوه‏ى قضائيه، هم در قوه‏ى مقننه. همه موظفند با اين مسئله مبارزه كنند. اگر مبارزه نشود، مهار نشود، توسعه پيدا خواهد كرد؛ كما اينكه بسيارى از كشورهاى دنيا - همين كشورهاى غربى كه اينقدر دم از مبارزه‏ى با فساد مالى و پولشوئى و امثال اينها ميزنند - تا خرخره غرق در فسادند. قضاياى دولت انگليس و مجلس پارلمان انگليس را اين روزها شنيديد و همه‏ى دنيا دانستند. اين يك گوشه‏هائى از قضاياست؛ خيلى بيش از اينهاست.

 

اين بخش مربوط به خطاب مردم را من جمع‏بندى كنم. عزيزان من! ملت ايران! 22 خرداد يك حماسه بود. اين حماسه، تاريخى شد، جهانى شد. اگرچه بعضى از دشمنان ما در اطراف دنيا خواستند اين پيروزى مطلق نظام را، اين پيروزى حتمى را، به يك پيروزى مشكوك و قابل ترديد تبديل كنند. حتّى بعضى خواستند اين را به يك شكست ملى تبديل كنند! خواستند كام شما را تلخ كنند و نگذارند بالاترين نصاب مشاركت جهانى را دنيا به نام شما ثبت كند. خواستند اين كارها را بكنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نميشود آن را دستكارى كرد.

 

رقابتها تمام شد. همه‏ى كسانى كه به اين چهار نامزد رأى دادند، مأجورند؛ ان‏شاءاللَّه اجر الهى دارند. همه‏شان در درون جبهه‏ى انقلابند، متعلق به نظامند؛ اگر با قصد قربت رأى داده باشند، عبادت هم كرده‏اند. خط انقلاب، چهل ميليون رأى دارد؛ نه بيست و چهار و نيم ميليون كه رأى به رئيس جمهور منتخب است. چهل ميليون به خط انقلاب رأى دادند.

 

مردم اطمينان دارند؛ اما برخى از طرفداران نامزدها هم اطمينان داشته باشند كه جمهورى اسلامى اهل خيانت در آراء مردم نيست. ساز و كارهاى قانونى انتخابات در كشور ما اجازه‏ى تقلب نميدهد. اين را هر كسى كه دست‏اندركار مسائل انتخابات هست و از مسائل انتخابات آگاه است، تصديق ميكند؛ آن هم در حد يازده ميليون تفاوت! يك وقت اختلافِ بين دو رأى، صد هزار است، پانصد هزار است، يك ميليون است، حالا ممكن است آدم بگويد يك جورى تقلب كردند، جابه جا كردند؛ اما يازده ميليون را چه جور ميشود تقلب كرد! در عين حال بنده اين را گفتم، شوراى محترم نگهبان هم همين را قبول دارند كه اگر كسانى شبهه دارند و مستنداتى ارائه ميدهند، بايد حتماً رسيدگى بشود؛ البته از مجارى قانونى؛ رسيدگى فقط از مجارى قانونى. بنده زير بار بدعتهاى غيرقانونى نخواهم رفت. امروز اگر چهارچوبهاى قانونى شكسته شد، در آينده هيچ انتخاباتى ديگر مصونيت نخواهد داشت. بالاخره در هر انتخاباتى بعضى برنده‏اند، بعضى برنده نيستند؛ هيچ انتخاباتى ديگر مورد اعتماد قرار نخواهد گرفت و مصونيت پيدا نخواهد كرد. بنابراين همه چيز دنبال بشود، انجام بگيرد، كارهاى درست، بر طبق قانون. اگر واقعاً شبهه‏اى هست، از راه‏هاى قانونى پيگيرى بشود. قانون در اين زمينه كامل است و هيچ اشكالى در قانون نيست. همانطور كه حق دادند كه نامزدها نظارت كنند، حق دادند كه شكايت كنند، حق دادند كه بررسى بشود. بنده از شوراى محترم نگهبان خواستم كه اگر مواردى خواستند صندوقها را بازشمارى بكنند، با حضور نمايندگان خود نامزدها اين كار را بكنند. خودشان باشند، آنجا بشمرند، ثبت كنند، امضاء كنند. بنابراين، هيچ مشكلى در اين جهت وجود ندارد. اين راجع به انتخابات و خطاب به شما مردم عزيز.

 

اما خطاب دوم من، خطاب به سياسيون و نامزدها و گردانندگان احزاب و جريانات است. من ميخواهم عرض كنم به اين حضرات، كه امروز يك لحظه‏ى حساس تاريخى براى كشور است؛ نگاه كنيد به وضع دنيا، نگاه كنيد به وضع خاورميانه، نگاه كنيد به وضع اقتصادى عالم، نگاه كنيد به مسائل كشورهاى همسايه‏ى ما مثل عراق، مثل افغانستان، مثل پاكستان. ما در نقطه‏ى حساسى از تاريخ قرار گرفته‏ايم. همه‏ى ما وظيفه داريم كه در اين مرحله‏ى تاريخى هوشيار باشيم، دقيق باشيم، مواظب باشيم اشتباه نكنيم.

 

در اين قضيه‏ى انتخابات، مردم حقاً و انصافاً به وظيفه‏ى خودشان عمل كردند. وظيفه‏شان اين بود كه بيايند پاى صندوقهاى رأى، كه به بهترين وجهى اين وظيفه اداء شد؛ اما ما و شما وظائف سنگين‏ترى داريم. آن كسانى كه به يك نحوى يك نوع مرجعيتى در افكار مردم دارند؛ از اين سياسيون و رؤساى احزاب و كارگردانان جريانات سياسى، و يك عده‏اى از اينها حرف‏شنوى دارند، اينها خيلى بايد مراقب رفتار خودشان باشند؛ خيلى بايد مراقب گفتار خودشان باشند. اگر آنها كمى افراطى‏گرى كنند، دامنه‏ى اين افراطى‏گرى در بدنه‏ى مردم به جاهاى بسيار حساس و خطرناكى خواهد رسيد كه گاهى خود آنها ديگر نميتوانند آن را جمع كنند، كه ما نمونه‏هايش را ديده‏ايم. افراط وقتى در جامعه به وجود آمد، هر حركت افراطى به افراطى‏گرى ديگران دامن ميزند. اگر نخبگان سياسى بخواهند قانون را زير پا بگذارند، يا براى اصلاح ابرو، چشم را كور كنند، چه بخواهند، چه نخواهند، مسئول خونها و خشونتها و هرج و مرج‏ها، آنهايند. من به همه‏ى اين آقايان، اين دوستان قديمى، اين برادران توصيه ميكنم بر خودتان مسلط باشيد؛ سعه‏ى صدر داشته باشيد؛ دستهاى دشمن را ببينيد؛ گرگهاى گرسنه‏ى كمين‏كرده را كه امروز ديگر نقاب ديپلماسى را يواش يواش دارند از چهره‏هايشان برميدارند و چهره‏ى حقيقى خودشان را نشان ميدهند، ببينيد؛ از اينها غفلت نكنيد.

 

امروز - حالا عرض خواهم كرد - ديپلماتهاى برجسته‏ى چند كشور غربى كه تا حالا با تعارفات ديپلماتيك با ما حرف ميزدند، نقاب از چهره برداشتند؛ چهره‏ى واقعى خودشان را دارند نشان ميدهند؛ «قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اكبر».(5) دشمنى‏هاى خودشان با نظام اسلامى را دارند نشان ميدهند؛ از همه هم خبيث‏تر دولت انگليس. من به اين برادران عرض ميكنم، به مسئوليت پيش خداى متعال فكر كنيد: پيش خدا مسئوليد، از شما سؤال خواهد شد. آخرين وصاياى امام را به ياد بياوريد؛ قانون، فصل‏الخطاب است؛ قانون را فصل‏الخطاب بدانيد. انتخابات اصلاً براى چيست؟ انتخابات براى اين است كه همه‏ى اختلافها سر صندوق رأى حل و فصل بشود. بايد در صندوقهاى رأى معلوم بشود كه مردم چى ميخواهند، چى نميخواهند؛ نه در كف خيابانها. اگر قرار باشد بعد از هر انتخاباتى آنهائى كه رأى نياوردند، اردوكشى خيابانى بكنند، طرفدارانشان را بكشند به خيابان؛ بعد آنهائى كه رأى آورده‏اند هم، در جواب آنها، اردوكشى كنند، بكشند به خيابان، پس چرا انتخابات انجام گرفت؟ تقصير مردم چيست؟ اين مردمى كه خيابان، محل كسب و كار آنهاست، محل رفت و آمد آنهاست، محل زندگى آنهاست، اينها چه گناهى كردند؟ كه ما ميخواهيم طرفدارهاى خودمان را به رخ آنها بكشيم؛ آن طرف يك جور، اين طرف يك جور. براى نفوذىِ تروريست - آن كسى كه ميخواهد ضربه‏ى تروريستى بزند - مسئله‏ى او مسئله‏ى سياسى نيست؛ براى او چه چيزى بهتر از پنهان شدن در ميان اين مردم؛ مردمى كه ميخواهند راهپيمائى كنند يا تجمع كنند. اگر اين تجمعات پوششى براى او درست كند، آنوقت مسئوليتش با كيست؟ الان همين چند نفرى كه در اين قضايا كشته شدند؛ از مردم عادى، از بسيج، جواب اينها را كى‏ بناست بدهد؟ واكنشهائى كه به اينها نشان داده خواهد شد - تو خيابان از شلوغى استفاده كنند، بسيج را ترور كنند، عضو نيروى انتظامى را ترور كنند - كه بالاخره واكنشى به وجود خواهد آورد، واكنش احساسى خواهد بود. محاسبه‏ى اين واكنشها با كيست؟ انسان دلش خون ميشود از بعضى از اين قضايا؛ بروند توى كوى دانشگاه، جوانها را، دانشجوها را - آن هم دانشجوهاى مؤمن و حزب‏اللهى را، نه آن شلوغ‏كن‏ها را - مورد تهاجم قرار بدهند، آنوقت شعار رهبرى هم بدهند! دل انسان خون ميشود از اين حوادث. زورآزمائى خيابانى بعد از انتخابات كار درستى نيست، بلكه به چالش كشيدن اصل انتخابات و اصل مردم‏سالارى است.

 

من از همه ميخواهم به اين روش خاتمه بدهند. اين روش، روش درستى نيست. اگر خاتمه ندهند، آنوقت مسئوليت تبعات آن، هرج و مرج آن، به عهده‏ى آنهاست.

 

اين تصور هم غلط است كه بعضى خيال كنند با حركات خيابانى، يك اهرم فشارى عليه نظام درست ميكنند و مسئولين نظام را مجبور ميكنند، وادار ميكنند تا به عنوان مصلحت، زير بار تحميلات آنها بروند. نه، اين هم غلط است. اولاً تن دادن به مطالبات غير قانونى، زير فشار، خود اين، شروع ديكتاتورى است. اين اشتباه محاسبه است؛ اين محاسبه‏ى غلطى است. عواقبى هم اگر پيدا كند، عواقبش مستقيماً متوجه فرماندهان پشت صحنه خواهد شد. اگر لازم باشد، مردم آنها را هم در نوبت خود و وقت خود خواهند شناخت.

 

من از همه‏ى اين دوستان، اين برادران، ميخواهم بنا را بر برادرى بگذاريد، بنا را بر تفاهم بگذاريد، قانون را رعايت كنيد. راه قانون باز است. راه محبت و صفا باز است، از اين راه برويد. و اميدوارم خداى متعال توفيق بدهد كه همه از اين راه بروند. خب، همه پيشرفت كشور را ميخواهند. جشن پيروزى چهل ميليونى را اين برادران گرامى بدارند و نگذارند دشمن اين جشن را خراب كند؛ همچنانى كه دشمن ميخواهد خراب كند. البته اگر كسانى بخواهند راه ديگرى را انتخاب بكنند، آنوقت بنده دوباره خواهم آمد و با مردم صريحتر از اين صحبت خواهم كرد.

 

و اما خطاب سوم، خطاب به سران استكبار و سران رسانه‏هاى استكبارى است. بنده در اين دو سه هفته، رفتار و گفتار دولتمردان آمريكا و دولتمردان چند كشور اروپائى را دنبال كردم؛ در اين هفته‏هاى نزديك به انتخابات و آن روز انتخابات و شب بعد از انتخابات، بعد هم اين دو سه روزِ بعد از انتخابات. يك وضع متغير و متفاوتى داشت. اول، قبل از شروع انتخابات جهتگيرى رسانه‏هايشان، دولتمردانشان، اين بود كه در اصلِ انتخابات ايجاد ترديد كنند، شايد شركت مردم كم بشود. البته همين نتائجى كه از اين انتخابات حاصل شد، همين نتائج را آنها هم - هم اروپائى‏ها، هم آمريكائى‏ها - حدس ميزدند؛ اما اين حركت عظيم مردم را انتظار نداشتند؛ اين كارِ 85 درصدى؛ چهل ميليونى را باور نميكردند. بعد از آنكه اين حضور عظيم ديده شد، اينها شوكه شدند؛ فهميدند چه اتفاق بزرگى در ايران افتاد؛ فهميدند كه بايد خودشان را با اين شرائط جديد وفق بدهند؛ هم در امور بين الملل، هم در امور خاورميانه و جهان اسلام، هم در مسئله‏ى هسته‏اى. در مسائل ايران شوكه شدند؛ فهميدند كه سرفصل جديدى در مسائل مربوط به جمهورى اسلامى پيدا شد، كه مجبورند اين را بپذيرند. اين مال هنگامى بود كه اين حركت عظيم مردم ديده شد و از اينجا مرتب به وسيله‏ى ايادى خودشان مخابره شد و همه‏شان اظهار تعجب كردند؛ از همان صبح جمعه اين اظهارات شروع شد، آنجا هم برخى از بازخوردهاى اين اظهارات ديده شد.

 

وقتى اعتراض بعضى از نامزدها را ديدند، ناگهان احساس كردند فرصتى برايشان پيش آمد. اين فرصت را مغتنم شمردند تا بتوانند موج‏سوارى كنند. لحنشان از روز شنبه و يكشنبه عوض شد و وقتى يواش يواش چشمشان افتاد به بعضى از اجتماعات مردمى كه به دعوت نامزدها مثلاً در خيابانها پيدا شدند، اميدوار شدند، يواش يواش نقابهايشان كنار رفت و حقيقت خودشان را بنا كردند نشان دادن. چند تا از وزراى خارجه و رؤساى دولتهاى چند تا كشور اروپائى و آمريكا حرفهائى زدند كه باطن آنها را به انسان نشان ميداد. از قول رئيس جمهور آمريكا نقل شد كه گفته ما منتظر چنين روزى بوديم كه مردم به خيابانها بريزند. از آن طرف نامه بنويسند، اظهار علاقه‏ى به روابط كنند، ابراز احترام به جمهورى اسلامى بكنند، از اين طرف اين حرفها را بزنند. كدام را ما باور كنيم؟

 

در داخل كشور هم عوامل اين عناصر خارجى به كار افتادند و خط تخريب خيابانى شروع شد؛ خط تخريب، خط آتش‏سوزى، اموال عمومى را آتش بزنند، حريم كسب و كار مردم را ناامن كنند، شيشه‏هاى دكان مردم را بشكنند، اموال بعضى از مغازه‏ها را به غارت ببرند، امنيت مردم را از جانشان و مالشان سلب كنند؛ امنيت مردم مورد تطاول اينها قرار گرفت. اين ربطى به مردم و طرفداران نامزدها ندارد، اين مال بدخواهان است، مال مزدوران است، مال دست‏نشاندگان سرويسهاى جاسوسى غربى و صهيونيست است. اين كارى كه در داخل، ناشيانه از بعضى سر زد، اينها را به طمع انداخت، خيال كردند ايران هم گرجستان است (!) يك سرمايه‏دار صهيونيست آمريكائى چند سال قبل از اين، طبق ادعاى خودش كه در رسانه‏ها و در بعضى از مطبوعات نقل شد، گفت من ده ميليون دلار خرج كردم، در گرجستان انقلاب مخملى راه انداختم؛ حكومتى را بردم، حكومتى را آوردم. احمقها خيال كردند جمهورى اسلامى، ايران و اين ملت عظيم هم مثل آنجاست. ايران را با كجا مقايسه ميكنيد؟! مشكل دشمنان ما اين است كه هنوز هم ملت ايران را نشناختند.

 

آن چيزى كه در اين بين از همه بدتر و زشت‏تر به چشم من آمد، اين حرفهائى بود كه به عنوان دلسوزى از حقوق بشر و سختگيرى به مردم، از زبان اين دولتمردان آمريكائى صادر شد كه: ما از اينكه با مردم چنين رفتار بشود، مخالفيم؛ ما نگرانيم! شما نگران مردميد؟! شما چيزى به نام حقوق انسان را اصلاً قبول داريد؟! افغانستان را كى‏ به خاك و خون كشيد و هنوز هم دارد ميكشد؟ عراق را كى‏ زير چكمه‏ى نظاميان خودش تحقير كرد؟ در فلسطين چه كسى به دولت صهيونيست ظالم اين همه كمك سياسى و مادى كرد؟ در خود آمريكا - انسان واقعاً تعجب ميكند - در زمان دولت همين حزب دمكرات، در زمان رياست جمهورى شوهر همين بانوئى كه حالا اظهار نظر ميكند، هشتاد و چند نفر از وابستگان فرقه‏ى داوودى را زنده زنده در آتش سوزاندند. اين كه ديگر جاى انكار نيست. همين حضرات، همين دمكراتها اين كار را كردند. فرقه‏ى داوودى‏ها به قول خودشان ديويدى‏ها - به دليلى مورد غضب دولت آمريكا قرار گرفتند و به منزلى رفتند و در آنجا متحصن شدند. هر چه كردند، بيرون نيامدند. اينها خانه را آتش زدند و هشتاد تا مرد، زن، بچه تو اين خانه، زنده زنده سوختند. شما حقوق بشر ميفهميد يعنى چه؟! به نظر من اين مسئولان و سياستمداران اروپائى و آمريكائى قدرى بايستى شرم و حيا را هم براى خودشان وظيفه بدانند. جمهورى اسلامى، پرچم‏دار حقوق انسان است. دفاع ما از مردم مظلوم در فلسطين، در لبنان، در عراق، در افغانستان، در هر نقطه‏اى كه مردم مظلوم واقع شدند، نشانه‏ى همين است. نشانه‏ى اين است كه پرچم حقوق بشر به وسيله‏ى اعتقاد به اسلام، ايمان به اسلام در اين كشور برافراشته شده است. ما احتياج نداريم كه براى حقوق بشر كسى ما را نصيحت كند. خب، اين عرايض ما بود درباره‏ى انتخابات.

 

يك خطاب آخرى هم عرض كنم به مولامان و صاحبمان، حضرت بقيةاللَّه (ارواحنا فداه): اى سيد ما! اى مولاى ما! ما آنچه بايد بكنيم، انجام ميدهيم؛ آنچه بايد هم گفت، هم گفتيم و خواهيم گفت. من جان ناقابلى دارم، جسم ناقصى دارم، اندك آبروئى هم دارم كه اين را هم خود شما به ما داديد؛ همه‏ى اينها را من كف دست گرفتم، در راه اين انقلاب و در راه اسلام فدا خواهم كرد؛ اينها هم نثار شما باشد. سيد ما، مولاى ما، دعا كن براى ما؛ صاحب ما توئى؛ صاحب اين كشور توئى؛ صاحب اين انقلاب توئى؛ پشتيبان ما شما هستيد؛ ما اين راه را ادامه خواهيم داد؛ با قدرت هم ادامه خواهيم داد؛ در اين راه ما را با دعاى خود، با حمايت خود، با توجه خود، پشتيبانى بفرما.

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحيم‏

اذا جاء نصر اللَّه و الفتح. و رأيت النّاس يدخلون فى دين اللَّه افواجا. فسبّح بحمد ربّك و استغفره انّه كان توّابا.

و السّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته‏

 

1) فتح: 4

2) رعد: 28

3) جمعه: 9

4) عصر: 3-1

5) آل عمران: 118