در وضعیت خاصی می‌توان از «شکست نسبیِ مذاکرات» سخن گفت و آن اینکه متن توافق اصلی و ضمایم آن منتشر شود و مشاهده کنیم که «پرانتزها» دقیقاً روی تعهدات اصلی طرفین هستند نه روی امور جنبی!

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ جمعه 5 تیر سی ان ان گزارش داد که قرار است متن توافق هسته‌ای به همراه ضمایم فنی آن - که بیش از 60 صفحه خواهد بود - بدون امضاء طرفین صرفاً «منتشر» شود. برخی کارشناسان به کنوانسیون 1969 وین استناد می‌کنند که بعضی از اسناد بین‌المللی را «بی‌نیاز از امضاء» فرض کرده است و میگویند «امضاء زدن» صرفاً یکی از راه‌های نهایی شدن توافقات بین‌المللی است و فقط درجاهایی که «معاهده» یا «عهدنامه» در کار باشد باید نتیجه به امضای طرفین برسد نه در همه‌جا![1]
فایده احتمالی
روشن است که از لحظه انتشار، تمرکز بحث‌ها صرفاً روی مفاد همین متن 60 صفحه‌ای خواهد بود و حدودوثغور بحث‌های آینده روشن می‌شود. منافع مترتب بر «محدود شدن دامنه بحث‌ها به یک متن مشخص» هم طبعاً غیرقابل‌تردید است. اگر به‌راستی پرانتزهای باقیمانده توافق هسته‌ای موضوعاتی باشند که در صورت حل‌وفصل شدن، به‌سادگی وارد متن می‌شوند و پازل تکمیل می‌شود و «توافقِ قابل امضاء نهایی» حاصل می‌گردد؛ انتشار متن 60 صفحه‌ای - قبل از امضاء - هم می‌تواند منطقی باشد چون دست‌کم تمرکز تحلیل‌ها و بررسی‌ها از «همه مسائل» منتقل می‌شود به «چند پرانتز» و توافق ایران و 5+1 خلاصه می‌شود به چند «تصمیم مهم» که حالا دیگر موضوعشان هم آشکار و غیر محرمانه است.
اهمیت عدم دسترسی به توافقِ قابل امضاء «در تاریخ مشخص»
اگر هدف از مذاکرات هسته‌ای «رسیدن به توافقِ قابل امضاء در یک تاریخ مشخص» بود، وضع فرق داشت اما یادمان هست که رهبر معظم انقلاب تصریح کردند «مشکلی نیست که مذاکرات بازهم ادامه پیدا کند.» حتی پرسیده بودند که «چه ضرورتی دارد که به تاریخ خاصی وابسته باشیم؟!»[2] پس ازنظر جمهوری اسلامی حصول توافقِ قابلِ امضاء «در یک تاریخ مشخص» هدف تلقی نمی‌شود و بدین ترتیب اگر حتی توافقِ قابل امضاء تا 10 تیر به دست نیاید نمی‌شود این را «شکست مذاکرات» فرض کرد.
اما در وضعیت خاصی هم می‌توان از «شکست نسبیِ مذاکرات» سخن گفت و آن اینکه متن توافق اصلی و ضمایم آن منتشر شود و مشاهده کنیم که «پرانتزها» دقیقاً روی تعهدات اصلی طرفین هستند نه روی امور جنبی! خلاصه اینکه اگر حاصلِ اصلیِ دو سال مذاکره پرحجم «تعیین تکلیف مسائل جنبی» بوده باشد و تازه از امروز قرار باشد به‌طور متمرکز روی «مطالباتِ اصلی طرفین» کار شود، این را می‌توان شکست نسبی برای «فرایند مذاکرات» در نظر گرفت و به این نتیجه رسید که مذاکره‌کنندگان بیش از آب‌ونان مشغول نقشِ ایوان بوده‌اند! که البته این هم لازم و قابل‌درک و «مهم» است اما قطعاً «اهمّ» نبوده و نیست. ضمن اینکه «توافق بدون امضا» اگر به هر دلیلی «الزام‌آور» نباشد، از یک زاویه دیگر هم می‌شود از عدم پیشرفت یا شکست حرف زد چراکه بیانیه لوزان نیز «الزام‌آور» نبود و ما از منظر «الزام‌آور بودن توافق» نسبت به لوزان پیشرفتی نداشته‌ایم.
برای دور زدن کنگره؟!
بعضی مدعی‌اند که اگر متن توافق هسته‌ای امضاء نشود آمریکایی‌ها می‌توانند اجرای آن را از ایران مطالبه کنند و ایران نیز می‌تواند متوقع اجرای آن از سوی آمریکا باشد؛ بدون اینکه مجالس و یا دیگر ارکان حاکمیتی دو طرف بتوانند مداخله‌ای داشته باشند، ازاین‌رو که چیزی امضا نشده است! درواقع ازنظر این گروه، توافق بدون امضاء بیشتر یک توافق سیاسی است و همین کمبود بار حقوقی به کاهش مخالفت‌های دیگر بازیگران می‌انجامد.
اما قدری توجه به واقعیات این احتمال را تقریباً منتفی می‌کند. قانون داخلی آمریکا این‌طور است که صرفاً اسنادی که به شکل «معاهده» تنظیم شوند نیاز به تصویب کنگره دارند. اما موقعیت کنگره در مورد توافق هسته‌ای با ایران چگونه است؟ کنگره آمریکا در این پرونده‌ی خاص درواقع حقِ «تصویب» خود را به حق «نظارت» تقلیل داده است. یعنی قانونِ مشخصی که با امضای رئیس‌جمهور آمریکا اخیراً تصویب شد حق کنگره را منحصر کرد به بررسی توافق (پس از انجامِ آن) و اعلامِ موافقت یا مخالفت با آن، و نه تصویبِ اجزاء توافق‌نامه! پس نمی‌شود گفت هدف دولت آمریکا خلاص شدن از دست کنگره بوده چون اولاً کنگره قرار نیست این معاهده یا توافق را تصویب کند، ثانیاً درهرصورت - با یا بدون امضاء - کنگره حق دارد کلیت این توافق را رد یا قبول کند.
«توافقِ بدون امضا» و تکلیف منافع آمریکا!
- پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا
گرچه «امضاء توافق هسته‌ای» بر انتخاباتی که آمریکایی‌ها در پیش دارند اثر مهمی می‌گذارد، اما رسیدن به یک متن 60 صفحه‌ای - ولو با چند پرانتز - هم پیشرفت کمی برای دوران مدیریت پرزیدنت اوباما نیست! او و تیم تبلیغاتی دموکرات‌ها می‌توانند روی تأثیر همین متن - ازنظر محدود کردن موضوعات هسته‌ای مورد اختلاف با ایران - مانور تبلیغاتی و انتخاباتی بدهند و بگویند دیگران نتوانسته بودند کار را به «همین‌جا» هم برسانند. کما اینکه حامیان دولت آقای دکتر روحانی نیز معتقدند که هنر اصلی نه «توافق قطعی» که رساندن کار به «این مرحله از جدیت» بوده است. از سوی دیگر یادمان نرفته که «رسیدن به توافق» از وعده‌های انتخاباتی باراک اوباما نبود اما در طرف ایرانی مسئله با تقریب خوبی این‌گونه نیست!
- دسترسی به بازارهای ایران
در اینکه «توافق» دستیابی خارجی‌ها به بازارهای ایران را ممکن‌تر می‌کند تردیدی نیست، اما درباره اینکه چقدر از این خارجی‌ها «آمریکایی» خواهند بود پرسش جدی وجود دارد. آمریکا به‌طورکلی در روابط خارجی‌اش با ایران وضعیت ویژه دارد. مشکلاتی سیاسی، تاریخی و ریشه‌دار، و عموماً امنیتی و خصومت‌آمیز وجود دارد که رقبای اروپایی و آسیاییِ آمریکا مطلقاً این‌جور مشکلات را با ایران ندارند. مسائل فی‌مابین ایران و آمریکا هیچ‌گاه صرفاً اقتصادی نبوده‌اند تا جایی که حتی مراودات عادی تیم‌های ورزشی نیز میان این دو کشور رواجِ معمول را ندارد و به‌صورت کاملاً موردی رخ می‌دهد. به‌هرحال نداشتن سفارتخانه و قرار داشتن در وضعیتِ خودخواسته‌ی قطع رابطه سیاسی با ایران در میزان سهم آمریکایی‌ها از بازار ایران هرگز بی‌تأثیر نیست و این مسائل با توافقِ امضاءشده/نشده هسته‌ای رفع نمی‌شوند.
- کاهش فشار اسرائیل
«توافق نهایی» امکان فشار آوردن اسرائیل بر آمریکا را البته کم می‌کند اما یادمان نرفته که اسرائیل «به‌تنهایی» هیچ‌وقت نمی‌توانست فشاری روی آمریکا ایجاد کند و این «همراهی دوستان اسرائیل در آمریکا» بود که پس از اشغال کنگره توسط جمهوری‌خواهان میدان را به نتانیاهو داد تا به خواستِ دولت اوباما بی‌توجهی کند. رئیس‌جمهور آمریکا به فرض که از زیر فشار مستقیم اسرائیل هم خارج شود، با فشار همکاران کنگره نشین و لابی قدرتمند صهیونیست در آمریکا چه خواهد کرد؟ آیا این کنگره‌ی ایران ستیزِ کنونی یقه اوباما یا هر رئیس‌جمهور دیگری را رها خواهد کرد؟!
- تبدیل‌شدن ایران به همکارِ منطقه‌ای آمریکا!
همچنین شنیدیم که «توافق» می‌تواند ایران را به کمک‌کارِ آمریکا در حل مشکلات سوریه، عراق، یمن و افغانستان تبدیل کند! اگر این گزاره کاملاً منتفی به نظر می‌رسد علت این است که به تعبیر رهبر انقلاب «ما در تمام منطقه با آمریکا اختلاف‌نظر راهبردی داریم.»[3] و در حقیقت ایران، مشکلِ آمریکا در منطقه است! مشکلی که نمی‌گذارد نقشه‌های استکباری آن‌ها اجرایی شود. چطور ممکن است آمریکایی‌ها بتوانند روی کمکِ چنین ایرانی «حساب جدی» و نه صرفاً موردی باز کرده باشند؟
- تقویت شدنِ غرب دوستان ایرانی
و نهایتاً گفته می‌شود که «توافق»، جریان علاقه‌مند به غرب را در ایران تقویت می‌کند.[4] که البته درک کاملاً درستی به نظر می‌رسد. به‌هرحال برخی جریان‌های ایرانی هر میزان عادی‌سازی در روابط با غرب را رها شدن از قید شعارهای اصلی انقلاب اسلامی می‌فهمند و به همین دلیل شدیداً به دنبال این عادی‌سازی هستند! اما اگر هیچ‌کس عناصر شاخصِ این جریان‌ها را نشناسد و نیازموده باشد، آمریکایی‌ها باید خوب آن‌ها را بشناسند! وقتی از هر 3 نفر ایرانیِ فراری 2 نفرشان سابقه فعالیت جدی و طولانی در نهادها و ارگان‌های همین نظامِ جمهوری اسلامی را داشته‌اند، آمریکایی‌ها چطور می‌توانند روی این جریانِ منفعت‌طلب و نان به نرخ روز خور «حساب جدی» باز کنند؟! افرادی که یک‌بار وطن خود را فروخته‌اند چقدر ارزش سرمایه‌گذاری دارند؟ از کجا معلوم است که به خاطر یک سودجوییِ دیگر، منافع آمریکا را هم نفروشند؟!
- جمع‌بندی
پس منهای بهره‌برداری‌های انتخاباتی و یک دسترسیِ محدود (در مقایسه با رقبا) به بازارهای ایران، منافع قابل‌اتکا دیگری از امضای توافق نهایی برای اوباما وجود ندارد که گرچه همین دو منفعت هم بزرگ و مهم‌اند اما این‌ها را از توافقِ بدون امضاء هم به‌طور نسبی می‌توانند حاصل کنند! کافی است طرفین به تعهدات امضاء نزده‌ی خودشان پایبند بمانند تا روابط اقتصادی موردنظر برقرار شوند و اوباما بتواند خود را مهم‌ترین رئیس‌جمهور 4 دهه گذشته آمریکا قلمداد کند و تغییرات صورت گرفته در ارتباط با ایران را «تغییراتی بی‌نظیر» معرفی نماید. این وضعیت امکان بهره‌برداری انتخاباتی بزرگی را به دموکرات‌ها خواهد بخشید، گیریم که اندازه‌اش به‌قدر امکان بهره‌برداری از «توافقِ امضاءشده» نباشد!
از پروژه محرمانه تا پروژه رسانه‌ای: راستی چه کسی تحفظ داشت؟!
هنوز مشخص نیست تصمیمِ محرمانه بودنِ همه‌ی گفتگوهای هسته‌ای «در آغاز» مطالبه‌ی کدام طرف بوده؟ آیا ایران این را خواسته و دیگران قبول کرده‌اند یا آن‌ها خواسته‌اند و ایران پذیرفته؟ حتی امروز که سخن از «منتشر شدنِ متن اصلی و جزییات فنی توافق هسته‌ای» به میان می‌آید باز روشن نیست که این موضوع خواسته‌ی کدام طرف است؟
واقعیت این است که وقتی نه می‌شود آغاز وضعیتِ قبلی را به هیچ طرفی منتسب کرد، و نه همچنین می‌شود وضعیت بعدی را دقیقاً به علاقه‌ی هیچ‌یک از طرفین مربوط دانست، هسته‌ی اطلاعاتیِ ما در این مورد نقص جدی دارد و باید سخت‌تر و دیرتر به نتیجه برسیم! و مهم‌تر اینکه باید «همه گمانه‌ها» را در نظر بگیریم. حتماً یکی از گمانه‌ها این خواهد بود که آمریکایی‌ها علنی شدن محتوای مذاکرات را خواسته‌اند و از آن هدف روشنی دارند. و البته یکی از گمانه‌ها هم این خواهد بود که اتفاقاً طرف ایرانی خواهان این تغییر رویکرد شده باشد!
از سویی روشن است که اگر «انتشار جزییات توافق امضاء نشده» خواست دولت آمریکا باشد، یکی از احتمالات هم این خواهد بود که قصدِ رژه رفتن روی اعصاب مردم ایران و ایجاد فشار از طریق افکار عمومی در کار است.[5] اما یادمان هم نرود که سی ان ان به‌عنوان اولین پخش‌کننده این شایعه ارزیابی کرده بود که «انتشار متن توافقِ امضا نشده» به سود کسانی است که معتقدند این توافق دست ایران را برای تخلف هسته‌ای به‌طور کامل نخواهد بست! یعنی به سود چه کسانی؟ یعنی به سود اسرائیل و کنگره آمریکا!(+)

محمدحسین امینی
پانوشت:
[1] - شرح مفصل این برداشت را در یادداشت میر شهبیز شافع بخوانید. اینجا
[2] - «حالا ممکن است بگویند آقا ما سه ماه بیشتر زمان نداریم؛ خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان که به زمین نمی‌آید؛ چه اشکالی دارد؟ کما اینکه آن‌ها در یک برهه‌ی دیگری هفت ماه زمان را عقب انداختند. خیلی خب، دوستان ما هم اگر چنانچه در این همدلی‌ها و هم‌زبانی‌ها و تبادل‌نظرها یک‌وقتی گرفته شد، چه اشکال دارد، وقتی گرفته بشود، یک‌خرده زمان آن تصمیمات نهایی عقب بیفتد؛ طوری نخواهد شد.»؛ بیانات رهبر فرزانه انقلاب در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلام؛ 20 فروردین 1394، اینجا
[3] - «ما درباره‌‌ی مسائل منطقه‌ای با آمریکا مذاکره‌ای نمی‌کنیم؛ هدف‌های آمریکا در مسائل منطقه‌ای، درست نقطه‌ی مقابل هدف‌های ما است. ما در منطقه امنیت و آرامش می‌خواهیم، تسلّط ملّت‌ها را می‌خواهیم؛ سیاست آمریکا در منطقه ایجاد ناامنی است. شما به مصر نگاه کنید، به لیبی نگاه کنید، به سوریه نگاه کنید! دستگاه‌های استکباری و در رأس آن‌ها آمریکا، در مقابل بیداری اسلامی‌ای که به‌وسیله‌ی ملّت‌ها به وجود آمد، یک ضدّحمله را شروع کردند که هنوز ادامه دارد و ملّت‌ها را در منطقه دارد به‌تدریج بدبخت می‌کند؛ هدف آن‌ها این است؛ این درست نقطه‌ی مقابل هدف‌های ما است. ما نه در مسائل منطقه‌ای، نه در مسائل داخلی و نه در مسئله‌ی تسلیحات، با آمریکا مطلقاً صحبت و مذاکره‌ای نداریم؛ مذاکره، صرفاً در قضیّه‌ی هسته‌ای است و اینکه ما در موضوع هسته‌ای با روش دیپلماسی چگونه می‌توانیم به نتیجه برسیم.»؛ بیانات رهبر فرزانه انقلاب در حرم مطهر رضوی؛ 1 فروردین 1394، اینجا
[4] - شرح مفصل منافع آمریکا از حصول توافق با ایران را در یادداشت عبدالعظیم موسوی بخوانید. اینجا
[5] - شرح مفصل این احتمال و تبعاتش را در یادداشت مهدی محمدی بخوانید. اینجا

"Our President, analytical news site"