این‌ها  سخنان احمدی نژاد نیست.

این سخنان از سوی مخالفان سیاسی آقای موسوی و زهره کاظمی (زهرا رهنورد) پس از خروجشان بر حاکمیت نیست.

این سخنان از کسانی نیست که امروز و پس از نفی جمهوریت و رأی مردم و چندی بعد، نفی اسلامیت و ولایت فقیه از سوی موسوی و پیاده نظامش از خواب بیدار شده اند.

این سخنان، در سال 1388 از دهان خارج نشده است!

این‌ها، سخنان یکی از اعضای حزب جمهوری اسلامی است که به همراه همفکرانش و به رهبری انقلابی نستوه، شهید حسن آیت، دبیر سیاسی حزب، انحراف را در اقلیتی از حزب دیدند و بیان کردند و هنگامی که موسوی شروع به سیر سریع و مشکوک پله های ترقی در نظام جمهوری اسلامی کرد، در برابر این جریان ایستادند و آنها بهای این ایستادگی را با شهادت خود و دوستانشان پرداختند.

اینها قسمتی از سخنرانی شهید عبدالحمید دیالمه است، یک هفته قبل از انفجار هفتم تیر که به شهادت او و عمده همفکرانش در حزب جمهوری منجر شد :

 

"همین الآن هم هزاران نفر داد می زنند ولی به دلیل اینکه معروف نیستند کسی حرفشان را گوش نمی کند.

زمان بنی صدر هم ما می گفتیم ولی کسی حرفمان را گوش نمی کرد...

همانطور که آن زمان افرادی با شیوه فکری ما مخالف بودند و همه می‌گفتند که این مطالب را نباید بگویی، معتقد بودم که درست است و گفتم و مراحل بعدش را هم ادامه دادم...

همین الآن افرادی برای بعضی وزارتخانه ها کاندیدا هستند که به اعتقاد من خط فکریشان درست نیست ولی متاسفانه نمی‌توانم کاری کنم.

فقط می‌توانم به اندازه یک رأی مخالف به آنها بدهم، کار دیگری نمی‌توانم بکنم.

یکی از نمونه هایش را که می‌توانم به شما بگویم و آن هم آقای موسوی است، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی.

اعتقادم بر این است که خط فکری او، خط فکری جنبش مسلمانان مبارز و پیمان است.

البته نمی خواهم بگویم عضو آن سازمان است ولی خط فکریش همان است و اگر رجوع کنید به روزنامه می‌بینید که در خیلی از جاها این خط مشی را طی می کند.

این ها را من از دید حزب نمی بینم... مکرر در جلسات حزب گفتم و ضبط هم شده و اگر نوارش را از بین نبرده باشند، دارند.

موضع‌گیری‌های روزنامه در بعضی از موارد، کم و بیش موضع‌گیری‌های روزنامه امت (منظور روزنامه دکترپیمان) است.

به عنوان مثال برای مصدق مطلب چاپ می‌کند اما حتی یک خط، خوب دقت کنید، حتی یک خط در مورد آیت الله کاشانی نمی‌نویسد.

بروید روزنامه‌های آن زمان را ببینید.

اگر شما یک خط در روزنامه، قبل از سالگرد آیت الله کاشانی، بعد از سالگرد آیت الله کاشانی از این روزنامه آوردید من اسمم را عوض می‌کنم.

بعد از اینکه آقای فلسفی در نماز جمعه علیه مصدق صحبت کرد، مقاله علیه آقای فلسفی را کدام روزنامه نوشت؟ روزنامه جمهوری اسلامی با عنوان خیابان مصدق.

سرمقاله‌ای نوشت به اسم خیابان مصدق و شدیداً آن را کوبید به این بهانه که این‌ها اختلاف انگیز است.

یک شب که من در حزب صحبت کردم و این موارد را گفتم، بعد از من آقای موسوی آمد از خودش دفاع کند.

گفت ما اینها را نمی پذیریم به دلیل اینکه ما نمی‌خواهیم شیوه‌های آناکرونیستیکی را در ایران دوباره ایجاد کنیم.

البته لفظ را اشتباه به کار می برد، ولی من آن برداشتی را که او از این لغت داشت حالا می‌گویم والا معنایش این نیست.

برداشتش این بود که شیوه‌های آناکرونیستیکی یعنی این‌که ما یک چیزی را که در تاریخ اتفاق افتاده مجدداً بیاییم تطبیق کنیم بر تاریخ فعلی.

مثلا اگر یک کاشانی و مصدقی آن زمان بوده، حالا بیاییم الآن هم یک کاشانی و مصدق طراحی کنیم.

برداشتش از این لغت این بود.

اخیراً که امام در مورد مصدق این صحبت‌ها را کرد و گفت که او هم مسلم نبود و اینها تفاله‌های او هستند و حتی امام در صحبت دیروزش می‌گوید اینها مثل مصدق می‌خواهند رفراندم انجام دهند و این اندازه مصدق را می‌کوبد و آن تجلیل را از آیت الله کاشانی می کند، برای آقای موسوی پیغام فرستادم که برخلاف آن دیدی که شما داشتید، امام هم مثل اینکه آناکرونیستیکی فکر می کند.

البته ایشان سابقه‌های قبلی هم در گروه‌های منفی داشته است. از جمله بودنش در گروه نخشب به همراه پیمان و سامی 1 و او همه در گروه نخشب 2 بودند، بعد از آنجا جدا شدند، پیمان گروه جنبش مسلمانان مبارز را درست کرد، سامی گروه جاما را درست کرد و ایشان هم به ظاهر می گوید که من مستقل هستم، ولی در واقع همان شیوه فکری را دارد و به اعتقاد من دقیقا در داخل روزنامه [جمهوری اسلامی] هم همین شیوه فکری را اعمال کرده است...

علاوه بر موضعگیری ایشان من موضعگیری خانمش را هم نمی پسندم.

نظر من نیست نظر اسلام است. یک مشت مزخرفاتی را بهم بافته به اسم اسلام... او هم زیاد سابقه مسلمانی ندارد اما حالا چطور شد که مفسر قرآن شد معلوم نیست.

هر کسی در عرض یک سال مفسر قرآن می شود، مخصوصاً اینکه در جاهای مختلف هم به عنوان متفکر اسلامی با او مصاحبه می‌کنند!

در تلویزین می‌آید در مورد مسائل زن بحث می کند.

الآن با این شخصیت‌ها چه می شود کرد؟

وقتی الان برنامه این است که آقای موسوی بشود وزیر امور خارجه، من چه بگویم؟

هرچه هم داد بزنم صدایم به جایی نمی رسد.

مجبورم فقط یک رأی مخالف بدهم." 3

 

پی‌نوشت:

 

1- دکتر سامی در سال 1368 و در اواخر دولت موسوی در مطب شخصی خود توسط فردی به نام جلیلیان به قتل می رسد.جسد قاتل در دستشویی در یکی از شهرهای استان خوزستان در حالیکه خود را حلق آویز کرده بود پیدا می شود.چهره قاتل توسط همسر دکتر سامی شناسایی می شود.

 

 

2- گروه نخشب: در اوایل دهۀ 1320 برای مقابله با فشارهای ضد دینی حزب توده و بهایی‌ها و واكنش به وضعیت عقاید سیاسی و اقتصادی موجود در جامعه، جلسات كوچك و پراكنده‌ای توسط دانشجویان تشكیل می‌شد. در این میان دو گروه عمده آنها به رهبری جلال آشتیانی و محمد نخشب، فعالیت مشتركی را آغاز كردند و سازمانی بنام «نهضت خداپرستان سوسیالیست» را در سال 1322 به وجود آوردند.

 

 

3- تلخیص شده از ویژه نامه روزنامه ایران، ویژه دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری - مهر ماه 88