فارس :مي‌خواهم برايت درد دل همسر شهيدي را ياد آوري كنم، درد دلي از آن دوران كه شيخ مهدي خود زندان داشت، دادگاه داشت، قاضي داشت، و مي‌گفتي از قوه قضاييه حكم داشتيم.

سيد جواد، نويسنده وبلاگ "نسيم وصل "، در جديد‌ترين پست وبلاگ خود، مطلبي را با عنوان "ماجراي زندان بنياد شهيد از زبان سعيده امين پور همسر شهيد اسماعيلي " منتشر كرده است.

بر اساس اين گزارش در اين مطلب آمده است:

 

مي‌خواهم برايت درد دل همسر شهيدي را ياد آوري كنم، درد دلي از آن دوران كه شيخ مهدي خود زندان داشت، دادگاه داشت، قاضي داشت، و مي‌گفتي از قوه قضاييه حكم داشتيم.

3 ماه از ارتحال امام گذشته بود كه به يكي از مقامات بلندپايه نامه نوشتم. در آن نامه تأكيد كردم به خانواده‌هاي شهدا رسيدگي نمي‌كنند و دائم حكم صادر مي‌شود و محدوديت درست مي‌كنند و حتي مي‌گويند همسر شهيد اجازه طلاق ندارد.

آن نامه را به جاي آنكه به آن مقام بلندپايه برسانند، به كروبي دادند،

در عرض چند دقيقه و خيلي ضربتي آمدند سراغ من و مرا به زنداني در خيابان دزاشيب واقع در شمال تهران بردند.

دوشنبه من را بازداشت كردند و من 3 فرزندم را كه 5 ساله، دبستاني و راهنمايي بودند را تا 3 روز بعد نديدم.

زندان فضاي بسيار كثيفي داشت و با عرض معذرت مثل محل نگهداري حيوانات بود.

شايد 200 نفر از همسران شهدا در آنجا زنداني شده بودند و روي در هم يك قفل آهني بزرگ گذاشته بودند.

پنج شنبه همان هفته فرزندان من را هم گرفتند و آوردند.

كودك 5 ساله من از ترس دچار ناراحتي شديد شده و گريه كرده بود، چون آنها را به زور آورده بودند.

من آنجا فقط ذكر يا اباصالح ورد زبانم بود و همين هم نجاتم داد نه سفارش ديگران.

خانه من را هم پلمپ كرده بودند و به من نمي‌دادند. همه مردم محله چهارراه تهران‏پارس اين را ديده‌اند و مي‌دانند.

من چند ماه در تهران آواره بودم و هر شب منزل يكي از فاميل‌ها بوديم و بچه‌ها هم منزل خواهرم و مادرم بودند.

 

*از مهر تا بهمن خانه نداشتم.

آقاي كروبي داخل زندان و در آن اتاق به من توهين كرد و من آنجا از ترس اعتراف كردم كه ايشان را بخشيده‌ام،

حتي آنجا يك ضربه هم به سر من وارد كرد

آنچه خوانديد ماجراهاي زندان بنياد شهيد بود كه از زبان خانم سعيده امين پور همسر شهيد اسماعيلي بيان گرديده است.