کامران باید آنقدر مرد شود که حتی از شنیدن اتهام «بهایی گری»، «ارتباط با فراماسونری»، «ضدیت با ولایت فقیه» و ... نیز پاهایش سست نشود و خم به ابرو نیاورد.

1- سالن «سیدالشهدا(ع)» میدان هفت تیر برای عدالتخواهان خاطره انگیز است. دست کمی از سالن شهدای هفتم تیر –روبروی پارک شهر- ندارد. حاوی یک حس نوستالوژیک. یادآور روزهایی که به اشتباه تصور می شد احمدی نژاد در برابر «همه» ایستاده است. آن روزها تعریف همه از «همه» غلط بود. یادآور همایش های پر شور و حرارت بچه های حزب اللهی و جنوب شهری که احمدی نژاد را «مظلوم» یافته بودند. برداشت بچه حزب اللهی ها از «مظلومیت» هم اشتباه بود.

2- سوم تیری ها از یک نظر، دو دسته اند: آنان که متوجه این دو اشتباه شدند و آنان که متوجه نشدند. دسته اول دیر یا زود فهمیدند هاشمی رفسنجانی و جبهه مشارکت، «همه» نیستند؛ همه طرفداران سرمایه داری.دیر یا زود فهمیدند می توان به نام عدالت، به نام روحانیت، به نام فلان نهاد انقلابی، حتی به نام سوم تیر رودروی عدالت ایستاد. پس برای احمدی نژاد، حقِ پیشروی در زمین دشمنان پیچیده و ریاکار را قائل شدند، به او اعتماد کردند و تعریفشان از «همه» گشوده شد و البته بر هزینه هایشان افزوده. این دسته همچنین به زودی فهمیدند مظلومیت احمدی نژاد در این نیست که حسین مرعشی قیافه اش را مسخره کند یا میرحسین موسوی دیکتاتورش بخواند. نام «بنی صدر» و حتی «محمد علی باب» به گوششان رسیده بود.

دسته دوم، یک سالی می شود که جبهه راه انداخته اند. شعارشان پایداری است. انصافا هم در عالی ترین سطح بر تعریفی که در سال 84 و حداکثر 88 از «همه» ارائه شده بود پایدار مانده اند. آیت الله مصباح یزدی در دیدار با علیرضا زاکانی و حسین فدایی گفته بود: «بنده به همه گروه ها و شخصیت های اصولگرا ارادت دارم.» پس هیچ اصولگرایی دشمن عدالت نیست. پایداری ها همچنین از تلقی هشتاد و هشتی از «مظلومیت» نیز تخطی نکرده اند: «احمدی نژاد تازمانی مظلوم است که از جانب هاشمی رفسنجانی و جبهه مشارکت، مورد توهین قرار بگیرد. اقدام یک شخصیت بصیر و اصولگرا در بهایی، فراماسونر و شیطانی خواندن احمدی نژاد نه ظلم که عین عدل است.»

3- زعمای پایداری، روز یکشنبه هفته گذشته برای معرفی کاندیدای نهایی شان، سالن «سیدالشهدا (س)» را انتخاب کردند. انتخابی دقیق و به جا که البته نیازمند هوش و ذکاوت بالایی نبود. قبل از آنها علیرضا زاکانی هم همایش انتخاباتی اش را در همین سالن برگزار کرده بود.

آنان که از روحیات حاکم بر جبهه پایداری مطلعند، از یک سال قبل حدس می زدند که کاندیدای نهایی این جریان چه کسی است. این اواخر نیز گاف های رسانه های پایداری تا حدود زیادی گزینه نهایی را لو داده بود. تقریبا همه می دانستند که «او» کیست. با این وجود، چند هزار جوان سوم تیری به امید شنیدن نام «دیگری» سالن را پرکرده بودند؛ «سعید جلیلی».

اولین بار که رسانه های پایداری با رندی نام «کامران» را کنار «سعید» گذاشتند، شائبه ای شکل گرفت. همه – از جمله خود کامران - می دانستند که شخصیت و جایگاه «جلیلی» به مراتب بالاتر از «باقری لنکرانی» است. با این وجود بارها و بارها نام «کامران» در کنار «سعید» گذاشته شد تا از «سعید» کاسته و بر «کامران» افزوده شود و نهایتا این دو هم قد و هم وزن جلوه کنند. جمله ای نچسب مرتبا تکرار می شد: «هر دو گزینه اصلح پایداری از اعلام کاندیداتوری استنکاف می کنند.»

4- با آغاز همایش چهره های شاخص پایداری یکی یکی وارد سالن شدند. قاسم روانبخش، ناصر سقای بی ریا، محمود نبویان، صادق محصولی، مرتضی آقا تهرانی، روح الله حسینیان و ... . جمعیت خیره نشسته بود. دقایقی بعد باقری لنکرانی هم وارد سالن شد. مانند چهره های مذکور. بدون آنکه واکنش حضار را برانگیخته باشد. انگار سقای بی ریا دوباره وارد سالن شده باشد. نه کسی کف زد، نه کسی از جای خود بلند شد و نه خبری از شور و شعار بود. فقط قاسم روانبخش با دیدن «کامران» لبخند زد و صلوات فرستاد؛ از آن نوع صلوات هایی که دیگران را نیز وادار به فرستادن صلوات می کند. پس ردیف اول و مهمترین عمارها به احترامش برخاستند و صلوات را زمزمه کردند.

دقایقی بعد کامران باقری لنکرانی رسما به عنوان کاندیدای جبهه پایداری معرفی شده بود. «کامران» 20 دقیقه ای سخنرانی کرد بدون آنکه حتی یک بار سخنرانی اش باتشویق جمعیت قطع شده باشد.

5- آیت الله مصباح یزدی با صراحتی شایسته تقدیر در آخرین فراز سخنرانی اش خطاب به باقری لنکرانی گفت: «کاندیدای جبهه پایداری چنانچه حتی به اصرار دوستانش کاندیدا شده است، اگر کس دیگری را اصلح می داند باید به نفع او کنار برود، در غیر این صورت خیانت کرده است.» با وجود این اظهار نظر صریح، قاسم روانبخش در پاسخ به این پرسش که در صورت اعلام کاندیداتوری جلیلی چه تصمیمی اتخاذ می کنید، گفت: «از نظر ما آقای لنکرانی اصلح است و تصمیم جبهه پایداری مبنی بر انتخاب لنکرانی به عنوان اصلح غیر قابل تغییر است.» او سپس جمله معنادار «البته جلیلی هم توی تیم هست!» را بر زبان آورد. روح الله حسینیان گفت: «انتخاب لنکرانی نهایی است و هیچ تغییری در تصمیم جبهه پایداری درخصوص انتخاب کاندیدای اصلح انتخابات ایجاد نخواهد شد.»

اما موضع گیری شفاف تری هم موجود است: «از 6 ماه پیش آقای لنکرانی را به عنوان اصلح انتخاب کرده بودیم اما چون نمی پذیرفت سراغ جلیلی و فتاح رفتیم.» عضو شاخص جبهه پایداری این جملات را در پاسخ به جوانان انقلابی بیان کرد که به انتخاب لنکرانی معترض بودند، اما وقتی متوجه حضور خبرنگاران شد خواست تا نامش فاش نشود. چرا که سوء استفاده 6 ماهه از نام سعید جلیلی را نباید به این صراحت لو داد.

6- «کامران» سخنرانی اش را به احترام ورود آیت الله مصباح کوتاه کرد و پیش پای او زانو زد. یقینا اگر حرکت دیگری به ذهنش می رسید که می توانست بیش از زانو زدن، متابعتش از علامه را به نمایش بگذارد، حتما انجام می داد. از مدت ها قبل پیچیده بود که کاندیدای نهایی پایداری آن کسی است که بیشترین متابعت را از آیت الله مصباح داشته باشد. زانو زدن «کامران»این گزاره را به اثبات رساند و قفل پرسش های بسیاری را گشود. غلامحسین الهام و سعید جلیلی اهل اینگونه زانو زدن ها نیستند و محمود احمدی نژاد –این یگانه بی تکرار- به طریق اولی.

شرط ریاست جمهوری زانو زدن نیست. مرد جماعت به بزرگان و علما احترام می گذارد اما زانو نمی زند. احترام گذاشتن با زانو زدن یکی نیست، دوتاست. آنان که زانو نمی زنند، یا چون الهام مشکوک به انحراف اند حتی اگر مهمترین نماد انسانی سوم تیر باشند؛ یا چون جلیلی صرفا برای بهره برداری تبلیغاتی مناسبند حتی اگر دبیر شورای عالی امنیت ملی باشند؛ یا چون محمود احمدی نژاد بهایی، فراماسونر، اومانیست، بزرگترین خطر از صدر اسلام، منحرف و ... حتی اگر به «عمارها» حیات سیاسی داده باشند. در نظر طیف قم، «اصلح» معنایی چون «مطیع» می یابد.

7- باقری لنکرانی حالا کاندیدای نهایی بخشی از سوم تیری هاست. اویی که شخصیتش کاریکاتوری از سعید جلیلی، تایید صلاحیت احتمالی اش ناشی از حرمت مصباح و متن سخنرانی هایش در نفی احمدی نژادی هاست. «کامران» هر چه باشد کاندیدای انتخابات است، پس نباید نازک نارنجی باشد. اگر رسانه های حامی قالیباف او را با نام یک میوه صدا می زنند، نباید برنجد و زبان به گلایه از تخریب ها باز کند. «هلو» فحش نیست. همین طور است حکایت بازی سخیف رسانه های قالیباف با عنوان «پروفسور».

کامران باید آنقدر مرد شود که حتی از شنیدن اتهام «بهایی گری»، «ارتباط با فراماسونری»، «ضدیت با ولایت فقیه» و ... نیز پاهایش سست نشود و خم به ابرو نیاورد. اینکه پدر او در خارج از کشور اقامت دارد به هیچ کس مربوط نیست، «کامران» شخصیتی مستقل از «پدر» دارد. او موظف به احترام و حفظ ارتباط با «پدر» است. پس نیازی نیست برای توجیه این ارتباط انسانی و شرعی از رئیس دفتر رهبری هزینه کند. «کامران» زین پس مجری اوامر آیت الله مصباح یزدی در میدان سیاست است. با وجود او، آیت الله مصباح علاوه بر «عمار»، «امّار» نیز می تواند باشد.

8 –سعید جلیلی نشان داد هم «مرد» است و هم «مرد سیاست». دیدار به موقعش با زاکانی او را از انحصار پایداری خارج کرد و پیامی روشن برای دسته دوم سوم تیری ها فرستاد. کار به جایی رسید که پایداری ها سخن از فتنه انشقاق به میان آوردند.

«در صورت کاندید شدن مستقل از هر حزب و گروه و دسته ای عمل خواهم کرد.» این جمله سعید جلیلی نشان داد او فریب عنوان «جبهه» را نمی خورد. حزب، حزب است حتی اگر عنوانش جبهه باشد، حتی اگر اعضای جبهه شبانه روز به حزب و مکانیزم های سکولار بد و بیراه بگویند اما همان است که هست و می بینیم؛ با همه لوازمش! اگر اینطور نبود، احمدی نژاد خود این حزب را راه اندازی می کرد.

محمد حسین حیدری