حضرت امام مبتنی بر آیات و روایات متعددی که در نفی پذیرش ولایت کفار و مستکبران آمده، آنهایی را که بدنبال مذاکره و کنارآمدن با دشمنان خدا هستند را به عنوان خائن معرفی می کند.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ اگر انقلاب اسلامی ترسیم شود، قطعا یکی از مهمترین ابعاد آن مفهوم استکبارستیزی قرار داده می شود. ریشه استکبارستیزی در اصل نفی شرک و نفی ظلم در نظام توحیدی قرار دارد. انقلاب اسلامی هم که برآمده از اسلام ناب محمدی است با نفی کامل استکبار متولد شد. نفی استکبار داخلی شاه و نفی استکبار خارجی آمریکا و شوروی، برای همین شعار اصلی ملت ایران «استقلال آزادی، جمهوری اسلامی» و «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» قرار گرفت.

پیام آزادی از زیر یوغ استکبار فقط برای انقلاب مردم ایران نیست و از همان ابتدا امام خمینی مسلمانان را به پاسداری از ارزشهای متعالی توصیه کرد و تصمیم شیطانی دشمن را نسبت به غارت ارزشهای اسلامی گوشزد نموده و فرمود: «نکته مهمى که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و تا کجا ما را تحمل مى‏ کنند و تا چه مرزى استقلال و آزادى ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزى جز عدول از همه هویتها و ارزشهاى معنوى و الهى‏ مان نمى‏ شناسند. به گفته قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما بر نمىیدارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 90)

حضرت امام بارها در طول مبارزه با یادآوری این نکته که «مبارزه‏اى که الآن بین کفر و اسلام است، این منازعه بین ما و امریکا نیست، بین اسلام است و کفر»(صحیفه امام، ج‏11، ص: 105) تلاش نمود تا ماهیت اسلامی و الهی استکبارستیزی را به ملت ایران گوشزد کند تا بر اثر غفلت، سطح مبارزه تا کسب منافع مادی و غیرالهی تنزیل نیابد.

اما چرا مستکبرین نمی توانند اسلام و دینداری یک عده را در جهان تحمل کنند؟ شاید یکی از مهمترین سوالات یک نوجوان هم همین باشد که چرا مشرکین مکه نمی توانستند تبلیغات دینی پیامبر را تحمل کنند؟ مگر چه ضرر اقتصادی برای آنها داشت؟ مگر نمی توانستند به دین خود باشند و دیگری هم به دین خود باشد؟ چرا حالا آمریکا نمی تواند جمهوری اسلامی ایران را تحمل کند؟ چرا از همان اول انقلاب اسلامی، توطئه های فراوانی اعم از جنگ سخت و نرم برای ایران می چینند؟ اگر بهانه شان قدرت اتمی ایران است، پس چرا تحریم‌های حقوق بشری برای ایران وضع کردند؟ چرا اوضاع داخلی ایران را رصد کرده و دخالت می کنند؟

پاسخ به مجموعه این سوالات در مبنای عدم جمع کفر و اسلام می گنجد. همان طور که نور و ظلمت به هیچ وجه قابل جمع نیست[1]، پس اساسا امکان وجود زندگی مسالمت آمیز کفر در کنار توحید هم قابل فرض نیست.

اگر اسلام موجب آگاهی و بصیرت در افراد می شود

اگر اسلام موجب زیرکی و تیزبینی در افراد می شود

اگر اسلام موجب آزادی افراد از سلطه دیگران می شود

اگر اسلام موجب عدالت اجتماعی و اقتصادی می شود

پس باید هم استکبار و کفر با تمام وجود به تحریم اسلام و مسلمین بپردازند، زیرا رگ های حیاتی آنها در چپاول انسان های خود فروخته و نادان نسبت به سرمایه های وجودی خویش است. انسان های غرب زده و متمایل به زینت کفر، همان سرمایه های اصلی ساختمان استکبار هستند و انقلاب اسلامی برای بیداری این انسان ها آمد.

امام خمینی در ابتدای پیامی که خطاب به همه مسلمانان و علما و روحانیون نوشته اند با اشاره به آیه «قل انّما اعظم بواحدة ان تقومواللهِ» آورده اند: «خداى تعالى در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهاى سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظه‏ هایى است که خداى عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است.... خودخواهى و ترک قیام براى خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهاى اسلامى را زیر نفوذ دیگران درآورده‏.»(صحیفه امام، ج‏1، ص 21و22)

امام امکان هرگونه تلاش برای نزدیکی و سازش و مصالحه با استکبار را نفی می کند و آن را نافی عزت مسلمین می داند. حضرت امام مبتنی بر آیات و روایات متعددی که در نفی پذیرش ولایت کفار و مستکبران آمده[2]، آنهایی را که بدنبال مذاکره و کنارآمدن با دشمنان خدا هستند را به عنوان خائن معرفی می کند. ایشان با صراحت در نفی هرگونه سازش با استکبار جهانی فریاد بر می آورد: «کسى تصور نکند که ما راه سازش با جهانخواران را نمیدانیم. ولى هیهات که خادمان اسلام به ملت خود خیانت کنند!... اگر بند بند استخوانهایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالاى دار برند، اگر زنده زنده در شعله‏ هاى آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستیمان را در جلوى دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامه کفر و شرک را امضا نمى‏ کنیم.» (صحیفه امام، ج‏21، ص: 98) این گفته فقط از ایمان و اتکال به خدا در می آید زیرا نگاه امام در عزت همان نگاه امام حسین علیه السلام در نفی ذلت و مرگ عزت مندانه بود. البته این نفی ظلم و استکبار جزء ذاتی هویت مردم انقلابی می شود.

رهبرکبیر انقلاب اسلامی با فریاد برآوردن آنکه «همه بدبختی ما از آمریکاست» از خوی تجاوزطلبی و ضرورت مبارزه و عدم رابطه با استکبار چنین سخن گفت: «خیال نکنید که روابط ما با امریکا و روابط ما با نمی دانم شوروی و روابط ما با اینها یک چیزی است که برای ما یک صلاحی دارد. این مثل رابطه بره با گرگ است! رابطه بره با گرگ، رابطه صلاحمندی برای بره نیست، اینها می خواهند از ما بدوشند، اینها نمی خواهند به ما چیزی بدهند.»( صحیفه امام، ج 10، ص 360، 4/8/1358)

ایشان با صراحت تمام آمریکا را «شیطان بزرگ » نامیده و اعلام می دارد: «آمریکا دشمن شماره یک مردم محروم و مستضعف جهان است»( صحیفه امام، ج 13، ص 212، 21/6/1359) و از ملت ایران و ملل مسلمان و محروم جهان چنین خواستند: «هرچه فریاد دارید سر آمریکا بکشید.»( صحیفه امام، ج 11، ص 121، 4/9/1358) و همه مبارزان جبهه توحید در سرتاسر جهان را این گونه بشارت دادند: «اگر دقیقا به وظیفه مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه دهیم فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.»( صحیفه امام، ج 15، ص 171، 15/6/1360)

حضرت امام خمینی در تعیین خط مشی مبارزه با استکبار اولین اصلی که مورد توجه قرار می دهند این است که تا قدرت های سیطره جو و مستکبر جهان به اضمحلال و انقراض درنیایند محال است که صلح و آرامش و سلامت و سعادت در کره زمین حاکم گردد و محرومان و به بند کشیده شدگان به حقوق الهی خود نائل آیند و به وراثت زمین برسند: «سلامت و صلح جهان بسته به انقراض مستکبرین است؛ و تا این سلطه طلبان بى‏فرهنگ در زمین هستند، مستضعفین به ارث خود که خداى تعالى به آنها عنایت فرموده است نمی‏رسند.» (صحیفه امام، ج‏12، ص: 144)

حضرت امام خمینی به منظور تعیین یکی دیگر از اصول و خط مشی های اساسی برای مبارزه با استکبار جهانی اعلام می نماید: «ما اگر قدرت داشته باشیم تمام مستکبرین را از بین خواهیم برد.»(صحیفه امام، ج‏6، ص: 499) این مبارزه در تمام ساحات زندگی این جهانی مردم است که همه این حوزه ها به یک مسئله بر می گردد و آن اراده است. جنگ امروز، جنگ اراده هاست، اراده ملت هایی که تصمیم گرفتند حاکمان مستبد را کنار زنند، اراده ملت هایی که تصمیم گرفتند آزاد زندگی کنند از آزادی آمریکایی ....

 

پانوشت:

[1] اللَّهُ وَلِی الَّذِینَ آمَنُوا یخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ«البقرة/257»

خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون می‌برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون می‌برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.

[2] الَّذِینَ یتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِینَ نَصِیبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَیكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فَاللَّهُ یحْكُمُ بَینَكُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَلَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا«النساء/141»

منافقان همانها هستند که پیوسته انتظار می‌کشند و مراقب شما هستند؛ اگر فتح و پیروزی نصیب شما گردد، می‌گویند: مگر ما با شما نبودیم؟ (پس ما نیز در افتخارات و غنایم شریکیم!) «و اگر بهره‌ای نصیب کافران گردد، به آنان می‌گویند: مگر ما شما را به مبارزه و عدم تسلیم در برابر مؤمنان، تشویق نمی‌کردیم؟ (پس با شما شریک خواهیم بود!)» خداوند در روز رستاخیز، میان شما داوری می‌کند؛ و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلطی نداده است.

سید عبدالرسول علم الهدی

"Our President, analytical news site"