این پدیده باد نوردان ماهری دارد. باد نوردان قهّاری که با مِتُد سیاست ورزانه لیبرال مَنشانه خود روزگار را که باد آنگونه می وزید که خاتمی بر امواج نفرت از هاشمی بر گرده خلق سوار شده بود آن کردند و نوشتند علیه هاشمی رفسنجانی که از سوی یکی از مرادها و همکاران آن زمان این پدیده "عالیجناب سرخپوش" لقب گرفت. بعدها بسته به مناقعشان قبای سبز به تنش کردند و توده وار و بی وضو وغیر شرعی به ایشان اقتدا کردند و اکنون وی را به تن پوشی بنفش آراسته و تقدیس می کنند..... تا بعد ازاین چه کنند.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ اپورچونیسم به معنی فرصت طلبی است که اصطلاح مناسب آن " ابن الوقتی" است. به معنی وسیع تر در حوزه سیاست و اجتماع اپوچونیسم پایبتد نبودن به یک عقیده و خط و مشی سیاسی و اجتماعی است.که ما آن را در این مقال همان فرصت طلب بیان می کنیم.

فرصت طلب به کسانی اطلاق می شود که برای حفط منافع خود به اصطلاح معروف "نان را به نرخ روز می خورند" و خود را با هر شرایطی تطبیق می دهند، فرصت طلب ها همیشه طرفدار وضعیت حاکم و یا حزب و گروهی هستند که در موضع نیرومند - از لحاظ قدرت و یا ثروت - قرار دارند.

انسان فرصت طلب فرزند حوادث است و همیشه منتظر تحول حادّ و پای بوس افراد قدرتمند می باشد. در اصل فرصت طلبی یک نوع تکلیف روانی است که یک تعداد را در جریان دگرگونی های سیاسی و اجتماعی مبتلا می سازد.

برای اندیشه فرصت طلبانه ، این " خود فرصت" است که مهم می شود نه محتوی یا ماهیت فرصت. فرصت طلب سعی می کند در بزنگاه ها ی مهم در جایگاهی قرار گیرد تا " عِرض"(1)خود ببرد.

"فرانتس فانون" گفته بود " انقلاب فرزندان خود را می بلعد" . وی چه چه چیز را و در چه موقیتی مورد تحلیل قرارداده بود که به چنین نتیجه رسیده بود؟ فانون در کتاب " نفرینیان خاک" طی تحلیل جوامع و انقلابات نیجریه ، ساحل عاج ، غنا و الجزایر می گقت در مرحله مبارزه علیه استعمار بورژازی ستون فقرات احزاب ملی را تشکیل می دهد.(2) اما منظور وی از بورژوازی چه بود؟ آیا صرفاً به ماهیت اقتصادی آن نظر داشت یا اخلاق بورژوا منشانه را پر رنگ تر می دید؟ وی بورژوازی را به "بورژوازی غربی" و بورژوازی مستعمراتی تقسیم می کرد و معتقد بود بورژازی غربی به دلیل ماهیت بومی – تاریخی اش علی رغم انگلی بودن، اهل تولید هم بود ولی بورژوازی مستعمراتی فقط انگل بود برای جامعه خویش.(4) لذا معتقد بود ، هرچند مقصر اصلی در به شکست کشیده شدن یا عبور از اهداف انقلاب، روش های استعماری است. ولی بازوی اصلی آن همان بورژوازی مستعمراتی است {که با رسوخ در شالوده های جوامع استقلال خواه منجر به اضمحلال آن می گردد}، چرا که در تحلیل فانون در مرحله مبارزه با استعمار ، بورژوازی وطنی(شکل فرصت طلبانه،سوداگرانه و سودانگارانه منش و کنش اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی و سیاسی) خود را بنا بر عللی چند در ستون فقرات احزاب ملی جای می دهد و این حزب ها و گروه ها و جبهه های که در ابندای انقلاب ، پیشرو و میهنی بوده اند ، بزودی(بدلیل رسوخ همان ماهیت اخلاق فرصت طلبانه مستتر در منش بورژازی مستعمراتی بر کل مجموعه) فاسد شده و مبدل به نمایندگان انتقال قدرت از دست چند دست تشانده مستقیم به گروهی از دست نشانده های غیر مستقیم یا هم هدف با استعمارگران می شود....!(5)

در همین زمینه شهید مطهری نیز درکتاب "نهضت های اسلامی درصد ساله اخیر" نیز به نکات بسیار مهمی از جهت آسیب شناسی انقلاب – اسلامی اشاره می کند از جمله به مساله نفوذ فرصت طلبان در انقلاب، ایشان می فرمایند: "‌نفوذ اندیشه‌های بیگانه برای مخدوش ساختن چهره انقلاب که ممکن است از طریق دشمنان و یا دوستان ناآگاه، صورت گیرد. این نفوذ خطری است که کیان انقلاب و اسلام را تهدید می‌کند. ‌ تجدد‌گرائی افراطی که عبارت‌است از آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست و پیراستن آن از آنچه از اسلام است با هدف رنگ زمان زدن و به روز کردن. این آفت بزرگی است که انقلاب را تهدید می‌کند. ناتمام گذاشتن انقلاب به معنای بی‌توجهی به ضرورت پی‌گیری اهداف اولیه انقلاب اسلامی. به قول شهید مطهری در هر نهضت، مرحله سازندگی و اثبات به مراتب از مرحله پیش از آن که مرحله نفی و انکار است، دشوارتر می‌باشد. رخنه فرصت طلبان. هر انقلاب مادام که مراحل دشوار اولیه خود را طی می‌کند، سنگینی بارش بردوش افراد مؤمن و مخلص قرار دارد ولی همین که به بار نشست سرو کله افراد فرصت‌طلب برای چیدن ثمره‌های آن پیدا می‌شود. میدان دادن به این گونه افراد،‌خطری است که دوام انقلاب را مورد تهدید قرار می‌دهد. تغییر دیدگاه که به معنی از دست دادن عدالت و اخلاص در مرحله تقسیم غنائم ودستاوردهای انقلاب است. تغییر دیدگاه به معنی امتناع عمدی درتحقق هدفهائی است که وعده آن در آغاز انقلاب به مردم داده شده بود."(6)

لذاست که باید گفت : این انقلاب نیست که فرزندان خود را می بلعد بلکه این فرصت طلبانی هستند که در صفوف انقلابیون رسوخ کرده و نقابدار و انقلابی نما تا اتاق فرمان بالا می روند و در بزنگاه حساس تاریخی، ماموریت اصلی خود را به نفع نظام سلطه به انجام می رسانند.

این روزها پس از 35 سال که از انقلاب خودمان در ایران می گذرد اگر به اطرافمان نگاه کنیم ، به وفور از این دست آدم ها می بینیم که چگونه در حال تئوریزه کردن ناتمامی اهداف انقلاب، تزریق اندیشه های ضد فرهنگی ، تجدد گرایی افراطی ، تحجر گرایی افسار گسیخته و ...هستند.کسان پرمدعای بیشماری که هنوز درمیان بیقوله های اشرافیت خریدار دارند،آدم هایی که بر سر سفره انقلاب وانقلابیگری و آرمان های این مردم شریف کهن فرهنگ، آنقدر از گوشت تن این انقلاب و فرهنگ خورده اند که از فرط پر خوری نقرص گرفته اند! برخی طوری حرف می زنند که اناگر ستون این انقلابند! درحالی که خوب که بگریم این مردمند که ستون انقلاب بوده اند و ریشه های این انقلاب نه 35 سال که بسیار بیش از آن است و این جماعت تازه از اره رسید35 سال است که با نفوذ در ساختارهای مردمی انقلاب و شکل دهی بخشی از وجه حقیقی آن بر گرده این خلق بنام انقلاب سوارند وخود را "دون کیشوت وار" آخر سیاست و فرهنگ می دانند و ای کاش حدّ اقل صداقت دون کیشوت را هم داشتند که دریغ از این صداقت!

بگذریم و برگردیم به بهانه اصلی این نوشته که برخی مطالب بیان شده در مناظره جناب آقای دکتر عبدالرضا داوری و جناب آقای قوچانی بیان گردیده است. ازجمله مهترین آن که جناب قوچانی فرموده اند" ما فرزندان انقلابیم" و "فرمودند احمدی نژاد و حامیانش از انقلاب منحرفند و روحانیت ستیزند!" و البته احتمالاً جناب هاشمی را اصل انقلاب و نماد روحانیت فرض کرده اند چرا در قامت دفاع از آقای هاشمی رفسنجانی برآمده ند. هرچند پاسخ ادعاهای جناب قوچانی در همان مجال از سوی جناب داوری داده شد اما آنچه در پس این مناظره برای راقم این سطور از پرده بیرون افتاد ماهیت پدیده ای بود پشت خروار خروار مجله و هفته نامه و خبرنامه های تحلیلی خوش رنگ و لعاب گران قیمت! که حالا از پشت مترسک های ژورنالیستی - فرهنگی عیان می گردید.

اما فرق "داوری ها" و "قوچانی ها" چیست؟
داوری ها وقتی پای آرمان ها در میان است پر جنب و جوش و پر خروشند و وقتی باد نفاق درحال وزیدن و اغتشاش و پراکندن گردو وغبارفتنه در فضا است در عمل به توصیه مولای متقیان مصلحت سنج .(8) اما قوچانی ها 180 درجه برعکس عمل می کنند. واین موضوع را ، تاریخ نزدیک و معاصر این انقلاب بخوبی به اثبات رسانده است.لذا است که در یک بررسی اجمالی تاریخی از قوچانی و قوچانی ها می با یست از پدیده ای بنام "قوچانیزم" سخن گفت که در هنگام درصحنه بودن آرمان ها "مصلحت گرا" می شوند و در هنگام اغتشاش و بی نظی علیه آرمان ها با پیوستن به جریان بی نظم یک " یک مصاحت گرا "!

اما برای شناخت بهتر "قوچانیزم" می بایست آن را از "ریشه های اخلاقی وسیر تطوری اش" مشق کنیم تا بهتر بشناسیم.

دورکم می گفت: "علت وجودی هر پدیده ای را باید در وقایع پیشین جستجو کرد، تا جایی که خطاب به جامعه شناسان می گوید: علت موجبه هر واقعیت اجتماعی را باید در میان وقایع اجتماعی مقدم جستجو کرد ، نه درمیان حالت شعور فرد.......می توان گفت آنچه که مقدم است هم درتعییین وظیفه و هم درتعیین علت موثر است" (9)

سخن را با "فانون" آفاز کردیم درباب "بورژوازی" و تاثیر آن بر انقلاب و اخلاق انقلابیون. دراین بیان نه قصد تحلیلی طبقانی است و نه منظور از بورژازی ،صرفاً خواستگاه و رویکر اقتصادی آن بود ، بلکه بیشتر مقصود بنده سیطره اخلاق بورژا منشانه و بازار گرایانه برجامعه و کسانی خاص بخصوص در حوزه رسانه و اندیشه ، که تاثیر آنان بر روندها و رویه های جهت گیری اجتماعی – تاریخی مشهود بوده است. همانطور که " مکس وبر" از روند شکل گیری نظام بازار برجامعه سخن می گوید و اینکه چگونه در ان سیستم _ سرمایه داری – همه چیز و البته انسانیت در سیطره بوروکراسی مهار می گردد و کنش عقلانی براساس صرفاً "عقلانیت ابزاری" – هدف و وسیله – سنجیده می شود.(10) لذاست که آنچه گسترش می یابد ،قوانین نظام بازار و صرفاً مبادله بر اساس ارزش – سود،حتی در عالی ترین وجوه حیات انسانی است. ودراین شرایط است که " وسایل ارتباط جمعی – هماهنگی نشریات ، سازمان های دانشی، و شبکه های پرنفوذ صوتی تصویری جهانی مانند تلویزیون های ماهواره ای و شبکه های مجازی اینترنتی – که نقش ایجاد رابطه ارباب – برده را برعهده دارند، به خاطر تولید ظاهر ساز و بهزیستی ناشی از آن که بر بنیان تیره بختی افراد جامعه استوار اند ، گسترش و نفوذ بسیار یافته اند. سازمانهای تبلیغاتی دنیایی از ارتباط بوجود آورده اند و دراین دنیا گرایش یک ساحتی ، جامعه را توجیه و تبیین می کند و شیوه بیان این وسایل تبلیغاتی.........سودجویانه است و به شکل منظمی اندیشه های متعالی و انتقادی را سرکوب می کند"(11)

دورکم صد سال پیش با یک دور بینی بی نظیری گفته بود:".....وظایف اقتصادی که سابقاً نقشی فرعی داشتند، اکنون نقشی درجه اول پیدا کرده اند..."(12) و البته منظور وی گسترش نظام اقتصادی یا همان – سود وفایده- ارزش مبادله بود که به سرعت به سوی تصرف همه عرصه اجتماعی زندگی بشری ازجمله علم،سیاست،فرهنگ و اخلاق پیش می رفت. و بر همین مبنا بود که با صراحت می گفت: "شهوات بشری فقط در برابر یک نیروی اخلاقی معتبر باز می ایستد..."(13)

اگر بخواهیم این نوع از کنشگران را در حوزه رسانه و ژورنالیسم سنخ شناسی کنیم می بایست به روند شکل گیری آن درتاریخ معاصر نزدیک خود التفات داشته باشیم. و البته بنده این پدیده که وجوه بارز آن را در نمونه ای خاص بازجسته ام بنام "قوچانیسم" نام گذاری کرده ام.

"قوچانیسم" حاصل فعالیت همان بورژازی است که نظام سلطه با استفاده از روش ها واندیشه های استعماری خاص برای ثبات خود و درهم شکستن مقاومت کشورهای زیر سلطه ، در پرورش آن تلاش می کند – همین جا باید متذکر شوم که برخی از بازیگران این عرصه ناخود آگاهانه و شاید حتی با خلوص نیت دست به کنش می زنند که در این راستا بنگاه های چهره سازی رسانه ای و سیاسی ،شبکه ها ی خویشاوندی و نظم الیگارشی مانند شبکه ای از تارعنکبوت از آن پشتیبانی می کنند. وامروزه می بینیم که چطور با پشتیبانی مالی ، اقتصادی و..... رسانه ای ،چگونه مترسک وار نمونه این پدیده – قوچانیسم – را بر تلی از خروار خروار کلمات و کیلو کیلو کاغذ و وجب وجب مطالب پر طمطراق درپیش چشمان مضطرب مردمان به نمایش گذاشته اند. همین جا باید اضافه کنم نظام سلطه و قدرت در این میان ، آنچه را که برای ادامه حیات خویش مفید می داند به شیوه های استتار شده،گزینش کرده و در بسته بندی های فریبنده و از طریق دستگاه های مخفی و فراپیجیده ترویجی و تبلیغاتی و رسانه ای خود به اقصی نقاط جهان صادر کرده و متاسفانه برخی از روشنفکران و تحصیل کردگان و فرهنگ آفرینان نا امید جهان توسعه نیافته را نیز با خود همراه کرده است.

بازیگران این جریان عقلانیشان نه بر پایه استدلالات منطقی و نه عقلانیت ارزشی و حتی نه بر واقعیت انضمامی که صرفاً براهداف از پیش طراحی شده و به زعم آنها درست طراحی شده مبتنی بر سود و فایده است! اهدافی که نه در این تاریخ و سرزمین و نه در این فرهنگ ریشه دارد. اهداف آنها بر اساس گزاره های علمی نما و در بازی های پیچیده، با تاریخ و فرهنگ دیگری مشترک شده و لذا است که "خود اجتماعی" آنها نه در این مملکت و تاریخ و انقلاب و مردم که بنا بر هم - هدفی با نظام سلطه بین المللی بنام "لیبرالیسم" یکی شده است.(14) و در یک پروپاگاندای رسانه ای دست به نامه نگاری می زنند تا لکه ننگ خصلت امپریالیستی را از دامان لیبرالیسم پاک کنند! تا آنجا که امروز استعمار مدرن را چون آزادی خواهی به خلایق غالب کنند.والبته دیگر این سخن فوکو تازگی ندارد که نظام قدرت مدرن به طور کلی " نافذتر و مکارانه تر از اشکال پیشین است.توان این نظام تا حدودی در این امر نهفته است که نه به عنوان قدرت، بلکه به منزله علم ، کمال یا آزادی انگاشته شود"! (15) واینگونه است که "اخلاق بورژوازی مستعمراتی" درحوزه رسانه ای تبدیل به "قوچانیزم" می شود تا درخدمت نظم خاص سلطه، با رشد قارچ گونه و به ضرب و زور رسانه ای و همچون همان مدل سازی های هالیوودی در عرصه فرهنگی ، اجتماعی ،سیاسی – رسانه ای گسترش یابد وبا انواع و اقسام ترفند ها چنان فضا را آلوده می کنند تا جز سموم را نتوان استشمام کرد و از طرفی چنان فضای رسانه ای را مخدوش وغبار آلود می کنند که وسعت دید را حلزونی کرده و با کاهش عمق نگاه عمومی ، قله های مقاومت را از چشم مردم مقاوم پنهان تا آنان را نسبت به آرمان مقاومت مردد گردانند.(17) قوچانیزم در سپهر عقلانیت خود همان گونه که پیش از این بیان گردید با مَنشی سودانگارانه و سوداگرانه به مثابه فرصت طلب های رسانه ای – سیاسی هیچ باکی ندارد که سر آرمان ها را بیخ تا بیخ به پای منافعش ببرد. در کیش آنها آرمان ها وسیله اند و فقط زمانی حق اهتزاز دارند که سبیلی چرب شود یا نانی در تنوراربابان گرم گردد. و امروز همین ها ادعا می کنند که "فرزندان انقلابند" و "فرزندان اصیل و آرمانی انقلاب" را منحرف از انقلاب می نامند!

این پدیده باد نوردان ماهری دارد. باد نوردان قهّاری که با مِتُد سیاست ورزانه لیبرال مَنشانه خود روزگار را که باد آنگونه می وزید که خاتمی بر امواج نفرت از هاشمی بر گرده خلق سوار شده بود آن کردند و نوشتند علیه هاشمی رفسنجانی که از سوی یکی از مرادها و همکاران آن زمان این پدیده "عالیجناب سرخپوش" لقب گرفت. بعدها بسته به مناقعشان قبای سبز به تنش کردند و توده وار و بی وضو وغیر شرعی به ایشان اقتدا کردند و اکنون وی را به تن پوشی بنفش آراسته و تقدیس می کنند..... تا بعد ازاین چه کنند.

در پایان تنها اجازه دهید بعنوان نمونه به کتابی اشاره کنم که مقالات منتشر شده جناب قوچانی از دی ماه 1378 تا 1379 در آن به طبع رسیده با عنوان "پدرخوانده و چپ ها جوان" که اشاراتی درآن وجود دارد که درپایان این مقال قابل ذکر است والبته قابل توجه:

ایشان در آن مقال می فرمایند:"خانواده هاشمی رفسنجانی نمادی از روابط قدرت در جامعه ای است که هنوز دیپلماسی پنهان روش دیرین سیاستمداران آن است و مشروعیت حکومت به جای رقم خوردن در صندوق های انتخابات در اتاق های پشتی خانواده های مقتدر شکل می گیرد در پناه این اقتدار فرمانفرمایی است که هنوز سلول تشکیلاتی حکومت نه احزاب سیاسی که خانواده های قدرت است و طبیعتا در این میان نقش احزابی چون کارگزاران سازندگی و اعتدال و توسعه تا زمانی که مانند فرزندان وفادار خانواده گوش به فرمان پدر هستند جز رنگ و لعابی بر چهره چروکیده مناسبات کهنه قدرت نیست . (رک هاشمی ها خانواده ای در قامت یک حزب ، عصر آزادگان ، ۱۳دی ۱۳۷۸)

البته سال ها بعد قوچانی نوشته های آن روز خود علیه هاشمی و خانواده اش را برای ورود به حلقه قدرت به گونه ای جالب توجیه کرد: «نوشته های تبیینی و توصیفی بنده در عصر نقد هاشمی جز به معنای مخالفت با او فهمیده نشد» (رک قوچانی ، محمد ، دیدار در سرسرای مرمر ، روزنامه شرق ، شماره ۸۳)

وی بعدها و زمانی که سردبیری هفته نامه آسمان را بر عهده داشت در مقاله ای با عنوان «از صلح حدیبیه تا صلح هسته ای» می نویسد « "در هیچ جای جهان و در هیچ نقطه ای از تاریخ، سیاست خارجی شفاف و شیشه ای نیست سیاست خارجی شفاف یک دروغ و شعار فریبنده است .» و حال سوال این جا است دیپلماسی و سیاست خارجی باید عیان و آشکار و در مرعی و منظر مردم باشد یا به گفته قوچانی «در اتاق های پشتی خانواده های مقتدر» مدیریت شود ؟!"

****************

منابع:

1 - ایسم، شیسم، سیسم، سیزم :(ism) ایسم در لغت به معنای اصالت، اصول، رویه و نمونه آن است و در حالت پسوندی معنای مکتب از آن گرفته می شود. رک . فرهنگ تفسیری ایسم ها،محمد حاجی زاده، انتشارات جامه دران1386

2 – اشاره به این بیت از شعر حضرت حافظ: ای مگس حضرت سیمرغ نه جولانگه توست/عرض خود می بری و زحمت ما می داری. دیوان حافظ شیرازی.به تصحیح سید محمد علی رفیعی،موسسه انتشاراتی قدیانی،چاپ چهارم1373غزل440

3 – فانون ، دیویدکات ،ابراهیم دانایی،شرکت سهامی انتشارات خوارزمی،چاپ دوم بهمن 1357

4 – همان

4 - * درترجمه جناب ابراهیم دانایی بورژوازی بومی ذکر شده بوده است که بنده با اقتباس از دکتر شاپور رواسانی بورژوازی مستعمراتی را به جای آن برگزیدم.

رک :دولت و حکومت درایران در دوره تسلط استعمار سرمایه داری(شیوه تولید مستعمراتی، طبقه پیوسته به استعمار سرماریه داری)،شاپور رواسانی،انتشارات امیر کبیر،چاپ دوم 1390

5 – همان

6 - اگر چه شهید مطهری کتاب «نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر» را سالها قبل از شکل‌گیری انقلاب اسلامی به رشته تحریر درآورده ولی دیدگاه وی راجع به آ‌فات انقلاب، هم اکنون نیز مصداق دارد. یعنی الآن نیز پدیده‌هائی چون نفوذ اندیشه‌های بیگانه، تجدد‌گرائی افراطی، ناتمام گذاردن انقلاب، رخنه فرصت‌طلبان و تغییر دیدگاه متولیان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی نسبت به انتظارات معقول و منطقی مردم، آفاتی هستند که می‌تواند نهضت و نظام را از درون تهدید نماید

7 – منتشر شده در http://www.dolatebahar.com

8 – اشاره به حکمت 1 نهج البلاغه: قَال َ[علیه السلام] کُنْ فِى الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ لَا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ وَ لَا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ. در فتنه ها چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد که سوارى دهد و نه پستانى تا او را بدوشند.

9 – قواعدروش جامعه شناسی،امیل دورکم،علی محمدکاردان،انتشارات دانشگاه تهران،چاپ هشتم1387،ص122

10 – ر ک : . وبر، ماکس، 1384، اقتصاد و جامعه، ترجمه عباس منوچهری، مهرداد ترابی نژاد، مصطفی عماد زاده، چاپ اول، انتشارات سمت،

11 - انسان تک ساحتی،هربرت مارکوزه،محسن مویدی،امیرکبیرچاپ پنجم1388،ص112

12 – مراحل سیر اندیشه در جامعه شناسی،ریمون آرون،باقر پرهام، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ هشتم1398،ص358

13 – همان

14 – برای مطالعه بیشتر در خصوص "خود اجتماعی" رک : بازشناسی تحلیلی نظریه های مدرن جامعه شناسی (مدرنیته درگذار نسل دوم)1918-1960 ،فصل یکم :جرج هربرت مید ص 68 تا 142

15 – پائولین مری روسنائو،پست مدرنیسم و علوم اجتماعی،محمد حسین کاظم زاده،نهران، نشرآتیه1380ص31

16 – اشاره به قسمتی از شعر"آیه های زمینی" فروغ فرخ زاد :وقتی که در فضا دروغ وزیدن گرفت/ دیگر چگونه می توان/به رسولان سرشکسته پناه برد. مرحوم فروغ فرخ زاد، آیه های زمینی از مجموعه "تولدی دیگر"

17 – به کنایه ازآنجا که :در بررسی های زیست – حیوان شناسی قدرت دید حلزون تنها حدود دو میلیمتر بیان گردیده است.

منبع: دولت بهار - رضا واعظی راد