صاحبان رویکرد «پیشرفت درون‌زا» که در طول تاریخ، روحانیت طلائیه‌دار آن بود و امروز در ادامه‌ی آن، این طلائیه‌داری به ولایت‌فقیه رسیده است، به مخالفت پرداخته و می‌پردازند. چالش پیش روی جمهوری اسلامی، نشت و قوام الگوی پیشرفت برون‌زا در میان دولتمردان و نخبگان خود است. دولتمردانی که متأثر از دانش الگوی توسعه‌ی تعامل‌گرا و سیاست خارجی توسعه‌گرا قرار گرفته و قصد دارند رویکرد پیشرفت برون‌زا که پیش‌تر بارها در ایران آزمون شده را یک بار دیگر بیازمایند.

به گزارش «پايگاه خبري تحليلي رئيس جمهور ما»؛ «در نگاه کلان به اقتصاد کشورمان، دو جور نگاه وجود دارد. من خواهش می‌کنم به‌خصوص صاحب‌نظران و همچنین جوانان و عامه‌ی مردم عزیزمان به این نکته توجه کنند که دو جور نگاه به رونق اقتصادی و پیشرفت اقتصاد وجود دارد. یک نگاه می‌گوید که ما پیشرفت اقتصاد را باید از ظرفیت‌های درون کشور و درون مردم تأمین بکنیم. ظرفیت‌های بسیار زیادی در کشور وجود دارد که از این ظرفیت‌ها یا استفاده نشده است یا درست استفاده نشده است؛ از این ظرفیت‌ها استفاده کنیم؛ [یعنی] اقتصاد درون‌زا؛ اقتصادی که مایه‌ی خود و ماده‌ی خود را از درون کشور و از امکانات کشور و از توانایی‌های مردم خودمان به دست می‌آورد. این یک نگاه است که می‌گویند برای رونق اقتصادی نگاه کنیم به امکانات درونی کشور و استعدادها را و ظرفیت‌ها را بشناسیم، آن‌ها را به‌درستی به کار بگیریم، [آن‌وقت] اقتصاد رشد خواهد کرد، نمو خواهد کرد؛ این یک نگاه.
نگاه دوم به اقتصاد کشور، نگاه به پیشرفت اقتصاد با استفاده از کمک بیرون از مرزهاست. می‌گوید سیاست خارجی‌مان را تغییر بدهیم تا اقتصاد ما درست بشود، با فلان مستکبر کنار بیاییم تا اقتصاد رونق پیدا کند، تحمیل قدرت‌های مستکبر را در بخش‌های گوناگون و مسائل گوناگون بپذیریم تا اقتصادمان رونق پیدا کند. این هم نگاه دوم است.»[1] آنچه در این گفتار از سوی رهبر انقلاب طرح شده، مؤید این است که ایشان در توصیف فضای سیاسی و اقتصادی کشور، از وجود و فعلیت دو نگاه و رویکرد در کشور خبر می‌دهند که می‌توان آن دو را ذیل دو عنوان «پیشرفت درون‌زا» و «پیشرفت برون‌زا» دسته‌بندی نمود.
اگر بخواهیم گفتمانی به این دو رویکرد بنگریم، باید گفت که در گفتمان پیشرفت درون‌زا، از جمله دال‌ها اصلی این گفتمان، مواردی نظیر استقلال، خودکفایی، ما می‌توانیم، استحکام ساخت درونی قدرت، عزت ملی و اعتمادبه‌نفس ملی هستند و در نقطه‌ی مقابل، در گفتمان پیشرفت برون‌زا، دال‌هایی نظیر سیاست خارجی توسعه‌گرا، توسعه‌ی تعامل‌گرا، سرمایه‌گذاری خارجی، تنش‌زدایی و لزوم توافق با قدرت‌های بین‌المللی، خودنمایی می‌کنند. این دو گفتمان و دو نگاه از سوی مقام معظم رهبری، مورد قضاوت هم قرار گرفته است. ایشان در ادامه‌ی توصیفی که از این دو نگاه ارائه دادند، می‌فرمایند: «امروز شرایط کشور به ما نشان داده است که این نگاه دوم [پیشرفت و اقتصاد برون‌زا]، یک نگاه کاملاً غلط و عقیم و بی‌فایده است.» و شاهد قضاوت خود در این‌باره که کشورهای غربی تکیه‌گاه قابل اعتمادی برای پیشرفت نیستند را همین ماجرای تحریم‌های اخیر و نوع برخورد قدرت‌های استکباری با ایران عنوان کردند.
یکی از چالش‌های جمهوری اسلامی، وجود همین نگاه پیشرفت برون‌زا و خوش‌بینی به فایده‌مندی غرب و به طبع آن، تجویز الگوی توسعه‌ی تعامل‌گرا و سیاست خارجی توسعه‌گراست. این نگاه و رویکرد که مورد قضاوت سوء رهبر انقلاب قرار گرفته، در طول تاریخ دویست‌ساله‌ی مواجهه‌ی ایران و غرب مدرن، همواره اثرات سوئی را بر ما تحمیل نموده است که در ادامه به بازخوانی بخشی از آن پرداخته می‌شود.
چالش جنگ و فردای توافق فین‌کنشتاین
اولین مواجهه‌ی جدی ایران عهد قاجار با غرب مدرن را شاید بتوان جنگ‌های ایران و روس دانست. این اولین بزنگاه تاریخی ایرانیان در مواجهه با غرب مدرن بود که در آن، ابتدایی‌ترین شکل صف‌بندی‌های طرفداران دو نگاه «پیشرفت درون‌زا» و «پیشرفت برون‌زا»، در برابر هم شکل گرفت و هریک از دو طرف، برای ایران آن روز تجویزاتی را نیز در دستور کار قرار دادند. در یک‌سو طرفداران «پیشرفت برون‌زا» قرار داشتند که امیدوار به همکاری غرب برای عبور از بحران جنگ روس بودند؛ افرادی نظیر میرزا عسگرخان افشار رومی و میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی که اقدام به انعقاد عهدنامه‌ی فین‌کنشتاین با دولت فرانسه به‌عنوان یکی از سه قدرت مهم آن روزگار کردند که به‌موجب آن، دو کشور ایران و فرانسه علیه دولت انگلیس متحد شدند و ایران پذیرفت تا ارتش فرانسه را برای حمله به هند یاری دهد و دولت فرانسه قول داد ایران را برای بازپس‌گیری ایالات ازدست‌رفته توسط روسیه، یاری دهد. به همین جهت، ژنرال گاردان با تعدادی قشون، سواره و توپخانه و افسران فرانسوی، به‌سوی ایران حرکت کردند تا سپاه ایران را برای جنگ با روس‌ها و حمله به هندوستان تعلیم دهند.
اما آنچه فردای توافق و عهدنامه‌ی فین‌کنشتاین اتفاق افتاد، این بود که فرانسویان با گذشت زمان و با تغییر فضای بین‌الملل و انعقاد پیمان تیلیسیت با روسیه، تعهدات خود نسبت به ایران را زیر پا گذاشتند و با فراخواندن گاردان به فرانسه، ایران را در برابر دشمنش یکه و تنها رها کردند و عملاً آورده‌ی این عهدنامه برای کشور، هیچ شد. اما در مقابل، نیروهای معتقد به توان مردمی در برابر دشمن ایستادگی کردند و با بزل جان‌های عزیز بسیار، بخش قابل توجهی از شهرهای اشغالی را بازپس گرفتند.[3] اما این پایان ماجرا نبود؛ چراکه بازگشت شاه به تهران و عدم پشتیبانی وی از جبهه‌های جهاد از یک طرف و خیانت برخی فرماندهان نظیر نظرعلی‌خان مرندی و همراهی برخی دیپلمات‌های ایرانی از جمله میرزا عسگرخان افشار رومی و میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی با دشمن، از طرف دیگر، سپاه ایران را به شکست رهنمون ساخت[4] و پس از آن، عهدنامه‌ی ننگین ترکمانچای بر ایران تحمیل شد.
در سوی دیگر این صف‌بندی، طرفداران موازنه‌ی منفی «پیشرفت درون‌زا» و معتقدان به توان بومی و داخلی قرار داشتند که اقدام به بسیج عمومی جهت مبارزه با دشمن روس نمودند. در این راستا، مرحوم میرزابزرگ قائم‌مقام فراهانی دست به جمع‌آوری «رساله‌ی جهادیه» زد و مراجع و علما نیز اقدام به صدور فتوای جهاد نمودند.[2]
گفتنی است صاحبان رویکردی که توانمندی ایران را در تکیه به قدرت‌ها جست‌وجو می‌کرد، در ادامه بر تکیه و اعتماد خود بر غرب و قدرت‌های وقت نکاست و پیمان‌نامه‌ها و قراردادهایی از قبیل پیمان مجمل و عهدنامه‌ی مفصل را با انگلیس به امضا رسانید که هیچ‌یک فردا و فرداهای پس از امضای قرارداد، به نتیجه‌ی مورد توافق نرسید و از سوی طرف غربی نقض شد.
آنچه فردای توافق و عهدنامه‌ی فین‌کنشتاین اتفاق افتاد، این بود که فرانسویان با گذشت زمان و با تغییر فضای بین‌الملل و انعقاد پیمان تیلیسیت با روسیه، تعهدات خود نسبت به ایران را زیر پا گذاشتند و با فراخواندن گاردان به فرانسه، ایران را در برابر دشمنش یکه و تنها رها کردند و عملاً آورده‌ی این عهدنامه برای کشور، هیچ شد.
نسل اول نظریه‌پردازان پیشرفت برون‌زا
با گذر از وقایع جنگ ایران و روس، از جمله دیگر بزنگاه‌های تاریخی صف‌بندی دو رویکرد مورد اشاره را می‌توان در قرارداد رویتر یافت. این قرارداد در سال 1289ق (1872م)، به‌وسیله‌ی میرزا حسین‌خان سپهسالار (صدراعظم وقت ناصرالدین‌شاه) و همکاری میرزا ملکم‌خان (که از جمله طرفداران نسل‌اولی «پیشرفت برون‌زا» بود) به یک یهودی انگلیسی به نام بارون جولیوس رویتر واگذار شد. گفتنی است این توافق به‌قدری ننگین بود که لرد کرزن، یکی از مهم‌ترین مأموران انگلیس در هند و غرب آسیا، درباره‌ی آن می‌نویسد: «عجیب‌ترین امتیازی که در طول تاریخ، نظیر ندارد و به‌موجب آن، تمام منابع طبیعی کشوری به یک خارجی تفویض و تسلیم گشته است.»[5] گفتنی است میرزا ملکم‌خان که از جمله عوامل اصلی امضای این قرارداد است، معتقد بود در برابر غرب، باید عقل را تعطیل کرد. ملکم‌خان در این‌باره در «رساله‌ی دفتر قانون» خود می‌نویسد: «الآن چیزی که اعظم موانع ترقی ایران شده، این است که وزرای ما عقل خود را بر علوم فرنگستان ترجیح می‌دهند... ملل فرنگ به جهت اختراع نظام دولت، سه هزار سال زحمت کشیده‌اند. حال وزرای ما می‌توانند نظام ایشان را در یک ماه اخذ کنند، اما به شرط اینکه عقل خود را از اختراعات تازه معاف بدارند.»
در سوی دیگر ماجرای اعطای امتیاز رویتر، طرفداران استقلال صاحبان رویکرد «پیشرفت درون‌زا» قرار داشتند که به مخالفت با امتیاز مذکور به پا خواستند. چهره‌ی شاخص این جریان در این دوره، آیت‌الله حاجی ملاعلی کنی بود که به‌همراه آیت‌الله سید صالح عرب، قرارداد را منتفی و حرام اعلام کردند و تمام‌قد به مقابله با آن پرداختند. در آن مقطع ملا علی کنی طی نامه‌ای به ناصرالدین‌شاه، ضمن انتقاد از قرارداد رویتر، درباره‌ی میرزا ملکم‌خان اظهار داشتند: «شخص میرزا ملکم‌خان را ما دشمن دین و دولت دانسته‌ایم و به‌هیچ‌وجه صلاحیت وکلالت دولت و سلطنت و انتظام ملک و مملکت ندارد.»[6] در ادامه‌ی این ماجرا، با پافشاری‌ها و مخالفت‌های صورت‌گرفته، بالأخره امتیاز رویتر لغو و سپهسالار عزل شد.
طرفداران رویکرد «پیشرفت درون‌زا»، صرفاً به مخالفت با پیمان‌نامه‌ها، توافق‌نامه‌ها و امتیازنامه‌هایی که استقلال و منابع این کشور را به حراج می‌گذاشت نمی‌پرداختند، بلکه به موازات این سیاست، ساخت استحکام درونی قدرت، توانمند نمودن اقتصاد و حمایت از کار و سرمایه‌ی ایرانی را در دستور کار داشتند؛ از جمله نمونه‌های تاریخی آن را می‌توان پیرامون قیام تحریم تنباکو جست‌وجو کرد. برای نمونه، آیت‌الله آقانجفی اصفهانی و آیت‌الله آقا نورالله نجفی اصفهانی، که در ماجرای تحریم تنباکو نقش کلیدی داشتند، در راستای تحریم لباس و پارچه‌ی غربی و حمایت از محصولات نساجی و کار ید کارگران ایرانی، «شرکت اسلامیه» را راه‌اندازی می‌کنند

نقطه‌ی آغاز استحکام ساخت درونی قدرت
از دیگر مقاطع مواجهه‌ی غرب با ایران، که ضمن اینکه طرفداران دو رویکرد «پیشرفت درون‌زا» و «پیشرفت برون‌زا» را در مقابل هم قرار داد، منجر به آشکارتر شدن چهره‌ی واقعی طرف غربی در ایران شد، ماجرای قرارداد رژی با جرالد تالبوت انگلیسی بود که در نهایت به قیام تحریم تنباکو منجر شد. به‌موجب این امتیاز، کمپانی رژی صاحب حق انحصاری تجارت تنباکوی ایران و حتی نظارت بر زراعت آن شناخته می‌شد و در متن آن آمده بود: «اجازه‌نامچه‌ای برای فروش و معامله و غیره‌ی توتون و تنباکو و سیگار... حق خالص صاحبان این امتیاز است و احدی جز صاحبان این امتیازنامه، حق صدور اجازه‌نامه‌جات مزبور را ندارند.»
در این ماجرا از یک‌سو طرفداران اعطای امتیاز به غرب و دارندگان چشم امید به قدرت‌های بزرگ این قرارداد را بر کشور تحمیل کردند و از سوی دیگر، مخالفان این رویکرد به مقابله با این قرارداد پرداختند که در رأس آن، بزرگ مرجع روحانیت شیعه، آیت‌الله‌العظمی میرزای شیرازی قرار داشت. میرزای شیرازی در راستای دفاع و حمایت از تولید داخل و عدم دخالت بیگانه در امور اقتصادی ایران و صیانت از استقلال ایران، طی حکمی اعلام داشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان (عج) صلوات الله و سلامه علیه است. حرره الاقل، محمدحسن الحسینی.» با عمومی شدن این فتوا و با همراهی علمای بلاد نظیر شیخ فضل‌الله نوری، آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی نجفی، آیت‌الله میرزا حسن آشتیانی، آیت‌الله سید علی‌اکبر فال‌اسیری،[7] میرزا جواد آقا مجتهد[8] و... موجبات یک قیام گسترده علیه استعمار و حکومت خودفروخته را فراهم آورد و منجر به لغو قرارداد شد. البته لازم به ذکر است طرفداران رویکرد «پیشرفت درون‌زا»، صرفاً به مخالفت با پیمان‌نامه‌ها، توافق‌نامه‌ها و امتیازنامه‌هایی که استقلال و منابع این کشور را به حراج می‌گذاشت نمی‌پرداختند، بلکه به موازات این سیاست، ساخت استحکام درونی قدرت، توانمند نمودن اقتصاد و حمایت از کار و سرمایه‌ی ایرانی را در دستور کار داشتند؛ از جمله نمونه‌های تاریخی آن را می‌توان پیرامون قیام تحریم تنباکو جست‌وجو کرد.
برای نمونه، آیت‌الله شیخ فضل‌الله نوری در سال 1306ق، چندی پیش از قیام تحریم تنباکو، با ورود اجناس و کالاهای خارجی به ایران نظیر قند، احساس خطر کرد و سؤالی را تحت این عنوان که «تکلیف مسلمانان نسبت به مصرف کالایی نظیر قند و... که از بلاد کفر (یعنی فرنگستان) وارد بازار ایران می‌شود، چیست؟» از بزرگ‌مرجع شیعه حضرت آیت‌الله میرزای شیرازی پرسید که میرزای شیرازی در نامه‌ای مفصل پاسخ دادند: «...در خصوص مفاسد ورود اجناس و کالاهای بلاد کفر به سرزمین ایران، همیشه ملتفت به آن بوده‌ام و زیاده‌روی در این امر را مایه‌ی خرابی دین و دنیای مسلمانان می‌دانم و از اهتمام شما در تهیه‌ی دفع آن‌ها زیاد مسرور شدم...»[9]
گفتنی است شیخ فضل‌الله این استفتا را در سراسر ایران گسترش می‌دهد و علمای بلاد را متوجه این امر می‌کند.[10] یا در مورد دیگر، آیت‌الله آقانجفی اصفهانی و آیت‌الله آقا نورالله نجفی اصفهانی، که در ماجرای تحریم تنباکو نقش کلیدی داشتند، در راستای تحریم لباس و پارچه‌ی غربی و حمایت از محصولات نساجی و کار ید کارگران ایرانی، «شرکت اسلامیه» را راه‌اندازی می‌کنند[11] تا کشور را از نیاز به بیگانه مصون بدارند. لذا باید اذعان داشت که طرفداران موازنه‌ی منفی «پیشرفت درون‌زا» که روحانیت طلائیه‌داران آن بودند، به موازات مخالفت خود با دست‌اندازی و زیاده‌خواهی غرب در ایران، در راستای توانمند نمودن آن نیز تلاش کردند.

حاکم شدن الگوی پیشرفت برون‌زا در دوران پهلوی
با بازخوانی این اوراق تاریخی می‌توان دریافت که با مقاومت نیروها و شخصیت‌های دلسوز نظیر آنچه در قیام تحریم تنباکو در سال 1309ق. و پیش از آن و یا حتی در ماجرای انقلاب مشروطه‌ی 1324ق. اتفاق افتاد، سعی بر این بود که رویکرد «پیشرفت درون‌زا» که مانع از تحمیل چپاول و خرابی‌های بسیار بر کشور شد، به حاشیه رانده شود. گرایش برخی مشروطه‌خواهان به انگلیس و بعد از آن قرارداد وثوق‌الدوله (قرارداد 1919)، که در نتیجه‌ی آن، تمامی امورات کشوری و لشکری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت می‌گرفت، موجبات این به‌حاشیه‌رفتگی را فراهم کرد.
البته با مخالفت افراد دلسوز کشور این قرارداد به سرانجام نرسید، اما ادامه‌ی این روند با روی کار آمدن حکومت پهلوی و سیاست «پیشرفت برون‌زا» و در مدار خواسته‌های غرب مدرن قرار گرفتن در ایران حاکم شد. البته افرادی نظیر آیت‌الله مدرس در جهت مقابله با این روند و کوتاه کردن دست بیگانه تلاش‌هایی داشتند، اما آنچه مسلم است، این است که با وجود این تلاش‌ها، روند حاکم بر کشور، منابع کشور را در اختیار بیگانگان قرار داد. گفتنی است ارتشی که ذیل رویکرد پیشرفت برون‌زا شکل گرفته بود، در جنگ جهانی دوم در برابر حمله‌ی دشمن حتی برای ساعاتی نتوانست مقاومت کند و در نتیجه، کشور به اشغال دشمن درآمد.

«سیاست موازنه‌ی مثبت» پهلوی، نام دیگر «سیاست خارجی توسعه‌گرا»
تجویز الگوی پیشرفت برون‌زا در دوران پهلوی ادامه داشت تا در ماجرای نهضت ملی شدن صنعت نفت، مواجهه‌ی دیگری بین ایران و غرب مدرن شکل گرفت. در این ماجرا نیز طرفداران دو رویکرد فوق‌الذکر، هریک گفتار و رفتاری را در پیش گرفتند. در یک سوی میدان افرادی نظیر حاجعلی رزم‌آرا قرار داشتند که می‌گفت: «آقایان شما که یک کارخانه‌ی سیمان را هنوز نمی‌توانید با پرسنل خود اداره نمایید، شما که کارخانجات کشور را در نتیجه‌ی عدم قدرت فنی به‌صورت فعلی انداخته‌اید که ضرر می‌دهند، با کدام پرسنل و با کدام وسایل می‌خواهید نفت را شخصاً استخراج و ملی نمایید.»[12] در سوی دیگر، آیت‌الله کاشانی و دکتر محمد مصدق قرار داشتند که تأکید می‌کردند باید بیگانه از صنعت نفت کشور خلع‌ید شود.
آنچه در این ماجرا از طرف غربی پی گرفته شد، طی طریق بر سیاق همیشگی گذشتگان غربی بود. در ماجرای ملی شدن صنعت نفت، که گامی در جهت پیشرفت درون‌زا محسوب می‌شد، غرب تحریم‌های سرسختانه‌ای را متوجه ایران کرد. در مقابل، دولت ابتدا «سیاست خارجی موازنه‌ی منفی» و «اقتصاد بدون نفت» را در دستور کار قرار داد و حائز موفقیت نیز شد، اما وقتی در برابر آمریکا «سیاست موازنه‌ی مثبت» را (که ذیل رویکرد «پیشرفت برون‌زا» می‌توان آن را صورت‌بندی کرد) در پیش گرفت، آنچه عاید کشور شد این بود که آمریکا طی عملیاتی تحت عنوان «تی‌پی‌آژاکس» کودتایی را سامان دهد که دولت ملی مصدق را سرنگون کند و صنعت ملی ایران را به محاق برد و پس از آن، توافق و قراردادی را با ایران به امضا رساند که به‌موجب آن، صنعت نفت ایران دوباره در اختیار طرف غربی قرار گرفت.
گفتنی است قرارداد کنسرسیوم که بعد از کودتا با ایران نوشته شد، قراردادی استعماری بود که رژیم دست‌نشانده‌ی شاه-زاهدی به ایران تحمیل کرد و مفاد آن، مغایر با قانون ملی شدن صنعت نفت بود.[13] همچنین لازم به ذکر است سیاست خارجی موازنه‌ی مثبت، که نام دیگر سیاست خارجی توسعه‌گرا بود، همواره در دوران رژیم محمدرضاشاه پهلوی پی گرفته می‌شد که در نتیجه‌ی آن، دولت پهلوی رسماً تبدیل به یک دولت دست‌نشانده شده بود که در مخالفت با آن، مردم مسلمان در سال 1357 به براندازی آن دست زدند و حادثه‌ی عظیم انقلاب اسلامی را رقم زدند.

فرجام سخن
پُرواضح است که بازخوانی همین چند تجربه‌ی تاریخی، مؤید قضاوتی باشد که مقام معظم رهبری در ادامه‌ی توصیف دو نگاه موجود در کشور نسبت به نگاه «پیشرفت برون‌زا» ابراز داشته‌اند و آن را نگاهی غلط و بی‌نتیجه ارزیابی کرده‌اند. نکته‌ی جالب اینجاست که در طول مواجهه‌ی دویست‌ساله‌ی ایران با غرب، همواره رویکرد «پیشرفت برون‌زا» از سوی طرف غربی مورد حمایت و پشتیبانی بوده است؛ از ملکم‌خان گرفته تا رزم‌آرا و حکومت پهلوی. البته این پشتیبانی فقط جنبه‌ی سیاسی نداشته، بلکه مدتی است جنبه‌ی علمی نیز یافته است. امروز از سوی همین کشورهای استعمارگر، دانش سیاست خارجی توسعه‌گرا و توسعه‌ی تعامل‌گرا، ضمن آنکه از رفتار دولتمردان غربی پشتیبانی نظری می‌کند، به‌عنوان تجویزی جهت پیشرفت کشورهای دیگر به آن‌ها توصیه می‌شود.
در نقطه‌ی مقابل، با صاحبان رویکرد «پیشرفت درون‌زا» که در طول تاریخ، روحانیت طلائیه‌دار آن بود و امروز در ادامه‌ی آن، این طلائیه‌داری به ولایت‌فقیه رسیده است، به مخالفت پرداخته و می‌پردازند. چالش پیش روی جمهوری اسلامی، نشت و قوام الگوی پیشرفت برون‌زا در میان دولتمردان و نخبگان خود است. دولتمردانی که متأثر از دانش الگوی توسعه‌ی تعامل‌گرا و سیاست خارجی توسعه‌گرا قرار گرفته و قصد دارند رویکرد پیشرفت برون‌زا که پیش‌تر بارها در ایران آزمون شده را یک بار دیگر بیازمایند.
در برابر این چالش، سعی جناح مؤمن انقلابی باید این باشد که ضمن آنکه دانش پشتیبان برای رویکرد پیشرفت درون‌زا تولید می‌کنند، مانع از این شوند که رویکرد پیشرفت برون‌زا در برنامه‌ها، رفتار و گفتار مسئولین و نهادهای جمهوری اسلامی، بروز و ظهور نماید؛ چراکه تاریخ مواجهه‌ی ما با غرب مدرن نشان می‌دهد که خوش‌بینی به غرب و امید به یاری آن برای پیشرفت، تکیه بر باد است. (+)
جعفر حسن خانی

پی نوشت ها
[1]. بیانات در حرم مطهر رضوی، 1 فروردین 1394.
[2]. فتوای آیت‌الله شیخ جعفر کاشف‌الغطاء در «رسالة جهادیه» این‌چنین آمده است: «ای کافة اهل ایران از عراق، فارس، آذربایجان و خراسان، آماده شوید به جهاد کفار لئام و برآورید تیغ‌ها از نیام برای حفظ اسلام و درآیید در سلک یاوران ملک علام و جهاد کنید به دفع کفار از شریعت سید انام (علیه‌وآله‌الصلواه‌والسلام) و طریقة امیرالمؤمنین و سیدالوصیین (علیه‌السلام)...»
[3]. در جنگ‌های سال 1241 و 1242 قمری، چندان موفقیتی نصیب روس‌ها نگردید و سپاه ایران، که احساسات دینی آنان را علمای مذهبی تهییج کرده بودند، رشیدانه مقاومت کردند و حتی در فاصلة سال‌های 1241 و 1242 بیشتر نواحی را که در جنگ‌های دورة اول از دست رفته بود، اشغال کردند. عباس‌میرزا در روزهای پایان ماه محرم، نامه‌ای به خط قائم‌مقام فراهانی برای فرزندش محمد میرزا فرستاد و چگونگی سیر فتوحات را این‌گونه تشریح کرد:
«جنگی که ما پیش‌تر در قراباغ می‌کردیم، حالا به خواست خدا در تفلیس می‌کنیم. ساخلو [پادگان] که در عباسیه و ایروان می‌گذاشتیم، حالا در گنجه و گرجستان می‌گذاریم. اقامتی که در خانه‌های تبریز و خوی می‌نمودیم، حالا در صحراهای اخسطقه و شمکور می‌نماییم. از قراباغ چه مانده که موجب احتیاط باشد؟ در تفلیس چه باقی است که دفع آن نتوان کرد؟ ما که متصدی این حرب شدیم، روسیه را پنج هزار و ده هزار نگفتیم، پنجاه‌هزار و صدهزار دانستیم. طرف دعوی یرملوف را نمی‌دانیم، امپراطور را می‌دانیم.» (علی‌اصغر شمیم، ایران در دورة سلطنت قاجار، تهران، انتشارات مدبر)
[4]. شیخ مرتضی انصاری یکی از شاگردان برجستة ملا احمد نراقی، از علمای اعلام حاضر در جهاد با روس‌ها، از قول دوستانش دربارة نظر ملا احمد نراقی دربارة شکست ایران از روس چنین نقل می‌کند: «...استاد ما ملا احمد نراقی، هر وقت از جنگ قفقاز سخن به میان می‌آمد، گریه می‌کرد و می‌گفت: ما مسلمان‌ها در ابتدای جنگ پیروز بودیم، اما نمی‌دانم روی چه جریانی، یک شب اللهیاری‌خان بجنوردی که میزبان من بود، نزد ما آمد و گفت: با زدوبندی که میان دولت روسیه و [دولتمردان ایران]... به عمل آمد، فردا قسمتی از لشکر ایران خود را شکست‌خورده نشان خواهد داد و سبب شکست بقیة سپاه خواهد شد.» (زندگی‌نامة استادالفقهاء حاج شیخ مرتضی انصاری، نشر کنگرة شیخ انصاری، ص 59)
[5]. دکتر موسی نجفی، تاریخ معاصر ایران، اصفهان، نشر آرما، 1390، ص 99.
[6]. دکتر موسی نجفی و دکتر موسی حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، انتشارات مؤسسة مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1388، ص 136.
[7]. در شیراز، مرحوم آیت‌الله سید علی‌اکبر فال‌اسیری، نهضت را به اوج رسانید. این عالم مجاهد، پس از آماده ساختن مردم، بر منبر می‌رود و در پایان نطق شورانگیر خود، شمشیری از زیر عبا برمی‌آورد و اعلام می‌کند: «موقع جهاد عمومی است. ای مردم! بکوشید تا جامة زنان نپوشید. من یک شمشیر و دو قطره خون دارم. هر بیگانه‌ای که برای انحصار دخانیات به شیراز بیاید، شکمش را با این شمشیر پاره خواهم کرد.» (شیخ حسن کربلایی، رسالة تاریخ دخانیه، کتاب سدة تحریم تنباکو، دفتر دوم)
[8]. در تبریز، مجتهد بزرگ شهر، مرحوم حاج میرزا جواد آقا تبریزی، قیام می‌کند. مرحوم آیت‌الله حاج میرزا جواد آقا در نامه‌ای به ناصرالدین‌شاه می‌نویسد: «42 سال است سلطنت می‌کنی. محض طمع، مملکت خودت را قطعه‌قطعه به فرنگ فروخته‌ای، خود دانی. اما ما اهالی آذربایجان خودمان را به فرنگی نمی‌فروشیم و تا جان داریم می‌کوشیم.» (شیخ حسن کربلایی، رسالة تاریخ دخانیه، کتاب سدة تحریم تنباکو، دفتر دوم)
[9]. دکتر موسی نجفی و دکتر موسی حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران، تهران، انتشارات مؤسسة مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1388، ص 174 و ص 175.
[10]. با توجه روحانیت به اقتصاد کشور در آن مقطع، شرایطی شکل گرفت که در تشریح آن، یک انگلیسی به یک انگلیسی دیگر به نام سالیسبوری در تاریخ 29 آوریل 1891م. (رمضان 1308ق)، طی نامه‌ای چنین می‌نویسد: «ملایان متعصب همه‌جا علیه تسلیم مسلمانان به کفار وعظ می‌کنند و می‌گویند تجارت، معدن، بانک، جاده و دخانیات را به اروپاییان فروخته‌اند؛ چه دیدی کشتزارهای غله و زنان مسلمانان را هم ببرند.» (علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج 1، تهران، بنیاد فرهنگی امام رضا، ص 106)
[11]. روزنامة حبل‌المتین، شمارة 20، دوشنبه 14 ذی‌القعده، در این‌باره می‌نویسد: مرحوم حضرت آیت‌الله آقا نجفی اصفهانی به‌همراه برادرش حاج‌آقا نورالله در جهت مقابله با تسلط و نفوذ اقتصادی ممالک استعماری دست به اقدامات بسیاری زده‌اند که شاید در تاریخ معاصر بی‌نظیر باشد. جدای از عملکرد درخشان ایشان در ماجرای نهضت تحریم تنباکو، با حمایت‌های بی‌دریغ آقا نجفی و تلاش‌های مستمر حاج‌آقا نورالله و همراهی برخی علما و تجار متدین آن روزگار، جهت تولید اجناس داخلی و بی‌نیازی از اجناس خارجی، شرکت اسلامیه به سال 1316ق، تأسیس و تحریم منسوجات فرنگی و کار ید اقمشة بافندگان وطنی در قالب شرکت اسلامیه، به‌تدریج یک جریان و حرکت عمومی در سراسر کشور شد.
[12]. جامی، گذشته چراغ راه آینده است، تهران، نشر ققنوس، 1377، ص 510.
[13]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست‌وپنج‌سالة ایران از کودتا تا انقلاب، تهران، رسا، 1384، ص 88.
"Our President, analytical news site"