غالب لغت شناسان، اصطلاح "اصلاح" را در معناي "به شايستگي آوردن و کار را بطور صحيح انجام دادن" و در مقابل "افساد" را در مفهوم "کار را خراب و تباه کردن" به کار برده اند؛ اما اين ترجمان هم نتوانسته از بار کلي اين مفهوم بکاهد. زيرا ابهام تازه اي که در معناي اصلاح بوجود مي آيد، آن است که مقصود از "شايستگي" در "به شايستگي آوردن" چيست؟ و يا منظور از "خراب" در معناي افساد چيست؟!

همين ابهام بزرگ در طول تاريخ بشريت، اين فرصت طلايي را براي افراد و تفکرات پليد و شر بوجود آورده که با سوء استفاده از آن، خود را "اصلاح طلب" و يا "مصلح" جا بزنند و "مصلحت" را صرفا در افکار معوج خود معرفي کنند؛ کما اين که پروردگار متعال در آيات 10 و 11 سوره ي بقره درباره ي ادعاي اصلاح طلبي منافقين مي فرمايد:

و اذا قيل لهم لاتفسدوا في الارض قالوا انما نحن مصلحون. الا انهم هم المفسدون ولکن لايشعرون.

هرگاه به آنان گفته شود در زمين فساد مکنيد، مي گويند ما فقط اصلاحگرانيم. آگاه باشيد که همين ها مفسدند و خود هم به دقت درک نمي کنند.

بنابراين يکي از انحرافات مدعيان اصلاحات، سوء استفاده از ابهام در معناي اصلاح طلبي مي باشد. بطوريکه نقل است فرعون که خود مجسمه ي فساد و پلشتي روي زمين بوده است، همواره ادعاي اصلاح طلبي داشته و دشمنان خود را مفسد معرفي مي نموده است.

اما قبل از ذکر انحراف دوم، لازم است تا به بيان مقدمه اي بپردازيم.

هر مکتبي، غايت و مقصودي دارد و هر دگرگوني و تغييري در راستا و سمت و سوي آن هدفِ مطلوب از زاويه ي ديد آن مکتب، "اصلاح طلبي" محسوب مي شود و هر تحولي که روند را از سمت و سوي آن هدف، منحرف سازد، از دريچه ي نوع نگاه آن نحله، "افساد" تلقي مي گردد. بطور مثال، تعريفي که از مکتب "سکولاريسم" آمده عبارتست از:

 REJECTION OF RELIGION AND RELIGIOUSNESS

مردود سازي دين و عقيده ي مذهبي

بنابر منطقي که در بالا ذکر شد، طبعا کساني که مسير خود را به سمت صراط سکولاريسم تغيير مي دهند، از منظر سکولار مسلکان، آنان اصلاح طلب و برعکس، جرياني که طريق خود را از اين تفکر سوا سازد، افساد طلب محسوب خواهند شد. حال ممکن است اهداف دو مکتب کاملا مغاير با يکديگر باشند. در اين موقعيت غالبا اصلاح طلبي در يکي از آن دو مکتب، افسادطلبي در مکتب ديگر محسوب مي شود و برعکس.

انحراف دومي که در بالا به آن اشارتي رفت، آن است که مدعيان اصلاح طلبي بدون توجه به اهداف يک مکتب، بخواهند تحولاتي که در آن مکتب، اصلاحات به حساب مي آيد را در مکتب ديگري، عينا، پياده سازي کنند که اين فعل، غالب اوقات به جاي آن که صلاح را براي آن طرز تفکر به ارمغان آورد، تباهي و فساد را پيشکشش مي کند. اشکالي که مدعيان اصلاح طلبي وطني نيز دچار آن شدند.

جريان موسوم به "دوم خرداد"، از بدو شکل گيري اش، "اصلاح طلبي" را شعار خود قرار داد، غافل از آن که در بسياري از موارد در اهدافي که اين جريان آن را دنبال مي کرد، تناقضات شديدي با اصل جمهوري اسلامي وجود داشت. طبعا کسي که خود را راجع به يک مکتب، اصلاح طلب مي نامد، راجع به اصل و هدف آن تفکر مناقشه اي ندارد و صرفا در صدد است تا برخي ناراستي ها و اعواجاجات را اصلاح نمايد؛ لکن آنچه اصلاح طلبان داخلي از خود به منصه ي ظهور گذاشتند، آن بود که نظام جمهوري اسلامي را از بنياد و اساسش قبول نداشتند و به نوعي "استحاله" را به جاي اصلاح طلبي، پيش زمينه ي ذهن خود قرار داده بودند :

 - عباس عبدي: انقلاب اسلامي، متاثر از الگوي حکومت شوروي سابق است و سرانجام آنها هم يکسان خواهد بود. (هفته نامه ي راه نو/ شهريور 77)

 - يوسفي اشکوري: حکومت اسلامي به حکومتي فقهي تبديل شده است، در حاليکه قرار نبود ما فقه را در هر سه قوه پياده کنيم، قرار بود چارچوب اسلامي باشد.(روزنامه ي نشاط/ ارديبهشت 78)

 - عبدالکريم سروش: انقلاب ما براساس اسلام اسطوره اي بنا شده، نه اسلام عقلاني. روحانيت ما هميشه عوام زده و دنباله رو عوام بوده اند و عوام هم اسلام اسطوره اي را بهتر قبول مي کنند تا اسلام عقلايي. (روزنامه ي نشاط/ خرداد 78)

 - حسين بشيريه: انقلاب در قالب گذشته ي خود، به بحران مشروعيت و ايدئولوژيکي گرفتار شده است و روند دموکراتيک روز به روز بيشتر جا مي افتد. (روزنامه ي عصرآزادگان/ مهر78)

 - سعيد حجاريان: رهبري کاريزماتيک ديني به درد اصل جنبش و انقلاب مي خورد و اگر پاي آن به دوران ثبات و سازندگي کشيده شود، به استبداد ديني منجر خواهد شد. (هفته نامه ي مبين/ شهريور 78)

 - صادق زيباکلام: دين رسمي و ايدئولوژي حکومتي در کشور ما، به تدريج کفگيرش به ته ديگ خورده و نمي تواند پاسخگوي نيازهاي آدمي باشد. به تدريج معلوم مي شود که امر شريعت، يک امر شخصي است و سياست راهش را از ديانت جدا مي کند. (ماهنامه ي دنياي سخن/ اسفند 78)

 

همانطور که از جملات فوق و صدها اظهارنظر ديگر از متفکران و صاحبنظران مدعي اصلاح طلبي برمي آيد، آنان با سوء استفاده از معناي کلي و مبهم "اصلاحات" و نيز اشتباه –سهوي يا عمدي- در ناديده انگاشتن اهداف نظام جمهوري اسلامي، با گرته برداري از شيوه هاي اصلاح طلبي از مکاتب مادي و انسان پرداخته اي چون "لائيسم"، "سکولاريسم"، "پرگماتيسم"، "ليبراليسم" و ... سعي در پياده سازي آن متودها در کشورمان را داشته و دارند.

استراتژيهايي چون "خروج از حاکميت"، "به موزه هاي تاريخ سپردن انديشه هاي امام(ره)"، "تساهل و تسامح" و ... ، حاصل چنين لغزشيهايي بود که مغرضانه يا گمراهانه، اصلاحات را به سوي استحاله سوق داد و موجبات روي گرداني مردم را از آنان فراهم ساخت و حال همان تفکر بي آنکه ذره اي از مواضع پيشين خود کوتاه آمده باشد، پا به عرصه ي انتخابات هشتم مجلس شوراي اسلامي گذاشته است و با اين صغرا و کبراها تکليف، خيلي واضح مي نماياند.


العاقل يکفيه الاشاره...