درحالي كه انتظار مي‌رفت با توجه به بيانات رهبرمعظم انقلاب مبني بر پايان يافتن اردوكشي‌هاي خياباني، "قانون گويان ‌قانون ستيز " ماشين اعتراضات خود را به خيابان قانون بازگردانند اما رفتار رسانه‌اي - انتخاباتي آنان رگه‌هاي جديدي مبني برعدم تمكين آنان به قانون نمايش گذاشت.

 

به گزارش خبرنگار سرويس "فضاي مجازي "، جوان نوشت؛ ميرحسين موسوي و يارانش گويا مسيردرگيري را براي بيان اعتراضات خود به نتيجه انتخابات برگزيدند.

درحالي كه انتظار مي‌رفت با توجه به بيانات رهبرمعظم انقلاب مبني بر پايان يافتن اردوكشي‌هاي خياباني، "قانون گويان ‌قانون ستيز " ماشين اعتراضات خود را به خيابان قانون بازگردانند اما رفتار رسانه‌اي - انتخاباتي آنان رگه‌هاي جديدي مبني برعدم تمكين آنان به قانون نمايش گذاشت.

درعرصه رسانه‌اي، "لجاجت سياسي " يا شايد "تمرد غيرقانوني " اينان در سايت "قلم " متعلق به مهندس موسوي ظهور و بروز يافت. درج خبري در روز جمعه، تنها چند ساعت پس از بيانات رهبر انقلاب مقارن ساعت "22:24:55 "، شكي باقي نگذاشت كه ميرحسين همچنان برسياق "احساسات " و " هيجانات " شانه خاكي را ارجح برقانون مي‌داند. بي ترديد اگر جز اين بود درخبرمورد اشاره تصريح نمي‌كرد: "مردم پس از اجحاف آشكار! در حقشان به شكل خودجوش تصميم گرفتند تا هر شب با ذكر مبارك الله اكبر اعتراض خود را به مدني ترين شكل ممكن اعلام كنند. اگرچه اين اعتراض مدني را هم برنتابيدند و سيل انتقادات به سوي آنها روان است. اين هفتمين شبي است كه حاميان ميرحسين موسوي در اعتراض به تخلفات آشكار در انتخابات و بي پناهي شان نداي الله اكبر سرمي دهند تا شايد خداي بزرگ به ياري شان بيايد. "

تحليل محتواي اين خبر چندان سخت نمي‌نماياند. سايت موسوي با اين انتشاراين خبر نشان داد كه

 

1- در حالي كه انتظار مي‌رفت وي با اقدامي بهنگام راهپيمايي روزشنبه را مورد انتقاد قرار دهد، اشاره‌اي به اين مساله نكرده و همچنان با عدم موضع‌گيري، راهپيمايي مردم را به انتظار بشيند.

 

2- ميرحسين و يارانش به‌رغم سخنان رهبري مبني برسلامت انتخابات، ‌همچنان بر تقلب درانتخابات تأكيد‌ كرده و همچنان سبيل گذشته خود را ادامه مي‌دهند.

 

گرچه اين خبر، رويه اتخاذي موسوي و حاميانش را به وضوح برجسته ساخت، اما اخباردريافتي ديگر بيانگرآن است كه بحث‌هاي جدي در ستاد وي شكل گرفته است. مهمترين اين بحث‌ها درخصوص اتخاذ موضع در برابر ادامه اعتراضات خياباني بوده است. از قرار معلوم دراين جلسه دو ديدگاه مطرح شده است. يك ديدگاه براين باور بوده كه با بيانات رهبري، عملاً اين جريان در مسيري قرارگرفته كه يا بايد به مسير قانون بازگردد يا بايد به جبهه اپوزيسيون ملحق شود. اين ديدگاه معتقد به پايان دادن به اعتراضات با انتشار بيانيه‌اي در اين زمينه بوده است. به باور حاميان اين ديدگاه، ندادن بيانيه در اين زمينه به معناي پايان عمر سياسي جريان مزبور وحذف هميشگي در عرصه سياست است.

ديدگاه ديگر اما نظري ديگر در اين خصوص داشته است. اينان براين باور بودند كه با حفظ رويه موجود بايد نيروها را به عنوان يك پايگاه اجتماعي حفظ كرده و فشارها را افزايش داد. اينان معتقد بودند با توجه به اجتماعات خياباني فراوان، ترس نيروها از برخوردها ريخته و امكان مقاومت وجود دارد. حاميان اين ديدگاه همچنين تصريح كرده اند با توجه به حساسيت كشورهاي خارجي در اين زمينه هرگونه درگيري به نفع آنها تمام شده و مي‌توان فشارهاي خارجي را براي ابطال انتخابات به صحنه آورد.

دراين ميان اما نظر نهايي با توجه به جمع بندي‌هاي نظرات حاضرين به اين شكل اتخاذ شد كه

 

1- تا ساعات آخر هيچ صحبت و بيانيه‌اي در خصوص راهپيمايي مطرح نشود.

 

2- با توجه به اين كه دعوت كننده مجمع روحانيون مبارزبوده بايد پاسخگويي دراين زمينه را به زمين خود آنها انداخت. همچنين چون ما اظهار نظري مبني بر لغو نكرده‌ايم، ‌قاعدتا نيروها در صحنه حضور خواهند يافت.

 

3- با اعلام اينكه بيانيه مهندس موسوي تا ساعاتي ديگر اعلام خواهد شد، ‌منتظروضعيت راهپيمايي خواهيم شد. پس از بررسي صحنه راهپيمايي و بررسي وضعيت اقدام به انتشار بيانيه با توجه به شرايط مطلوب و نامطلوب خود خواهيم كرد.

 

دراين ميان اما روزگذشته نوع اطلاع رساني مجمع روحانيون مبارزدرخصوص لغو راهپيمايي نيز نشان داد مسيري جريان دوم خرداد به سوي آن پيش مي‌رود، ‌مسيري جز انتخاب تنش و افزايش اصطكاك‌ها نبوده است چرا كه ساعت 13و 59 دقيقه ديروز اين تشكل اعلام كرد كه مجوز لازم را كسب نكرده و راهپيمايي در مسير تعيين شده برگزار نمي‌شود. اين در حالي است كه صدور اين بيانيه درآستانه برگزاري اين راهپيمايي صرفاً يك تاكتيك زيركانه براي فرار از پاسخ‌گويي بوده است.

بي‌ترديد اتخاذ اين رويكرد توسط ميرحسين و ساير همپيمانانش در اين زمينه نشان داد كه وي چندان برپايه خرد و قانون _ آنچه كه وي ادعايش را داشت- حركت نكرده و او نيز همچون سايرگروه‌هاي سياسي ابتداي انقلاب كه 30 خرداد جلوه‌گر رفتارآنان بود به ويروس "وهم " مبتلا شده است؛ وهمي كه آن روزها موجب شد مجاهديني هااسلحه بر روي مردم كشيده و انتقام ناكامي‌هاي خود را ازملت بگيرند.

اتفاقات اخير طي چند روزگذشته بي شك هرچه نباشد يا نشان دهنده سياست ورزي ميرحسين است يا الگوگيري از تحركات 30 خرداد سال 60.

مروري بر روش‌ها واتخاذ مواضع از سوي موسوي بي ترديد بيانگر آن است كه

الف- گفتمان او پيرامون‌ منطق‌ دوانگاري‌ متضاد Binary opposition سامان‌ يافته است. گفتماني‌ كه‌ به‌ چنين‌ منطقي‌ مسلح‌ است‌، بي ترديد همواره‌ هويت‌ خود را در برابر "دگر " خود تعريف‌ مي‌كند، اما اين‌ "دگر " خود لزوماً نبايد واقعي‌ باشد، بلكه‌ "دگرهاي‌ خيالي " و دگرهايي‌ كه‌ برساخته‌ خيالواره‌ها و شبكه‌هاي‌ اطلاعاتي‌(رسانه‌اي‌) اند، نيز مي‌توانند تأمين‌كننده‌ اهداف‌ و منافع‌ پديدآورندگان‌شان‌ باشد. تعلق گرفتن راي اكثريت به وي و نيز تقلب در انتخابات از جمله محورهاي گفتمان او طي اين مدت بوده است. مضاف براين كه "مطلق انگاري " نيزنقطه ثقل كنش‌ها و واكنش‌هاي وي مي‌باشد.

شايد، اين‌ بندگان‌ خدا هم‌ به‌ همان‌ ويروسي‌ مبتلا شده‌اند كه "ويروس‌ غرض‌ و مرض‌ سياسي‌ ـ جناحي‌ " مي‌نامندش‌. ويروس‌ عجيبي‌ است‌. جسم‌ و روح‌ سرش‌ نمي‌شود. در هر زمينه‌اي‌ قابليت‌ رشد و گسترش‌ دارد. گاه‌ ديدگان‌ آدمي‌ را در معرض‌ بيماري‌ قرار مي‌دهد و او را شديداً نزديك‌ بين‌ و محدود بين‌ مي‌كنند و گاه‌ در گفتار او رخنه‌ مي‌كند و هرگونه‌ "تحليل " و "تعليلي " را به‌ آلاينده‌هاي‌ خود مي‌آلايد و گاه‌ نيز در منزلگه‌ كردار و رفتار وي‌ سكني‌ مي‌گزيند و آنان‌ را سخت‌ "دگر "پرداز و "دگر " آزار مي‌سازد. ب- ميرحسين دراين توهم بود كه چرخ‌ در گردش‌ "جامعه‌ " و "سياست " ‌اسير هوش‌ و اراده ‌او و يارانش است. اينان براين باور بودند كه‌ جمع‌ را چون‌ شمع‌اند و مردمان‌ در همه‌ حال‌ گرد وجود ذي‌جود آنان‌ پروانه‌وار ترانه‌ عشق مي‌سرايند. اينان‌ خويشتن‌ را در اختيار ادراك‌ تخيلي‌ از نوع‌ وهمي‌ آن‌ مي‌نهند و همواره‌ شبح‌ و صورت‌ وهمي‌ شي‌ء را به‌ جاي‌ شي‌ء واقعي‌ مي‌گيرند و مهم‌تر آن‌كه‌ گمان‌ مي‌كنند حقيقت‌ را يافته‌اند.

"وهم " بي شك نوعي‌ ضد خرد است‌؛ ضد خردي‌ كه‌ چونان‌ كودكي‌ در دنيايي‌ از شبح‌‌ها مي‌زيد. اين‌ دنياي‌ وهم‌ به‌ تصويرهاي‌ ذهني‌ خود اعتماد مي‌كند. صاحب‌ چنين‌ معرفتي‌ هرگز نمي‌پرسد كه‌ آيا اين‌ تصويرها با چيزي‌ از امور واقعي‌ در انطباق است‌ يا نه‌. عالم‌ ادراك‌ وهمي‌ در نهايت‌ خود دنيايي‌ است‌ ضد خرد كه‌ تا بي‌نهايت‌ مرزهاي‌ خود را مي‌گسترد. دنيايي‌ است‌ كه‌ فقط‌ "وهم " در آن‌ جاي‌ دارد و تا آن‌جا كه‌ امكان‌ دارد، هرگونه‌ راه‌جويي‌ و ورود به‌ واقعيت‌ را ناممكن‌ مي‌سازد.

بي ترديد براساس همين وهم است كه ميرحسين زماني كه تجمع حاميان خود در خيابان‌ها را به رويدادهاي اول انقلاب تعبيركرد، بايد شك مي‌كرديم كه شايد مراد اواز ابتداي انقلاب شايد همان 30 خرداد سال 60بوده است.